Ooma
انتخاب نام دختر و پسر
اسم پسر با س همراه با معنی
نام معنی مشاهده
ساتیار(اوستایی) 1- از نام‌های زرتشتی که گونهی دیگر آن به نظر میرسد سادیار با...توضیحات بیشتر
ساجد(عربی) (در قدیم) آن که سجده میکند، سجده کننده.توضیحات بیشتر
سارنگ1- نام پرنده‌ای کوچک به رنگ سیاه، سار، ساری؛ 2- (در موسیقی ایرانی) گوش...توضیحات بیشتر
سارو1- (= ساروک) نام پرنده  ای سیاه رنگ در هندوستان که مانند طوطی سخن گو م...توضیحات بیشتر
ساسان(اَعلام) 1- (در شاهنامه) 1) پسر بهمن و نوهی اسفندیار؛ 2) (در ایران باس...توضیحات بیشتر
ساعد(عربی) 1- (در قدیم) (به مجاز)، مساعدت کننده، مددکار؛ 2- (در تصوف) نزد ...توضیحات بیشتر
ساکو(کردی) 1- کوه بدون گیاه؛ 2- ساده و بی آلایش؛ 3- یکسان و یکنواخت.توضیحات بیشتر
سالار1- سردار سپاه، فرمانده لشکر؛ 2- (در قدیم) حاکم، والی، شاه، رهبر، قائد؛...توضیحات بیشتر
سالم(عربی) 1- فاقد بیماری جسمی یا روحی؛ 2- بدون عیب یا خرابی، بدون آلودگی؛...توضیحات بیشتر
سام(در اوستایی) 1- به معنی سیاه؛ 2-  نام خانواده‌ای ایرانی؛ 3- (اَعلام) (...توضیحات بیشتر
سامان1- سرزمین، ناحیه، محل، مکان؛ 2- ‌ترتیب و روش چیزی یا کاری، ثروت، دارای...توضیحات بیشتر
سامرافسانه گوینده، افسانه گویندگان.توضیحات بیشتر
سامی1- عالی، بلند مرتبه، بلند؛ 2- (اَعلام) 1) منسوب به سام پسر نوح نبی(ع)؛...توضیحات بیشتر
سامیار(سام = سبیکهی زر و سیم + یار (پسوند دارندگی)) (به مجاز) ثروتمند.توضیحات بیشتر
سامین(سام + ین (پسوند نسبت))، منسوب به سام، ( سام.توضیحات بیشتر
سانیار(سان = کیفیت، چگونگی، قدرت، عزت + یار (پسوند دارندگی))، دارای عزت و قد...توضیحات بیشتر
ساویزشخص خوش‌اخلاق و نیک خو (ی).توضیحات بیشتر
سبحان(عربی) 1- پاک، منزه؛ 2- از نام‌های خداوند.توضیحات بیشتر
سبلان(= سولان) (اعلام) 1) رشته کوه آتشفشانی در شمال غربی ایران، در استان  ه...توضیحات بیشتر
سپنتا(اوستایی) پاک و مقدس.توضیحات بیشتر
سپهدار1- فرمانده سپاه، سپهسالار؛ 2- فرمانروا، پادشاه.توضیحات بیشتر
سپهر1- آسمان؛ 2- (به مجاز) روزگار؛ 3- (در موسیقی ایرانی) گوشه‌ای در دستگاه...توضیحات بیشتر
سپهرداد(اَعلام) نام داماد داریوش که در شجاعت ممتاز بود.توضیحات بیشتر
ستار(عربی) 1- آنکه چیزی را پوشیده و در پرده میدارد، پوشنده؛ 2- از نام‌های ...توضیحات بیشتر
سجاد(عربی) 1- بسیار سجده کننده؛ 2- (اَعلام) لقب زین‌العابدین ابن حسین(ع)، ...توضیحات بیشتر
سحاب(عربی) ابر، تودهی بخار آب که به رنگهای سفید، خاکستری در آسمان دیده میش...توضیحات بیشتر
سخاوت(عربی) بخشش، عطا، کرم.توضیحات بیشتر
سَدیف(اَعلام) نام چند تن از صحابه.توضیحات بیشتر
سراج(عربی) (در قدیم) چراغ، روشنایی.توضیحات بیشتر
سراج الدین(عربی) 1- چراغ دین؛ 2- (اَعلام) 1) سراج‌الدین ارموی: [594-682 قمری] مت...توضیحات بیشتر
سرافراز1- (به مجاز) افتخار کننده به چیزی یا کسی، سربلند، مفتخر؛ 2- (در قدیم) ...توضیحات بیشتر
سردار1- (در نظام) فرمانده یک گروه یا یک دستهی نظامی؛ 2- عنوانی احترام آمیز ...توضیحات بیشتر
سرفراز(مخففِ سر افراز)، سر افراز.توضیحات بیشتر
سرمد(عربی) 1- (در قدیم) پایدار، پیوسته، همیشگی؛ 2- (در حالت قیدی) به طور د...توضیحات بیشتر
سرور1- آنکه مورد احترام است و نسبت به دیگری یا دیگران سِمَت بزرگی دارد؛ 2-...توضیحات بیشتر
سروش1- (به مجاز) پیام‌ آور؛ 2- (در قدیم) فرشتهی پیام آور، فرشته؛ 3- (به مج...توضیحات بیشتر
سعد(عربی) 1- خجسته، مبارک، خوش یمن، سعادت، خوشبختی، خوش یمنی؛2- (اَعلام) ...توضیحات بیشتر
سعدالدین(عربی) (موجب) 1- نیک بختی دین؛ 2- (اَعلام) سَعدالدین وراوینی [قرن 7 هج...توضیحات بیشتر
سعدی(عربی ـ فارسی) 1- (در قدیم) سعد بودن، خجستگی، مبارکی؛ 2- (اَعلام) سعدی...توضیحات بیشتر
سعود(عربی) (جمع سَعد) 1- (در قدیم) سعادت‌ها، نیک بختیها، خجستگیها؛ 2- (اسم...توضیحات بیشتر
سعید(عربی) 1- خجسته، مبارک؛ 2- (در قدیم) خوشبخت، سعادتمند؛ 3- (اَعلام) 1) ...توضیحات بیشتر
سعیدرضا(عربی) از نام‌های مرکب، ، سعید و رضا.توضیحات بیشتر
سقراط(معرب یونانی، sokrates) (اَعلام) [469-399 پیش از میلاد] فیلسوف یونانی ...توضیحات بیشتر
سلمان(عربی) 1- سالم و مبّرا از عیب و نقص و آفت؛ 2- (اَعلام) 1) سلمان فارسی ...توضیحات بیشتر
سلیم(عربی) 1- دارای قدرت تشخیص و داوری درست، سالم و بیعیب؛ 2- (در قدیم) آر...توضیحات بیشتر
سلیمان(عبری) 1- پر از سلامتی؛ 2- (اَعلام) 1) حضرت سلیمان(ع): شاه و پیامبر یه...توضیحات بیشتر
سمران1- (معربِ سمرکند) سمرکند یا سمرقند، که نام شهری است در ایران قدیم و هم...توضیحات بیشتر
سمندر1- اسبی که رنگ آن مایل به زرد باشد؛ 2- (به مجاز) اسب تندرو و نیرومند؛ ...توضیحات بیشتر
سمیر(عربی) داستان پرداز، قصه گو.توضیحات بیشتر
سمیع(عربی) 1- از نام‌های خداوند؛ 2- (در قدیم) شنوا.توضیحات بیشتر
سنجر(ترکی) 1- یعنی مرغ شکاری؛ 2- (اَعلام) [511-552 قمری] شاه سلسلهی سلجوقی...توضیحات بیشتر
سواکرفتار نرم، رفتار نرم و آهسته.توضیحات بیشتر
سوران(کردی) 1- نام منطقه  ای وسیع در کردستان؛ 2- یکی از چهار لهجه  ی اصلی ز...توضیحات بیشتر
سورن(اَعلام) 1) (= سورِنا) [قرن اول پیش از میلاد] سردار ایرانی، فرمانده سپ...توضیحات بیشتر
سورنا(= سورِن)، ) سورِن.توضیحات بیشتر
سورین  1- (در ایران باستان) نیرومند، قدرتمند؛ 2- (اَعلام) 1) یکی از خاندان ...توضیحات بیشتر
سوشیانت(اوستایی) 1- به معنی نجات دهنده؛ 2- (اَعلام) منجی موعود در دین زرتشتی.توضیحات بیشتر
سهام(عربی) 1- سهم  ها، بهره  ها، نصیب  ها، قسمت  ها؛ 2- (در قدیم) تیرهای ک...توضیحات بیشتر
سهام الدین(عربی) نصیب‌های دین، بهره‌های دین.توضیحات بیشتر
سهراب1- دارندهی آب و رنگ سرخ، سرخاب؛ 2- (اَعلام) (در شاهنامه) پسر رستم از ت...توضیحات بیشتر
سهند(اَعلام) کوه آتش‌فشانی قدیمی و خاموش در جنوب آذربایجان شرقی میان تبریز...توضیحات بیشتر
سهیل(عربی) (اَعلام) روشن‌ترین ستارهی صورت فلکیِ کشتی (سفینه) و دومین ستاره...توضیحات بیشتر
سیامک1- دارای موی سیاه؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پسر کیومرث شاه پیشدادی ...توضیحات بیشتر
سیاوش1- دارندهی اسب نر سیاه؛ 2- (اَعلام) (در شاهنامه) شاهزاده ایرانی، پسر ک...توضیحات بیشتر
سیاووش(= سیاوش)، ( سیاوش.توضیحات بیشتر
سیپان(کردی) 1- بلندی مانع باد؛ 2- کوهی که در همه‌ی ایام برف داشته باشد؛ 3- ...توضیحات بیشتر
سیروان1- عربی شده ساربان؛ 2- (اَعلام) (= آب سیروان) نام رودی در غرب ایران، د...توضیحات بیشتر
سیروس1- (تلفظ فرانسوی کوروش)، ( کوروش؛ 2- (اَعلام) از زمرهی نام‌های کهن ایر...توضیحات بیشتر
سِیف(عربی) 1- (در قدیم) شمشیر؛ 2- ساحل دریا، کنارهی دریا.توضیحات بیشتر
سِیف الدین(عربی) 1- شمشیر دین؛ 2- (اَعلام)1) سیف‌الدین ابوبکر محمّد ابن ایوب: شا...توضیحات بیشتر
سیف الله(عربی) شمشیر خدا.توضیحات بیشتر
سیناابوعلی سینا دانشمند معروف ایرانی؛ 2) سینا (= صحرای سینا) شبه جزیرهی بی...توضیحات بیشتر
سیوان(کردی، sēwān) 1- چتر، سایبان، چادر؛ 2- جمع سیو به معنی سیب  ها.توضیحات بیشتر
اسامی پسر با ریشه های

نام های دخترانه و پسرانه شروع شده با