مدفوع ابکی و کفی نوزاد
سلام خدمت شما امیدوارم حالتون عالی باشه
دخترم ۴ ماهشه و هفته قبل مدفوع کفی داشته و ازمایش مدفوع انجام دادیم و بردیم پیش پزشک متخخصی اطفال گفتن تشخیصشون همون الرژی گاوی هست طبق اینکه دخترم از قبل تر مدفوع خلطی داشته و ...گفتن رژیم غذاییمو رعایت کنم لبنیات شیرینی و کیک ماهی کنجد سویا رب و اجیل مصرف نکنم من از همون هفته قبل تا ب حال همه ابن موارد رو رعایت کردم ناگفته نماند ک از قبل تر هم لبنیات مصرف نمیکردم
ولی همچنان مدفوعش کفی و ابکی هست دخترم هرچی بهش میدم مثل دندون گیر یا اسباب بازی همرو سمت دهنش میبره و گاز میگیره گاهی هم کلافه میشه دستشو ب گوشش میکشه خواستم بدونم چرا مدفوعش خوب نشده ایا احتمال این هست ک علائم دندون در اوردن باشه؟یا اینکه علت دیگه ای داره
قدیمیای اوما بیایید اینجا بچتیم
دورهمی گذاشتم براتون😂جمع شید ببینم
دختر اقوام فراری شده از خونه!!!
سلام خوبین
دختر یکی از اقوام نزدیک ما دیروز به بهونه خونه دوستش ۹صبحرفته تا ۹ شب آخرش مشخص شده دروغ میگه صیحهم ساعت ۷ از خونه فرار کرده
دیشب خط باباش دستش بوده گوشی باباشم قفل کرده باز نمیشه
آیا از طریق برنامه ای چیزی میتونن بفهمن با چه شماره ای تماس و پیام رد و بدل شده؟
سلام عزیزان لعیام از قدیمی ها کی مونده تواوما
دلم براتون تنگ شده بود باز تمدید کردم
همگی خوبین خوشین روزگارتون چطوره؟؟
راضیه ام بیاین(دختره گرفتیم مجدد یه فرار ناموفق داشت))
سلام وصد سلام عزیزای دلم ممنون بابت تمام پیام هاتون توی تاپیک قبل دوست تک تک شما میبوسم
دوستان منوشوهرم و مامان دختر رفتیم شهرستان پسره و چون آدرس دقیق داشتیم توی کوچه پسره وایسادیم
من تو ماشین نشستم
شوهرم اخرکوچه
مادر دختره اول کوچه
بعد ۵ دقیقه اینا دقیقا همون دری که ماشین ما کنارش پارک بود پسره اومد بیرون من از چشماش که گفته بودن سبزهست شناختم
بعدش اسنپ اومد توی کوچه
دست دختره گرفت که سوارش کنه راهی شیراز بشه
بلافاصله وشوهرم از پشت سر و مامان دختر از روبرو اومدن
پسره اومد فرار کنه شوهرم گرفتش
دختره هم مامانش بزور کرد تو ماشین
بعدش دیدیم از توی همون خونه مامان بزرگ و عمو و زن عمو اینا همه ریختن بیرون سریع شوهرم زنگ همکاراشزد از کلانتری اومدن
اقوامش میگفتن ولش کنین دختر مقصره پسر ما رو دربه در کرده اینپسر یتیم هست و ننه بابا نداره و.... صورت جلسه شد +نامه برای پزشک قانونی
عموش به شوهرم گفت میخوادش شوهرم گفت بابزرگترش حضوری بیاین پیش خانوادش
کلی اصرار و سرکوب کردن دختر و ...
دیگه برن پیگیر بشن
البته خانواده پسر گفتن پسر ما میخوادش واین حرفا
رسوندیمشون در خونه شوهرم به مامانش گفت حواستون باشه تا مامانش خواست بره از پیش ما ((مطمنبود از توی کوچه میره خونه))دختره مجدد فرار کرد
پیداش کردیم باز
😶😶😶😶😶😶😶😶😶😖😖😖
سلام خانومای گل یه نظری ازتون میخاستم
من برای عید خیلی مهمون دارم . اما نمیدونم باید چیکار کنم چندین ساله ازدواج کردیم نشده مهمونی خاصی بگیریم عمه ها خاله ها و فامیل شوهرم نیومدن خونم . حالا برای شب عید از الان دارن میگن .مادرشوهرمم گفت امسال باید حتما مهمان دعوت کنیم که برای بچه هم بیان . بنظر شما اگر دو بار مهمونی بزرگ بگیرم کل خانواده هارو یجا دعوت کنم خونه باغ پدر شوهرم اینا بده؟ خیلیاشون تا حالا خونه خودم نیومدن
یه چالش برام بوجود اومده نمیدونم چطور باید برخورد کنم؟
دوستان من خانواده همسرمو مثل خانواده خودم میدیدم، که بعد چهارسال متوجه شدم اونا منو مثل دخترشون نمیبینن و فرق میذارن، مثل نوع پوشش من یه دختر ازادی بودم، و شوهرمم همینحور که بودم پذیرفته، ولی اونا دخترشون هرمدل باشه مهم نیست، تو هیچی ما کمک نکردن ولی تو نوع پوشش من دخالت کردن، و من اینو توهین بزرگی میبینم و بعد هشت ماه نتونستم باهاش کنار بیام و همون موقع هم همسرم بهشون گفت و یه بحثی راه افتاد و قطع رابطه کردیم. و پدرشوهرم ایران نبود و کلا ازماجرا خبرنداشت و وقتی برگشت دید ما نه زنگی میزنیم نه تلفنشو جواب میدم و.. خیلی به همسرم زنگ زد تا بعد چندماه همسرم راضی شد جواب بده(البته اینو بگم من به همسرم میگفتم جواب بده بابا بی خبر از دنیاست حسابشون رو جدا کن) شوهرم خودش راضی نمیشد که جواب بده، تا یروز جواب داد و داستان براش گفت و باباشم حق و داد به ما و من در حد احوالپرسی با، باباش حرف زدم و تمام. حالا باباش هربار زنگ میزنه سراغ منو میگیره که چرا باهام حرف نمیزنه، من به دلیلی که خونه است و پیش اونا دوستندارم حرف بزنم، میدونم گوشی رو میده بهشون. حالا پریشب قبل از اینکه باز از ایران بره بهمون زنگ زد و من نخواستم حرف بزنم، شوهرم گفت مگه بچه شدی من فردا بهش زنگ میزنم میگم دیگه زنگ بهمون نزنه وقتی تو حرف نمیزنی، منم گفتم کار به من نداشته باشه، بهش بگو ببین زن و بچش چکار کردن که من دلم نمیخواد حرف بزنم. درضمن تو داری صحبت میکنی چکار با من داری.. من قهر کردم، شوهرم اومد منت کشی کلا مثل سنگ میشم اینجور مواقع هیچ احساسی ندارم و کاملا جدی و خشک برخورد میکنم. دیروز همسرم موقع رفتن هرچی اومد سمتم پسش زدم و رفت سرکار هرچی زنگ زد جواب ندادم. اومد خونه اصلا باهاش حرف نزدم اونم دید کلا خونه بهم ریخته است شروع کرد جمع کردن. خودم شام خوردم، اونم هیچی نخورد..
من واقعا نمیتونم ببخشمشون بخاطر کارشون و ادم یک رویی هستم وقتی خوشم بیاد از کسی یا نیاد واضحا نشون میدم. نمیتونم تو دلم دوستشون نداشته باشم و ظاهر سازی کنم.
و بعد دلم برا همسرم میسوزه وقتی قهر میکنم شمشیر از رو میبندم هیچی حسی ندارم بهش و کلا از ذهنم حذفش میکنم😐.اونم بشدت احساسیه و در طول روز زیاد باهم حرف میزنیم خیلی سختشه.
فرزانه جان خانم وکیل تشریف میارین عزیزم
سلام خوبین
فرزانه جان شمارتونو ندارم
مجبور شدم اینجا براتون پیغام بذارم،
عزیزم من بخوام درخواست طلاق بدم
باید حتماا همون شهر خودم باشه که عقد کردیم؟
یا همینجا میتونم برم؟
و اینکه توافقی باشه یا نه؟
همسرم خودش وکیل و حقوقی قطعا راهی جلو پام نمیذاره و همه راه در روها رو بلده....
ممنون میشم
کمکم کنی که از کجا شروع کنم و چه مراحلی؟
خیره شدن مرد به یه زن دیگه
سلام خانما میشه بگید تو این موضوع من حق داشتم ناراحت بشم یانه؟شوهرم مرد خوبیه ها چش پاکه هیچ وقت ندیدم زل بزنه به یه زن یا هیزی کنه
چن وقت پیش پارک بودیم یه دختره داشت از کنار ما رد میشد چندبار به شوهرم نگا کرد شوهرمم بهش نکا کرد تا رد شد شوهرم پشتش به اون دختره بود ولی برگشت پشتشو نگا کرد تا اون خانم رفتش لباس کوتاه بود اندام خوبی داشت
من خیلی ناراحت شدم ولی چیزی نگفتم گفتم شاید ناخاسته بوده حالا دیشب تو مطب دکتر بودیم یه خانم اومد خشکل بود چندبار هی خیره به شوهرم نگا کرد شوهرم بچه بغلش وایساده بود شوهرمم هی نگا کرد به این خانم من هرچی نگا میکردم شوهرم زل زده بود به این خانم هی راه میرفت نگاش میکرد چندتا مرد دیگم بودن ولی همه کنار خانماشون نشسته بودن به هیشکی نگا نمیکردن فقط شوهر من هی به اون خانم نکا میکرد منم نگاهم همش به شوهرم بود منو دید فهمید ناراحتم خانمه رفت سریع رو صندلی نشست منو صدا کرد گفت بیا اینجا بشین رفتم کنار گفتم لازم نبود اینقد به اون خانم نگا کنی میتونستی به من احترام بزاری مثه بقیه مردا کنار من بشینی یبار نگاش کردی فهمیدی خشکله بسته دیگه الان شوهرم قبول داره زل زده بوده بهش ولی میگه بی منظور بوده هیچ قصدی نداشتم از نگاهم الان من ناراحتم از دستش دلم صاف نمیشه
کسی راجب سقط اطلاعاتی داره کمکم کنه
سلام خانمها تروخدا به دادم برسید کمکم کنید من دوتا بچه دارم سه و نیم و یک و نیم ساله تو این یک سال خیلی مراقب بودم که دوباره باردار نشم چون دومی هم ناخواسته بودش ولی روش جلوگیریمون کاندوم بود همسرم نمیزاشت قرص بخورم حالا امروز تست زدم میبینم مثبته دارم دیوونه میشم گریم بند نمیاد حالم خیلی بده
میخوام سقطش کنم ولی همسرم پشتم نیست میگه خودت سقط کن من کاری ندارم منم جایی بلد نیستم دوستی هم ندارم که کمکم بخوام ازش به مامانمم نگفتم
تروخدا قرصی ؟راهی؟روش خونگی ؟
یا حتی اگه دکتری میشناسید که انجام میده بهم بگید
تروخدا نگید گناهه و نگهش دار گناه من دارم که دوتا زایمان پشت هم کردم چندساله دارم شیر میدم بخدا جونی نمونده تو تنم
قضاوت کردن رو دوست ندارم اما چرا این همه باردارا بچه پسر میخوان....
کمتر تو سایتا میبینم کسی دختر بخواد. میگن پسر میخواییم. هیچ کسم نباید نظر بده. همه هم باید درکشون کنن. من قبول دارم ممکنه تو شرایطی بزرگ شده باشن که دختر بودن ننگ بوده و محدودیت زیاد.
اما اینو میخوام بگم منم تو شرایط سختی بزرگ شدم. تغییر بالاخره باید از جایی شروع بشه.
دختر میشه یه مادر. یه نفر که از وجودش زندگی نشات میگیره. یه نفر که زندگی و رنگ و بو میده به خونه.
یه نفر که میتونه در عین زنانگی و لطافت مستقل باشه و سخت ترین کارها رو بکنه.
واقعا اشکم درمیاد این حرفا رو میشنوم مامانا میزنن. میگن نه دختر همش باید سختی بکشه. مگه شما مرد بودید؟ چه میدونید از جنس مخالف...
من که خودم شخصا فک میکنم خیلی تجربه ی جالبیه پرورش یه نفر هم جنس خودت. کسی که احساساتش مشابه تو هست و انگار زندگی تو از نو تکرار میشه...
دوستان شما وزن بچتون تو 28هفته چقد بوده!؟
من وزن بچم 1276گرم تو 28هفته و شیش روز
دکتر خودم گفت خوبه
ولی دکتر اوما این پیام و بهم داده
نگران شدم نکنه کم باشه
مقاومت شریان نافی جنین و ختم بارداری
سلام خانم دکتر روزتون بخیر باشه.. امیدوارم خوب خوب باشید❤️
من دیشب اومدم سونو واسه رشد، دکتر سونو که پریناتولوژیست هستن، گفتن که مقاومت شریان بند نافی میبینم. بعد گفتن شایدم بخاطر تحرک زیاد بچه هست و دقیق نمیتونن ثبت کنن و امروز برم برای تکرار سونو. و همون دیشبم نوار قلب دادم که خوب بود. باز امروز اومدم سونو، میگن شرایط مث دیشبه و ختم بارداری تا ۳۷ هفته که قطعیه ولی درمورد اینکه همین امروز و فردا ختم بدن یا صبرکنن تا ۳۷ گفتن دوباره یک ساعت دیگه سونوت میکنم چون بازم بچه خیلی خیلی تکون میخوره.. حالا الان گزارش سونو رو بهم ندادن هنوز، جواب رو بدن فوری میفرستم خدمتتون🌹
چندتا سوال دارم.. یکی اینکه دلیل ایجاد مقاومت شریان نافی چیه؟ چون ایشون گفتن رشدش هم بد نیست.. و براشون درکل عجیب بود این مقاومت..
و اینکه اگر ختم بارداری بدن واسه امروز یا فردا، اشکالی نداره؟ بازم نیاز به تزریق بتامتازون هست؟چون من هنوز تزریق نکردم..
طبق انتی امروز ۳۶ هفته و ۳ روز هستم
دوستان بیاین کمک کنید درمورد آبجیم یه مسئله خونوادگی
سلام خانومای اومایی وقت شمابخیر .
ما دوتاخواهریم فقط من که ازدواج کردم آبجیم ترم آخر دانشگاه.
از وقتی ترم ۳ بود به واسطه یکی از دوستای آبجیم ( فاطمه خانوم )
باعث دوستی آبجیم با یکی از همکلاسیاش شد ( پسر )
اینایی ک میگم من از روز اول درجریان بودم .
این اولین رابطه خواهرم با یه پسر بود . ۳ ترم تمام اینو اونو میفرستاد ک آبجی من باهاش دوست بشه و حالا قصد جدی بشه و ....
تااینکه مادیدیم شرایطش خوبه این اجازه رو دادیم .
خلاصه اینا باهم بودن یک ترم ، روز نبود پسره کادو واسه آبجیم نخره ، کادوهای فوق العاده گرون ، مثلا ست طلا و کیفای مارک و تولد آنچنانی و ...
قصدشون جدی بود خونواده ها درجریان قرار گرفتن کامل که نزدیکای عید بشه و حالا خاستگاری انجام بشه
الان چندوقتیه همون دخترخانمی که واسطه اینا شده بود خیلی خیلی به این آقاپسر پیام میده و درمورد هرچیزی نظر میپرسه از این آقاپسر و هرجایی میخواد بره میگه منو برسون و آبجی منم خیلیییی حساس شده روو این موضوع طوری که باعث جروبحث و دعوا شده بین خودشو اون آقا که پسره به آبجیم گفته تو حساسی و شکاکی و .
که خواهرم گفته مثلا آنفالوش کن جوابشو نده گفته نمیتونم چنین کاری کنم همکلاسیم هست ی دوستی ساده .
ک خواهرم همه چیو بهم زده . الان توی دانشگاه پسره گفته که ما خونواده هامون بهم نمیخورن.
بابای پسره معاون وزیر هست ، مامانش کارمند عادی.
بابای منم رئیس یه اداره و مامانم کارمند عادی.
حتی از نظر مال و اموال یکی هستن دوتاخونواده .
یهویی نمیدونیم چه اتفاقی پیش اومد که اینجوری شده
الان از این قضیه ۶ماه میگذره که از دیروز ب گوش آبجیم رسوندن پسره میخواد ازدواج کنه با ی دختری که خیلی سطح خونوادگیش پایین تر از اوناس اصلا قابل مقایسه نیستن.
سوتفاهم نشه واسه خانومای اوما ، منظورم فاصله طبقاتی هست که آقاپسر گفتن .
الان من از شما راهکار میخوام.
با اونهمه وابستگی خواهرم ب اون آقاپسر ماچیکارکنیم کمتر آسیب ببینه؟ ضربه عاطفی که خیلی بد خورده اصلا حالش خوب نیست بارها روانپزشک بردیم حتی دارو تجویز شد ولی بدتر میشه و بهتر نمیشه.
هرچی خاستگار داشته طی این مدت رد کرده بخاطر این آقا
الان با این شرایط چجوری کناربیایم؟
مراحل انتقال جنین و امپول ها
سلام خانومای گل 🌹
من تخمک کشی کردم و ۲ تا جنین دارم قراره سه روزه دیگه که پریود شدم امپولاشو شروع کنم میخوام بدونم تا چند روز امپول داره و اینکه شنیدم میگن سایز رحمو درست میکنن بعد بر اساس جنینت که بدونن چند روزس امپول پروژسترون بهت بدن من جنینام مشهدن خودم سبزوار تو کارت فریزمم ننوشته جنینام چی هستن و نگفتن چند روزن من چکار کنم الان از اول راه انتقالشو میگین که بدونم ممنون
بیبی چک رو ببینید
بی بی. چک مثبت😍دعاکنید بمونه برام
پاگشا کردن جاری
سلام بچه ها خوبین هفته بعد قرار برن خاستگاری واسه برادرشوهرم که کلا همه چی اوکی و اینا ازدواج میکنن
بعدش من کی پاگشاشون کنم چیا بپزم کیا رو دعوت کنم
کادو چی بدم بعدش من خونه ام فرشامو بچه ها چند جا چای ریختن و مبلامم لک ماژیک شده باز اونا رو با چی تمیز کنم
یا اینکه میشه مثلا خونه برادرشوهرم یعنی خونه پدریشون اونجا وسایلو شوهرم بده و مهمونی بدم بعدش بعد عروسیشون دوتاشونو خونه خودم دعوت کنم
اگه اونجا مهمونی بدم خواهرشوهرمم میادش که کمک باشه یعنی دوتایی باهم کادوهارم همونجا میدیم یا بد میشه اینجوری
لباس مجلسی برای جشن عقد چی پیشنهاد میدین
سلام بچه ها خوبین برادرشوهرم میخواد ازدواج کنه منم اصلا لباس مجلسی ندارم بنظورتون چی بخرم
لباس باز و کوتاه نمیتونم بپوشم
کدوم اسم قشنگ ترء و خاص تر
سلام عزیزان اومایی
به نظرتون کدوم اسم قشنگ تر و خاص تر از بین این اسم ها...
ممنون میشم نظراتتون رو بگید❤😘
نتیجه بیبی چک مثبت
سلام دکترجان وخانما من باامروزچهارروزازوعده پریودم میگیره بیبی چک زدم و دوخط پررنگ زده این نتیجه مثبت کاذب نیس ک؟دلشوره دارم نت زده بهترین موقع یه هفته اس ایااحتمالش هس کاذب باشه؟؟؟کسی تجربشوداره
تعبیرخواب هدیه گرفتن شال ابی وقرمز
خانوما من دیشب خواب دیدم رفتم حرم امام رضا بعد قسمت درورودی دوتا اقا داشتن شال هدیه میدادن یکیشون یه شال ابی بهم هدیه داد و اقای دومی شال قرمز... بعد یهودیدم دست مامانمم دوتا شال هست یکی قرمز یکی ابی.. میدونید تعبیرش چیه؟؟؟ بعد ب من ب اقاگفتم میشه شال زرد بهم بدی گفت باش بهم داد اما بازم ب شالام نگاه میکردم ابیوقرمز بود