امل | (عربی) (در قدیم) امید و آرزو. | توضیحات بیشتر |
امیدرضا | (فارسی ـ عربی) 1- آن که امیدش به رضا (رضای خدا) باشد؛ 2- امید داشتن به... | توضیحات بیشتر |
امیدعلی | (فارسی ـ عربی) امید داشتن به لطف علی (منظور امام علی (ع)). | توضیحات بیشتر |
امیر | (عربی) پادشاه، حاکم، درجهای پایینتر از پادشاه، فرماندهی سپاه، سردار،... | توضیحات بیشتر |
امیر اکبر | تشکیل شده از دو اسم امیر و اکیر، به معنای پادشاه بزرگتر، و یا بزرگترین... | توضیحات بیشتر |
امیر پویا | (عربی ـ فارسی) امیر و پادشاه پوینده. | توضیحات بیشتر |
امیر حسن | (عربی) 1- پادشاه خوب و نیکو، فرمانده ی خوب؛ 2- (اَعلام) امیرحسن دهلوی ... | توضیحات بیشتر |
امیرابراهیم | (عربی ـ عبری)، از نام های مرکب، ( امیر و ابراهیم. | توضیحات بیشتر |
امیرابوالفضل | (عربی) از نامهای مرکب، ( امیر و ابوالفضل. | توضیحات بیشتر |
امیراحسان | (عربی) امیر بخشنده، امیر نیکوکار. | توضیحات بیشتر |
امیراحمد | (عربی) امیر بسیار ستوده، پادشاه و حاکم ستوده شده، فرمانده و امیر ستودن... | توضیحات بیشتر |
امیراردلان | (عربی ـ فارسی) 1- از نامهای مرکب؛ 2- (به تعبیری) امیر سرزمین مقدس و پ... | توضیحات بیشتر |
امیرارسلان | (عربی ـ ترکی) 1- (به مجاز) امیر و پادشاه شجاع و دلیر؛ 2- (اَعلام) امیر... | توضیحات بیشتر |
امیرارشیا | (عربی ـ فارسی ) حاکم و پادشاه درست کردار، امیر درستکار. | توضیحات بیشتر |
امیراسماعیل | (عربی ـ عبری)، از نام های مرکب، ه امیر و اسماعیل. | توضیحات بیشتر |
امیراَشکان | (عربی ـ فارسی)، از نام های مرکب، ه امیر و اَشکان. | توضیحات بیشتر |
امیراصلان | (عربی ـ ترکی) پادشاه چون شیر، حاکم دلاور، فرمانده و سردار چون شیر. | توضیحات بیشتر |
امیربابک | (عربی ـ فارسی)، از نام های مرکب، ه امیر و بابک. | توضیحات بیشتر |
امیربهرام | (عربی ـ فارسی)، از نام های مرکب، ه امیر و بهرام. | توضیحات بیشتر |
امیربهزاد | (عربی ـ فارسی) امیر نیکوتبار، پادشاه نیک نژاد، حاکم و سردار نیکوزاده. | توضیحات بیشتر |
امیربهمن | (عربی ـ فارسی)، از نام های مرکب، ه امیر و بهمن. | توضیحات بیشتر |
امیرپارسا | (عربی ـ فارسی) امیر پرهیزگار، پادشاه زاهد و متقی، حاکم دانشمند. | توضیحات بیشتر |
امیرپاشا | (عربی ـ ترکی) از نامهای مرکب، ( امیر و پاشا. | توضیحات بیشتر |
امیرپوریا | (عربی ـ فارسی) از نامهای مرکب، ( امیر و پوریا. | توضیحات بیشتر |
امیرپویان | (عربی ـ فارسی)، از نام های مرکب، ه امیر و پویان. | توضیحات بیشتر |
امیرجواد | (عربی) امیر جوانمرد، پادشاه راد و بخشنده، حاکم سخی. | توضیحات بیشتر |
امیرحسام | (عربی) (به مجاز) پادشاه و امیری که دارای شمشیری تیز و برنده است. | توضیحات بیشتر |
امیرحسین | (عربی) امیر خوب و نیکو، پادشاه نیک، حاکم صاحب جمال. | توضیحات بیشتر |
امیرحمزه | (عربی) از نامهای مرکب، ( امیر و حمزه. | توضیحات بیشتر |
امیرخسرو | ( عربی _ فارسی ) 1- امیر و پادشاه عظیم الشأن؛ 2- (اَعلام) امیر خسرو ده... | توضیحات بیشتر |
امیررضا | (عربی) پادشاه راضی و خشنود، فرمانده و سردار خشنود و خوشدل. | توضیحات بیشتر |
امیرساسان | (عربی ـ فارسی) از نامهای مرکب، ی امیر و ساسان. | توضیحات بیشتر |
امیرسالار | (عربی ـ فارسی) امیر و پادشاه سپهسالار، حاکم سپهبد، فرماندهی صاحب اختیا... | توضیحات بیشتر |
امیرسام | (عربی ـ اوستایی) از نامهای مرکب، ( امیر و سام. | توضیحات بیشتر |
امیرسامان | (عربی ـ فارسی) (به مجاز) حاکم و امیری که امور او به سامان باشد، پادشاه... | توضیحات بیشتر |
امیرسبحان | (عربی) امیر و پادشاه پاک و منزه. | توضیحات بیشتر |
امیرسپهر | (عربی ـ فارسی) از نامهای مرکب، ی امیر و سپهر. | توضیحات بیشتر |
امیرسجّاد | (عربی) (به مجاز) پادشاه و امیر نمازگزار و بسیار سجده کننده. | توضیحات بیشتر |
امیرسعید | (عربی) امیر سعادتمند، حاکم باسعادت، پادشاه نیک بخت. | توضیحات بیشتر |
امیرسهیل | (عربی) از نامهای مرکب، ( امیر و سهیل. | توضیحات بیشتر |
امیرسینا | (عربی ـ فارسی) امیر و پادشاه دانشمند، حاکم عالم و دانشمند. | توضیحات بیشتر |
امیرشایان | (عربی ـ فارسی) پادشاه و امیر لایق و شایسته، حاکم و سردار در خور و سزاو... | توضیحات بیشتر |
امیرشهاب | (عربی) از نامهای مرکب، ی امیر و شهاب. | توضیحات بیشتر |
امیرصادق | (عربی) امیر و پادشاه راستگو، حاکم درستکار، حاکم و سردار راست کردار. | توضیحات بیشتر |
امیرصالح | (عربی) پادشاه و امیر نیکو رفتار، حاکم شایسته، امیر لایق. | توضیحات بیشتر |
امیرصدرا | (عربی) پادشاه و امیری که بزرگ و مهتر است، امیر والامقام. | توضیحات بیشتر |
امیرطاها (امیرطه) | (عربی) از نامهای مرکب، ی امیر و طاها (طه). | توضیحات بیشتر |
امیرعباس | (عربی) (به مجاز) امیر شجاع و دلاور، پادشاه و حاکم چون شیر. | توضیحات بیشتر |
امیرعبدالله | (عربی) امیر و پادشاهی که بندهی خداست. | توضیحات بیشتر |
امیرعرشیا | (عربی ـ فارسی) از نامهای مرکب، ( امیر و عرشیا. | توضیحات بیشتر |
امیرعرفان | (عربی) فرمانروای آگاه، امیر و پادشاه عارف، حاکمی که اهل شناختن حق تعال... | توضیحات بیشتر |
امیرعطا | (عربی) (به مجاز) امیر و پادشاه بخشنده، پادشاه و حاکم انعام دهنده. | توضیحات بیشتر |
امیرعلی | (عربی) امیر و حاکم بزرگ و بلند قدر، پادشاه شریف و توانا. | توضیحات بیشتر |
امیرفاضل | (عربی) از نامهای مرکب، ی امیر و فاضل. | توضیحات بیشتر |
امیرفرهنگ | (عربی ـ فارسی) امیر دانشمند و فرهیخته، پادشاه دارای علم و معرفت. | توضیحات بیشتر |
امیرقاسم | (عربی) از نامهای مرکب، ، امیر و قاسم. | توضیحات بیشتر |
امیرکسری (امیرکسرا) | (عربی ـ فارسی) از نامهای مرکب، ، امیر و کسری. | توضیحات بیشتر |
امیرکیا | (عربی ـ فارسی) امیر و پادشاه بزرگ و سرور. | توضیحات بیشتر |
امیرکیان | (عربی ـ فارسی) امیر پادشاهان، پادشاه پادشاهان، امیر و پادشاه بزرگان و ... | توضیحات بیشتر |
امیرکیوان | (عربی ـ فارسی) از نامهای مرکب، ) امیر و کیوان. | توضیحات بیشتر |
امیرماهان | (عربی ـ فارسی) از نامهای مرکب، ( امیر و ماهان. | توضیحات بیشتر |
امیرمتین | (عربی) امیر و پادشاه محکم و استوار و با وقار. | توضیحات بیشتر |
امیرمجتبی | (عربی) 1- از نامهای مرکب، ا امیر و مجتبی؛ 2- امیر و پادشاه برگزیده و ... | توضیحات بیشتر |
امیرمحسن | (عربی) پادشاه و امیر احسان کننده و امیر نیکوکار و نیکو کردار. | توضیحات بیشتر |
امیرمحمد | (عربی) امیر بسیار تحسین شده وپادشاه ستایش شده. | توضیحات بیشتر |
امیرمحمود | (عربی) امیر و پادشاه ستوده شده, امیر و پادشاه مورد پسند. | توضیحات بیشتر |
امیرمختار | (عربی) از نامهای مرکب، امیر و مختار. | توضیحات بیشتر |
امیرمرتضی | (عربی) از نامهای مرکب، ( امیر و مرتضی. | توضیحات بیشتر |
امیرمسعود | (عربی) امیر و پادشاه نیکبخت و سعادتمند، پادشاه خوشبخت و خوش اقبال. | توضیحات بیشتر |
امیرمصطفی | (عربی) امیر و پادشاه برگزیده شده، حاکم انتخاب شده. | توضیحات بیشتر |
امیرمنصور | (عربی) امیر و پادشاه مظفر و پیروز، فرماندهی فاتح و کامکار. | توضیحات بیشتر |
امیرمهدی | (عربی) امیر هدایت شده، فرمانروای ارشاد گردیده. | توضیحات بیشتر |
امیرناصر | (عربی) از نامهای مرکب، ا امیر و ناصر. | توضیحات بیشتر |
امیرهادی | (عربی) از نامهای مرکب، ) امیر و هادی. | توضیحات بیشتر |
امیرهاشم | (عربی) امیر و پادشاه شکننده و خرد کننده، حاکم و فرمانده شکننده و خرد... | توضیحات بیشتر |
امیرهمایون | (عربی ـ فارسی) امیر فرخنده و خجسته، پادشاه و حاکمی که دارای تاثیر خوب ... | توضیحات بیشتر |
امیرهوشنگ | (عربی ـ فارسی) از نامهای مرکب، ( امیر و هوشنگ. | توضیحات بیشتر |
امیریاسین | (عربی) از اسامی مرکب، ( امیر و یاسین. | توضیحات بیشتر |
امین | (عربی) 1- امانتدار، زنهاردار؛ 2- طرف اعتماد، معتمد؛ 3-(اَعلام) 1) از ا... | توضیحات بیشتر |
امین الدین | (عربی) 1- آن که در دین امانت نگاه دارد؛ 2- هر کسی که دین خدا را چنان ک... | توضیحات بیشتر |
امین الله | (عربی) مورد اعتماد خدا. | توضیحات بیشتر |
امین حسین | (عربی) 1- از نامهای مرکب، امین و حسین؛ 2- خوب و نیکو، درستکار و اما... | توضیحات بیشتر |
امین رضا | (عربی) 1- راضی و خشنود، درستکار و امانتدار؛ 2- رضای درستکار و امانتدار... | توضیحات بیشتر |
امین علی | (عربی) 1- بلند قدر و بزرگ و شریف, درستکار و امانتدار؛ 2- علیِ درستکار ... | توضیحات بیشتر |
امین محمد | (عربی) 1- محمّد درستکار و مورد اطمینان؛ 2- امین ستودنی و تحسین شده؛ 3-... | توضیحات بیشتر |
امین مهدی | (عربی) شخصی که درستکار و هدایت شده است. | توضیحات بیشتر |
امینه | (عربی) (مؤنث امین)، زن مورد اطمینان و درستکار. + ( امین. 1- و2- | توضیحات بیشتر |
انتصار | (عربی) 1- (در قدیم) یاری دادن، کمک کردن؛ 2- یاری یافتن، نصرت یافتن، پی... | توضیحات بیشتر |
انسی | (عربی ـ فارسی) ( اِنس = انسان، بشر + ی (پسوند نسبت))، 1- مربوط به انس،... | توضیحات بیشتر |
انسیّه | (عربی) (اِنس= انسان، بشر+ ایه (پسوند نسبت))، مربوط به انس، منسوب... | توضیحات بیشتر |
انصار | (عربی) 1- یاری دهندگان، یاران؛ 2- یاران پیامبر اسلام (ص). [به آن دسته ... | توضیحات بیشتر |
انور | (عربی) 1- روشنتر، روشن، نورانی؛ 2- (به گونه احترام) (به مجاز) مبارک، ... | توضیحات بیشتر |
انیس | (عربی) 1- انس گیرنده، همدم، مصاحب، همنشین؛ 2-(به مجاز) محبوب و مطلوب. | توضیحات بیشتر |
انیسا | (عربی ـ فارسی) (اَنیس + ا (پسوند نسبت))، منسوب به اَنیس؛ ( اَنیس. | توضیحات بیشتر |
انیسه | (عربی) (مؤنث انیس)، زن انس گیرنده و همدم، زن مصاحب و همنشین. + ( اَنی... | توضیحات بیشتر |
اویس | (اَعلام) 1) نام یکی از عارفان و پارسایان و تابعین صدر اسلام، مشهور به ... | توضیحات بیشتر |
ایلیار | (ترکی ـ فارسی) دوست و رفیق ایل، یار و یاور ایل، کسی که همدم و مونس ایل... | توضیحات بیشتر |
ایما | (عربی) 1- چیزی را با حرکتِ دست یا چشم و ابرو نشان دادن، اشاره؛ 2- بیان... | توضیحات بیشتر |
ایمان | (عربی) اعتقاد به وجود خداوند و حقیقت رسولان و دین ، در مقابل کفر. | توضیحات بیشتر |
ایمانه | (عربی ـ فارسی) (ایمان + ه (پسوند نسبت))، منسوب به ایمان، م ایمان. | توضیحات بیشتر |