Ooma
پرسش (1403/09/13):

سلام خانومای گل یه نظری ازتون میخاستم

من برای عید خیلی مهمون دارم ‌. اما نمی‌دونم باید چیکار کنم چندین ساله ازدواج کردیم نشده مهمونی خاصی بگیریم عمه ها خاله ها و فامیل شوهرم نیومدن خونم . حالا برای شب عید از الان دارن میگن .مادرشوهرمم گفت امسال باید حتما مهمان دعوت کنیم که برای بچه هم بیان . بنظر شما اگر دو بار مهمونی بزرگ بگیرم کل خانواده هارو یجا دعوت کنم خونه باغ پدر شوهرم اینا بده؟ خیلیاشون تا حالا خونه خودم نیومدن

ماریا تو با چه سختی ای بچه دار شدی چقدر اذیت شدی و استرس کشیدی تا خدا دخترتو بهت داد فک کن تازه سزارین کردی تا چهل روز باید لستراحت کنی زخمات خوب بشن و جوش بخورن بچه ی نوزاد دست به دست بشه خدایی نکرده مریض بشه و چقدررررر براش بده اصلا به مهمونی فکر نکن بذار مادرشوهرت بگه اهمیت نده به شوهرت بگو نمیتونم مادرت میخواد خودش مهمونی بده
ول کن ماریا منم خانواده شوهرم تا حالا هیچ کمکی ب ما نکردن. پاگشا هم نکردن .
خونه برادرشوهرامم ب ندرت رفتم فقط یکیش.
فقط خونه مادر شوهرم رفتم.
تو فکر کن ما ماه عسل رفتیم ترکیه بعد جشن نگرفتیم دیگ در حد ی مهمونی
مادرشوهرم خودشو زد ب مریضی نیومد چون میگفت باید لحظه آخر میومدین پابوسم🤣🤣
پشمام ریخته بود ولی گذشت ما هم بخشیدیم ولی تا حالا مهمونی ندادم بهشون چون مهمونی خاصی پیششون نداشتم.
الانم با همسرم تصمیم گرفتیم خودش ب خانواده اش بگه ک عید نیان چون بچه کوچیک داریم چون هی حرف هست گ میخایم عید بیایم از شهرستانم میان یعنی چند روز

حاالا میخاد ب مامانش بگه ک بچه کوچیک ما دوس نداریم رفت و آمدی باشه تا ۴ ماهگی اینورا ک واکسناشو زده باشه.
نمیدونم چقد موفق بشه تا حالا ک نگفته
من خودم نرفتم خونشون از اول بارداری چون یه شهر دیگه ان ولی سراغمم نگرفتن
ولی زمزمه هست ک عید بیان درکت میکنم.
حالا ببینم شوهرم چقد موفق میشه🤔😪
به بچه خودش هم رحم نداره. بهش گفتم سال دیگه برگردیم خونه خودمون اونجا بزرگه ایشالا سال دیگه من وسایل همه چی تکمیل کنم بیان خونم . برگشته میگه نه من حرفو زدم بعدم قطع کرد
فقط به فکر دخترتون باشید طلا براش بخر
مریم اگه دیدی خیلی ممد عصبیه
دعوت کنید ولی بعد از افطار به صرف چای میوه و شیرینی
کارد به شکمشون بخوره
بندازش تو خرج 😁
راهکار ما خانوما وقتی شوهر داره زیادی ولخرجی میکنه

شوهر من الان نمیتونه به یه دونه مهمونم فکر کنه انقد چک داره🤣🤣
بعدم قرار نیست یکی دیگه بچه ساخته باشه بابای تو سیسمونی بده اگه نوه ی باباته نوه ی اونام هست اگه انتظار سیسمونی دارن بگو خودتون بخرین نوه ی شمام هست
خب پس اصلامقدورنیس قبول نکن ب مادرشوهرت بگوچشماتوبازکن خونه منوببین باتالار اشتباه گرفتی
چقد بی تربیت و بی شخصیته
آره بخدا خیلی میترسم 😞 خدا شاهده ترس بیشترم از مریضی بچه هستش . فک میکنن من ناز دارم همش میگن هیچی نمیشه این همه بچه ما بزرگ کردیم این همه فلان کردیم . اصلا نمی‌دونم چرا انقد مقایسه میکنن چرا اینجوری هستن . فقط احساس میکنم آدم اگر کسی رو پشتش نداشته باشه همینه اینا منو غریب گیر آوردن اینجوری میکنن با من
تحت هیچ شرایطی قبول نکن سلامتی خودتو بچت مهم تره این میخواد ببینه تو نمیتونی بعد پشتت حرف بزنه اصلا قبول نکن
وای خدا چقد راحت داری میزاری بقیه تصمیم بگیرن برا زندگیتون
وای من فشار به مویرگها سرم میاد عصبی میشم بخدا کسی بخواد واسه زندگیم تصمیم بگیره
ماریا ما هم رسم سیسمونی نداریم ب نظرم خیلی مسخره اس
ما هم خودمون وسایلو گرفتیم حالا هر چی تونستیم.
بچه رو ما بوجود اوردیم مسولیتشو بدیم ب بابامون
خیلی فکر قدیمی هست
البتع مادرشوهرم ب شوهرم گفته بود وسایل خریدن براش
گفته بود ن ما تصمیم گرفتیم خودمون بخریم خودمون مسولیم
حالا از اول تا حالا خودش ی ریالم کمک نکرده ها
بزارش تو عمل انجام شده
تو جمع بگو مامان خیلی اصرار دارن ما دعوتی بدیم
انشاالله فلان تاریخ همه تشریف بیارید خونه ی خراب شده ی مامان
من چقد حرص میخورم از دست این بشر😂
هر روز ممد سرکاره با برق سروکار داره نمیگه اینو برق میگیره یا دستگاه میلیاردی خراب بشه چه خاکی باید به سرمون بریزیم هر روز خدا زنگ میزنه نیم ساعت مغز اونم میخوره
قوی باش و زیربار نرو الان زیر بار رفتی تاآخر عمرت باید باج بده اصلا قبول نکن بذار هررررچی میخوان بگن
بگو ازفامیلات خوشم نمیاد😅
🤣🤣🤣
چرا نمیشه خوبم میشه
من تواوج کرونا زایمان کردم ده روزه بود پسرم خواهر شوهرمینا مریض بودن
برا ده پسرم گوسفند قربونی کرده بود پدرشوهرم همشون جمع بودن رفتیم جاری کسخولم گف نوزاد کرونا نمیگیره نترس
اونام بغلش کردن بوسش کردن
از فرداش دوتامونم افتادیم
ب حرفای خاله زنکیشون توجه نکن
توروشون وایسا ازالان کوتاه نیا ک زایمان کردی اصلا و ابدا نمیتونی
بخدا راحت نیست من همش مقاومت میکنم این همه سال یکسره تو روشون در اومدم ولی دیگه خسته شدم از دستشون
موقع خرج کردن بچه ی اونا نیس
ولی اگه همین بچه سرمابخوره خانواده شوهر تومبون رسوایی از پای عروس درمیارن بچمونو کشتی بلد نیستی مراقبش باشی تو سنگدلی تو تناردیه هستی
احسنت🫡
و قبول نکن ب نظرم نهایت خیلی دیگه گیر افتادی
غذا بیرون به اضافه همون باغ ک میگی
دیگه اگ شوهرت خیلی اصرار داره خانواده گلشو مهمونی بده
یک روزه جمعش کن بره
هم ظرفام بیرونی و یکبار مصرف
بده همون مادر شوهرت یا خود شوهر و خواهر شوهرت اگر داری کاراشو بکنن
خودتم خیلی هنر کنی اون روزا بتونی خودتو بچه رو مراقبت کنی
آخر سر برو پیششون قبل ناهار😅
بروبرای بچت کمدو تخت بگیرطلابگیر بعدبگوپول نداریم غریبه ک نیس مادرشوهرته رک بهش بگونداریم دیگ ازبچم ک واجب ترنیستن
یا ایزد مناد خدا یار و یاورتون باشه
نه چرا بد باشه ؟! همون باغ پدرشوهرت دعوت کن ، اینطوری برای شام هم کارها تقسیم میشه ، خونه خودن بگیری کل کارها میفته گردن خودت
ما الان مستاجر هستیم آخه . سال دیگه انشالله برمیگردیم خونه خودمون یا نهایت ته تهش ۲ سال دیگه برمیکردیم منم واسه همین چیزی نمیخرم گفتم بمونه هر وقت برگشتم یه چیزی بخرم اینجوری داغون میشه . بعدم در توانمون نیست چون من هزینه بیمارستان آزاد حساب میشه تقریبا ۵۰ ملیون خرج زایمانه
چون تجربه ی زایمان نداری فکر میکنی میتونی ولی سزارین وحشتناک درد داری ما که طبیعی بودیم تا چهل روز دو ماه کمر درد داشتیم و نمیتونستیم کار خونه انجام بدیم فکر کن قراره شکمت پاره بشه و بخیه بخوره و مراقبت کنی که جوش بخوره اصلا نمیتونی
فدات، بخدا جدی گفتم چیزی خواستی بگو
با اسنپ میفرستم برات
بازم مقاومت کن ماریا جان محکم وایسا بهشون واقعیتو بگو
بعدم بگو اگه زیادی ناراحتی خودتون دعوت کنین

بگو من فقط افرادی که منو پاگشا کردن دعوت میکنم 😂😂😂
پیامارو خوندم گرخیدم اخه چطور بعضیا انقد رو دارت🙄لامصب تو خودت به کسی اجازه میدی برات تصمیم بگیره که الان پات گذاشتی رو خرخره عروست
توکل به خدا برم یجا شب عید خودمو گم و گور کنم از دست اینا
همشهریه مادرشوهره عزیزه توئه دیگ رقیه
اره بپیچونشون اونموقع مثل بقیه ی روزا نیست خواهر من خودت زخم داری بچه کوچیک داری
مامانمم همینو میگه بیچاره انقد امروز ناراحت شد گفت آخه تو با اون وضع کمر نمیتونی گفت من زنگ بزنم چارتا حرف درشت بزنم به مادرشوهرت من گفتم نه نمیخاد . گفتم نهایت میبرم باغ غذا از آشپزخونه میگیرم دیگه ام باهاشون حرف نمی‌زنم چون واقعا مارو دارن تو شرایط سخت میزارن
۲سال دیگه چیزا گرون تر میشه
و تو تازه میری خونه خودت
باید مفصل برا بچت خرید کنی اتاقشو به دل خوش بچینی
همین سال یه شام ساده بدید تو باغ
اصلنم بهش نگو ظرف ندارم که سرکوفت بزنه بهت
بگو باشه تو باغ میگیریم
هماهنگی لازم با داش ممد داشته باش
به حرف اون زنکم اهمیت نده
ماریا مادرشوهرت خیلی ک.س مغزه اصن حرص نخور برا همچین آدمی
واسه همین میدونم مریم چیا میکشه
من که تا زنده م نه فراموش میکنم و نه میبخشمشون
منم همین کارو کردم یک ماهی بود زایمان کرده بودم ، عموی شوهرم اینا خواستن بیان دیدن بچه ، توقع نهار داشتن که مادرشوهرم اینام باشن ، منم گفتم خونه ام کوچیکه همه جا نمیشیم ، نهار رو انداختم گردن مادرشوهرم ، اومدن خونه ما یه پذیرایی کردیم برای نهار همه رفتیم خونه مادر همسر
خیلی دلش صافه همه چیو میاد به زنه میگه
خب دختر خوب واسه چی میگی ظرفام کمه😔💔
برو یه هفته قبل عید برین تفریح ۱۳ به در بیایین خونه خودتون
توباغم بگیری ی عالمه برات خرج تراشی میکنن اخه چرا ب چ دلیل؟؟ برای کی؟ولشون کن اصلاگردن نگیر فقط بگو خیلی دلت میخوادب فکوفامیلت شام بدی خودت بده من برام مقدورنیس
چک های اون دختره انگل پاس نشد که بجاش ماشین رو برداشتم دارن دق میکنن که ماشین رو چرا ممد زد به نام من . یکسره میگن ماشین رو بفروش میخای چکار برو خونه خودت .
اصلا دل به حرفاشون نده
بگو ماشین گرفتم از این به بعد با دخترم برم دور دور با خنده و قهقه بگو
بوی سوختنیش تا جنوب بیاد آ باریکلا ببینم چه میکنی😂🤗
پس میگم تو باغ میگیریم دیگه . همون شام زرشک پلو بدیم تمومشه بره بنظرت؟ اینم حداقل ۲۰ تومن بخدا باید خرج کنیم فقط شام نیست که میوه وسالاد نوشابه و ماست و شیرینی همه چی هست . نمی‌دونم چرا برای پسر خودش دلش نمیسوزه که قراره این همه پول خرج کنه
مریم ببینم تا عید ماهم میایم اونور یا نه
میام پیشت ازت دفاع میکنم
ولی سم میریزیم تو غذاهاشون نظرت چیه🤣
مادرشوهره من خودش تنها اومد خونم غذاشو با خودش درست کرد اورد من خبر نداشتم
چ برسه مثلا بگه ۹۰ تا مهمون بیار 😑 این زنه نرمال نیس اصن
به نظر من یک بار برای همیشه دعوتشون کن ، البته توی رستوران .
که نه حرف مادرشوهرت بشه و نه شوهرت برنجه.
توی جمع عذرخواهی کن بگو چون خونه کوچیکه و دوست داشتم همه دور هم باشیم این تصمیم رو گرفتیم.
از قبل میوه و دسر آماده کن یا بگیر و اونجا شام رو بده.
اگر قبول کردن که خوبه اگر نه بگو این نهایت توان و شرایط منه .
یا نمیگیرم یا اینطور مهمونی میگیرم
باهم فامیلین؟
مادرشوهر من بود بدو بدو میومد همونجا پا میزاشت رو گلو که یا غذا از بیرون بخریم یا درست کنیم
توی باغ هم کلی برات خرج میتراشن ، و هم اینکه زحمت پذیرایی گردنت میفته
بگوبچم تازه داره ب دنیامیاد عروسیش نیس ک ایشالاعروسیش جبران میکنیم😅
کاش ادامش می‌گفت منتظرم پسرت بخره دلشو پاره میکرد جرواجر میکرد حداقل
اره مریم جونم همین کارو بکن
عیبی نداره تااخر عمر نمیشد بپیچونی که بلخره خانواده شوهرت هستن
بعدشم واسه دخترت داری خرج میکنی مطمئن باش خدا برات جبران میکنه
در ضمن خدا خفه کنه اون دختره رو دیگه هیچ وقت باهاش سلاملیکم نداشته باش بسپارش به خدا
خیلی مهربونه همیشه میگه دوس دارم دل همه رو به دست بیارم
تازه یکم خوب شده ها
انقد رو مخ مریم کار کردیم😒🤣
کی با مریم جون؟ نه دوستیم
ممد گفت بهشون ماشین رو زدم به نام مریم . روزی که رفتم تعویض پلاک با مادرم گفته بود بهشون ده بار زنگ زدن بهم ینی نمیدونی چه حالی داشتن . حالا خوبه یه ماشین صفر خارجی نبود یه ماشین ترکیده داغون ۲۰۰ تومنی بود 🤣🤣🤣 مادرش هم به من زنگ زد هم به مادرم زنگزد . بعدم هی می‌گفت ای بابا تو با اون شکم چرا رفتی آخه چرا اینکارو کردی می‌زدی به نام محمد. آخرم مامانم گفت من هستم نگران نباشین . هی می‌گفت من از سر دلسوزی میگم یوقت خسته نشه اتفاقی بیوفته
والامادرشوهرمنم باهمه دشمنیش بامن حتی خواهرشوهراموتایکسالگی دخترم نزاشت شام بیان خونه من گفت نمیخواداون خستس بچه نمیخوابه همین بیایدخونه من مگ فرق داره
بهش میگفتی دسته جمعی ماسک زدیم اخه بوی سوختگی تااینجا میاد😒
من حاضرم خرج بدم تو باغ ولی دست از سر من و زندگیم بردارن . اینا افتادن رو دور لج که آرامش زندگی مارو بگیرن وگرنه شوهرمم بدبخت حاضره پول خرج کنه همه چی بخره فقط اینا دست از سر ما بردارن
رستوران ک‌ خرجش بیشتره سه غذای پرسی ۳۰۰ تومنی بخورن فقط پوله غذا بیست و خوردی میش
چی بگم خواهرجان
منو مریم هر چی بگیم کمه
ایشالا خدا مادرشوهرای مهربون و فرهیخته رو حفظ کنه❤️
هنوز ۱۰۰ ملیون پول قرعه کشی منو نداده زنیکه . خدا ازش نگذره اگر اینکارو نمی‌کرد ما اینجوری گرفتار نمیشدیم . ده بار رفتم دادگاه با این حالم ولی نمیاد پول بده اصلا معلوم نیست کدوم گوریه خدا ازش نگذره فقط مدیون این بچه تو شکم من هستش
ببخشید گلم قصدم بی احترامی بهت نیستا چرا میخوای سواری بدی بهشون؟ مگه کین؟ کجای زندگیتن؟ ولشون کن اهمیت نده!
خودت تازه زایمان کرده خسته بچه کوچیک هواسرد توباغ خیلی خسته میشید یه رستوران سطح پایین هم پیداکنید بدنیس
خدا حواسش به همه چی هست
تو هم دیگه تجربه شد برات
بخاطر بچت ببخیال شو بسپار به خدا اون میدونه چیکار کنه
مریم برید تالار ماهی
کیفیت غذاش خوبه جمع و جور و کوچیکه مناسب مهمونی شماس
ممد گفت اون پول مریم بود مریم رفتش شکایت کرد این همه دادگاه رفت زحمت کشید پول رو گرفت . آخرم مادرش گفت خود مریم پول داد رو دختره اینجوری کرد باهاتون دیگه تقصیر خودش بوده نباید میداد حالا شما اون پول پیش خونرو گرفتین اینجوری کردین معلوم نیست چجوری پول مستاجر میخاید بدید . آخرم ممد گفت تو نگران نباش وام میگیریم پول مستاجر رو میدیم .شده یکی دوسال دیگه مستاجر می‌مونیم باز ول کن نبود همش میخاست یه چیزی گفته باشه
اینجور ادمارو فقط باید بی محلی کنن تحویلشون نگیرن
از حرصش داره این مهمونی رو تدارک میبینه مریم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
نمیدونه چکار کنه
سواری نمی‌دم من اصلا رو نمی‌دم اصلا زیاد رفت آمدی ندارم .اینا ول نمیکنن منو . بخدا تو هیچ جشن و مجلسی نمیرم تو دوره های زنونشون حتی یکبارم نرفتم . همیشه سعی کردم بخاطر مادر بودن و احترام مادری برای مادرشوهرن ارزش قائل بشم به چشم بد نبینمش باهاش دشمن نباشم ولی اصلا اینا یه مدلی هستن خدا نصیب گرگ بیابون نکنه . من با شوهرم خیلی چالش های زیادی داشتم الان مدتیه زندگیمون خوب شده شوهرم از افسردگی در اومده نمیخام دوباره مثه قبل بشه واسه همینه که دارم کوتاه میام نمیخام چیزی بشه باز شوهرم افسردگی بگیره
والا! وگرنه یعنی خودش نزاییده؟ نمیفهمه زن زائو چقدر عاجزه؟ خصوصا کسی که جراحی کرده بخدا احمقه هاااا مادرشوهره
دقیقا مشخصه خیلی بهش فشار میاد
نمیدونم چرا بعضیا انقد حسادت زندگی پسرشونو دارن
تو هم از این به بعد وقتی زایمان کردی بچسب به دخترت
هر سریم گفتن بچه رو بیار ببینیم
بگو شما بیاید من سختمه با بچه
یا نهایت ماهی یک بار برو
هر چقدر رو بدی بهش واسه رنگ مدفوع بچتم جنگ روانی راه میندازه
از الان بهت بگم در جریان باش
بعد بچه این عقده ها تازه فوران میکنه
خدا ازش نگذره که زندگی دونفرو پراز چالش میکنه نکپت😒 اگه اینجوری به صلاح زندگیته فقط مواظب باش خودتو بچت اذیت نشین رستوران که بچه ها گفتن گزینه ی خوبیه اصلا هم اهمیت نده که میگه باید خونه خودتون باشه
ماریا جان این تعداد افراد تو خونه قطعا موذب میشن و جا تنگ میشه و وسایل این افراد رو فقط باید تو هیات ها رفت و تهیه کرد. اصلا بد نیست بنظرم. ده نفر نیستن که بگی بهشون تو خونه میرسم وسایل کافی هست و خونه هم شلوغ نمیشه.
بنظرم اگه مهم براشون دیدن شما و بچه و مهمونی از طرف شما باشه دارید جای باصفا و دلباز تری هم میبرید قطعا بهشون خوش میگذره.
ولی اگه ملاکشون اومدن خونه شما باشه مابقی چیزا رو در نظر نگیرن احتمالا ناراحت هم بشن.
بیشتر به این برمیگرده که روحیات و تفکر اونا چیه.
وگرنه من باشم باغ و ترجیح میدم به خونه، الان خیلیا این کارو میکنن مهمونی های بزرگ و اینجور جاها میدن.
خونه باغشون روستا هستش نصف بیشتر فامیل هاشون هم اونجا هستن . مثلا دوتایی شوهرم با یه خالش اونجان . یه عمه ویه عمو شوهرمم همینطور. من گفتم امشب به شوهرم میگم اونجا خوبه اونا هم راحتترن برای رفت آمد . بعدم خونه باغشون دوطبقه هستش عین خونه بخاری و وسایل همه چی داره . خودش هم بیشتر مهمونی هاشو اونجا میگیره میگه حیاط هستش من راحتم اون یکی خونش اپارتمانه میگه سخته . حالا که به مارسیده توقع داره تو آپارتمان مجلس بگیرم ولی واسه خودش خوب بلده مهمون هاشو ببره خونه باغش
سه سال پیش شوهرم زحمت کشید بایکی شریک شد مارو بدبخت کرد ورشکست شد مغازه رو جمع کرد . افسردگی گرفت نشست کنج خونه بیشتر از ۶ ماه تو خونه بود من میرفتم سرکار از صبح تا شب . شب عین مردا دستم پر از وسیله میومدم خونه اون در خونه رو باز میکرد با قیافه افسرده ینی حالم از زندگی بهم میخورد ولی هیچی نگفتم سکوت کردم . انقد بار مسعولیت رو دوشم بود سرکار بی اختیار اشک میریختم . کرایه خونه و قسط یه طرف خرج خورد خوراک یه طرف . هیچکدوم نیومدن یه کمکی بدن فقط زخم زبون زدن . هر کی جای من بود ول میکرد می‌رفت نمی‌دونم چرا به چشمشون نمیاد اصلا اون همه سختی که کشیدم تا این زندگی رو سرپا نگه دارم
نه که نمیبیننا نمیخوان ببینن
خودت می‌دونی رقیه چه سختی کشیدم یادته چند وقت ممد کنج خونه نشسته بود میگفت افسردگی گرفتم ؟ خدایی اون زمان نمی‌دونم چرا فکر ما نبودن . من چند بار گفتم محمد بیکاره منم کم آوردم ولی اصلا هیچی به هیچی ‌ . بعدشم که باز رفت سرکار به مشکل خورد شب عید چقدر من حرص خوردم . از بعد عید دیگه که بچه دار شدیم و یکم به خودش اومده داره مثه آدم سرکار می‌ره زندگی میکنیم ولی اینا هیچی نمی‌فهمن
مریم ول کن حرف مردمو به این فکر کن خدا چجوری زحمتاتو جبران کرد بهت یه دختر داد که خستگی اون روزا از تنت دربیاد
اشتباهت اینه انقد به دهن اونا چشم دوختی ببینی چی میگن
من دیگه تقریبا تمام اومایی ها میدونن ۲سال بیشتر حتی شماره هاشونم پاک کردم الانم هر از گاهی زنگ میزنه بچه خوبه و فلان
ولی من دیگه قیدشونو زدم باور کن زندگیم ارومه شوهرم شبا راحت میخوابه
تو یادته که قبلا چقد بحث داشتیم باهاشون
اره یادمه یه سری دیگه هم به زور مهمونی انداخت گردنت میخواستی اردک درست کنی وای چقدر حرص خوردیم اون شب💔😔
باور کن تهش ممد میمونه برات اجازه دخالت بهشون نده تو که میدونی دلسوزت نیستن هر چی گفت بگو باشه ولی فقط با شوهرت مشورت کن
اینا برای فضولی میخان بیان خونه من وگرنه قصدشون هیچی نیست فقط فوضولی و سرک کشیدن تو زندگی ماست
قربونت برم رقیه جانم 🥺🥺 چقدر خوب که اون مدت کنارم بودی باور کن اگر حرفای تو نبود اصلا اون موقع ها نمی‌تونستم سرپا بمونم و زندگی رو بسازم . ولی رقیه جان تو ازشون دوری من چکار کنم که بیخ گوش اینا هستم آخه . چجوری اینارو از خودم دور کنم . بازم بخدا دلم میسوزه میگم مادره دلش نشکنه آهش پشت زندگی ما نباشه پسرشو ازش دور نکنم حرفی نزنم که رابطشون خرابشه . ولی در نهایت میبینم اونا میخان زندگی پسرشون خرابشه . موندم چکار کنم اصلا
ما دور شدیم آه پشت سرمون گفتن؟ به خاک سیاه نشستیم؟
این فکرا چیه
مگه خدا نمیبینه؟ این حرفا چیه میزنی
من کاری با دوری نزدیکی ندارم
من میگم شوهرتو یه جوری حالی کن که بگه هر چی مریم جان بگه
الانم واسه مهمونی بهت ویس میدم اونور چیا بگی که ممد برات خون گریه کنه دستتو ببوسه😂😂😂❤️
الان ممد گفت نیم ساعت دیگه میاد خونه از صبح انقد ننش زنگ زده روانیش کرده هنوز ۴ ماه مونده تا عید ولی از الان داره اعصاب همرو خراب می‌کنه . گفت به مامانم زنگ نزن هیچی نگو بیام خونه تکلیفشو روشن کنم . انگاری امروز با من حرف زده ننش بهش برخورده رفته ممد رو پر کرده اونم می‌دونه مادرش داره حرف زور میزنه مقصره گفت میام خونه قشنگ حرف میزنم . الان که ممدم انداخت سر لج ممد گفت حتی پول نمی‌دم که باغ مهمونی بگیریم. گفت همون پول رو میریم خودمون مسافرت مادرم بره خودش مهمونی بگیره . خیلی عصبانی بود اینم گفت حوصله کار ندارم دارم میام خونه . ببین چجوری از. سرکار انداخت ممدو .
من نمیدونم شما میخای مهمونی بدی خود اونا مشخص میکنن کی و چه موقع کی بیاد؟ یبارکی بگو هرکی اومد شامشم بیاره والا
یک ماه بعد زایمان خیلی سخته هااااا
بنظرم قبل زایمان مهمونی بگیری بهتره که اون موقع برا دیدن بچت تنها میان یه شب نشینی ساده است
آره الان میام اونور قشنگ ویس بدیم انقد حرص خوردم سر درد شدم چشام نمی‌بینه دیگه
خب پس بهش بگواونجا پاتوقتونه راحتترم هستیدهمونجامیگیریم بگوتومیخوای شام بخوری میخوری دیگ دردت چیه
نه عزیز جان اینا عادت دارن هر جا برن شام میمونن وگرنه اگر می‌فهمیدند که در حد یه چایی میوه بیان مشکلی نبود خواهرم میومد کمک . میومدن سر میزدن میرفتن
ببین اگر بجت پسره بزار ی دفعه ختنه سورنش
ی دفعه ایی براش عقیقه ام بکن تموم شه
دختره
سلام اگه من بودم هرکاری از دستم بر میومد میکردم که کنسلش کنم
فعلا شوهرمو از سرکار انداخت انقد عصبانی شده انقد زنگ زده معلوم نیست چیا گفته چقدر حرف زده داره میاد خونه . الان اون بیاد تکلیفمو روشن کنم با این قوم عجوج مجوج
خدالعنتش کنه
من دو ماه بعد زایمانم 14 نفر دعوت کردم همه کارا هم خودشون کردن اما پوستم کنده شد بچم تا دو ماه مریض بود
تو و شوهرت نخواین هیچ کاری نمیتونن بکنن جواب حرف زور، زوره چراخودتونواذیت میکنید بگید یاباغ میگیریم یانمیگیریم میخوایدبخوایدنمیخوایدهم ب جهنم نخواید اینجوری حرفوتموم کنیدحالا کو تاعید تااون موقع این حرفاباشه ک دیوونتون میکنن
الان حرص شوهرمو در آورد مادرش . اونم زنگ زده به من میگه انقد به مادرم زنگ نزن باهاش حرف نزن تو هیچی نگو دخالت نکن . آخرشم گفت من سرکار حوصله ندارم بمونم دارم میام خونه خودم با مادرم تکلیفمو روشن کنم
اصلا ریسک نکن به نظرم حتی شده به دروغ بگین رفتین مسافرت خونه بمونین بهتره اینه که به این همه ادم سرویس بدی و پذیرایی کنی
واقعا سخته دیگه
مادرش اولین نفر مارو رسوا می‌کنه والا
اگ اینجورمیگه حرفشوگوش کن جواب مادرشونده بهتراعصابتم بهم نمیریزه
چون با بچه کوچیک مسافرتم نمیشه بری
بهش نگین بگین رفتیم مسافرت
به تخمدون دخترت😂 اهمیت نده بابا
عزیزدلم خداروشکر الان همه چی خوبه اینم داره سنگا آخرشو میندازه تو زندگیتون
وقتی ببینن شما زندگی خوبی دارین دیگه خودشو میکشه کنار
فقط یه چیزی اگه اختلاف نظر دارین اینو به شوهرتم بگو
پیش اونا باز نکنین بگین باهم مشورت میکنیم بهتون اطلاع میدیم
واسه مهمونی هم به شوهرت بگو یه بار کوتاه میام چیزی نمیگم ولی تموم بشه بره
تو باغ بگیریم همه چیزارو کرایه کنیم
غذا هم بدیم بیرون
مادرشوهرت گفت خونه رو از بقیه قایم میکنی بگو من از خودشون یادگرفتم وقتی دیدم اونا خونشونو ازم قایم کردن منو هنوز یه بارم دعوت نکردن منم مثل خودشون میخوام باشم
اگه کار من اشتباه یعنی کار اونا از اول اشتباه بوده
😞😞😞
😂😂👌👌👌
این همه حرف و حدیث و حرص و جوش بخاطر یه مهمونی و شام واقعا ببخشیدا خیلی بدبخته معلومه از ی جاعقده کرده میخوادخودشوخالی کنه بگو این شاموهرجورباشه میدیم تو ورمت بخوابه
اصلا چرا وقتی خونه هیچکدوم نرفتی باید دعوتشون کنی
آره واقعا حرفات درسته 😞توکل به خدا که از دستشون راحت شم فقط
خونه مادرتم نمیتونی بری بمونی بعد زایمان؟
پس با این شرایطت غصه نخور حیف دختر گلت نیست بار غم رو تحمل کنه
ولشون کن خدا خودش میدونه چجوری جوابشونو بده واگذارشون کن به خدا
درست میگن
با همسرتون صحبت کنید
مادرشوهر ها کلا واسه طرف خودشون پرتوقع ان میبینن شما رو دعوت نکردن ولی چون فامیل خودشن ایرادی نداره...
به حرفش محل نده
با شوهرت حرف بزن بگو بچه کوچیکه.مریض میشه..ماهم این مدت کسی دعوتمون نکرده ...
بگو نمیتونم ..
دکتر گفته بخیه هام باز میشه نباید کار کنم حتی کارای سبک خونه رو😁

والا دیدی قبول نمیکنه خودتو بزن مریضی تا یکمی بترسه
چه رسم بی خودی هست ما خدا رو شکر نداریم
سیسمونی با پدر و مادر خود بچه است چرا بابا تو باید بخره
اوففف مهتاب دهنت سرویسس
مریم جان من حرف بچه ها قبول دارم ولی بخاطر ارامش زندگیت هم شده ی مهمونی بده دهن عفریته ببند
از الان بگید گوسفند میگیریم عقیقه کنیم تو خونه باغ و جشن دخترمو بگیریم تو آپارتمان ک نمیشه گوسفند سربرید
خلاصه برید اونجا هرکی اومد اومد هرکیم نیومد ب یه ورت
یه آبگوشت بدین و با سبزی خوردن برای غذا
پذیراییم ک یه مدل میوه خیار و پرتقال و سیب از هر کدوم یه سبد بگیرید
حالا آجیل نگرفتین هم تخمه سفید و بادوم زمینی و هرچی در توانتون بود بگیرید
یه چشم یه تفریح یه روزه بهش نگا کن
آبگوشت کاسه و قاشق میخواد ک از بیرون یکدست کرایه کن تامام
یه مدل نه سه مدل میوه
اشتباه تایپ شد
خیلی دوست داره برا نوه اش خونه خودش مهمونی بگیره بگو من نمیتونم
بگو بیخود گفتی انگار اختیار شما رو داره چه پررو هست
همینجوری به شوهرت بگو عین همین حرفو با گریه و آب غوره بگو بگو بچه ای که با این همه زحمت نگه داشتم مریض میشه بعدشم بگو چون من تنهام منو غریب گیر آوردن بگو پشت منو دخترمون باش
اووه ی دفعه مهمونی بده بعد روز دهم یا اینکه ۴۰ روزش شد
خب اینجوری ۴ ۵ روز حداقل باید هر روز مهمون داشته باشی با بچه کوچیک و فقط ی نفر مادرت کمک خیلی سخته
خب دیگه پس وظیفه ای نیس که حتما شام دعوت کنی میخوان بیان همون عید دیدنی و دیدن بچه بیان ی ساعت برن
بگو باشه تو راست میگی
هرکی میخواد بیاد یه قوطی شیرینی بگیره بیاد کادوشم بده یه چایی بخورن پاشه بره!
انگار وایسادی جلو در با آرپیچی نذاشتی کسی وارد خونت بشه
حتما باید دعوت کنی بیان؟؟!
هرکی توروبخواد پامیشه میاد یه ساعت میبینتت میره
آرپیجی و خوب اومدی🤣😅🤣
یه حسی میگه همون زنا مادرشوهرتو پُر کردن یادش دادن
والا بخدا
چقد حرص خوردم خدا
با ۹۰ تا مهمون ،شاید یکی پول نداره میدونی گوشت برنج چنده؟؟؟میوه سالاد ، قشنگ داری هزینه عروسی میدی
خودشم تازه زایمان کردی بچه نوزاد داری اونموقع هنوز به خودت نیومدی
چه مهمونی ای
به ننه شوهرت بگو خیلی عشقشو داری تو خونت مهمونی بده
طرف تو اقوام دوتا دختر داشت سومی تا پسر شد کل طایفه رو شیرینی داد !انقد چیپ و شخمی . همش تجملات بریزو بپاش
اونی که نداره سرشکسته میشه
اون پول و میتونی بدی واسه بچه ت ی تیکه طلا بخری پس اندازش بشه
برم تا نترکیدم از حرص ایش
ماریا جون ۸۰ ،۹۰ نفر خیلی بشقاب و وسایل میشه ، اگه از این ظروف کرایه بگیری شاید بهتر باشه
پس خودتون مهمید که راحت باشید داغشو تو دلشون بزار همون باغ دعوتی بگیر. تا از فضولیشون کمتر بشه قهرم کردن به نفعته خداروشکر دیگه دعوتی نمیدی.
از ادمهای فضول بیزارم خودشون پر از بدبختی و درد هستن برا اینکه یادشون نیاد چقد بدبختن سرگرم زندگی بقیه میشن.

والا ماریا جان منم تا الان فقط یکی دوبار دایی و خاله همسر اومدن خونمون ،اونم خونه مادرشوهرم کوچیک بوده اونارو دعوت کرده خونه ما و غذاشو خودش پخته آورده ، منم نشده تا حالا عمه و خاله و دایی و عمو دعوت کنیم ، اوناهم هرکدوم بچه ها ازدواج کردن نوه و بند وبساط دارن ، چه توقعاتی داره مادر همسر... سخته مگه به زبون سادست هرشب شام درست کنی افطار بدی ، چه رسمیه .. حداقل بیان بشینن و برن یه چیزی ،میوه و شیرینی باشه نه دیگه همه شام بیان
ببخشیدا ولی یجوری میگن بچه ...
من بودم میگفتم بچه منم مثل بقیه ،شاه پریون که نیاوردم حالا همه بخوان بیان ببیننش... مادر همسر خودش خیلی دلش میخواد تورو نگهداره پیش خودش یه ده روز مهموناشم خودش راه بندازه .. والا ،۶ سال نیومدن الانم نیان ،میگن تا دوماه مگه بدن تو روبراهه این مهمونی هست..‌ همسرتون چی میگن هیچ نظری ندارن ؟؟ هرشب حاضرن این همه زحمت شما بشه و هزینه کنن ؟؟
مادرشوهرت انسان هست!؟ واقعا دزک نداره زن باردار رو اذیت نکنه.
من باشم کلا دعوتی نمیگیرم تا حالش جا بیاد.
بگو الان درک منو نداری داری تحت فشار قرار میدی برا یه دعوتی.
من باشم میگم میخوام نیان صدسال سیاه. دعوتی که تو اعصاب خوردی و اذیتی باشه، دعوتی نیست سوهان روح و روان بودنه.
حالا فامیل نیان چی میشه، وقتی بودنشون بدتره، بهتر که یه بهونه بوجود بیاد که نباشن.
خدا بداد برسه و کمک کنه یکم فهم بهشون اویزون و تزریق بشه
بزن زیر این میز بازیشون بگو هر وقت عید شد منم شرایط و تصمیم داشتم دعوت کنم اونموقع درموردش فکر میکنم کجا ببرمشون.
مهم الان خودت و بچه ای
چقد بی درکن.
من بودم دوتا قتل انجام میدادم😂😂😂خیلی بی درکن هنوز عید نشده، بزارید بنده خدا بارشو بسلامتی زمین بزاره رو پابشه بعد بریزید سرش.

حالا یه عده فضول من تو اوما هستن
که چون شغلت فلانه نباید اینو بگی و...
دارم اینو میکم حساب کار دست اوناهم بیاد😂😂
الهی ماریا چقدر زحمت کشیدی تو زندگیت ... امیدوارم که خدا خودش جواب تلاش و زحمتاتو بده
بگو خودش مهمونی رو بده به اسم شما تو باغشون
میدونم جلزو ولز میکنه
همون بهتر درگیر جلز و ولزش بشه
چقدر بی انصاف ... دور از جون بچت والا ،این همه زحمت و سختی کشیدی ، اصلا باید بگی اگه کسی سرماخورده و مریضه نیاد دیدن بچه ... به همسرت بگو ، نشونش بده دکترا چقدر میگن ملاقات بچه کوچیک نرید، صبر کنید ،نه واکسنی نه ایمنی .. خدا کنه بخیر بگذره کنسل بشه والا ،ناراحتم شد که بشه ،بگو تابستون مهمونی میدم
من باشم
کلا کنسل میکنم ورمش نخوابه غده بشه زودتر با خداوند منان دیدار کنه.
با آرامش با همسرت صحبت کن اما منطقی ...
سلام، هیچکس این تعداد ظرف و ظروف نداره، شما تازه زایمان کردید و اصلا صلاح نیست مرتب مهمان رفت و آمد کنه اونم ایام عید که ویروس ها جولان میدن، همسرتون باید با اقتدار با خانوادشون صحبت کنن، شما با همسرتون جدی صحبت کنید که این تعداد مهمان باید در تالار یا باغ دعوت بشن و آیا هزینه برای این تعداد که برای شما چنین وقت و هزینه ای نکردن ارزش داره یا نه؟اگر مصر به پذیرش تصمیم مادرشون هستند شما بگید همه چیز با خودش و صرفا شمام مثل مهمان برید، البته که فضای باز بخاطر فرزندتون ارجحیت داره
ماهم نداریم ولی مامانم اینا خیلی چیزارو خریدن و امروز به شوهرم گفتم
اگه خانواده توام یه حرکتی میزدن ما تو تنگا نبودیم. گرچه وظیفه خانواده پسر هست بیشتر کمک کنن ، شانس ما برعکس شده.
من زنگ زدم پدرشوهرم سفرش کنسل شده بود. خودش خوشحال شد. گفت شب زنگ میزنم برم به مامان بگم
از انروز نمیدونم پیر مرد و چکار کردن کلا نیستش.
اینم از خانواده شوهر که این مدلی هستن. نباید تره هم براشون خورد کرد.
این افراد نه تنها دهنشون بسته نمیشه بلکه گشادتر هم میشه.
من باشم کلا کنسل میکنم. وقتی خونه کسی نرفتم به چه مناسبت بیان خونم!؟ رفت و امد ـخجالت نمیکشن بچشم داره دنیا میاد دعوتش نکردن بعد انتظار دعوتی دارن.
ببینیم مریم چیکار کرد شوهرش چی گفت بیا خبر بده
والا ما هم کمکی نیست
البته البته بهمون گفتن میتونید هر کدوم از وسایل بچه رو که خواستین ما بخریم اما دیگه همون به عنوان هدیه باشه و ما هم بهشون حق میدیم بنده خدا ها مگه چقدر توان دارن
طفلک ممد💔😔
بعد خانواده خودم راه به راه به عنوان کادو هدیه و کمک همجوره بهمون میرسن. خوب باید بین خانواده ها فرق باشه وقتی احترام و ارزش قائل میشن، و وقتی که از سرخودشون وا میکنن. حالا ندار هم نیستن ها.
موافقم🤣
هی نیلای حالت خوبه ها

برا دختر من دو دست لباس خونگی و ی سرهم پسرونه گرفته بودن والسلاااام
دلت خوشه ها
آخه وسیله ها هم کم گرون نیست به نظر من اگه بنده خدا مثلا داره تخت و میگیره همون جای هدیه نی نی باشه اشکالی نداره
اونا هم کارمندن نه که یه حقوق آنچنانی داشته باشن
ای وای من شوخی میکنی، منظور ما خانواده ها هستن پدرو مادر و خواهر برادر وگرنه دورتر اشکالی نداره
خانواده شوهرمو میگم
خاک عالم اینا دیگه خیلی گدا بودن پس می‌دادی به خودشون
شرایط مالیشون خیلی بده؟
نه بابا کلی باغو چند خونه و زمین
پدرشوهرم جانبازع کلی میرسن بهشون
بقول شما گدان گدااا
سرهمیو نگه داشتم دخترش زایید ببرم براش کادو🤣
از سبک انتقام جو بودنت لذت بردم خوب می‌کنی
به شوهرت نگو شاید خوشش نیاد 😆
اونم میفرستم ور دل ننش😐🤣
آدم باورش نمیشه انگار اونم جهت رفع تکلیف دادن
مادرشوهرم ی جونوریه همتا ندارع
ماشاالله شیر زنی 😅
یکسال نامزد بودیم این همه عید هست برا عروس یکیشو عین آدم نیومد
بخدا دیگ رسیده به مغز استخونم منتظرم ی تو بگن آتیش بزنم همشونو
😆😆😆 ما خوبیم کلا از این رسم و رسومات نداریم جز عیدی سال اول که عید نوروز میدن
😂😂
بی خیال بابا اگه شوهرت خوبه با بقیه قطع رابطه بکن
ایشونم اگه میخواد با خانواده اش در ارتباط باشه تنهایی بره
هر شب نه مثلا هفته ای یه بار تا یکسالگی بچه ت تموم میشه 😄😄
قطع رابطم خداروشکر😁
بهترین کار امیدوارم لذت ببری و دیگه دخالت نکنن
قربونت برم❤️
فدات❤️
واااا بگو دلش نمیخواد بده مگه زوره یا قرارداد نوشتیم باهاتون
برا همچین آدمایی میخوای خودتو اذیت کنی؟ بگو شرایطشو ندارم
نهااایتا فقط بزرگترارو دعوت کن یعنی خاله و دایی و عمو و عمه با شوهراشون ولی همینم خیلی سخته، یا با شوهرت هماهنگ کن بگو اون قبول نمیکنه میگه یا تو باغ یا اصلا
بگو شوهرم میگه نمیشه هرشب یه خانواده هم خودمون سختمونه هم بچه اذیت میشه
شوهرم بیچاره از صبح انقد سروکله زد با اینا که زودتر از سرکار اومد خونه
اومد صحبت کردیم دیگه گفتم اصلا نمیتونم من شرایط اینجا مهمون داری ندارم واقعا مخصوصا اینکه زمانش مناسب نیست اگر تابستون باشه بچه یکم بزرگتر بشه مشکلی نیست ولی برای عید نمیتونم
خودش زنگ زد مادرش اونم کلی پشت تلفن بهش حرف زد که آره واقعا داداشتو ببین یاد بگیر. زنش ببین چقدر مهمون نوازه چقدر فامیل دوسته. تو چرا خودتو از همه انداختی دور کردی نه جایی میری نه کسی خونت میاد اینجوری بی کس بی کس موندین. شوهرمم گفت خوشم نمیاد با فامیلا شما رفت آمد کنم داداش من براش میصرفه از طرفی هم اختیار زندگی خودشو داره . گفت من شرایطم این بود گفتم حقوق و عیدی خودمو همرو بدم جشن بگیرم واسه بچه . دیگه طاقچه بالا چرا می‌زاری مگه باید التماس کنم بهتون که بخام مهمونی بدم . آخرشم با مادرش به مشکل خوردن اینم گفت من هزارتومن هم ندارم خرج نمیکنم اگر خیلی دوسداری خودت مهمونی بگیر گاو بکش بزار جلو فامیلات . من نمی‌گیرم حوصله هم ندارم زنمم مریضه بچه هم جون نداره دوباره کرونا اومده نمیتونم بعداین همه سختی و دعا التماس درگاه خدا این بچه رم بخاطر خودنمایی شما از دست بدم
شوهرت پشتت در اومد این عالیه چشم نخورین
آخرشم خواهرش نیم ساعت پیش زنگ زد که از الان هنوز بچه تو دنیا نیومده انقد برات ارزش داره نمیتونی ازش دل بکنی و بخاطرش قید همرو میزنی . پس چرا به دل مادر خودت نگاه نمیکنی اونم یه مادره تو بچشی چطوری میتونی با مادرت اینجوری رفتار کنی دلشو بشکنی خداسرت میاره . کلیم اون حرف زد . تا اینکه شوهرم زنگ زد به باباش گفت اینا اینجورین پدر شوهرم گفت تا عید وقت زیاده . گفت اگر دستم بازشه خودم برات مراسم رو میگیرم . آخرشم قرار شد خودش بره با باباش مشورت کنه
آخه گفتم بچه مریض میشه . از طرفی هم مادرش انقد از صبح بهش زنگ زده بود اغصابشو خراب کرده بود دیگه
آفرین بهش مرد بود باریکلا خیلی از جوابش راضی هستم ماشاالله
متنفرم از وقتی که میبینن مرد پشت زنش درمیاد زود زنگ میزنن به مرده احساس گناه و عذاب وجدان میدن
مادر پدرا چرا متوجه نمیشن وقتی پسرت زن میگیره واسه تشکیل زندگی و آینده خودشه زن گرفته تو به فامیل نشون بدی پز بدی نیومده تورو راضی نگهداره اگرم عروس اطاعت نکرد زود زنگ میزنن به پسرشون دختره فلانه بهمانه اینکارو کرد اه
خوشحالم که شوهرت درکت کرد قشنگ مدیریت کرد
خیلی خوب جوابشو داده آفرین خواهره هم زر زده اگه مادره دل داشت اینقدر اصرار نمیکرد مال پسرشو به تاراج بذاره😏
آفرین به شوهرت
همینکه این حرفارو بهشون زده تا فیها خالدون مادرشوهر و طایفه شوهرت سوخته
و اصن بعید میدونم تا عید زنده بمونه به گمونم دق کنه
😂😂😂😂
مهمونیتون عزا نشه صلوات
🤣🤣🤣🤣
😂😂
آره جوابشون رو داد دیگه شکر خدا
شوهر من احساسی هستش سریع میخان اینجوری سواستفاده کنن ازش
آره واقعا اگر این جواب نده که خاندانش منو قورت میدن یروزه
عزیزم وقتی شمارو پاگشاهم نکردن و خونه هاشون ندیدی چ دلیلی داره ک دعوتشون کنی
مادرشوهرت فکرتو نیست فکرپسرخودش هم نیست اینجورمهوونی جدا اززحمتی ک داره یه عالمه هزینه داره
وا چخبرهههه با بچه کوچیک دور از جون پدر آدم درمیاد
اصلا اصلا اصلااااا تحت هیچ شرایطی زیر بار مهمونی نرو بعد از زایمان زندگی کلا یه مدل دیگه میشه برای من که خیلی سخت بود هنوزم اونجور مثل قبل رو روال نیوفتادم
سلام عزیزم..اصلا اصلا قبول نکن با شوهرت صحبت کن ۱ماه هنوز خودت سرپا نشدی تو این شرایط بگو بچت مریض بشه من اذیت بشم مهمتره یا فامیلی که بود و نبودشون فرقی نداره...وقتی پاگشات نکردن و تا حالا دعوتت نکردن و احترامی نذاشتن چه دلیلی داره من دعوتشون کنم خودمو داغون کنم که اونا ناراحت نباشن الان شما ازشون ناراحتی مگه براشون مهمه؟؟؟ عزیزم منم مثل شما فامیل شوهرم پاگشا نکردن و دعوت نکردن بخاطر همین اصلا تو این۷سال خونه هاشون نرفتم و کاری هم ندارم مگه خونه مادر شوهر باشم و بیان ببینمشون چندبار شوهرم گفت بریم سرزدنی گفتم نمیام خودت دوس داری برو وقتی بهم احترام نذاشتن توقعی نداشته باشن دیگه بعدش اصرار نکرد ..مهم اینه که شوهرت پشتت باشه مادر شوهر حرفشو جدی نگیر بذار هر چی میخواد بگه خودت و بچت مهمترین تو این شرایط ..بذار اول خودت و بچت یکم جون بگیرین بعد ببین کدومش میان دیدنت و کادو میارن برا بچت یه گوسفند بگیر برای بچت همونا که اومدن دعوت کن همون باغ به جای اینکه پخش کنی همونجا بهشون شام یا ناهار بده با همون گوسفند .زیاد اهمیت نده فقط منطقی با شوهرت صحبت کن سعی کن پشتت باشه دیگه بقیش درست میشه
نمیدونم چرا اکثرا کلا اینجوریه خانواده دختر همه جوره قبل و بعد عروسی ساپورت میکنن از هر لحاظ
خانواده شوهر هیچی
حالا خانواده شوهر من چیزی اونجوری ندارن در حد حقوق بازنشستگی و ی خونه که توش نشستن
البته خانواده خودمم همینن اما هی کمک کردن