- داروی مصرفی هر۱۲ساعت شیاف پروژسترون،قرص دوفامد۱۰
هر ۶ساعت استرادیول۲
روزی یک آمپول پروژسترون و اناکساپارین
یک عدد قرص آسپرین>لکه بینی در بارداری290 بازدید24 پاسخ - ترشح صورتی در بارداری465 بازدید55 پاسخ
- ۴ هفته و پنج روزه باردارم
لکه بینی دارم
دکترم آمپول انوکساپارین و قرص آ اس آ نوشته
چون تعطیلاته و دسترسی به دکترم ندارم هرشب شیاف هم استفاده میکنم
باز لکه بینی دارم
دوتا سقط داشتم
پسر دومم هم هپارین استفاده میکردم >لکه بینی هفته پنج بارداری290 بازدید36 پاسخ - خون آبه و لکه بینی خفیف در هفته ششم بارداری301 بازدید25 پاسخ
- لکه بینی در هفته پنج😭527 بازدید71 پاسخ
- لکه بینی در هفته پنج😭527 بازدید71 پاسخ
- لکه بینی دارم البته قرمزه مثل خون، باید چی مصرف کنم؟
عادیه؟
کمه در حد یکی دو قطره، ولی تقریبا هر بار سرویس میرم هست، البته دستمال کاغذی داخل واژن میبرم متوجه میشم.
خطرناکه؟ >لکه بینی در هفته 9 ام؟353 بازدید12 پاسخ - واسه بارداری اقدام کردم از روز ۲۶ سیکلم ترشحات قهوه ای خیلی کم رنگ داشتم که مقدارش هم خیلی کم بود بعد یک هفته ترشحاتم رقیق تر و رنگش قهوه ای تر و میزانشم بیشتر شد رفتم دکتر شیاف پروژسترون داده ولی تغییری نکرده حتی بیشترم شده ترشحاتم
کسی این حالتو تجربه کرده خیلی نگرانم نمیدونم تهش چی میشه تا کی قراره اینجوری باشه؟
در ضمن بارداری اولم هست و الان هفته ۶ هستم ممنون میشم راهنماییم کنین>لکه بینی قهوه ای در بارداری275 بازدید19 پاسخ - لکه بینی با شیاف پروژسترون دربارداری525 بازدید28 پاسخ
- من هفته ۶بارداری هستم...امروز یدفه به خونریزی افتادم...۱ساعت اول لکه بینی داشتم و الان کامل خونریزی پریود دارم...چکار باید بکنم...میتونم از شیاف استفاده کنم یا کلا سقط شده؟
لطفا راهنماییم کنید....
درضمن روز ۲۹سیکلم بتا دادم عددش ۳۳بود ۳روز بعدش ۳۷بود>خونریزی در هفته ۶بارداری503 بازدید1 پاسخ - هنگام آمیزش جنسی لکه بینی کردم591 بازدید11 پاسخ
- لکه بینی در بارداری277 بازدید8 پاسخ
- ۶ هفته و ۴ روز یه خورده لکه بینی داشتم
۶هفته و ۶ روز رفتم سنو قلبش تشکیل شده بود
و یه هماتوم ۱۱*۲۵میلی داشتم
دکتر واسم شیاف پروژسترون ۴۰۰ نوشت شبی یکی بزارم گفت نگران نباش چیزی نیست و پردنیزولون (صبح یکی) آ اس آ (شبی یکی )دوفاستون(۱۲ساعت یکی) سوپرابیون(شبی یکی) روفولیک(عصریکی)نوشته استفاده میکنم چون سقط دوقلو نارسایی دهانه رحم داشتم توی ۱۶ هفته یکسال پیش
کاملا استراحتم هستم فقط واسه دستشویی بلند میشه و اصلا هم نزدیکی نداشتم
پری روز یکم بیشتر از لکه داشتم رنگ قهوه ای مثله همون لکه بود ک اول دیدم ولی اندازش بیشتر بود .و چند روزه بازم یه خورده لکه دارم
به دکترم زنگ زدم گفت شیافو ۱۲ ساعت یه بار بزار الان نگرانم بد نباشه این لکه ها.
راستی خیلی هم نفخ دارم چیکار کنم بهتر شه ؟>لکه بینی در هفته ۸ و هماتوم366 بازدید13 پاسخ - امروز مجدد لکه بینی صورتی داشتم شیاف استفاده کنم یا باید تا شنبه صبر کنم و فقط استراحت کنم >استفاده شیاف در ماه اول بارداری308 بازدید16 پاسخ
- من از دیروز عصر احساس انقباض و سفتی در رحم و شکمم حس کردن و شبش دچار لکه صورتی شدم و امروز صبح تا الان چندین مرتبه س دستشویی میرم لکه ی قهوه ایی تیره دارم خیلی میترسم.
چه دارویی مصرف کنم و آیا بچه داره سقط میشه لطفا راهنماییم کنید>داشتن لکه صورتی و قهوه ایی در هفته ۵ بارداری424 بازدید43 پاسخ - من 7هفته که بودم رابطه داشتم که خونریزی کردم سونو رفتم همه چیز خوب بود و حتی هماتوم هم مشاهده نشد دکتر برام قرص لوتوژل200 نوشتن و گفتن تا سونوی ان تی استفاده کنم بصورت خوراکی امروز معذرت میخوام موقع دستشویی رفتن دستمال کشیدم که ترشح قهوه ای داشتم دلیلش چی میتونه باشه؟چیکار کنم؟>داشتن ترشح قهوه ای در 9 هفته و 4روز319 بازدید11 پاسخ
- من دو روزه لکه بینی دارم دیروز رفتم سونوگرافی گفت خیلی زود اومدی جز ساک بارداری چیزی ندید از دیروز لکه بینی هم زیاد شده کمر درد هم دارم >لکه بینی در بارداری+عکس635 بازدید40 پاسخ
- دوستان و دکتر جان من هفته بیستم هستم چند روزه سرماخوردم سرفه میکنم پریشب هم تب و لرز داشتم حالا از دیشب لکه بینی قهوه ای پیدا کردم امروز سونو دادم همه چیز نرمال بود طول سرویکسم مثل خمیشه از انتی ۳۲ بود الانم همون بود علت لکه بینی هم مشخص نیست.هر ۱۲ ساعت شیاف پروژسترونم استفاده میکنم.چ کار کنم؟🥺>لکه بینی ماه پنجم بارداری432 بازدید31 پاسخ
- اگر شما هم داشتین چطوری بوده
چه مدت بوده چه اندازه و کی قطع شده؟؟
لطفا اگر تجربه شو دارید جواب بدید
ممنونم🌺🙏>دوستان عزیزی که در بارداری لکه بینی داشتین لطفا همگی جواب بدید نگرانم443 بازدید27 پاسخ - لکه بینی در بارداری501 بازدید13 پاسخ
نفرت پراکنی ودروغ علیه ایران
سلام باتشکر اززحمات شما در شرایط جنگ واضطراری وظیفه ی همگی علی الخصوص شما بزرگواران دفاع از سلامت روان بارداران ومادران عزیزهست
وقتی کسی با افتخار تهمت میزند ودروغ میبافد علیه نهاد رسمی کشور
واطلاعات نادرست غلط ودروغ در تا یپکی مناشر میکند نباید برخورد صورت بگیر
تهمتهای زده
۱- ایران دنبال سلاح هسته ای هست
۲-ایران همیشه خلاف قوانین عمل کرده
۳-دم اسرائیل گرم که به ایران حمله کرده
اینا اگه مصداق بازی در جبهه دشمن نیست پس چیست؟ عکس ضمیمه میشود
مامان ها و خانوم های شاغل لطفا بیایید اینجا🥰
سلام بیایید اینجا از نحوه مدیریت شغل و خانه و همسر وبچه
و همچنین ایده های پولساز برای خانومایی که دوست دارن شغل خودشون رو داشته باشن بهم دیگه بدیم
از رازهای موفقیت تا تلاشهایی که به نتیجه نرسیدن بگیم
اینجا تاپیک خانومای مستقل باشه🥰♥️چطور مستقل باشیم ، چطور پولساز باشیم
خدایااین چه مصیبتی بود😭😭😭
خانوماخواهرم۱۰ساله چشم انتظاربچه بود خداخواست بعده ۱۰سال باردارشد امروزساعت۴قراربودسزارین بشه شب خورده زمین بچه هاش توشکمش مردن
دارم دق میکنم این چه بلایی بودخدااااا😭😭😭😭😭
بچه دار شدن یا نشدن!!!؟؟؟
خانوما اگر ۳۳ ساله بودید و بچه نداشتید در حالی که تا چند ماه پیش فصد بچه دار شدن داشتید ولی الان با شرایط جدید مملکت مردد نمی شدید؟
من سر دو راهی گیر کردم از طرفی دوست دارم بچه دار بشم ولی میترسم جنگ دوباره شروع بشه نگران آینده اون بچه ام
شما بودید چی کار می کردید؟
خانوما شام چی گذاشتید 🍗🌭🌮
بگین ایده بگیریم من خودم میخام ماکارونی بزارم
به نظرتون جدا شم ؟
سلام
من ۷ ساله ازدواج کردم
یه دختر دارم
۲ سال تو طلاق عاطفی هستیم
خسته ام از این ظاهر خوب و درون داغون
پول دارم .شاغلم
ولی تنها مشکلم اینه این مدت هر چی کار کردم به اقساط خونه ای دادم که الان نه به نام برادرشوهرمه (بنا به دلایلی اینجور توافق کردیم .اونموقع ها خوش بودیم)
موندم اگر تصمیم بگیرم جدا شم چطور حقمو بگیرم
مهریه و ... که بماند
مامانا تربیت پسر سخته؟😑 مامانای پسردار بیاین دورهم باشیم😘😍
مامانا اینکه میگن تربیت پسر سخت تر از دختر هست درسته؟
میشه از تجربه هاتون بگین چجوری باید تربیتش کرد ک ب انحراف و راه بد کشیده نشه؟
چه روشی برای تربیت پسرتون دارید؟
با باباش صمیمی باشه خوبه بنظرتون؟ یا یه کوچولو حساب ببره😑😑
خیلی ناامیدم و حالمبده
میشه ی چی بگین حالمخوب بشه🥺🥺🙏🏽
نظرتون در مورد بچه سووم چیه
وای مامانا من دوماهه پریود نشدم بعد امروز از ترس بیبی چک زدم ی خط خیلی کمرنگ افتاد خیلی میترسم چیکار کنم 😭😭😭😭😭
قرائت فاتحه برای مادربزرگ بانو جون🖤
سلام خانوما روزتون بخیر
مادربزرگ بانو جون به رحمت خدا رفتن ، لطفا هرکسی در توانش هست فاتحه ای برای مادربزرگش بخونه❤️
ممنون ازتون
شاید اینطوری دل بانو جون هم کمی آروم بگیره 🫂
خدابیامرزدش روحش شاد🖤
بلخره تموم شد چشم انتظاری🥲❤️
سلام مامانا منم بلخره زایمان کردم و غرغرهام تموم شد😅😅😅😅
راحت شدم پسرمم تاریخش لاکچری شد ۴/۴/۴😁😁😁😁❤️
ایشالله همه چشم انتظارا زودی مامان بشن❤️❤️
اقدامی ها بیایین باهم باشیم انشاالله تا بارداری
سلام خانما بیایین باهم باشیم من یه پسر 4ساله دارم خیلی تنهاست همش میخاد بره خونه همسن سال هاش🥲 من کیست و تنبلی تخمدانم دارم فعلا دارم با طب سنتی ببینم درمان میشه یا نه 😔اگه اقدامین بیایین باهم حرف بزنیم و نکات یا باید نباید های قبل بارداری یا طب سنتی چندر جوابه بنظرتون
سلام بچه ها بیایید حرف بزنیم دلم گرفته
سلام. بچه ها یجوری دلم گرفته ها. چرا روزگار هیچ وخت بر وفق مراد پیش نمیره. چرا همیشه یه جای کار میلنگه. چرا وقتی یه چیزی برویق مرادته یه مشکل دبگه هست.
18 سالم بود یکی پیدا شد عاشق شدم من. اونم عاشقم شد به گفته خودش.
اومد خواستگاریم چون سربازی نداشت بابام قبول نکرد. گف برو سربازی بیا یک درصد احتمال داره دخترمو بهت بدم..اگه بری سربازی.
عشقم رفت سربازی من دوسال تمام نشستم به پاش. هرخواستگار پروپاقرصی که داشتم. پولدار. سرگرد..مهندس. فامیل. پسرعمه. پسردایی. همسایه. همشو بخاطرش رد کردم.
پدر من کارمند بانک. دوطبقه داشتیم ماشبن داشتیم یه اپارتمان اضافه داشتیم برادرم توش زندگی میکرد. جمعا سه تا بچه بودیم. داداشم. من. خواهرم.
عشقم هیچی نداشت. بیکار بود. پول نداشت. من لیسانس روان شناسی میخوندم. اون دیپلم بود. من پدرم کارمند بود. اون پدرش فرش میبافت. ما سه تا خونه داشتیم اون پدرش یدونه خونه 80 متری داشت.. من سه تا بچه بودیم اونا 8تا بچه بودن.
من مامانم جوون بود اون مادرش پیر بود. من پدرم زندگی خوبی داشتیم اون پدرش هرچی فرش میبافت خرج جهاز 6 تا دختراش کزده بود. من بابام پشت برادرم بود اون پدرش هیچی نداشت به پسراش کمک کنه.
با همه اینا من قبول کزدم. گفتم دوسش دارم دوسم دارم میسازیم همه چیو باهم.
من کار میکنم شوهرم کار میکنه. همه چی که پول نیس. باهم میسازیم
از سریازی برگشت یا هزارتا زور و مکافات و دعوا حرف و حدیث مشاور رفتن بلاخره پدرم موافقت کرد.. بابام گف دخترم تو لوسی. تو حساسی. تو شکننده ایی. من تورو لای لحاف بزرگ کردم تو صبر مشکلات نداری. گفتم بابا دوسش دارم.
کتک خوردم از بابام. حرف شنیدم. دلم شکست از پدرم. ولی از پا درنیومدم. اخرش راضی شد. عقد کردیم قرار شد یک سال نامزد بمونیم. 98 عقد کردیم.
خانواده خوبی بودن مادرشوهرم خوب بود. ادام های ساده ایی بودن. با یکی از خواهرشوهرمام مشکل داشتم. طلا میخریدم زهرمار میکرد.خنچه میاوردن دعوا راه مینداخت. اما یکبار تو روشون واینستادم. همیشه لبخند زدم بزرگواری مردم فراموش کردم. یبار که بوجوری دعوا راه انداخت بازم من چیزی نگفتم. پدر شوهرم نگا کرد به من دید هیچی نمیگم. نگا کرد به دخترش دید دهنشو باز کزده همه چی بار من میکنه. منم تو دلم داشتم خون گریه میکردم. ولی به روم نمیاوردم. پدر شوهرم دید من هیچی نمیگم. دست دخترشو گرفت بیرونش کرد. گف برد خونه شوهرت یکبار دیگه به عروس من هیچی نگو.
دیگه این شد هیچ کس به خودش اجاره نداد به من بی احترامی کنه.
هرماه حقوق شوهرمو ففط میدادم طلا. میدیدم که آینده من سخته. باید جمع کنم.
نامزدی ما تونستیم یه دست سرویس یزرگ. 8 تا النگو. 4 تا انگشتر و یکم سکه جمع کنم. به جای لباس و خرت پرت فقط دادم طلا.
پدر شوهرم بفکر خونه بود برای من. قرار بود اگه نتسویم جایی اجاره کنیم خودش بره اجاره خونه خودشو بده ما بشینیم. خب منم نمتونسم اونو اجاره نشین کنم. مثل پدر خودم بود. چون من از اونا بالاتر بودم همیشه احترام منو داشت. منم کم نمیزاشتم براش. دستش پول اومد. خواست یدونه دو طبقه بخره. از پول خونه 10 میلیون کم داشت. هیچ کدوم از دامادش ندادن. پشر بزرگشم نداد. شوهر منم نداشت. بهش یواشکی گفتم بابا من میدم. دستنبد سرویسمو فروختم دادم بهش. گف روسفید بشی بابا.
بعد دو ماه بجای اون دستبند پول گرم طلامو دادم یکمم شوهرم گزاشت روش یه تکپوش بزرگ خریدم باز.
4 فروردین 99 تالار گرفتیم. بهمن 98 کرونا اومد.
تالار من لفو شد. منی که دختر لوس لوسی. حساس. شکننده. ارزوی لباس عروس اتلیه. برا اون روز کلی رقص با شوهرم. پدرم. مادرم پدرشوهرم تمرین که برقصم. کلی ایده. لغو شد تالار.
پدر من حساس تر از من.کلی ترس از کرونا. هی گف دخترم ماسک بزن. نامزدی بازی نکن. بیرون نرو مریض میشید
بیایید یه خونه باشید. یا اینجا یا خونه پدرشوهرت باشین کنار هم باشین ولی بیرون نرید. گفتم بابا چشم نگران نباش.با اینکه بابام با این وصلت راضی نبود اما بعد نامزدی یبار نگف نامزدت فلانه. بهمانه. همیشه احترامشو داشت. کمکش میکرد. پول میداد. ماشینشو میداد میرفتیم بیرون. مثل یچه خودش شوهر منم دوست داشت. خلاصه شد فروردین. بابام گف بیا فعلا بریم خونتو اماده کنیم بچینیم بعد ببینیم چی میشه. قرار شو خونمو بچینیم شاید تصمیم گرفتیم بدون عروسی برم خونم. بابام هی میگف من مردم تو میمینونی. بیا برو خونت بزار خیالم راحت شه. میگفتم ن بابا من عروسی میخوام. من بدون عروسی نمیرم. صبر میکنم کرونا تموم شه.
12 فروردین شد. پدرم زنگ زد به پدرشوهرم
گف 13 بیایین خونه ما. بابام رفت گوشت خرید مرغ خرید.هویج خرید 9 کیلیو. ابشو بگیره. بستنی خرید. گف پدرشوهرم دخترم دعوت کردم باید ابردداری کنم. صبح خونه ما بودیم. شب قرار بود بریم منو نامزدم خونه نامزدم. به من گف دخترم نرو. من یه جوریم. دلم یجوری هست. دلم گرفته امروز نرید. گفتم بابا بیا باهم یدونه فیلم. نگا کنیم دوساعت دیگه میرم زود میام شب اینجا.
بعد فیلم پاشدم رفتم. شب بعد شام برگشتم. دیدم بابام نیس. مامانمم ناراحته. گفتم چیشده
گف معدش سرنماز گرفت. داداش برده دکتر. بردن دکتر دیدن قلبش گرفته. با پای خودش رفت دکتر بیمارستان. ولی دیگه برنگشت. تا نوار قلب بگیرن دکترا بفهمنن قلبشه نه معدش بابام تو سن 49 سالگی تموم میکنه.
داداش میاد خونه خام تو سر من میشه. میبینم بابام نیس.
تنها کسی که با خنده هاش میخندیم نیس دیگه. مگه باورم میشد. مگه میتونستم هضم کنم. یه روز گریه میکردم. یه روز میخندیم. یه روز از. غضه دق میکردم یه روز عین خیالم نبود. در کل حال خودم نبودم
همه بابامو میشناختن. معروف بود به بزرگترین خیر محله. دست هر کس آشنا نا آشنا پیر جوون دست همه رو گرفته بود. یعنی جوری با همه میگفت میخندید ختده به لب میاورد هیچ کس باورش نمیشد بایام مرده چه برسه به ما.
خلاصه بعدش مادرم گیر داد برید خونتون باز یه اتفاقی می افته یکی میمیره شما میونید. گفتم مامان ول کن. سال بابا هنوز تموم نشده. 3 ماه بابا رفته من چجوری برم خونم. چجوری جهازمو باز کنم.گفتم بزار سال تموم شه عروسی بگیرم. گفتن نه که نه.
اونقدری اذیت شدم اخرش قبول کزدم.
چون خواهر 9 سال کوچکیتر از خودم داشتم و مادرم تنها شد برادرم گف بیایین طبقه پایین مامان زندگی کنید. ماهم. قبول کردیم. اومدم پیش مادرم.بدون عروسی. لباس عروس پوشیدم رفتم اتلیه با 6 تا خواهرشوهرام جمع شدیم یه ساعت رقصیدن. مامانم یهدطرف نشسته با غم و غضه با بغض. انگار واجب بود تو این شرایط. چقور گفتم صبر کنیم.
خلاصه انگار عروسی زن 90 ساله بود. رفتم خونم.
شوهرم شرکت کار میکرد. یکم پول حدود 27 میلیون رسید بهم از بابام با فروش ماشینش.
من سه تا النگو خریدم باز. یکم ازطلاهامو فروختم ماشین خریدیم. حدودا 10 میلیون من از بابام باز پول رسید گزاشتم. 90از پول طلاهام. یدونه تیبا خریدیم. شوهرم کرد به نام من.
بغد چند ماه. شوهرم گف من نمتونم شرکت کار کنم میخوام مغازه باز کنم.
گفتم چشم. سرمایه نداشت که.
تموم طلاهامو هرچی که داشتم فروختم حتی ماشینم. همشو. حتی طلاهای که بابام داده بود کادو. از همشون گذشتم. با گریه با دلشستگی. با تموم خاطراتی که داشتم. فروختم دادم بهش. حامله هم بودم. یه 300 مسلیونی شد. یه مغازه سیسمونی باز کردیم.
حامله بودم. شوهرم خجالتی بود برعکس من که رو داشتم زیاد. همه کاراشو من کردم. از سفارش بگیر تا با تولیدی ها حرف زدن.
عاشق شوهرم بودم.
تمام این مدت دعواها هم داشتیم. زیادم داشتیم.. همیشه اولویت اخر من بودم. همیشه کسی که اصرار میکرد با خونمون من بودم. همیشه کسی که احترام نگه میداشت من بودم.
همیشه تموم این مدت گریه هاکه کردم من. قلبی که همیشه هزار تیکخ شد. رفتیم بیرون خواهرشم بود. مادذشم بود. با خواهرش دست یه دست راه میرفت من میموندم عقب. میگف دوستت دارم اما من چرا پس همیشه گریه میکردم. میگف عاشقتم اما من چرا همیشه انگار یه چیزی کم دارم.
نمیدونم چی به چیه. زندگی چیه. خوشی چیه. گریه همیشه باهام هست
سیسمونی رو رفته رفته رونق دادیم شد یه سیسمونی بزرگ. اسشمو بگم شاید بشناسید تو انستا پیج داریم.
اما الان که دیگه طلا ندارم پول ندارم ماشین ندارم. شدم ادم بده داستان من. سه دختر سه ساله دارم.
شوهرم خوبه. چشم دل پاکه. همیشه کنارمه. اما چجوری همیشه من باید بگم که فلان چیزو بخر. فلان کارو بکن. فلان جا باید بریم. به فلان کس باید زنگ بزنی.
فروشمون اونقدر خوب بود که برادررم اومد با شوهرم شریک شد مغازه رو ارتقا دادیم به فروشگاه سیسمونی.
مشهد رفتم مادرشم بردم هرکجا رفتم اونارو هم بردم گفتم پیرن گناه دارن.
اما یبار شوهرم نفهمید بابا بخاطر تو دارم همچین کارایی میکنم.
الان بدون اجاره دادن باز خونه مادرم میشینم. دیگه هیچ طلایی ندارم. درسم لیسانس گرفتم دیگه شوهرم گف فعلا صبر کن نخون دستم خالیه.
گفتم برم سرکار اجازه نداد.
شوهرم تنها خوبی که داره دست دل بازه. هرجی حقوق برمیداره مثال 25 میلیون همشو جیرینگی میزنه کارت من. من مدیریت میکنم. میگه مدیریت تو بهتر از منه.
خوش خنده هست. چشم دل پاکه. مادرم یجوری ازش راضیه انگار منم عروسم نامزدم پسر مامانم.
ولی من چی کم دارم پس. چرا اشکم دم مشقمه.
چرا فک. میکنم اولویت اول. اول خانواه خودشه بعد من.
دیگه از گفتن خسته شدم. از گریه خسته شدم. از زندگی خستم.
در مورد خانوده خودم. مامامم پسر دوست شدید عروس دوست شدید. دخترم ماله غریبه. دختر کیلیویی چنده. از حقوق بابام فقط خرج عروس پسر میشه. به منم رسیدنی میگه اینجا نشستید دیگه.
ببخشید دلم گرفته بود
کدوم رنگ این کوله ها قشنگه؟
سلام میشه لطفا نظر بدید قهوه ای قشنگه یا سفید؟
رئالیتی شو : عشق ابدی_عشق ابدی🙄😂
کیا اینجا عشق ابدی رو دنبال میکنن؟
نظرتون در مورد کل این برنامه و شرکت کننده هاش چیه؟
پدرشوهرم فوت کرد رفت😭😭😢😔🙏🏻
لطفا اگه براتون مقدرو ه برای روحش صلواتی بفرستین😭😢😔😔 اینقدر که خوب بود اینقدر مهربون بود ازاین بیشتر دلم میگیره و گریم میگیره
دعا برای دوست اومایی که بستری شده💔🥺🤲🏻
سلام بچها بیاید برا دوست اومایی مون ساناز جون دعا کنیم دخترشو سلامت بغل بگیره تست امنیو شور مثبت شده الان ۲۸هفته هست میگن باید تا ۳۴ هفته بشه بستری باشی خیلی ناراحت و بی قراره🥺🥺🥺💔
دخترم از خونمون متنفره چکارش کنم😭😭
سلام خانم دکتر عزیز و مامانای گل شبتون بخیر الان که دارم تایپ میکنم چشمام پره اشکه از ناراحتی و عذاب وجدان
یه مدتیه دخترم و هر جا میبرم دیگه خونه خودمون نمیاد بزور بغلش میکنم میارمش قشنگ 1ساعت فقط جیغ میزنه و گریه میکنه. جوری که با فرداش صداش عوض میشه با بون خوش با وعده و وعید که اصلا راضی نمیشه که بیاد
بخدا هر شب میبرمش پارک هر اسباب بازی که بگید براش گرفتم میگه خونمون بمیره دوسش ندارم. بیشتر خونه بابام اینا اینجوریه. میگم تا 1 هفته نبرمش اونجا شاید بهتر بشه ولی بدتر میشه جوری که خودمم مجبور میشم شب بمونم اونجا. وقتی با بابام اینا بیرون میریم تو ماشین خودمون نمیاد با اونا میره. نمیدونم باید چکار کنم از بس گریه میکنه عصبیم میکنه همین امشب کلی کتکش زدم از شدت ناراحتی سردرد گرفتم فقط میگم بمیرم که دخترمو اذیت کردم. هر چند بخدا جیغ و گریه هاش بدجور رو مخن.
کسی بچش مثل دختر من بوده؟؟ این دوره گذراست یا تا همیشه همینجوریه
چکار کنم این عادت از سرش بیوفته هم خودش اذیته هم من
دوستم ندارم شب تنها حتی خونه بابام بمونه
کیت تخمک گذاری مثبت بشه چقد زمان میبره تا تخمک آزاد بشه؟
سلام خانوما
سوالمو بالا پرسیدم.
ساعت ۲ ظهر کیت زدم الان سمت تخمدان چپم درد دارم. ممکنه نشانه تخمک گذاری باشه؟
آخرین امیدم برا اقدامه طبیعیه و فقط فردا صبح میتونم اقدام داشته باشم🥺
📣📣 اطلاعیه مهم به کاربران اوما 📣📣
کاربران عزیز،
با توجه به شرایط خاص کشور عزیزمان ایران و با در نظر گرفتن رسالت اصلی اپلیکیشن اوما که ارتقای سلامت جسمی و روانی مادران و بانوان گرامی است، از این پس هرگونه ایجاد، انتشار یا مشارکت در تاپیکها و گفتگوهای مرتبط با مسائل جنگی، سیاسی و تنشزا در اپلیکیشن، ممنوع بوده و با آن برخورد جدی خواهد شد.
در صورت مشاهده چنین مواردی در پیامها یا گفتگوهای کاربران، مطابق قوانین، اقداماتی نظیر مسدودی یا حذف حساب کاربری در نظر گرفته خواهد شد.
پیشنهاد ما این است که در راستای حفظ آرامش فضای اپ و بهرهمندی کامل از خدمات اوما، قوانین را با دقت رعایت فرمایید.
با سپاس از همراهی شما
تیم پشتیبانی اوما