Ooma
انتخاب نام دختر و پسر
اسم پسر عربی همراه با معنی
نام معنی مشاهده
آصف(عربی از عبری) (اَعلام) 1) آصف [ابن برخیا]، نام دبیر یا وزیر حضرت سلیم...توضیحات بیشتر
آمین(معرب از عبری) 1- (در حالت شبه جمله) برآور، بپذیر، اجابت کن؛ 2- از نام...توضیحات بیشتر
آیت(عربی) نشانه، علامت. + ( آیه. [واژهی آیت و آیه هر دو از نظر معنی یکسان...توضیحات بیشتر
اباذر(عربی) (= ابوذر)، ( ابوذر.توضیحات بیشتر
ابوالحسن(عربی) 1- پدر حسن؛ 2- (اَعلام) 1) ابوالحسن‌ علی ابن ابی‌طالب(ع): (= حض...توضیحات بیشتر
ابوالفتح(عربی) 1- پدرِ فتح؛ 2- (اَعلام) ابوالفتح خان زند: شاه ایران [1169-1194...توضیحات بیشتر
ابوالفضل(عربی) 1- پدر فضل؛ 2- (اَعلام) 1) ابوالفضل عباس(ع): (= عباس بن علی)، )...توضیحات بیشتر
ابوالقاسم(عربی) 1- پدر قاسم؛ 2- (اَعلام) 1) ابوالقاسم: کنیهی پیامبر اسلام(ص)،  ...توضیحات بیشتر
ابوبکر(عربی) 1- پدر بَکر؛ 2- (اَعلام) 1) ابوبکر: (= عبدالله ابن ابی قحافه) [...توضیحات بیشتر
ابوتراب(عربی) 1- پدرِ خاک؛ 2- از کنیه‌های حضرت علی(ع)، امام اول شیعیان [قرن ا...توضیحات بیشتر
ابوذر(عربی) (= اباذر) (اَعلام) جُندُب ابن جُناده (= ابوذر غفاری): [قرن اول ...توضیحات بیشتر
ابوطالب(عربی) 1- پدرِ طالب؛ 2- (اَعلام) ابوطالب: عَبد مَناف ابن عبدالمطلب [قر...توضیحات بیشتر
اِجلال(عربی) 1- بزرگ داشتن، تجلیل؛ 2- شوکت و جلال، بلندی مقام؛ 3- کبریا و عظ...توضیحات بیشتر
احد(عربی) 1- یگانه، یکتا، بیمانند؛ 2- از نام‌های خداوند؛ 3- یکی، یک نفر، ...توضیحات بیشتر
احسان(عربی) 1- خوبی، نیکی، نیکویی؛ 2- (به مجاز) بخشش، انعام، نیکویی کردن؛ 3...توضیحات بیشتر
احسان الله(عربی) بخشش خدا، آن که خداوند به او نیکوئی مرحمت کرده است.توضیحات بیشتر
احمداحمد، صفت تفضیلی از «حمد» به معنای کسی که کارش به ستایش رسیده است . هم...توضیحات بیشتر
احمدحسین(عربی) از نام‌های مرکب، ا احمد و حسین.توضیحات بیشتر
احمدرضا(عربی) 1- از نام‌های مرکب؛ 2- کسی که به اوصاف خشنودی و ستوده متصف است....توضیحات بیشتر
احمدعلی(عربی) نامی مرکب، ( احمد و علی.توضیحات بیشتر
ادریس(عربی) (اَعلام) نام یکی از پیامبران که در قرآن کریم نیز دو بار ذکرش آم...توضیحات بیشتر
ادهم(عربی) 1- سیاه، تیرگون؛ 2- آثار نو؛ 3- بند و قید؛ 4- (اَعلام) نام پدرِ...توضیحات بیشتر
ادیب(عربی) 1- زیرک، 2- نگاهدارندهی حد همه چیز؛ 3- بافرهنگ، دانشمند؛ 4- خدا...توضیحات بیشتر
اَرحام(عربی) (جمع رحم)، خویشان، کسان، بستگان، منسوبان به ویژه منسوبان نَسَبی...توضیحات بیشتر
ارسطو(معرب یونانی، Aristotle) (= ارسطاطالیس) [384-322 پیش از میلاد]، حکیم و...توضیحات بیشتر
اَرسَن  1- انجمن، مجلس، محفل، مجمع، مجلس بزم؛ 2- (در پهلوی) (آرسن، ārasan) ا...توضیحات بیشتر
ارشاد(عربی) 1- رهبری، هدایت کردن، راه نمودن؛ 2- راهنمایی، نشان دادن راه درس...توضیحات بیشتر
ارشد(عربی) 1- رشیدتر، بزرگتر؛ 2- دارای درجه و مقامی بالاتر از دیگران، مافو...توضیحات بیشتر
ارکان(عربی) 1- رکن‌ها، مبناها، پایه‌ها؛ 2- (به مجاز) بزرگان، اعیان، کارگزار...توضیحات بیشتر
اُسامه(عربی) 1- (اَعلام) نام چند تن از صحابیان پیامبر اسلام(ص) از جمله اسامه...توضیحات بیشتر
اسد(عربی) 1- شیر، شیر درنده؛ 2- کنایه از شجاعت و بیباکی؛ 3- (اَعلام) نام ...توضیحات بیشتر
اسدالله(عربی) 1- شیرخدا؛ 2- (اَعلام) 1) از القاب حضرت علی(ع)؛ 2) لقب حمزه سید...توضیحات بیشتر
اسعد(عربی) 1- سعید، نیک بخت؛ 2- خوش‌ترین، مبارکترین؛ 3- نیک بخت‌تر، خوشبخت...توضیحات بیشتر
اسکندر(معرب از یونانی) 1- به معنی یاوری کننده مرد؛ 2- (اَعلام) 1) اسکندر (= ...توضیحات بیشتر
اسلام(عربی) 1- (در ادیان) نام آئین مسلمانان که آورندهی آن حضرت محمّد(ص) است...توضیحات بیشتر
اَسلَم(در قدیم) 1- سالم‌تر، تندرست‌تر، بیخطرتر؛ 2- (اَعلام) 1) نام ساربان پی...توضیحات بیشتر
اصغر(عربی) کوچکتر، خردتر، کِهتر. [این نام به اعتبار نام حضرت علی اصغر(ع) ف...توضیحات بیشتر
اعتماد(عربی) 1- باور داشتن و صحیح دانستنِ چیزی یا کسی؛ 2- پشتگرمی؛ 3- عقیده ...توضیحات بیشتر
اعلا(عربی) 1- برتر، بالاتر، بلندتر، برگزیده از هر چیز؛ 2-نامی از نام‌های خ...توضیحات بیشتر
افضل(عربی) فاضل‌تر، برتر از دیگران در علم و هنر و اخلاق و مانند آنها، برتر...توضیحات بیشتر
اقبال(عربی) 1- در باور عامه، آنچه باعث خوشبختی میشود؛ 2- بخت و طالع؛ 3- روی...توضیحات بیشتر
اکبر(عربی) 1- بزرگتر، مِهتر؛ 2- سالمندتر، بزرگسال‌تر. [این نام به اعتبار ا...توضیحات بیشتر
التفات(عربی)  توجه، نگرش؛ مهربانی، لطف.توضیحات بیشتر
الله یار(عربی ـ فارسی) دوست خدا.توضیحات بیشتر
الیار(ترکی ـ فارسی) یار و یاور ایل، دوست و رفیق ایل، یار شهر و ولایت، یاور ...توضیحات بیشتر
امان(عربی) 1- بی بیم شدن، بی ترس؛ ایمن؛ 2- حفاظت، عنایت؛ 3- زنهار، پناه؛ 4...توضیحات بیشتر
امجد(عربی) (اَعلام) بزرگتر، بزرگوارتر، بزرگوار.توضیحات بیشتر
امرالله(عربی) 1- فرمان خدا، دستور خدا؛ 2- از واژه‌های قرآنی.توضیحات بیشتر
امیدرضا(فارسی ـ عربی) 1- آن که امیدش به رضا (رضای خدا) باشد؛ 2- امید داشتن به...توضیحات بیشتر
امیدعلی(فارسی ـ عربی) امید داشتن به لطف علی (منظور امام علی (ع)).توضیحات بیشتر
امیر(عربی) پادشاه، حاکم، درجه‌ای پایین‌تر از پادشاه، فرماندهی سپاه، سردار،...توضیحات بیشتر
امیر اکبرتشکیل شده از دو اسم امیر و اکیر، به معنای پادشاه بزرگتر، و یا بزرگترین...توضیحات بیشتر
امیر پویا(عربی ـ فارسی) امیر و پادشاه پوینده.توضیحات بیشتر
امیر حسن(عربی) 1- پادشاه خوب و نیکو، فرمانده ی خوب؛ 2- (اَعلام) امیرحسن دهلوی ...توضیحات بیشتر
امیرابراهیم(عربی ـ عبری)، از نام های مرکب، ( امیر و ابراهیم.توضیحات بیشتر
امیرابوالفضل(عربی) از نام‌های مرکب، ( امیر و ابوالفضل.توضیحات بیشتر
امیراحسان(عربی) امیر بخشنده، امیر نیکوکار.توضیحات بیشتر
امیراحمد(عربی) امیر بسیار ستوده، پادشاه و حاکم ستوده شده، فرمانده و امیر ستودن...توضیحات بیشتر
امیراردلان(عربی ـ فارسی) 1- از نام‌های مرکب؛ 2- (به تعبیری) امیر سرزمین مقدس و پ...توضیحات بیشتر
امیرارسلان(عربی ـ ترکی) 1- (به مجاز) امیر و پادشاه شجاع و دلیر؛ 2- (اَعلام) امیر...توضیحات بیشتر
امیرارشیا(عربی ـ فارسی ) حاکم و پادشاه درست کردار، امیر درستکار.توضیحات بیشتر
امیراسماعیل(عربی ـ عبری)، از نام  های مرکب، ه امیر و اسماعیل.توضیحات بیشتر
امیراَشکان(عربی ـ فارسی)، از نام  های مرکب، ه امیر و اَشکان.توضیحات بیشتر
امیراصلان(عربی ـ ترکی) پادشاه چون شیر، حاکم دلاور، فرمانده و سردار چون شیر.توضیحات بیشتر
امیربابک(عربی ـ فارسی)، از نام  های مرکب، ه امیر و بابک.توضیحات بیشتر
امیربهرام(عربی ـ فارسی)، از نام  های مرکب، ه امیر و بهرام.توضیحات بیشتر
امیربهزاد(عربی ـ فارسی) امیر نیکوتبار، پادشاه نیک نژاد، حاکم و سردار نیکوزاده.توضیحات بیشتر
امیربهمن(عربی ـ فارسی)، از نام  های مرکب، ه امیر و بهمن.توضیحات بیشتر
امیرپارسا(عربی ـ فارسی) امیر پرهیزگار، پادشاه زاهد و متقی، حاکم دانشمند.توضیحات بیشتر
امیرپاشا(عربی ـ ترکی) از نام‌های مرکب، ( امیر و پاشا.توضیحات بیشتر
امیرپوریا(عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ( امیر و پوریا.توضیحات بیشتر
امیرپویان  (عربی ـ فارسی)، از نام  های مرکب، ه امیر و پویان.توضیحات بیشتر
امیرجواد(عربی) امیر جوانمرد، پادشاه راد و بخشنده، حاکم سخی.توضیحات بیشتر
امیرحسام(عربی) (به مجاز) پادشاه و امیری که دارای شمشیری تیز و برنده است.توضیحات بیشتر
امیرحسین(عربی) امیر خوب و نیکو، پادشاه نیک، حاکم صاحب جمال.توضیحات بیشتر
امیرحمزه(عربی) از نام‌های مرکب، ( امیر و حمزه.توضیحات بیشتر
امیرخسرو( عربی _ فارسی ) 1- امیر و پادشاه عظیم الشأن؛ 2- (اَعلام) امیر خسرو ده...توضیحات بیشتر
امیررضا(عربی) پادشاه راضی و خشنود، فرمانده و سردار خشنود و خوشدل.توضیحات بیشتر
امیرساسان  (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ی امیر و ساسان.توضیحات بیشتر
امیرسالار(عربی ـ فارسی) امیر و پادشاه سپهسالار، حاکم سپهبد، فرماندهی صاحب اختیا...توضیحات بیشتر
امیرسام(عربی ـ اوستایی) از نام‌های مرکب، ( امیر و سام.توضیحات بیشتر
امیرسامان(عربی ـ فارسی) (به مجاز) حاکم و امیری که امور او به سامان باشد، پادشاه...توضیحات بیشتر
امیرسبحان(عربی) امیر و پادشاه پاک و منزه.توضیحات بیشتر
امیرسپهر(عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ی امیر و سپهر.توضیحات بیشتر
امیرسجّاد(عربی) (به مجاز) پادشاه و امیر نمازگزار و بسیار سجده کننده.توضیحات بیشتر
امیرسعید(عربی) امیر سعادتمند، حاکم باسعادت، پادشاه نیک بخت.توضیحات بیشتر
امیرسهیل(عربی) از نام‌های مرکب، ( امیر و سهیل.توضیحات بیشتر
امیرسینا(عربی ـ فارسی) امیر و پادشاه دانشمند، حاکم عالم و دانشمند.توضیحات بیشتر
امیرشایان(عربی ـ فارسی) پادشاه و امیر لایق و شایسته، حاکم و سردار در خور و سزاو...توضیحات بیشتر
امیرشهاب(عربی) از نام‌های مرکب، ی امیر و شهاب.توضیحات بیشتر
امیرصادق(عربی) امیر و پادشاه راستگو، حاکم درستکار، حاکم و سردار راست کردار.توضیحات بیشتر
امیرصالح(عربی) پادشاه و امیر نیکو رفتار، حاکم شایسته، امیر لایق.توضیحات بیشتر
امیرصدرا(عربی) پادشاه و امیری که بزرگ و مهتر است، امیر والامقام.توضیحات بیشتر
امیرطاها (امیرطه)(عربی) از نام‌های مرکب، ی امیر و طاها (طه).توضیحات بیشتر
امیرعباس(عربی) (به مجاز) امیر شجاع و دلاور، پادشاه و حاکم چون شیر.توضیحات بیشتر
امیرعبدالله(عربی) امیر و پادشاهی که بندهی خداست.توضیحات بیشتر
امیرعرشیا(عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ( امیر و عرشیا.توضیحات بیشتر
امیرعرفان(عربی) فرمانروای آگاه، امیر و پادشاه عارف، حاکمی که اهل شناختن حق تعال...توضیحات بیشتر
امیرعطا(عربی) (به مجاز) امیر و پادشاه بخشنده، پادشاه و حاکم انعام دهنده.توضیحات بیشتر
امیرعلی(عربی) امیر و حاکم بزرگ و بلند قدر، پادشاه شریف و توانا.توضیحات بیشتر
اسامی پسر با ریشه های

نام های دخترانه و پسرانه شروع شده با