Ooma
انتخاب نام دختر و پسر
اسم دختر و پسر عربی همراه با معنی
نام معنی مشاهده
حب الله(عربی) دوستدار و دوست دارندهی خدا.توضیحات بیشتر
حبه(عربی) 1- دانهی بعضی از میوه‌ها و گیاهان؛ 2- (به مجاز) پول بسیار اندک.توضیحات بیشتر
حبیب(عربی) 1- دوست، یار، معشوق؛ 2- (اَعلام) 1) حبیب ابن مظاهر [قرن اول هجر...توضیحات بیشتر
حبیب الله(عربی) 1- دوست خدا؛ 2- (اَعلام) حبیب الله خان پادشاه افغانستان [1319-1...توضیحات بیشتر
حبیبه(عربی) (مؤنث حبیب)، دوست، یار، معشوقه.توضیحات بیشتر
حجت(عربی) 1- آنچه با آن بتوان ادعایی را ثابت کرد، دلیل، برهان؛ 2- (در قدی...توضیحات بیشتر
حجت الله(عربی) 1- برهان حق تعالی؛ 2- (در تصوف) انسان کامل که حجت حق بر خلق است...توضیحات بیشتر
حدیث(عربی) 1- سخنی که از پیامبر اسلام(ص) یا بزرگان دین نقل کنند، روایت، سخ...توضیحات بیشتر
حدیثه(عربی) (در قدیم) امروزی، جدید، نوتوضیحات بیشتر
حدیقه(عربی) (در قدیم) باغ.توضیحات بیشتر
حُر(عربی) 1- آزاد؛ 2- (در قدیم) دارای اعتقاد و رفتار شایسته و بزرگوارانه،...توضیحات بیشتر
حرمت(عربی) 1- احترام؛ 2- (در قدیم) اطاعت و فروتنی در برابر اوامر الهی، دور...توضیحات بیشتر
حریر(عربی) 1- ابریشم؛ 2- نوعی پارچه  ی ابریشمیِ نازک؛ 3- پیله  ی ابریشم که...توضیحات بیشتر
حُریه(عربی) (=حُره)، حُره.توضیحات بیشتر
حسام(عربی) (در قدیم) شمشیر تیز و برنده.توضیحات بیشتر
حسام الدین(عربی) 1- (در قدیم) شمشیر دین؛ 2- (اَعلام) 1) حسام‌الدین چلبی: [622-68...توضیحات بیشتر
حسان(عربی) 1- بسیار نیکو، بسیار خوب، نیکروی؛ 2- (اَعلام) حسان ابن ثابت [قر...توضیحات بیشتر
حسانه(عربی) 1- زن بسیار نیکو؛ 2- (اَعلام) از صحابیات و از دوستان نزدیک حضرت...توضیحات بیشتر
حسنحَسَن در لغت صفت مذکر از حُسن به معنای نیکو و زیباست . و نیز از «حَسَن...توضیحات بیشتر
حسن رضا(عربی) از نام  های مرکب، حسن و رضا.توضیحات بیشتر
حَسْنا(عربی) 1- (= حَسناء)، زیبا، زن زیبا؛ 2- (در اعلام) نام شاعره برمکی.توضیحات بیشتر
حسنا (حسنی)(عربی) (در قدیم) نیک، پسندیده.توضیحات بیشتر
حسنعلی(عربی) 1- از نامهای مرکب، حسن و علی؛ 2-(اَعلام) حسنعلی قراقوینلو، آخری...توضیحات بیشتر
حسنه(عربی) خوب، نیک، پسندیده، عمل نیک و پسندیده؛ عمل پسندیده به ویژه عمل م...توضیحات بیشتر
حسنیه(عربی) نیکوتر، کار نیک، عاقبت نیکو.توضیحات بیشتر
حَسُّون(عربی) 1- نام پرنده‌ای، سهره؛ 2- (در عربی) شُوَیکیّ؛ 3- (در گویشهای مح...توضیحات بیشتر
حسیب(عربی) 1- (در قدیم) دارای فضل و کمال اکتسابی یا ذاتی، بزرگوار؛ 2- از ا...توضیحات بیشتر
حَسِیبا(عربی ـ فارسی) (حَسِیب = پاک نژاد، پاکزاد، اصیل + ا (پسوند نسبت))، دار...توضیحات بیشتر
حسیبه(عربی) دارندهی نام و شرف و بزرگی، زنِ شریف در اصل و نسب.توضیحات بیشتر
حسینحُسین : مصغر حسن به معنی خوب ، نیکو و صاحب جمال است   حسین نام مبارک س...توضیحات بیشتر
حسین رضا(عربی) از نام‌های مرکب، حسین و رضا.توضیحات بیشتر
حسینعلی(عربی) از نام‌های مرکب، حسین و علی.توضیحات بیشتر
حشمت(عربی) 1- بزرگی و احترام ناشی از داشتن قدرت و ثروت بسیار؛ 2- (در قدیم)...توضیحات بیشتر
حشمت الله(عربی) بزرگی و عظمت خداوند.توضیحات بیشتر
حفصه(عربی) 1- اسد، شیر؛ 2- (اَعلام) دختر عمر بن خطاب و همسر پیامبر اسلام(ص...توضیحات بیشتر
حفیظ الله(عربی) کسی که خداوند نگهدار اوست.توضیحات بیشتر
حفیظه(عربی) 1- موکّل به چیزی؛ 2- حافظ و محفوظ.توضیحات بیشتر
حکمت(عربی) 1- معرفت به مسائل، خردمندی، فرزانگی؛ 2- سخن اخلاقی، پند، اندرز؛...توضیحات بیشتر
حکیم(عربی) 1- پزشک، طبیعت، دانا، خردمند، فرزانه، دانا به چیزی (دانندهی امر...توضیحات بیشتر
حکیمه(عربی) (مؤنث حکیم)، زن حکیم و دانشمند.توضیحات بیشتر
حُلما(عربی) (جمع حَلیم) بردباران، صبوران.توضیحات بیشتر
حَلیا(عربی) زیور و آرایش.توضیحات بیشتر
حلیم(عربی) 1- خویشتن دار، با صبر و تحمل، بردبار؛ 2- از نام‌ها و صفات خداون...توضیحات بیشتر
حلیمه(عربی) (مؤنث حلیم) زن خویشتن دار، صبور و با تحمل، دختر بردبار.توضیحات بیشتر
حِلیه(عربی) 1- (در قدیم) زینت، پیرایه، زیور؛ 2- (به مجاز) مشخصات صورت و اند...توضیحات بیشتر
حمّاد(عربی) بسیار سپاسگزار، بسیار حمد کننده و ستاینده.توضیحات بیشتر
حماسه(عربی) 1- کاری افتخار آفرین؛ 2- نوعی شعر؛ 3- دلیری، شجاعت، بیباکی.توضیحات بیشتر
حمد(عربی) 1- شکرگزاری کردن، سپاس و ستایش کردن، شکر، سپاس؛ 2- الحمد، سوره ...توضیحات بیشتر
حمدالله(عربی) 1- حمد و ستایش خداوند؛ 2- (اَعلام) حمدالله مستوفی: [قرن 8 هجری]...توضیحات بیشتر
حمده(عربی) سپاس و شکرگزاری.توضیحات بیشتر
حمزه(عربی) 1- شیر، شیر بیشه؛ 2- (اَعلام) 1) حمزة ابن عبدالمطلب: [حدود 53 پ...توضیحات بیشتر
حمود(عربی) 1- ستوده و پسندیده؛ 2- حمد کننده، بسیار سپاسگزار پروردگار.توضیحات بیشتر
حمید(عربی) 1- ستوده، ستایش شده.توضیحات بیشتر
حمیدرضا(عربی) از نام‌های مرکب، حمید و رضا.توضیحات بیشتر
حمیدعلی(عربی) از نام‌های مرکب، حمید و علی.توضیحات بیشتر
حمیده(عربی) 1- (مؤنث حمید) ستوده، پسندیده؛ 2- (اَعلام) مادر امام موسی کاظم(...توضیحات بیشتر
حمیرا(عربی) 1- (مصغّر حمرا)، زن سرخ و سپید، زن سرخ؛ 2- (اَعلام) لقبی که پیا...توضیحات بیشتر
حنا(عربی) گیاهی درختی که گل‌های سفید و معطر دارد، گرد بسیار نرم سبز رنگی ...توضیحات بیشتر
حنّان(عربی) 1- آرزومند، مشتاق؛ 2- بخشاینده؛ 3- بسیار مهربان؛ 4- نوحه و زاری...توضیحات بیشتر
حنّانه(عربی) 1- بسیار نوحه کننده، ناله کننده؛ 2- ستونی که قبل از ساختن منبر ...توضیحات بیشتر
حنظله(عربی) 1- (مفرد حَنظل) گیاهی بسیار تلخ که خاصیت دارویی دارد، هندوانهی ...توضیحات بیشتر
حنیسه(عربی) زن شجاع.توضیحات بیشتر
حنیف(عربی) 1- درست و پاک، راستین؛ 2- (در ادیان) معتقد به یگانگی خداوند، خد...توضیحات بیشتر
حنیفه(عربی) (مؤنث حنیف) دختر درست و پاک، دختر راستین، زن ثابت قدم در دین.توضیحات بیشتر
حوا(عربی)1- نخستین انسان ماده در مذاهب سامی؛ 2- (در نجوم) (= ماراَفسای) ص...توضیحات بیشتر
حورا(عربی) 1- (در قدیم) (در ادیان) حور، زن زیبای بهشتی؛ 2- زنِ سفید پوستِ ...توضیحات بیشتر
حورالعین(عربی) (در قدیم) زن یا زنان سفیدپوست درشت چشم.توضیحات بیشتر
حوروش(عربی ـ فارسی) (حور+ وش (پسوند شباهت)) دختری چون زن (زنان) زیبای بهشتی...توضیحات بیشتر
حوری(عربی ـ فارسی) 1- (در ادیان) حور؛ 2- (به مجاز)، زن زیبا.توضیحات بیشتر
حوریا(عربی ـ فارسی) [حور = زن زیبای بهشتی، زنان زیبای بهشتی+ ی (پسوند نسبت)...توضیحات بیشتر
حوریه(عربی) زن سفید پوست و زیباروی.توضیحات بیشتر
حیات(عربی) زندگی، زیست.توضیحات بیشتر
حیدر(عربی) 1- شیر، اسد؛ 2- (اَعلام) لقب حضرت علی(ع).توضیحات بیشتر
حیدرعلی(عربی) از نام‌های مرکب، حیدر و علی.توضیحات بیشتر
خاطره(عربی) یادبود، یاد، ذهن، حافظه، خاطر.توضیحات بیشتر
خالد(عربی) 1- (در قدیم) پاینده و جاوید؛ 2- (اَعلام) 1) خالد ابن اسعد [قرن ...توضیحات بیشتر
خالده(عربی) (مؤنث خالد)،   خالد. 1-توضیحات بیشتر
خالق(عربی) 1- آنکه کسی یا چیزی را پدید میآورد، به وجود آورنده، آفریننده؛ 2...توضیحات بیشتر
خدیجهخدیجه در لغت به معنی السحاب(ابرباران زا) یا النخل المثره (درخت خرمای پ...توضیحات بیشتر
خزال(عربی) با ناز راه رونده، کسی که با ناز راه می‌رود.توضیحات بیشتر
خضر1- (اَعلام) 1) پیامبری که بنا به روایات با شستشو در چشمهی آب حیات عمر ...توضیحات بیشتر
خضرا(عربی) (مؤنث اخضر) 1- به معنی سبز، کبود، نیلگون، و آبی و سبز؛ 2- سبزه‌...توضیحات بیشتر
خلف(عربی) 1- صالح، شایسته (فرزند)؛ 2- جانشین؛ 3- (به مجاز) پیروی کننده از...توضیحات بیشتر
خلود(عربی) همیشه باقی ماندن، جاودانگی.توضیحات بیشتر
خلیل(عربی) 1- دوست، دوست یکدل؛ 2- (اَعلام) لقب حضرت ابراهیم(ع) در قرآن کری...توضیحات بیشتر
خلیل الرحمان(عربی) خلیل اللهتوضیحات بیشتر
خلیل الله(عربی) 1- دوست خدا؛ 2- (اَعلام) لقب حضرت ابراهیم(ع). + ع خلیل.توضیحات بیشتر
خلیله(عربی) (مؤنث خلیل)‌، ( خلیل. 1-توضیحات بیشتر
خیام(اَعلام) حکیم عمر خیام نیشابوری فیلسوف، ریاضیدان، منجم و شاعر نامدار ا...توضیحات بیشتر
خیرالله(عربی) خیرالهی، نیکویی خدا.توضیحات بیشتر
خیرالنسا(عربی) 1- بهترینِ زنان؛ 2- (اَعلام) عنوانی برای حضرت فاطمه(س) دختر پیا...توضیحات بیشتر
خیزران(عربی) 1- نوعی نی مغزدار با ساقه‌ای محکم و بلند؛ 2-(اَعلام) نام مادر ا...توضیحات بیشتر
داوودرضا(عبری ـ عربی) از نام  های مرکب، ← داوود و رضا.توضیحات بیشتر
دردانه(عربی ـ فارسی) 1- (به مجاز) بسیار محبوب و گرامی، عزیزکرده، ناز پرورده؛...توضیحات بیشتر
درسا(عربی ـ فارسی) (دُر= مروارید، لؤلؤ + سا (پسوند شباهت))، 1- شبیه به دُر...توضیحات بیشتر
درناز/dānā/توضیحات بیشتر
درین(عربی ـ فارسی) (دُر + ین (پسوند نسبت)) 1- از دُر، ساخته شده از دُر؛ 2-...توضیحات بیشتر
دریه(عربی ـ فارسی) (دُر + ایه (پسوند نسبت))، مانند دُر، درخشان، روشن.توضیحات بیشتر
دلیله(عربی) 1- راهنما، هدایت کننده، 2- (اَعلام) (در تورات) (به معنی معشوقه)...توضیحات بیشتر
دنیا(عربی) (در نجوم) کیهان؛ جهان، گیتی.توضیحات بیشتر
اسامی دختر و پسر با ریشه های

نام های دخترانه و پسرانه شروع شده با