- زور زدن نوزاد بعد از خوردن شیر284 بازدید183 پاسخ
- سرماخوردگی و واکسن ۴ماهگی79 بازدید5 پاسخ
- دکتر جان من دیروز پسرمو واسه چکاپ ماهانه برده بودم دکتر.
تقریبا ۳۴روز قبل ک وزنشو گرفتم بودن ۴۹۹۵گرم بود.دیروز گرفتن ۵۵۰۰شده بود.پسرم رفلاکس داره شیرخشک نان ای آر و اوپتی پرو ترکیب میکنم براش .تجویز دکترش اینطور بوده.
دکترش نظرش اینه که بچم چون رفلاکسش شدید همینکه فقط روند صعودی وزن گیری رو داره، خوبه.
وزن تولد پسرم ۲۷۰۰بود
گفتن که همینکه ۴ماهگیو تموم کنه تقریبا ۲هفته دیگه غذاشو شروع کنم.بنظرتون زود نیس؟
میترسم با شروع غذا و کوچولو بودنش رفلاکسش شدید تر بشه.
الان مدتیه بخاطر رفلاکسش همش خس خس سینه و کیپ شدن بینی رو داره
روزانه هم نهایتا ۵۵۰سی سی میخوره.
دیروز این داروها رو داد میشه شما هم ببینید که باهم تداخلی ندارن یا باعث تشدید رفلاکش نمیشن که؟
پیشاپیش ممنونم از وقتی که میزارین🙏😘>دارو و غذای کمکی برای نوزاد ۳ماهه176 بازدید37 پاسخ - امروز سرما خورده امروز بردمش دکتر آزیترومایسین 100داد و استامینوفن و قطره بینی
سرفه داشت یکمی دکتر هم دید
ولی گفت اگه شیر نخورد ببر بیمارستان
من قبل اینکه برسم دکتر سیرش کردم و الان سه ساعته نخورده بود الان با زور سی تا دادم بهش
میخوام ببینم کم خوردن یا نخوردن کدوم خطرناکه تا چند ساعت اگه نخورد ببرم دکتر
>سرماخوردگی نوزاد و شیر نخوردن155 بازدید17 پاسخ - خانم دکتر خواب بچه ی من بشدت سبکه
طبیعیه؟ به مرور سنگین میشه یا میمونه همین شکلی؟>علت خواب سبک نوزاد162 بازدید17 پاسخ - همینکه یکم شیر و تکون دادم ک قاشقش رو پیدا کنم یه موی کوچیک توی شیر دیدم توی اینستا هم توی یه پیج دیدم اینو نوشته بودن نمیدونم جریان چیه
چطور میشه توی غذای نوزاد که خیلی باید حساسیت و میزان بهداشت بالا باشه همچین چیزی میتونه انقد راحت از دستشون در بره واقعا میزان کیفیت و بهداشت حتی توی صنایع غذای کودک در ایران صفره فکر کنم >دیدن مو توی شیر خشک611 بازدید51 پاسخ - حالا از اون شب به بعد ب اندک چیزی بچم میترسه و به شدت گریه میشه😢😢😢
چکار میتونم انجام بدم ؟میشه راهنمایی کنید>ترسیدن نوزاد ده ماهه214 بازدید11 پاسخ - نوزاد دوماهه ای دارم که یک هفته ای میشه کف سرش پوسته پوسته شده
به نظرتون نیاز به مراجعه به پزشکه؟
درمان خانگی داره؟
اگه راهکاری دارین بگین
و این که همه نوزادا این شکلی میشن؟؟طبیعیه؟>پوسته پوسته شدن سر نوزاد227 بازدید25 پاسخ - شیشه شیر اونت201 بازدید30 پاسخ
- جوش در صورت نوزاد179 بازدید112 پاسخ
- یبوست نوزاد نوزاد284 بازدید90 پاسخ
- استفراغ نوزاد ۲۱ روزه184 بازدید42 پاسخ
- روشن کردن پوست بدن و صورت سبزم میخوام پوستمو روشن کنم846 بازدید55 پاسخ
- پسرم ۳ روزشه پوشک مای بی بی استفاده میکنم واسش
خودم تا امروز ی ذره آغوز داشتم ک مجبور شدم بهش شیرخشک نان ۱ بدم
حالا پسرم از صبح تمام پا و کمرش سوخته
چیکارش کنم ؟؟ چرا اینجوری شده؟؟>❌️سوختگی نوزاد ۳ روزه545 بازدید44 پاسخ - >خانم دکتر عزیز و مامانای با تجربه برا ورم سینه چکارکنم!؟226 بازدید18 پاسخ
- دوستان نمیدونستم مشکلمو ب کی بگم گفتم بیام اینجا از شما کمک بگیرم🥲
من بچم ۷ ماهشه و اینکه پدرشوهرم دوتا زن دارن زن دومشون ظاهرا هپاتیت داشتن طبق گفته مادرشوهرم ک موقع زایمان ب بچه امپول میزنن درگیر نشه بعد من ازشون پرسیدم میگفت پدرشوهرم ازش این بیماری و نگرفته اونموقع ازمایش داده بوده!!ولی خب مگه میشه کسی رابطه داشته باشه و هپاتیت نگیره؟مشکل من اینه الان پدرشوهرم خیلی بچمو بغل میکنه و میبوسه این سری میگفت هوا گرم بشه دیگ بوس صورت ازاد گفتم نه بوس لپ اصلا گفت لپ چیه لب و دماغش همرو میبوسم😐😐
دارم روانی میشم از دستش اخه کی لب نوزادو میبوسه؟بعد میدونم نفهمه اینکارو میکنه یوقت اگ بیمار باشه من چ غلطی کنم نمیدونم چ برخوردی کنم میدونن من چقد رو این قضیه جدیم الان از ترس از بس گوشزد میکنم میخاد دخترمو ببوسه پشت سرش رو میبوسه چون من هی غر میزنم و اصلا شوخی ندارم ولی واقعا نمیدونم تا کی باید بگم تا بفهمن بنظرتون از چه راهی وارد بشم؟
>وسواس فکری یا حساسیت نسبت ب نوزاد ۷ ماهه534 بازدید59 پاسخ - شیرخشک شما ب نوزادای نارس تون چی میدادین ک زود وزن بگیره و سنگین نباشه ک دلدرد شه؟
بنظرتون تشک آنتی رفلاکس هم خوبه یا الکیه خریدش؟>خواهش میکنم اونایی ک نوزاد نارس با وزن پایین دارن بیان لطفا539 بازدید65 پاسخ - تقدیرت را برای خودم بنویسم
چشمانم را ببندم و خیالم را رها کنم
ثانیه ها را جور دیگری بچینم
تو را که هر گوشه ی خانه ی کوچکمان تصور کرده ام،
به آغوش کشم
جان مادر من دلم میگیرد از اینکه
تصور کنم خدا مرا با تو امتحان کرده است
نه علتش حتما چیز دیگری ست
خدا را اینگونه تصور کردن کفر است
مادر جان من به همه چیز فکر کرده بودم
برای بودن تو...
نه برای نبودنت...
ذهنم پر از چگونه بود
نه پر از چراها؟
نه پر از سوالهای بی جواب...
مادر جان این روزها
قطره های اشکم سنگین شده اند
و بغض گلویم به سینه رسیده
نه به فریاد..
مردم مرا نمیپسندد
دور میشوم
نزدیک میشوم به تو...
به تصورم از
بوی کودکانه ات که در خانه پیچیده
به شب بیداری هام و گلایه های احمقانه ام
برای نعمتی بس عظیم
به لب هایی که میمکند و چشمانی که خواب میروند
به شستن لباس های کثیفت و خشک شدن دستهایم
به دغدغه های سخت اما عادی زندگی
تو تمام آروزهایم نه... تمام امیدم بودی
آدمها بدون امید ترک میخورند پودر میشوند
قلبم را چه کنم مادر؟ مگر میشود؟
مگر میشود خاکش کنم و زنده بمانم؟
مادر جان نه تاب گفتن دارم نه تاب شنیدن
باز هم قلم به دادم رسیده است
مردم از من گلایه و من از مردم فراری...
به کجا روم؟ منزلم کجاست نمیدانم؟
بگذار تمام کنم این قصه ی ناتمام را
بگذار مشتهای خالیم را رها کنم
چشمهایم را ببندم و ببندم و ببندم
تو را ببینم و ببینم و ببینم
>شبانه مینویسم برایش تا ملامتم نکنند🤍956 بازدید121 پاسخ - چ دارویی میتونم مصرف کنم شیر خودم رو بهش میدم
نکنه پلک بچه ام هم همینجوری بشه>خودم و دختر یک ماه ام ویروس گرفتیم159 بازدید4 پاسخ - میشه بگید علت زردی گرفتن نوزاد بعد تولد چیه؟
و مادر از چه ماهی چه مواد غذایی باید مصرف کنه که نوزاد زردی نگیره؟
به پسر یا دختر بودنش هم مربوط میشه؟چون میگن کسی که پسر بارداره، گرمی زیاد مصرف نکنه...>چی کار کنم بچم بعد تولد زردی نگیره؟336 بازدید42 پاسخ
بچه ها الهه ام دارم میرم بیمارستان گمونم امشب زایمان میکنم
هر کی در توانش بود منو دخترمو دعا کنه
الهی که هر کی منتظر خدا دلشو غرق شادی کنه و هر کسی هم بارداره صحیح و سالم بارش و زمین بذاره
و هر کی بچه داره خدا براش نگه داره
خونه تکونی عید و نکات کاربردی
سلام سلام😍 بیاین از تجربه هاتون واس خونه تکونی بگین
من نیاز دارم یکی هولم بده موتورمو روشن کنه😂
پارسال گفتم کاری نمیکنم شب قبل سال تحویل کل آشپزخونه رو ریختم بیرون تا قبل سال تحویل در حال تمیزکاری بودم😬
اصلا نمدونم چی ب چیه و از کجا شروع کنم و چکار کنم
اگ ایده ای دارین روشی دارین یا هرچی ک ب درد بخوره بگین
بچه ها ی سوال بهم ریختم
شما جای من باشین چیکا میکنین این همه خواهرشوهرم جمع جورشکردم درنبود مادرشوهرم این چیزا حالا برگشته میگه خونه خواهرخودم راحتترم غذام آماده همه چیم آماده
منم پیامش دادم که حالا ک اونجا خوبه همونجام بمون چ کاریه برگردی
خیلی بهم برخورده واقعا عصبی شدم😔
تایپیک مادرشوهر پررو و شعور ندار😵😵😁😁
خانوما شماهام مادرشوهر اتون آنقدر پررو هستن
من مادرشوهرم هر موقع بخوایم با اون جایی بریم میره جلو میشینه،فکر میکنه صندلی جلو باید در اختیار اون باشه
خیلی تو مخمه این اخلاقاش
چجوری باید باهاش برخورد کنم که بفهمه چیزی مال اون نیست و کاری هم اگر میکنم از سر لطفه نه وظیفه
مهمان داری با مریضی و وضعیت بارداریم
سلام دوستان واقعا دلم پره گفتم یکم با شما صحبت کنم
چرا خانواده شوهر انقدر بد هستن؟
من سر بارداری اولم خیلی اذیتم کردن یعنی از اول بارداریم تا آخرش من مهمون داشتم هرهفته یا دوهفته یکبار حرفی هم نمیتونستم بزنم چون بهشون سریع برمیخورد و هزارتا حرف تو فامیل پشتم میزنن
هرهفته باید شام میدادم بهشون درحالی که خانواده خودم میگفتن تو با این وضعیت چطوری میخوای آشپزی کنی و نمیومدن، یعنی من تا روز آخر مهمون داشتم دقیقا شبی که رفتم برای زایمان شام گذاشته بودم جاریم و خواهرشوهرم خونمون بودن بعد منو درد زایمانم گرفته بود حالم خیلی بد بود بخاطر همین سر بارداری دومم اصلا به کسی نگفتم تا ۸ ماهگی و اصلا اذیت نشدم حالا که سومی رو باردارم مادرشوهرم ماه پیش که خونمون بود متوجه شد از حالم که باردارم به شوهرم گفت من فهمیدم فاطمه حامله اس بعد که رفت زنگ زد به کل فامیل گفت ولی حتی به خودم یه زنگ نزد
حالا رفته شهر خودشون و الان زنگ زده به شوهرم که با خاله ات و مادربزرگت داریم میایم خونتون
منم الان سرماخوردگی شدید گرفتم بدن و سرم درد میکنه نمیتونم سر پا وایسم
از اونطرفم اتاق هارو بچه ها ریختن به هم منم بخاطر اینکه نزدیک عیده به هیچی دست نزدم گفتم کم کم جمع میکنم الان نمیتونم دو روزه جمعشون کنم به شوهرم میگم ازشون معذرت بخواه بگو زنم حالش بده بمونن عید بیان میگه من نمیتونم طرف زنگ زده میگه دارم میام بگم نیا ؟
دلم از این میگیره چرا وقتی میفهمن باردارم بدتر میکنن باهام؟مادرشوهرم اونسری دید که بچه ها چقدر شلوغ میکنن اصلا نمیزارن به کارام برسم اون ماه که اینجا بودن دیدن من اصلا وقت نمیکردم بشینم همش یا جارو میکشیدم یا دستمال میکشیدم یا شام و ناهار میزاشتم نمیدونم چیکار کنم واقعا اگه سرما نخورده بودم یکم شرایطم بهتر بود الان واقعا نمیتونم شوهرمم که اصلا هیچی
گریه ام میگیره به حال خودم😔
دوستان بازم رفتم دکتر بازم همون حرفهای همیشگی...😔
بعد ای وی آف قبلیم پنج شش ماهه دارم رعایت میکنم قند و شکرو حذف کردم و خوابم هم بهتر شده
امروز رفتم پیش ی دکتر جدید مشهد
تا شرایطمو فهمید همون اول گفت جنین اهدایی
بعدش کسونو کرد میگه تخمدان چپت سه چهار تا بیشتر نداره از اینا هم خیلی چیزی در نمیاد
بعدم میگه معلوم نیست دوباره شوهرت عمل بشه نتیجه داشته باشه
گفتم من دو سه ماه دیگه میتونم بیام ک وارد سیکل بشم ، سریع برداشت گفت آخه خودتم مشکل داری معلوم نیست تا اون موقع همین سه چهار تا هم باشه یا نه
از مطبش تا خونه تمام گریه کردم
از این طرف هم وزنمو هم اندازه گرفت ۳۴ کیلو شده بودم
نمیدونم چرا همش کم میشه وزنم با اینکه غذا خوردنم معمولیه
همش با خودم میگم شاید حتی اگه مثه دفعه قبل همون دو سه تا جنین هم تشکیل بشه بازم مثبت نشم با این وضعیتی ک دارم
همش میگم نکنه باید آرزوی دیدن بچه هامونو ب گور ببرم 😭
خیلی میترسم
نمیدونم باید چ کار کنم
دوباره برم تهران همون مرکز قبلی یا برم مشهد پیش ی دکتر دیگه
همش ب خدا میگم چرا کار ما رو ب این بنده هات انداختی؟
ب خدا اکثرشون تاجر شدن
سه چهار ساعت تو مطب نشستم
اول فقط اهدایی ها رو میفرستن داخل
ی جوری هم ناامیدت میکنن ک فقط بری سراغ اهدایی
ای خدا یعنی هیچ راهی برا ماها وجود نداره😭😭
سلام بچه ها.بانو ام ..ممنونم که پیگیر حالم شدین
آزمایشا سالم بود ولی قسمت نبود پسر باشه و نی نی دختره ..بخاطر آمنیو کمی آب ازم رفت که رفتم دکتر خدارو شکر خوبه🙏❤️این چندروز شوکه بودم و حالم خراب بود ولی باهاش کنار میام مطمئنم
شوهرم عصر بردم براش قنداق فرنگی و جوراب و گل سر و سرهمی خرید گفت واسه عیدیش ولی انگار برام غریبه هنوز
دعا کنید سلامت باشه و زود زود مهرش به دلم بیفته هنوز حس میکنم پسره🥺💔ولی جواب امنیو قطعی دختره
بازم ممنونم از پیگیریاتون❤️❤️❤️🙏🙏🙏اگه صرار دارم بخاطر بیماریم هست وگرنه تلاش میکنم تا به خواسته م برسم
نظر سنجی اسم دخمل 😍🥰
سلام مامانهای گل اوما الهی که حال دلتون خوب باشه❤🌹
ممنونم میشم نظرتون راجب انتخاب اسم دختر بگید
هنوز مشخص نیست نی نی جون دخمل یا پسمل
اما انشاالله اول سالم باشه اگه پسر باشه آرشا میزارم
ولی برای دختر نمیدونم و اسمی قطعی تصمیم نگرفتم ممنون میشم با نظراتتون باعث بهتر تصمیم گرفتنم بشید ❤❤🌹🌹
نظر سنجی اسم😂❤️زود بیاین
بیاین زودنظر بدید واسه دخترکم❤️
زور زدن نوزاد بعد از خوردن شیر
مامانا پسر من بعد خوردن شیر گاها زور میزنه و این پیچش سه ساعتم زمان میبره ولی گاها اینجور نیست، شیر خشک نان یک بهش میدم. فردا میخوام ببرمش دکتر ولی امروز خیلی اذیت شده، سرماخوردگی هم داره. ممنون میشم علت زور زدن رو بگید و راه حلش هم بگید چکار کنم تا فردا کمتر اذیت بشه ممنونم از همگی.
🔴🔴چله خونه دار شدن....🏠🏘️🏡
سلام دوستان ، الهی همیشه دلتون شاد و لبتون خندان باشه و حال دلتون عالی باشه🌻
💥چله خونه دار شدن گذاشتم . هر کسی دوست داره میتونه شرکت کنه 💥
چله به این صورت هست که :
به مدت ۴۰ روز ، هر روز ۴۰ مرتبه ، آیه ۲۹ سوره مومنون بخونیم .
💥اونایی که اشتراک اوما ندارن ، میتونند هر روز که خوندن لایک کنند...♥️
امشب شب نیمه شعبان هست ازتون میخوام بیایید نفری ۱۲ تا صلوات ب نیت
حضرت قائم (ع) بفرستیم،
ان شاءالله خدا ب برکت صلواتایی ک میفرستیم
۱_ظهور آقا امام زمان(عج) رو برسونه
۲_همه ی مریضا رو لباس عافیت بپوشونه
۳_همه ی رفتگانمون رو ببخشه و بیامرزه
۴_عاقبت ب خیرمون کنه
۵_گره از مشکلات همگیمون باز کنه
۶_همه مستاجرا صاحب خونه بشن
۷_همه ی خانمای باردار بارشون رو ب سلامتی زمین بذارن
۸_همه کساییکه چشم انتظارن خدا دامنشون رو سبز کنه
الهی آمین 💚💚💚
مامانهایی که شیر خودتون و به نوزادتون دادید میشه لطفاً جواب بدید
هر بار چقدر شیر میخوره دختر من تو هر وعده نهایت ۱۰ دقیقه شیر میخوره
بعدم تا سه ساعت نمیخوره تا دوباره بخواد شیر بخوره و سینه مو بگیره یه عالمه گریه میکنه انگار دوس نداره 😭😭😭
حالا زردی گرفته رو ۱۱/۵ هست
چجوری مرتب شیر بدم وقتی بچه نمیخوره
اگه راه حلی دارید بگید ممنون میشم
برنده قرعه کشی شهر اشپزخانه شدم
هدیه اش:
۵۰میلیون هدیه
بلیت سفر امام رضا
و سرخکن رایان
ولی اعتمادش سخته
چون به ما گفتن باید ۷میلیون واریز کنی برا مالیات
میترسم ۷میلیون پرداخت کنم ک کلاه بردار بشن
زنگ زدیم به پشتیبانی شهر اشپزخانه، گفت حقیقت داره جایزه هاش همینن
اگه ب شما زنگ زدن و شمارهکارت دادن یعنی شما برنده شدید
و اون ۵۰میلیون رو باید بیای فروشگاه جنس بخری با ۷۰درصد تخفیف، ۳۰درصد دیگش شما پول بدید
بنظرتون کلاهبردار نیست؟؟؟؟
سلام دوستان کسی هست واکسن نزده باشه ؟؟
سلام بچه ها این داستانای جدید درمورد واکسن و ارتباطش با اوتیسم چیه ؟؟
پیج بابایی توی اینستا رو دیدید که همش از عوارض واکسن میگه یا یه پیج دیگه هم هست سام اورگانیک
کسی توی اطافیانتون دیدید واکسن نزده باشه؟؟
منکه واکسن دوماهگی پسرمو زدم همون قدیمیا رو فقط اجازه دادم بزنن روتاویروس و پنوموکوک رو نذاشتم
خودمم تو دوران کرونا واکسنشو نزدم از عوارضش میترسیدم حالا برای واکسن بچه ها هم مردد شدم هم از زدنش میترسم هم نزدنش
دوقلوها و چندقلوه پیام بدن
دوقلوها و چند قلوها پیام بدن
تولد یک سالگی پسر عجول من
چهارشنبه بود . تو گرگ و میش غروب آسه آسه قدم برمیداشتم . الکی نبود که بار شیشه داشتم. هفت ماه تو شکمم بغلت کرده بودم . کل شهر بوی شکلات میداد و دستای من بوی پرتقال . پرتقال به دست رفتم خونه . خونه که چه عرض کنم انباری خاطرات جمع شده که قرار بود کوچ کنه به شهر مادری. زنگ زدم به اولین نفر زندگیم اونکه این روزها صداش میکنی((بابایی)).گفتم قراره سه روز بارون رو از پشت شیشه های بیمارستان تماشا کنم که خیالمون راحت بشه سلامتی . هنوز هیچی نخریده بودیم برات قرار بود دوماه دیگه بیای خونمون . یه ساک معمولی بستم و کتاب جودی ابوت رو توش جا دادم.لباس آبی گل گلیم رو پوشیدم و ساندویچ کوکو سبزی رو تو دهنم مچاله کردم . بارون شهر رو بغل کرده بود و ما رفتیم سرخوش و شاد . رسیدیم بیمارستان . لباس بیمارستان رو که پوشیدم .بابات خندید گفت چه بانمک شدی وایسا ازت عکس بگیرم . یک ... دو ... سه... و من دم در یکی از اتاقای بیمارستان ثبت شدم . کارها که انجام شد وقتی داشتم از راهرو رد میشدم صدای شیون زنی با رعد و برق ترس به جونم انداخت . خودش رو میزد و به هرکسی که رد میشد چنگ مینداخت میگفت پسرم رفت پسرم مرد پسرم نیست و همه ی این ها رو با زبان محلی لالایی میکرد. نمیدونم هوا سرد تر شده بود یا روح من طوفان زده شده بود . گفتند رو ویلچر بشینم تا ببرنم بخش مورد نظر . گفتم خودم میتونم برم گفتند قانونه و من فکر کردم چه قانون مسخره ای. رفتم زایشگاه . همه چی عجیب بود اتاقاش نشون از درد و تولد میداد . دوست داشتم همه چی رو خوب نگاه کنم انگار فرصت کم بود . تخت ها ی کنار هم ، پرستارا ، اتاق ایزوله و.....
زن هایی که برای مادر شدن بستری بودن و بچه هایی که برای اومدن بیقرار .
صدای جیغ های گوشخراش ، بوی الکل و بتادین و خون و آمپول . صدای قلب های جنین زیر دستگاه ان اس تی همه مثل کتاب ها بود مثل رمان ها اما با این تفاوت که واقعی بود . جالب این بود من نمیترسیدم من به وجد اومده بودم . پر از شور بودم و هنوز نمیدونم چرا....
صدای قلب تو هم پیچید تو اتاق (بوم ...بوم ....بوم..) اما من حواسم پی زنی بود که داشت با درد یه وجود رو خلق میکرد . پرستار اومد کنارم وقتی ضربان قلبت رو دید گفت این که همه چیش عالیه .ده از ده. من خندیدم و پرستار رفت پنج دقیقه نشد که صدای قلبت ضعیف شد .
به پرستار گفتم ضربان پایین اومده . چک کرد . انگار خیلی پایین بود . همه سمت تخت من دویدن . دستگاه اکسیژن بهم وصل کردن . من میگفتم من حالم خوبه اما کسی انگار منو نمیدید گفتند باید بچه رو در بیاریم . گفتم میخوام برم بیمارستان دیگه گفتند وقت نیست ضربان خیلی پایینه . گفتم پس به همسرم اطلاع بدید . گریه نکردم . نترسیدم . فقط یادمه میلرزیدم . کل وجودم میلرزید . دوباره سوار ویلچر شدم با خودم گفتم چه قانون خوبی . بردنم اتاق عمل اگه اشتباه نکنم همه جا سبز بود . یه تخت باریک . نور های کم . رو تخت جا گرفتم . بی حسی زدن به کمرم . کل بدنم گرم شد و من دیگه خودم رو حس نکردم .
روبه روم چراغ بود چراغی که میتونستم از توش لحظه ی تولدت رو ببینم . تو آینه کاری اون چراغ ها من دیدم . من در سن ۲۷سالگی در تاریخ ۱۴۰۲/۱۱/۲۵ ساعت ۱۱:۲۵دقیقه ی شب دیدم که تو از وجود خودم بیرون اومدی .تو گریه کردی و من لبخند زدم . اینجا اولین جایی بود که تو گریه کردی و من خندیدم . اوردنت بالا که تماشات کنم . وقتی نگاهت کردم چشمات بسته بود لبات سرخ سرخ بود و دستات دو طرف صورتت رو بغل کرده بود . پسرکم اون لحظه ای که دیندار ها جشن تولد امام سجاد رو جشن میگرفتند اون لحظه که عاشق ها بهم خرس و شکلات کادو میدادن اون لحظه که کل جهان غرق در شادی و عشق بود تو
تو لحظه ی بوسیدن ها و عشق ورزیدن ها اومدی .
و این تازه شروع ماجرای ما بود.....
افزایش اسپرم چه چیزی خوبه
سلام عزیزان کسانی ک بار دار نمیشدن و مشکل از کم بود اسپرم بوده
لطف کنید بگید چی خوردن همسرشون ک باردار شدن من ۳ساله تو اقدامم
از بعد زایمانم دلم تنهایی میخواد حالم خوب نیست
دلم خیلی گرفته .حالم اصلا خوب نیست . احساس میکنم اگه شبانه روز گریه کنم بازم سبک نمیشم . تو دوران بارداریم خیلی استرس کشیدم خیلی نگران بودم . روز زایمانم وحشتناک سرما خورده بودم و ازش هیچی نفهمیدم . بچم بعد بدنیا اومدن رفت تو دستگاه .
درد داشتم خیلی خیلی . سرماخورده بودم وقتی سرفه میزدم بخیه هام جونمو میگرفتن . دیدن اینکه همه بچه هاشون کنارشون بود و گریه میکرد اما من بچم تو دستگاه بود خیلی سخت بود . تا دو روز خودمم راه نمیدادن . حتی صورت بچمم نمیتونستم تصور کنم . بعد دو روز با درد قدم قدم رفتم ببینمش جونمو انگار میگرفتن وقتی اون سرم و دم و دستگاه میدیدم .
اومدم خونه با ادمای نااهل دورم . هرکی یه حرف میزد . تو حواست نبوده . از بس استرس داشتی اینطوری شد .
نوبت شیردهی شد . دوشیدن شیر و بردن به بیمارستان برام سخت بود . مجبور به شیر خشک شدم . اما بازم حرفای مفت بقیه ول کنم نبود . دخالت ها .
تا به خودم میام میبینم هرچی دارو گیاهیه ریختن گلو بچم . خودمو به هر دری میزنم اما با تیکه هاشون جوابشون میدم بعد بهم عذاب وجدان میدن.
گلوم درد میکنه . دلم درد میکنه . پاهام درد میکنه و ورم کرده . کمر درد دارم . بچم سرفه میکنه میترسم . بقیه تو مخمن هیشکی درکم نمیکنه .
مادر خوبی برای بچم نیستم . ناراحتی هام ، گریه هام باعث شده بهش خوب نرسم . فقط دلم میخواد از همه فرار کنم . تنها باشم . ناشکری نمیکنم اما حالم خیلی بده کلافم. عذاب وجدان دارم . بچم منو احتیاج داره اما من بلد نیستم بهش برسم . دیگران بهش میرسن . احساس میکنم مردم
شیطنت بچه یکسال و ۱۱ماهه
سلام مامانا
دختر من یکسال و ۱۱ماه داره،ماشالله خیلی کنجکاوی میکنه تمام اسباب بازیهاشو براش میارم کلی باهاش بازی میکنم ولی به محض اینکه برم سراغ کارهای خونه شروع میکنه شیطنت کردن،مثلا از تخت خودش یا ما میگیره بالا
یا مثلا میره سراغ کابینتها و همه چیز میریزه بیرون واقعا کم آوردم دیگه.حتی جرات ندارم یه حمام یا یه سرویس برم از دستش مگر خواب باشه یا شوهرم خونه باشه که کنارش باشه
خواستم بدونم بچه های شما هم تو این سن اینقدر کنجکاو بودن؟
چه سنی این کنجکاوی تموم میشه 🥺