Ooma
انتخاب نام دختر و پسر
اسم دختر و پسر اوستایی همراه با معنی
نام معنی مشاهده
آتبین(اوستایی، āthvoya) 1- به معنی از خاندانِ «آثویه»؛ 2- (در دساتیر) نفس ک...توضیحات بیشتر
آترینا(آتَرین+ا (پسوند نسبت))،منسوب به آترین (؟) ( آترین. 1- و 2-توضیحات بیشتر
آتین  (در زند و پازند) 1- موجود شده، پیدا گردیده؛ 2- به هم رسیده.توضیحات بیشتر
آراد1- (اَعلام) (در آیین زرتشتی) نام فرشتهی موکل بر دین و تدبیر امور و مصا...توضیحات بیشتر
آرتا(اوستایی) مقدس، راست گفتار، درست کردار.توضیحات بیشتر
آرش(اوستایی) 1- درخشنده؛ 2- (اَعلام) 1) نام یکی از تیراندازان زمان منوچهر...توضیحات بیشتر
آرمیتا(اوستایی) پارسا، پاک، فروتن.توضیحات بیشتر
آسناارفع، بلندتر، عالیتر.توضیحات بیشتر
آسو1- (در کردی) به معنی افق طلایی؛ 2- (در پهلوی) صورت پهلوی واژهی «آهو»؛ ...توضیحات بیشتر
آناهیت(اوستایی) (= آناهیتا)، ( آناهیتا.توضیحات بیشتر
آناهیتا(اوستایی) 1- بیآلایش، پاک، به دور از آلودگی و ناپاکی؛ 2- (در اساطیر) ب...توضیحات بیشتر
آناهید(اوستایی) (= آناهیتا)، ( آناهیتا.توضیحات بیشتر
آنیتا(اوستایی) آراستگی، مهربانی، خوشرویی.توضیحات بیشتر
آویددانش، خرد، عقل. [در زبان اوستایی کلمه‌های «آوید، وید، ویدا» هر سه به ی...توضیحات بیشتر
اََروند(اوستایی، aurvant) (در تفسیر پهلوی، arvand) 1- تند، تیز، چالاک، دلیر؛ ...توضیحات بیشتر
اسفند(اوستایی) 1- (= اسپند) مقدس؛ 2- (در گاه شماری) ماه دوازدهم از سال شمسی...توضیحات بیشتر
اسفندیار(اوستایی) 1- مقدس آفریده یا آفریدهی (خرد) پاک؛ 2- (اَعلام) (در شاهنامه...توضیحات بیشتر
الوند(در اوستا) 1- تندمند و دارای تندی و تیزی؛ 2- (اَعلام) 1) نام کوهی است ...توضیحات بیشتر
امیرسام(عربی ـ اوستایی) از نام‌های مرکب، ( امیر و سام.توضیحات بیشتر
اوستا(اوستایی) 1- اساس، بنیاد، پناه، یاوری؛ 2- (اَعلام) 1) کتاب مقدس ایرانی...توضیحات بیشتر
اهورا(اوستایی) (در ادیان) به لغت اوستا وجود مطلق و هستی بخش اهورا مزدا هستی...توضیحات بیشتر
بامی(اوستایی) 1- درخشان؛ 2- (اَعلام) 1) لقب شهر بلخ؛ 2) صفت شهر اوشیدر.توضیحات بیشتر
بردیا1- (در یونانی، smeydis)؛ 2- (در اوستایی) به معنای «بلند پایه»؛ 3- (اَع...توضیحات بیشتر
برزو1- (اوستایی) تنومند، بلند پایه؛ 2- (اَعلام) 1) نام پسر سهراب پسر رستم ...توضیحات بیشتر
بلاش1- از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند کوچک یزگرد دوم پادشاه ساسانی و نوزده...توضیحات بیشتر
بهرام1- به معنای «در هم شکننده مقاومت»؛ 2- (در گزارش پهلوی اوستا، varhrān،v...توضیحات بیشتر
بهمن1- (در اوستایی، vohumana)؛ 2-(در پهلوی، vahuman) نیک اندیش، به منش، نی...توضیحات بیشتر
پرشان(از اوستایی، paršāna)، رزمجو .توضیحات بیشتر
پروین(اوستایی) 1- (در نجوم) دسته‌ای از شش ستارهی درخشان در صورت فلکیِ ثور؛ ...توضیحات بیشتر
پشوتن1- فداکار؛ 2- (در اوستایی، pesho tanu) به معنی محکوم تن؛ 3- (اَعلام) (...توضیحات بیشتر
تهمورث(در اوستایی، taxmo urupa) (= طهمورث) 1- به معنی قوی جثه و نیرومند؛ 2- ...توضیحات بیشتر
جاماسب(اوستایی، jāmāspa) 1- به معنای دارای اسب درخشان؛ 2- (اَعلام) نام برادر...توضیحات بیشتر
چمران(اَعلام) 1) نام پارسایی در یشتِ سیزدهم (اوستا) ؛ 2) چمران (= مصطفی چمر...توضیحات بیشتر
خجسته(اوستایی) 1- مبارک، فرخنده؛ 2- (در موسیقی ایرانی) گوشه‌ای در دستگاه نو...توضیحات بیشتر
دیانا1- (اوستایی) نیکی رسان، نیکویی بخش؛ (در اسطوره‌های رومی) الههی ماه، جن...توضیحات بیشتر
دینا1- داور، داوری؛ 2- ‌(در اوستایی) دین؛ 3- (در عبری) (= دینه) انتقام یاف...توضیحات بیشتر
رانیکا(اوستایی) پسندیده و دوست داشتنی.توضیحات بیشتر
رشنک(اوستایی) 1- روشن؛ 2- (در گیاهی) نام گیاهی است (شاتل)؛ 3- (اَعلام) در ...توضیحات بیشتر
زرتشت1- دارندهی شتر زرد، زردشت؛ 2- (اَعلام) پیامبر ایران باستان از خانواده‌...توضیحات بیشتر
زریر1- تیز خاطر؛ 2- سبک روح؛ 3- نام گیاهی (اسپرک)؛ 4- (در اوستا) به معنی ز...توضیحات بیشتر
ساتیار(اوستایی) 1- از نام‌های زرتشتی که گونهی دیگر آن به نظر میرسد سادیار با...توضیحات بیشتر
سام(در اوستایی) 1- به معنی سیاه؛ 2-  نام خانواده‌ای ایرانی؛ 3- (اَعلام) (...توضیحات بیشتر
ساینا1- (اوستایی) (اَعلام) نام خاندانی از موبدان زرتشتی؛ 2- (در طبری) ساکت ...توضیحات بیشتر
سپنتا(اوستایی) پاک و مقدس.توضیحات بیشتر
سوشیانت(اوستایی) 1- به معنی نجات دهنده؛ 2- (اَعلام) منجی موعود در دین زرتشتی.توضیحات بیشتر
شمیسا(= شمسا)، ( شمسا.توضیحات بیشتر
فرهام(اوستایی) نیک اندیش. [از واژهی (اوستایی) «فرایوهومت»].توضیحات بیشتر
کارن(= قارِن)، ن قارِن.توضیحات بیشتر
کیارش(از کی + آرش)، 1- در اوستا «kavi arshan» به معنی کی و شهریار دلیر؛ 2- ...توضیحات بیشتر
کیومرث(= گیومرت)، 1- زندهی فانی. [جزء اول «گیو» و «گیه» به معنی جان و زندگی ...توضیحات بیشتر
لهراسب1- (در اوستایی) به معنی صاحب اسب تندرو؛ 2- صفتی برای خورشید؛ 3- (اَعلا...توضیحات بیشتر
مایا1- (اوستایی) منش نیک، بخشنده؛ 2- (اَعلام) 1) (در روم باستان) اِلههی فر...توضیحات بیشتر
محمدسام(عربی ـ اوستایی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و سام.توضیحات بیشتر
مزدا(اوستایی) 1- به معنی دانا ؛ 2- (در ادیان) در آیین زرتشتی به خدا اطلاق ...توضیحات بیشتر
مزدک(اوستایی)(= مژدک) (اَعلام) مزدک: [قرن 6 میلادی] پسر بامداد است که گوین...توضیحات بیشتر
مهرآذر(مهر = مهربانی و محبت + آذر = آتش)، 1- آتشِ مهربانی و محبت؛ 2- (به مجا...توضیحات بیشتر
مهیا(اوستایی)، بزرگ.توضیحات بیشتر
میترا(اوستایی) 1- مهر، خورشید؛ 2- پیمان؛ 3- (= مهر)،   مهر.توضیحات بیشتر
مینو1- (در ادیان) بهشت، فردوس؛ 2- (در پهلوی) این واژه مینوک و صورت اوستایی...توضیحات بیشتر
ناهید1- (در نجوم) زهره؛ دومین سیارهی منظومهی شمسی به نسبت فاصله از خورشید ک...توضیحات بیشتر
نرسی(اوستایی) این نام شاید ' جلوه مرد ' یا ' جلوه ی مردمان ' باشد، (در اعل...توضیحات بیشتر
نریمان(اوستایی) (= نیرم) 1- به معنی نر منش، مرد سرشت و دلیر و پهلوان؛ 2- (در...توضیحات بیشتر
وستا(اوستایی) 1- (= اوستا) اوستا؛ 2- (در ادیان) کتاب مقدس زردشتیان.توضیحات بیشتر
وندا1- (در زند و پازند) خواهش و خواسته؛ 2- (در اوستا) ستایش کننده، نیایش ک...توضیحات بیشتر
ویانا(اوستایی) فرزانگی، بخردی، دانایی.توضیحات بیشتر
ویونا[وَیُو (در سنسکریت) = عروس و (در اوستایی) = ازدواج کردن + نا (پسوند نس...توضیحات بیشتر
هرمز(اوستایی) (= ارمز، ارمزد، اورمزد، هورمز و هورمزد)، 1-(در ادیان) اهورام...توضیحات بیشتر
هورا1- (در سانسکریت) سورا (هورا) یک قسم شربت است که در بند چهار آفرینگان گ...توضیحات بیشتر
هیربد(اوستایی) 1- آموزگار، معلم؛ 2- شاگرد، آموزنده؛ 3- رئیس آتشکده؛ 4- (در ...توضیحات بیشتر
یانا1- (اوستایی) نیکی رسان، نکویی بخش؛ 2- (در ترکی) در حال اشتعال؛ 3- (به ...توضیحات بیشتر
یسنا(اوستایی) هم ریشه با یشت، در لغت به معنی پرستش، ستایش، نماز، جشن و در ...توضیحات بیشتر
اسامی دختر و پسر با ریشه های

نام های دخترانه و پسرانه شروع شده با