Ooma
انتخاب نام دختر و پسر
اسم دختر و پسر عربی همراه با معنی
نام معنی مشاهده
ایمن(عربی) 1- آسوده خاطر، در امان، محفوظ؛ 2- (در قدیم) با آسودگی خاطر.توضیحات بیشتر
ایناس(عربی) (در قدیم) انس، مؤانست، انس دادن، خو گرفتن، انس یافتن، دمسازی.توضیحات بیشتر
باسط(عربی) 1- (در قدیم) بسط دهنده، گسترش دهنده؛ 2- از نامهای خداوند.توضیحات بیشتر
باسم(عربی) (در قدیم) 1- تبسم کننده؛ 2- شکر.توضیحات بیشتر
باقر(عربی) 1- (در قدیم) شکافنده، گشاینده؛ 2- (اَعلام) 1) لقب محمّد ابن علی...توضیحات بیشتر
باقیه  (عربی) (مؤنث باقی)، 1- عمل صالح؛ 2- آن که یا آنچه وجود دارد، موجود؛ ...توضیحات بیشتر
باهره(عربی) (مؤنث باهر)، باهر، درخشان، تابان. + ( باهر. 1- و 2-توضیحات بیشتر
بتول(عربی) 1- کسی که از دنیا منقطع شده است و به خدا پیوسته است؛ 2- زن برید...توضیحات بیشتر
بَدرالزمان(عربی) 1- ماه زمانه، ماه روی روزگار؛ 2- (به مجاز) زیباروی زمانه.توضیحات بیشتر
بدری(عربی) 1- بارانی که پیش از زمستان ببارد، بارانی که پیش از سرما بیاید؛ ...توضیحات بیشتر
بدریه(عربی) (بدر = ماهی که به صورت دایرهی کامل دیده میشود، ماه شب چهاردهم +...توضیحات بیشتر
بدیع(عربی) 1- جدید، تازه، نوآیین؛ 2- زیبا؛ 3- جالب، شگفت انگیز، نادر؛ 4- (...توضیحات بیشتر
بدیعه(عربی) (مؤنث بدیع) ،    بدیع 1- ، 2- ، 3- و 4- .توضیحات بیشتر
برات1- نوشته‌ای که بدان دولت بر خزانه یا بر حُکام حواله‌ای وجهی دهد؛ 2- کا...توضیحات بیشتر
برکت(عربی) 1- فراوانی و بسیاری و رونق؛ 2- خجستگی، یمن، مبارک بودن؛ 3- نعمت...توضیحات بیشتر
برهان(عربی) 1- دلیل، حجت، حجت روشن، دلیل قاطع؛ 2- از واژه‌های قرآنی؛ 3- اصط...توضیحات بیشتر
برهان الدین(عربی) 1- برهان دین، دلیل دین، حجت دین؛ 2-(اَعلام) لقب بسیاری از اشخاص...توضیحات بیشتر
بُرَیر  (عربی) (اَعلام) 1) یکی از شهدای کربلا به روز عاشورا در رکاب امام حسی...توضیحات بیشتر
بسام(عربی) 1- بسیار تبسم کننده، خوشرو، خندان، گشاده روی؛ 2- (اَعلام) یکی ا...توضیحات بیشتر
بشّار(عربی) 1- بشارت دهنده؛ 2- (اَعلام) 1) از اصحاب امام صادق(ع)؛ 2) ابومُع...توضیحات بیشتر
بشارت(عربی) 1- خبر خوش، مژده، مژده دادن، مژده آوردن؛ 2- (در ادبیات عرفانی) ...توضیحات بیشتر
بِشر(عربی) 1- گشاده رویی؛ 2- (اَعلام) بِشر حافی صوفی معروف که در بغداد میز...توضیحات بیشتر
بشری (بشرا)(عربی) 1- بشارت، مژده، مژدگانی؛ 2- از واژه‌های قرآنی (یونس: 64).توضیحات بیشتر
بشیر(عربی) 1- مژده دهنده در مقابل نذیر، مژده آور، مژده رسان، بشارت دهنده؛ ...توضیحات بیشتر
بصیر(عربی) 1- بینا؛ 2- (به مجاز) آگاه؛ 3- از نام‌ها و صفات خداوند؛ 4- دانا...توضیحات بیشتر
بصیرا(عربی ـ فارسی) (بصیر + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به بصیر؛ 2- منتسب به ...توضیحات بیشتر
بصیرت(عربی) 1- بینایی؛ 2- (به مجاز) آگاهی داشتن از امری و جزئیات آن را در ن...توضیحات بیشتر
بلال(عربی) 1- آب و هر آن چه که، گلو را تر کند؛ 2- (اَعلام) ابن رباح حبشی ن...توضیحات بیشتر
بلور(عربی، معرب از یونانیِ beryllos) 1- نوعی مادهی معدنی جامد و شفاف مانند...توضیحات بیشتر
بنت الهدی(عربی) دختر هدایت شده.توضیحات بیشتر
بها1- قیمت، ارزش؛ 2- (در عربی) درخشندگی و روشنی؛ 3- (به مجاز) فر و شکوه؛ ...توضیحات بیشتر
بهاءالدین(عربی) 1- آن که به آئین و دین خود ارزش دهد؛ 2- (اَعلام) 1) شیخ محمّد ا...توضیحات بیشتر
بهجت(عربی) شادمانی، نشاط.توضیحات بیشتر
بهلول(عربی) 1- به معنای مرد خنده رو؛ 2- مهتر نیکو روی؛ 3- جامع همهی خیرات؛ ...توضیحات بیشتر
بهیه(عربی) 1- تابان، روشن؛ 2- فاخر، شکوه‌مند.توضیحات بیشتر
بی نظیر(فارسی ـ عربی) بیمانند، بیهمتا.توضیحات بیشتر
بیان(عربی) 1- سخن، گفتار؛ 2- شرح و توضیح؛ 3- زبان‌آوری، فصاحت و بلاغت؛ 4- ...توضیحات بیشتر
بیان الله(عربی) سخن و گفتار خداوند.توضیحات بیشتر
پری سیما(فارسی ـ عربی) (= پری چهر)، ( پری چهر.توضیحات بیشتر
تاج الدین(عربی) 1- تاجِ دین؛ 2- (به مجاز) مورد افتخار برای دین؛ 3- (اَعلام) نام...توضیحات بیشتر
تامیلا(عربی) 1- (مصدر باب تفعیل) از روی امیدواری، امیدوارانه؛ 2- در برخی منا...توضیحات بیشتر
تبرّک(عربی) 1- مبارک بودن، مبارکی، خجستگی، خوش یمنی؛ 1- برکت گرفتن.توضیحات بیشتر
تبسّم(عربی) 1- لبخند، خندهی بدون صدا؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) درخشیدن.توضیحات بیشتر
تحسین(عربی) ستودن و تمجید کردن، مورد ستایش قرار دادن، آفرین گفتن و نیک شمرد...توضیحات بیشتر
تحفه(عربی) 1- هدیه؛ 2- (در گفتگو) (به مجاز) شخص بسیار ارزشمند.توضیحات بیشتر
تراب(عربی) خاک.توضیحات بیشتر
ترنّم(عربی) 1- خواندن شعر، ترانه، و مانند آنها به حالت موسیقایی و معمولاً ب...توضیحات بیشتر
تسنیم(عربی) 1- از ریشهی «سنم» در لغت به معنای «بزرگ شدن کوهان شتر» و نیز «ب...توضیحات بیشتر
تقیتقی ،در لغت به معنای پرهیزگار و پرهیزکردن و جمع آن اتقیاست (1) در قرآن...توضیحات بیشتر
تکتم1- نام چاه زمزم؛ 2- (اَعلام) نام مادر امام رضا (ع). [مرحومِ دهخدا معتق...توضیحات بیشتر
تلما(عربی) گندمگون.توضیحات بیشتر
تمنا(عربی) 1- آرزو؛ 2- خواستن چیزی معمولاً همراه با فروتنی و تواضع.توضیحات بیشتر
تمیم(عربی) 1- تمام و کامل؛ 2- استوار، سخت؛ (اَعلام) نام چند تن از صحابه و ...توضیحات بیشتر
توحید(عربی) 1- (در ادیان) یگانه دانستن خدا؛ اقرار به یگانگی خداوند، یکتا پر...توضیحات بیشتر
توفیق(عربی) 1- امکان دستیابی به مقصود، موفقیت، کامیابی؛ 2- یاری و تأیید، تأ...توضیحات بیشتر
توکل(عربی) 1- یقین داشتن به رحمت خداوند و امید بستن به او؛ 2- (در تصوف) وا...توضیحات بیشتر
تَهانی(عربی) (در قدیم) تهینت گفتن به یکدیگر.توضیحات بیشتر
تینا1- (در زند و پازند) گل سرخ ؛ 2- (در عربی) طین.توضیحات بیشتر
ثامر(عربی) مثمر، میوه دهنده، میوه دار.توضیحات بیشتر
ثامن(عربی) (در قدیم) هشتم، هشتمین. [این نام به اعتبار ثامن‌الائمه، امام هش...توضیحات بیشتر
ثریّا(عربی) (= پروین)،   پروین. 1-توضیحات بیشتر
ثمر(عربی) 1- میوه؛ 2- (به مجاز) نتیجه و حاصل.توضیحات بیشتر
ثمره(عربی) 1- میوه؛ 2- (به مجاز) نتیجه و حاصل.توضیحات بیشتر
ثمن(عربی) بها، قیمت.توضیحات بیشتر
ثمین(عربی) گران‌بها، قیمتی، گران.توضیحات بیشتر
ثمینا(عربی ـ فارسی) (ثمین + الف نسبت) منسوب به ثمین،   ثمین.توضیحات بیشتر
ثمینه(عربی) گران بها، قیمتی، گران.توضیحات بیشتر
ثنا(عربی) 1- ستایش، مدح؛ 2- دعا؛ 3- درود و تحیت؛ 4-حمد، شکر، سپاس.توضیحات بیشتر
ثناءالله(عربی) ثنای خدا.توضیحات بیشتر
جابر(عربی) 1- شکسته بند؛ 2- ستمگر، ستمکار، جبار؛ 3-(در لاتین) Jeber یا jab...توضیحات بیشتر
جاهد(عربی) جهد کننده، کوشا، ساعی.توضیحات بیشتر
جبار(عربی) 1- از صفات خداوند؛ 2- یکی از صورت‌های فلکی؛ 3- پادشاه و حاکمی ک...توضیحات بیشتر
جعفر(عربی) 1- جوی، رود؛ 2- ناقهی پر شیر؛ 3- (اَعلام) 1) ابوعبدالله جعفر اب...توضیحات بیشتر
جعفر صادقجعفر: در لغت به معنای رود و رودخانه است  و نیز بمعنای جوی پرآب و جویبا...توضیحات بیشتر
جلال(عربی) 1- بلند پایگی، عظمت، بزرگی؛ 2- از صفات خداوند که به مقام کبریای...توضیحات بیشتر
جلال الدین(عربی) 1- شکوه و عظمت دین؛ 2- (اَعلام) 1) مولانا جلال‌الدین محمّد بلخی...توضیحات بیشتر
جلاله(عربی) (مؤنث جلال)، جلال.توضیحات بیشتر
جلوه(عربی) نمایان شدن، خود را آشکار کردن، خودنمایی؛ (به مجاز) زیبایی، جاذب...توضیحات بیشتر
جلیل(عربی) 1- بلند مرتبه، بزرگوار؛ 2- بزرگ، شکوهمند؛ 3-از نام‌ها و صفات خد...توضیحات بیشتر
جلیله(عربی) (مؤنث جلیل)، جلیل. 1- و 2-توضیحات بیشتر
جمال(عربی) 1- زیبایی؛ 2- (به مجاز) مایهی زیبایی و زینت بخش؛ 3- (در تصوف) ج...توضیحات بیشتر
جمال الدین(عربی) 1- زیبایی در دین؛ 2- نیکویی در دین؛ 3- آن که در چهره‌اش زیبایی ...توضیحات بیشتر
جمانه  (عربی) 1- یک دانه مروارید، یک دانه لؤلؤ؛ 2- (اَعلام) نام دختر ابوطال...توضیحات بیشتر
جمیل(عربی) 1- زیبا؛ 2- (به مجاز) شایسته، بایسته، نیکو، خوب.توضیحات بیشتر
جمیله(عربی) 1- (مؤنث جمیل)، جمیل؛ 2- (اَعلام) جمیله بانوی آواز خوان و موسیق...توضیحات بیشتر
جنان(عربی) 1- بهشت؛ 2- باغ‌ها؛ 3- (اَعلام) نام یکی از زنان شاعره عرب از عب...توضیحات بیشتر
جنت(عربی) بهشت، فردوس.توضیحات بیشتر
جنید(عربی)1- به معنای سرباز و لشکری؛ 2- (اَعلام) 1) جُنید بغدادی [قرن 3 هج...توضیحات بیشتر
جواد(عربی)1- بخشنده، با سخاوت؛ 2- از نام‌ها و صفات خداوند؛ 3- (اَعلام) لقب...توضیحات بیشتر
جهاد(عربی) 1- در راه دین جنگیدن؛ 2- پیکار، مبارزه؛ 3- کوشیدن، تلاش.توضیحات بیشتر
جهاندار1- جهان دارنده؛ 2- نگهبان جهان؛ 3- پادشاه؛ 4- مدبرِ امور جهان؛ 5- (به ...توضیحات بیشتر
جیران(ترکی) 1- آهو؛ 2- (به مجاز) معشوقِ زیبا؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) چشمِ ز...توضیحات بیشتر
حاتم(عربی) 1- به معنی حاکم، قاضی، داور؛ 2- (اَعلام) رییس قبیله و شاعر عرب ...توضیحات بیشتر
حاتمه(عربی) (مؤنث حاتم)، حاتم. 1-توضیحات بیشتر
حارث(عربی) 1- (در قدیم) کشاورز، برزگر؛ 2- (اعلام) 1) حارث بن ابی شعر [قرن ...توضیحات بیشتر
حاصل(عربی) نتیجه، فراهم و موجود یا به دست آمده، آنچه در طول عمر به دست آمد...توضیحات بیشتر
حافظ(عربی) 1- آن که مراقبت یا حفاظت از کسی، جایی یا چیزی را بر عهده دارد. ...توضیحات بیشتر
حامد(عربی) سپاس‌گزار.توضیحات بیشتر
حامی(عربی) 1- منسوب به حام پسر نوح، از اولاد حام؛ 2- آن که پشتیبان و نگهبا...توضیحات بیشتر
حانیه(عربی) مهربان، دلسوز.توضیحات بیشتر
اسامی دختر و پسر با ریشه های

نام های دخترانه و پسرانه شروع شده با