- الهی که هر کی منتظر خدا دلشو غرق شادی کنه و هر کسی هم بارداره صحیح و سالم بارش و زمین بذاره
و هر کی بچه داره خدا براش نگه داره>بچه ها الهه ام دارم میرم بیمارستان گمونم امشب زایمان میکنم2,173 بازدید525 پاسخ - خارش بدن بعد از زایمان256 بازدید45 پاسخ
- متخصص زنان حاذق و متعهد درمشهد144 بازدید7 پاسخ
- من هفته ۳۹ هستم، جمعه رفتم دکترم معاینه م کرد تا شب لکه بینی و یکمم که گذشت خونریزی داشتم تا فرداش، اما امروز دوباره ترشحاتم حالت عادی شده و دیگه رنگی نیست، الانم اصلا درد ندارم، دکتر گفت بمونیم تا دردت شروع شه،
انتظار داشتم بعده معاینه علایمم ظاهر شه. یا کیسه ابم پاره شه. اخه گفت عمیق معاینه کردم
اما هنوز خبری نیس 🤔🤔
تاریخ ان تی و پریودم برای زایمان زده ۱۵ بهمن، ینی باید تا همون ۱۵ بمونم؟؟
دردها چجوریه؟یه شبه ادم دردش میگیره و وقتش میشه؟؟؟یا الان دیگه باید دردام شروع میشد؟؟؟🤔🤔🤔>چرا علایم زایمانم شروع نمیشه؟؟؟575 بازدید144 پاسخ - از ساعت ۱۲من کمر درد شدید دارم هر 8دقیقه یبارم زسر دلم یهو میگیره و خیلی درد داره طوری که لرز میکنم و پادرد و کمر دردم دوبرابر میشه هردفه در حد ۲۰ثانیه
دیشب ک به دلایلی نشد خوب بخوابم امروزم همش از درد پیچیدم بخودم
رفتم بیمارستان همون دوسانت بودم گفتن خوبی و چیزیت نیست زرو دردا دو دقیقه یبارشد شد بیا
الان چیکار کنم اروم شم یکم بخوابم دیگه بیشترم وقتی دراز میکمش اذیتم
دراز میکشم شکمم میاد بالا عین سنگ میشه و درد میگیره>کسایی که تجربه زایمان دارن کمک کنید😭1,279 بازدید149 پاسخ - نمیدونم درد زایمانه یا نه ولی خیلی زیاده اولین باره در عمرم تجربش میکنم
ترشحی ندارم،دستشویی هم ندارم
بچه هم تکون میخوره به همون سمت انگار دست و پاهاش اونوری باشن
نمیدونم چم شد یهو ولی دو دقیقه ول میکنه یا شل میکنه دوباره درد میگیره فقطشم سمت چپ شکمم و کمرم و به سمت قلبم
هفته 35 و یک روز>درد زایمان چجوریه ؟448 بازدید53 پاسخ - من تاحالا حتی دست و پامم نشکسته تو عمرم حتی زخمی هم نشدم بخیه چیزی نداشتم
هیچ نوع عملی هم نداشتم
حتی تاحالا بیهوش هم نشدم الان هیچی ن از محیط بیمارستان ن از روندش ن از عمل هیچی نمیدونم میشه برام از کارایی که قبلش باید انجام بشه و خودش و بعد برام کامل بگید
شنیدم سون برای ادرار وصل میکنن نمیدونم ماساژ شکمی داستانش چیه ؟ وقتی بی حسی وصل میکنن یا قبلش برای ادرار درد داره یا ن؟ بلند شدن بعد عمل چجوریه؟
میشه کامل بدون تخفیف بگید درد هاشون سانسور نکنید میخوام خودمو اماده کنم برای هر نوع دردی>تجربه عمل سزارین و مراقبت هاش قبل و بعد404 بازدید34 پاسخ - از صبح هم حالت پریودی دارم دل درد و کمر درد بی حالم هستم
امکان داره دردای زایمان شروع بشه؟>درد پریودی در زایمان256 بازدید13 پاسخ - نوشتم که بدونید فقط بدن خودتونه و استانه دردتونه که مشخص میکنه. کسی رو ملاک قرار ندید و خودتون رو با کسی مقایسه نکنید فقط از خدا بخوایید که هر نوع زایمانی که دارید کمکتون کنه براتون راحت بگذره. با اینکه همه دکترها به من میگفتن زایمان راحتی داشتی ولی من نظرم این بود برای من سخت بود و غیر قابل باور چطور تونستم این روند و درد و تحمل کنم و بگذرونم. >تجربه من از زایمان طبیعی برا کسایی که مامان اولی هستن1,177 بازدید115 پاسخ
- >خانم دکتر عزیز و مامانای با تجربه برا ورم سینه چکارکنم!؟226 بازدید18 پاسخ
- درمان سریع یبوست بارداری188 بازدید23 پاسخ
- من قرار بود برم خصوصی اما همسرم محل کارش رو عوض کرد و بیمه تکمیلی شون ی قانون مضخرف داره که باید ۶ ماه از استخدام بگذره تا هزینه زایمان رو دربربگیره ینی الان برای زایمان فقط بیمه تامین اجتماعی دارم
از چه لحاظ هایی از بیمارستان ها راضی بودین یا از چه لحاظ هایی راضی نبودین؟>دوستان اومایی تجربه بیمارستان دولتی خوب برای زایمان استان تهران و کرج269 بازدید48 پاسخ - زایمانم طبیعی بوده ولی چهارده ساعت بعداز پارگی کیسه آب زایمان کردم با برش و بخیه زیاد
بنظرتون دلیل ورم ها چیه ؟
>ورم شدید دست و پا بعد از زایمان طبیعی424 بازدید56 پاسخ - تپش قلب شدید و زایمان طبیعی250 بازدید10 پاسخ
- کیاپیش دکترنیلوفر نظرزاده زایمان کردن ؟151 بازدید11 پاسخ
- بیست و نهم رفتم دکتر معاینه تحرکی انجام داد و گفت یه سانتی
از دیروز تا حالا ترشح کشسان رنگی دارم و کمر درد
دوش آب گرم ماساژ با روغن ورزش و پیاده روی هم انجام دادم نبات و خاکشیرم خوردم لی هنوز دردهای زایمانم شروع نشده
لازم برم دوباره معاینه بشم؟
یا همچنین باید صبر کنم؟ دوروزه کلافه شدم یه بار درد دارم یه بار ندارم 😫😫😫
تاریخ زایمانم طبق ان تی دهم بهمنه >دوروزه درد و علایم زایمان دارم. چیکار کنم زودتر زایمان کنم 😭863 بازدید133 پاسخ - من از اول بارداری درگیر عفونت سرویکال بودم و چندین بار دارو مصرف کردم
و الان هشتم بهمن وقت زایمانم و دوباره ترشح زرد دارم
تو این چند روز کلیندامایسین استفاده کنم یا ن؟
دیکه نباید بزم دکتر اخه
میترسم واسه بچه ضرر داشته بلشه>عفونت سروکال در بارداری138 بازدید2 پاسخ - ۳۹هفته و ۶ روز بدون هیچ دردی بخاطر نزدیک ۴۰هفته بودن با ۲سانت رفتم بیمارستان. بستری نمیکردن میگفتن درد نداری برو. معاینه کرد تقریبا۳سانت بود با اکراه بستری کردن😐
خلاصه سرم درد زدن و...
دردا کم کم زیاد شد و برای من غیرقابل تحمل. انتظار داشتم شکم سوم راحتتر زایمان کنم ولی هر سه تاشون با دررررد زیاد و جیغ و دادهای من همراه شد😫🥺
خیلی سخته😢 🥺😮💨😮💨
بچه های دیگه م۳۸۰۰اینا بودن ولی این ۳کیلو بود و ریز. کله فندقی😅.
خلاصه بخاطر ریز بودنش شوکه شدم چون سونو بیشتر گفته بود.
خدا کنه وزن بگیره بزرگتر که شد. هم دوران بارداری خوب نخوردم هم خودم لاغرم. امیدوارم نی نیم زود تپلی بشه🥹>بالاخره منم زایمان سومم رو طبیعی به پایان رساندم🤪982 بازدید99 پاسخ
شب که خونه رفتم دستشویی رنگ ترشحم کرم مایل به قهوه ای بود
دیگ نداشتم ترشح غیر عادی تا الان
که رفتم دیدم قهوه ای هست من بارداری اولم هست راهنماییم کنید علائم زایمان؟>لکه بینی هفته ۳۴ باردرای علائم زایمان؟293 بازدید32 پاسخ
از اونجایی که دکتر قلب گفت بخاطر فشار و ضربان قلب بالا طبیعی زایمان نکنی بهتره چون اگر دارو فشار نیاز بشه شرایط خیلی سخت میشه. اگر تو درد کشیدن ضربان قلبت خیلی بالاتر از نرمال بره خطرناکه و ...
فکر طبیعی نکردم اصلا اما الان ممکنه سزارین شدنم قبول نکنه بیمارستان دکترمم معاینه ام کرد چون با لگد بچه خیلی درد میکشیدم گفت دهانه رحمت نرم نرمه بسته هست ولی نرمه من سرویکسمم کوتاه هست پساری دارم گفت میتونی خیلی راحت زایمان طبیعی انجام بدی خیلی اذیت نمیشی
ولی من بخاطر استراحت مطلق بودن هیچ کلاسی نرفتم نمیدونم چجوری باید بزام خیلی ترسیدم هیچی بلد نیستم خواهشا بگید چی ب چیه
>زایمان طبیعی چجوری راهنماییم کنید از تجربه هاتون بگید.631 بازدید16 پاسخ
بچه ها الهه ام دارم میرم بیمارستان گمونم امشب زایمان میکنم
هر کی در توانش بود منو دخترمو دعا کنه
الهی که هر کی منتظر خدا دلشو غرق شادی کنه و هر کسی هم بارداره صحیح و سالم بارش و زمین بذاره
و هر کی بچه داره خدا براش نگه داره
خونه تکونی عید و نکات کاربردی
سلام سلام😍 بیاین از تجربه هاتون واس خونه تکونی بگین
من نیاز دارم یکی هولم بده موتورمو روشن کنه😂
پارسال گفتم کاری نمیکنم شب قبل سال تحویل کل آشپزخونه رو ریختم بیرون تا قبل سال تحویل در حال تمیزکاری بودم😬
اصلا نمدونم چی ب چیه و از کجا شروع کنم و چکار کنم
اگ ایده ای دارین روشی دارین یا هرچی ک ب درد بخوره بگین
بچه ها ی سوال بهم ریختم
شما جای من باشین چیکا میکنین این همه خواهرشوهرم جمع جورشکردم درنبود مادرشوهرم این چیزا حالا برگشته میگه خونه خواهرخودم راحتترم غذام آماده همه چیم آماده
منم پیامش دادم که حالا ک اونجا خوبه همونجام بمون چ کاریه برگردی
خیلی بهم برخورده واقعا عصبی شدم😔
تایپیک مادرشوهر پررو و شعور ندار😵😵😁😁
خانوما شماهام مادرشوهر اتون آنقدر پررو هستن
من مادرشوهرم هر موقع بخوایم با اون جایی بریم میره جلو میشینه،فکر میکنه صندلی جلو باید در اختیار اون باشه
خیلی تو مخمه این اخلاقاش
چجوری باید باهاش برخورد کنم که بفهمه چیزی مال اون نیست و کاری هم اگر میکنم از سر لطفه نه وظیفه
مهمان داری با مریضی و وضعیت بارداریم
سلام دوستان واقعا دلم پره گفتم یکم با شما صحبت کنم
چرا خانواده شوهر انقدر بد هستن؟
من سر بارداری اولم خیلی اذیتم کردن یعنی از اول بارداریم تا آخرش من مهمون داشتم هرهفته یا دوهفته یکبار حرفی هم نمیتونستم بزنم چون بهشون سریع برمیخورد و هزارتا حرف تو فامیل پشتم میزنن
هرهفته باید شام میدادم بهشون درحالی که خانواده خودم میگفتن تو با این وضعیت چطوری میخوای آشپزی کنی و نمیومدن، یعنی من تا روز آخر مهمون داشتم دقیقا شبی که رفتم برای زایمان شام گذاشته بودم جاریم و خواهرشوهرم خونمون بودن بعد منو درد زایمانم گرفته بود حالم خیلی بد بود بخاطر همین سر بارداری دومم اصلا به کسی نگفتم تا ۸ ماهگی و اصلا اذیت نشدم حالا که سومی رو باردارم مادرشوهرم ماه پیش که خونمون بود متوجه شد از حالم که باردارم به شوهرم گفت من فهمیدم فاطمه حامله اس بعد که رفت زنگ زد به کل فامیل گفت ولی حتی به خودم یه زنگ نزد
حالا رفته شهر خودشون و الان زنگ زده به شوهرم که با خاله ات و مادربزرگت داریم میایم خونتون
منم الان سرماخوردگی شدید گرفتم بدن و سرم درد میکنه نمیتونم سر پا وایسم
از اونطرفم اتاق هارو بچه ها ریختن به هم منم بخاطر اینکه نزدیک عیده به هیچی دست نزدم گفتم کم کم جمع میکنم الان نمیتونم دو روزه جمعشون کنم به شوهرم میگم ازشون معذرت بخواه بگو زنم حالش بده بمونن عید بیان میگه من نمیتونم طرف زنگ زده میگه دارم میام بگم نیا ؟
دلم از این میگیره چرا وقتی میفهمن باردارم بدتر میکنن باهام؟مادرشوهرم اونسری دید که بچه ها چقدر شلوغ میکنن اصلا نمیزارن به کارام برسم اون ماه که اینجا بودن دیدن من اصلا وقت نمیکردم بشینم همش یا جارو میکشیدم یا دستمال میکشیدم یا شام و ناهار میزاشتم نمیدونم چیکار کنم واقعا اگه سرما نخورده بودم یکم شرایطم بهتر بود الان واقعا نمیتونم شوهرمم که اصلا هیچی
گریه ام میگیره به حال خودم😔
دوستان بازم رفتم دکتر بازم همون حرفهای همیشگی...😔
بعد ای وی آف قبلیم پنج شش ماهه دارم رعایت میکنم قند و شکرو حذف کردم و خوابم هم بهتر شده
امروز رفتم پیش ی دکتر جدید مشهد
تا شرایطمو فهمید همون اول گفت جنین اهدایی
بعدش کسونو کرد میگه تخمدان چپت سه چهار تا بیشتر نداره از اینا هم خیلی چیزی در نمیاد
بعدم میگه معلوم نیست دوباره شوهرت عمل بشه نتیجه داشته باشه
گفتم من دو سه ماه دیگه میتونم بیام ک وارد سیکل بشم ، سریع برداشت گفت آخه خودتم مشکل داری معلوم نیست تا اون موقع همین سه چهار تا هم باشه یا نه
از مطبش تا خونه تمام گریه کردم
از این طرف هم وزنمو هم اندازه گرفت ۳۴ کیلو شده بودم
نمیدونم چرا همش کم میشه وزنم با اینکه غذا خوردنم معمولیه
همش با خودم میگم شاید حتی اگه مثه دفعه قبل همون دو سه تا جنین هم تشکیل بشه بازم مثبت نشم با این وضعیتی ک دارم
همش میگم نکنه باید آرزوی دیدن بچه هامونو ب گور ببرم 😭
خیلی میترسم
نمیدونم باید چ کار کنم
دوباره برم تهران همون مرکز قبلی یا برم مشهد پیش ی دکتر دیگه
همش ب خدا میگم چرا کار ما رو ب این بنده هات انداختی؟
ب خدا اکثرشون تاجر شدن
سه چهار ساعت تو مطب نشستم
اول فقط اهدایی ها رو میفرستن داخل
ی جوری هم ناامیدت میکنن ک فقط بری سراغ اهدایی
ای خدا یعنی هیچ راهی برا ماها وجود نداره😭😭
میشه با دلای پاکتون برا پسرم دعا کنید🌹🌱❤️🍀
پسرم هنوز ۵سالشم نشده ، خیلی کوچیکه بخواد از الان درگیر دکتر و دارو خوردن همیشگی بشه 😔😔😔
الان ازمایشگاهیم اومدیم برا ازمایش تکمیلی
میشه نفری یه صلوات بفرستید که جواب این آزمایشش خوب باشه
🔴🔴چله خونه دار شدن....🏠🏘️🏡
سلام دوستان ، الهی همیشه دلتون شاد و لبتون خندان باشه و حال دلتون عالی باشه🌻
💥چله خونه دار شدن گذاشتم . هر کسی دوست داره میتونه شرکت کنه 💥
چله به این صورت هست که :
به مدت ۴۰ روز ، هر روز ۴۰ مرتبه ، آیه ۲۹ سوره مومنون بخونیم .
💥اونایی که اشتراک اوما ندارن ، میتونند هر روز که خوندن لایک کنند...♥️
امشب شب نیمه شعبان هست ازتون میخوام بیایید نفری ۱۲ تا صلوات ب نیت
حضرت قائم (ع) بفرستیم،
ان شاءالله خدا ب برکت صلواتایی ک میفرستیم
۱_ظهور آقا امام زمان(عج) رو برسونه
۲_همه ی مریضا رو لباس عافیت بپوشونه
۳_همه ی رفتگانمون رو ببخشه و بیامرزه
۴_عاقبت ب خیرمون کنه
۵_گره از مشکلات همگیمون باز کنه
۶_همه مستاجرا صاحب خونه بشن
۷_همه ی خانمای باردار بارشون رو ب سلامتی زمین بذارن
۸_همه کساییکه چشم انتظارن خدا دامنشون رو سبز کنه
الهی آمین 💚💚💚
زور زدن نوزاد بعد از خوردن شیر
مامانا پسر من بعد خوردن شیر گاها زور میزنه و این پیچش سه ساعتم زمان میبره ولی گاها اینجور نیست، شیر خشک نان یک بهش میدم. فردا میخوام ببرمش دکتر ولی امروز خیلی اذیت شده، سرماخوردگی هم داره. ممنون میشم علت زور زدن رو بگید و راه حلش هم بگید چکار کنم تا فردا کمتر اذیت بشه ممنونم از همگی.
مامانهایی که شیر خودتون و به نوزادتون دادید میشه لطفاً جواب بدید
هر بار چقدر شیر میخوره دختر من تو هر وعده نهایت ۱۰ دقیقه شیر میخوره
بعدم تا سه ساعت نمیخوره تا دوباره بخواد شیر بخوره و سینه مو بگیره یه عالمه گریه میکنه انگار دوس نداره 😭😭😭
حالا زردی گرفته رو ۱۱/۵ هست
چجوری مرتب شیر بدم وقتی بچه نمیخوره
اگه راه حلی دارید بگید ممنون میشم
برنده قرعه کشی شهر اشپزخانه شدم
هدیه اش:
۵۰میلیون هدیه
بلیت سفر امام رضا
و سرخکن رایان
ولی اعتمادش سخته
چون به ما گفتن باید ۷میلیون واریز کنی برا مالیات
میترسم ۷میلیون پرداخت کنم ک کلاه بردار بشن
زنگ زدیم به پشتیبانی شهر اشپزخانه، گفت حقیقت داره جایزه هاش همینن
اگه ب شما زنگ زدن و شمارهکارت دادن یعنی شما برنده شدید
و اون ۵۰میلیون رو باید بیای فروشگاه جنس بخری با ۷۰درصد تخفیف، ۳۰درصد دیگش شما پول بدید
بنظرتون کلاهبردار نیست؟؟؟؟
سلام دوستان کسی هست واکسن نزده باشه ؟؟
سلام بچه ها این داستانای جدید درمورد واکسن و ارتباطش با اوتیسم چیه ؟؟
پیج بابایی توی اینستا رو دیدید که همش از عوارض واکسن میگه یا یه پیج دیگه هم هست سام اورگانیک
کسی توی اطافیانتون دیدید واکسن نزده باشه؟؟
منکه واکسن دوماهگی پسرمو زدم همون قدیمیا رو فقط اجازه دادم بزنن روتاویروس و پنوموکوک رو نذاشتم
خودمم تو دوران کرونا واکسنشو نزدم از عوارضش میترسیدم حالا برای واکسن بچه ها هم مردد شدم هم از زدنش میترسم هم نزدنش
دوقلوها و چندقلوه پیام بدن
دوقلوها و چند قلوها پیام بدن
تولد یک سالگی پسر عجول من
چهارشنبه بود . تو گرگ و میش غروب آسه آسه قدم برمیداشتم . الکی نبود که بار شیشه داشتم. هفت ماه تو شکمم بغلت کرده بودم . کل شهر بوی شکلات میداد و دستای من بوی پرتقال . پرتقال به دست رفتم خونه . خونه که چه عرض کنم انباری خاطرات جمع شده که قرار بود کوچ کنه به شهر مادری. زنگ زدم به اولین نفر زندگیم اونکه این روزها صداش میکنی((بابایی)).گفتم قراره سه روز بارون رو از پشت شیشه های بیمارستان تماشا کنم که خیالمون راحت بشه سلامتی . هنوز هیچی نخریده بودیم برات قرار بود دوماه دیگه بیای خونمون . یه ساک معمولی بستم و کتاب جودی ابوت رو توش جا دادم.لباس آبی گل گلیم رو پوشیدم و ساندویچ کوکو سبزی رو تو دهنم مچاله کردم . بارون شهر رو بغل کرده بود و ما رفتیم سرخوش و شاد . رسیدیم بیمارستان . لباس بیمارستان رو که پوشیدم .بابات خندید گفت چه بانمک شدی وایسا ازت عکس بگیرم . یک ... دو ... سه... و من دم در یکی از اتاقای بیمارستان ثبت شدم . کارها که انجام شد وقتی داشتم از راهرو رد میشدم صدای شیون زنی با رعد و برق ترس به جونم انداخت . خودش رو میزد و به هرکسی که رد میشد چنگ مینداخت میگفت پسرم رفت پسرم مرد پسرم نیست و همه ی این ها رو با زبان محلی لالایی میکرد. نمیدونم هوا سرد تر شده بود یا روح من طوفان زده شده بود . گفتند رو ویلچر بشینم تا ببرنم بخش مورد نظر . گفتم خودم میتونم برم گفتند قانونه و من فکر کردم چه قانون مسخره ای. رفتم زایشگاه . همه چی عجیب بود اتاقاش نشون از درد و تولد میداد . دوست داشتم همه چی رو خوب نگاه کنم انگار فرصت کم بود . تخت ها ی کنار هم ، پرستارا ، اتاق ایزوله و.....
زن هایی که برای مادر شدن بستری بودن و بچه هایی که برای اومدن بیقرار .
صدای جیغ های گوشخراش ، بوی الکل و بتادین و خون و آمپول . صدای قلب های جنین زیر دستگاه ان اس تی همه مثل کتاب ها بود مثل رمان ها اما با این تفاوت که واقعی بود . جالب این بود من نمیترسیدم من به وجد اومده بودم . پر از شور بودم و هنوز نمیدونم چرا....
صدای قلب تو هم پیچید تو اتاق (بوم ...بوم ....بوم..) اما من حواسم پی زنی بود که داشت با درد یه وجود رو خلق میکرد . پرستار اومد کنارم وقتی ضربان قلبت رو دید گفت این که همه چیش عالیه .ده از ده. من خندیدم و پرستار رفت پنج دقیقه نشد که صدای قلبت ضعیف شد .
به پرستار گفتم ضربان پایین اومده . چک کرد . انگار خیلی پایین بود . همه سمت تخت من دویدن . دستگاه اکسیژن بهم وصل کردن . من میگفتم من حالم خوبه اما کسی انگار منو نمیدید گفتند باید بچه رو در بیاریم . گفتم میخوام برم بیمارستان دیگه گفتند وقت نیست ضربان خیلی پایینه . گفتم پس به همسرم اطلاع بدید . گریه نکردم . نترسیدم . فقط یادمه میلرزیدم . کل وجودم میلرزید . دوباره سوار ویلچر شدم با خودم گفتم چه قانون خوبی . بردنم اتاق عمل اگه اشتباه نکنم همه جا سبز بود . یه تخت باریک . نور های کم . رو تخت جا گرفتم . بی حسی زدن به کمرم . کل بدنم گرم شد و من دیگه خودم رو حس نکردم .
روبه روم چراغ بود چراغی که میتونستم از توش لحظه ی تولدت رو ببینم . تو آینه کاری اون چراغ ها من دیدم . من در سن ۲۷سالگی در تاریخ ۱۴۰۲/۱۱/۲۵ ساعت ۱۱:۲۵دقیقه ی شب دیدم که تو از وجود خودم بیرون اومدی .تو گریه کردی و من لبخند زدم . اینجا اولین جایی بود که تو گریه کردی و من خندیدم . اوردنت بالا که تماشات کنم . وقتی نگاهت کردم چشمات بسته بود لبات سرخ سرخ بود و دستات دو طرف صورتت رو بغل کرده بود . پسرکم اون لحظه ای که دیندار ها جشن تولد امام سجاد رو جشن میگرفتند اون لحظه که عاشق ها بهم خرس و شکلات کادو میدادن اون لحظه که کل جهان غرق در شادی و عشق بود تو
تو لحظه ی بوسیدن ها و عشق ورزیدن ها اومدی .
و این تازه شروع ماجرای ما بود.....
افزایش اسپرم چه چیزی خوبه
سلام عزیزان کسانی ک بار دار نمیشدن و مشکل از کم بود اسپرم بوده
لطف کنید بگید چی خوردن همسرشون ک باردار شدن من ۳ساله تو اقدامم
از بعد زایمانم دلم تنهایی میخواد حالم خوب نیست
دلم خیلی گرفته .حالم اصلا خوب نیست . احساس میکنم اگه شبانه روز گریه کنم بازم سبک نمیشم . تو دوران بارداریم خیلی استرس کشیدم خیلی نگران بودم . روز زایمانم وحشتناک سرما خورده بودم و ازش هیچی نفهمیدم . بچم بعد بدنیا اومدن رفت تو دستگاه .
درد داشتم خیلی خیلی . سرماخورده بودم وقتی سرفه میزدم بخیه هام جونمو میگرفتن . دیدن اینکه همه بچه هاشون کنارشون بود و گریه میکرد اما من بچم تو دستگاه بود خیلی سخت بود . تا دو روز خودمم راه نمیدادن . حتی صورت بچمم نمیتونستم تصور کنم . بعد دو روز با درد قدم قدم رفتم ببینمش جونمو انگار میگرفتن وقتی اون سرم و دم و دستگاه میدیدم .
اومدم خونه با ادمای نااهل دورم . هرکی یه حرف میزد . تو حواست نبوده . از بس استرس داشتی اینطوری شد .
نوبت شیردهی شد . دوشیدن شیر و بردن به بیمارستان برام سخت بود . مجبور به شیر خشک شدم . اما بازم حرفای مفت بقیه ول کنم نبود . دخالت ها .
تا به خودم میام میبینم هرچی دارو گیاهیه ریختن گلو بچم . خودمو به هر دری میزنم اما با تیکه هاشون جوابشون میدم بعد بهم عذاب وجدان میدن.
گلوم درد میکنه . دلم درد میکنه . پاهام درد میکنه و ورم کرده . کمر درد دارم . بچم سرفه میکنه میترسم . بقیه تو مخمن هیشکی درکم نمیکنه .
مادر خوبی برای بچم نیستم . ناراحتی هام ، گریه هام باعث شده بهش خوب نرسم . فقط دلم میخواد از همه فرار کنم . تنها باشم . ناشکری نمیکنم اما حالم خیلی بده کلافم. عذاب وجدان دارم . بچم منو احتیاج داره اما من بلد نیستم بهش برسم . دیگران بهش میرسن . احساس میکنم مردم
شیطنت بچه یکسال و ۱۱ماهه
سلام مامانا
دختر من یکسال و ۱۱ماه داره،ماشالله خیلی کنجکاوی میکنه تمام اسباب بازیهاشو براش میارم کلی باهاش بازی میکنم ولی به محض اینکه برم سراغ کارهای خونه شروع میکنه شیطنت کردن،مثلا از تخت خودش یا ما میگیره بالا
یا مثلا میره سراغ کابینتها و همه چیز میریزه بیرون واقعا کم آوردم دیگه.حتی جرات ندارم یه حمام یا یه سرویس برم از دستش مگر خواب باشه یا شوهرم خونه باشه که کنارش باشه
خواستم بدونم بچه های شما هم تو این سن اینقدر کنجکاو بودن؟
چه سنی این کنجکاوی تموم میشه 🥺
خرید برنج خوش عطر
بچه های شمال و جنوب برا خرید برنج خوب از هر دو منطقه فروشنده باانصاف سراغ دارین؟برنجی میخام عطر وطعم خوب داشته باشه
سلام بچه ها.بانو ام ..ممنونم که پیگیر حالم شدین
آزمایشا سالم بود ولی قسمت نبود پسر باشه و نی نی دختره ..بخاطر آمنیو کمی آب ازم رفت که رفتم دکتر خدارو شکر خوبه🙏❤️این چندروز شوکه بودم و حالم خراب بود ولی باهاش کنار میام مطمئنم
شوهرم عصر بردم براش قنداق فرنگی و جوراب و گل سر و سرهمی خرید گفت واسه عیدیش ولی انگار برام غریبه هنوز
دعا کنید سلامت باشه و زود زود مهرش به دلم بیفته هنوز حس میکنم پسره🥺💔ولی جواب امنیو قطعی دختره
بازم ممنونم از پیگیریاتون❤️❤️❤️🙏🙏🙏اگه صرار دارم بخاطر بیماریم هست وگرنه تلاش میکنم تا به خواسته م برسم