تابان | دارای نور و روشنی، درخشان، روشن. | توضیحات بیشتر |
تابنده | (صفت فاعلی از تابیدن)، آنچه میتابد و نورافشانی میکند، درخشان. | توضیحات بیشتر |
تارا | ستاره، کوکب، مردمک چشم. | توضیحات بیشتر |
تالین | (اَعلام) پایتخت کشور استونی، برکنارهی جنوبی خلیج فنلاند از بندرهای عمد... | توضیحات بیشتر |
تامارا | 1- (عبری) درخت خرما؛ 2- (اَعلام) نام عروس یهودا [چهارمین پسر حضرت یعقو... | توضیحات بیشتر |
تامیلا | (عربی) 1- (مصدر باب تفعیل) از روی امیدواری، امیدوارانه؛ 2- در برخی منا... | توضیحات بیشتر |
تانیا | در گویش خراسانی به معنی توانستن (؟). | توضیحات بیشتر |
تبرّک | (عربی) 1- مبارک بودن، مبارکی، خجستگی، خوش یمنی؛ 1- برکت گرفتن. | توضیحات بیشتر |
تبسّم | (عربی) 1- لبخند، خندهی بدون صدا؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) درخشیدن. | توضیحات بیشتر |
تحسین | (عربی) ستودن و تمجید کردن، مورد ستایش قرار دادن، آفرین گفتن و نیک شمرد... | توضیحات بیشتر |
تحفه | (عربی) 1- هدیه؛ 2- (در گفتگو) (به مجاز) شخص بسیار ارزشمند. | توضیحات بیشتر |
ترانه | 1- (در موسیقی) شعری متشکل از چند بیت مقفا و همسان از نظر تعداد هجاها ... | توضیحات بیشتر |
ترلان | 1- (در ترکی) مرغی از جنس باز شکاری را گویند؛ 2- (در کردی) 1) به معنی ز... | توضیحات بیشتر |
ترمه | نوعی پارچه (قیمتی) از جنس کرک، پشم، یا ابریشم با نقشهای بته جقه، اسلی... | توضیحات بیشتر |
ترنج | 1- (در گیاهی) بالنگ؛ 2- طرحی (در قدیم) مرکّب از طرحهای اسلیمی و گل و ... | توضیحات بیشتر |
ترنّم | (عربی) 1- خواندن شعر، ترانه، و مانند آنها به حالت موسیقایی و معمولاً ب... | توضیحات بیشتر |
تسنیم | (عربی) 1- از ریشهی «سنم» در لغت به معنای «بزرگ شدن کوهان شتر» و نیز «ب... | توضیحات بیشتر |
تکتم | 1- نام چاه زمزم؛ 2- (اَعلام) نام مادر امام رضا (ع). [مرحومِ دهخدا معتق... | توضیحات بیشتر |
تلما | (عربی) گندمگون. | توضیحات بیشتر |
تلّی | (ترکی) 1- موهای پر پشت و بلند، دختری که گیسوی بلند و زیبا دارد، زلف دا... | توضیحات بیشتر |
تمنا | (عربی) 1- آرزو؛ 2- خواستن چیزی معمولاً همراه با فروتنی و تواضع. | توضیحات بیشتر |
تندیس | 1- مجسمه؛ 2- (در قدیم) بت، تصویر برجسته، تمثال؛ 3- (به مجاز) زیباروی. | توضیحات بیشتر |
توار | 1- (در کردی) پرنده؛ 2- نوعی ریسمان؛ 3- (اعلام) 1) (توارکوه) نام کوهی د... | توضیحات بیشتر |
توتیا | 1- از آبزیان دریایی که در بستر دریا زندگی میکند؛ 2-نوعی ماده شیمایی که... | توضیحات بیشتر |
توران | (در پهلوی، turān )، (تور = پسر فریدون + ان (پسوند نسبت)) (اَعلام) 1) س... | توضیحات بیشتر |
توران دخت | (توران+ دخت = دختر)، 1- دختر تورانی؛ 2- (اَعلام) نام دختر خسرو پرویز ک... | توضیحات بیشتر |
تَهانی | (عربی) (در قدیم) تهینت گفتن به یکدیگر. | توضیحات بیشتر |
تهمینه | [مرکب از «تهم» به معنی نیرومند و قوی + «ینه»/ ine ـ/ پسوند نسبت)] 1- م... | توضیحات بیشتر |
تیام | (لُری) 1- چشمانم؛ 2- (به مجاز) عزیز و گرامی. | توضیحات بیشتر |
تینا | 1- (در زند و پازند) گل سرخ ؛ 2- (در عربی) طین. | توضیحات بیشتر |