Ooma
پرسش (1402/09/16):

درد و دل درمورد مادرشوهر

سلام دوستان
شاید مشکل من برای خیلیا خنده دار باشه ولی می دونید تو دوران حاملگی واقعاً حساسیت آدم چند برابر قبل میشه
من پدر و مادرمو قبل از ازدواج از دست دادم و همیشه آرزو داشتم با کسی ازدواج کنم که یه خانواده ی کامل داشته باشه تا در کنارشون نداشته هام جبران شه. شوهرم فقط یه برادر داره و دختری تو خونه شون نبوده. روز عقد پدرشوهرم گفت حالا من دیگه سه تا بچه دارم.
منم خوشحال از اینکه قراره از لحاظ عاطفی ساپورت شم اما متأسفانه تو این سه سالی که از زندگیمون گذشت هر روز دلسرد تر شدم😔
ما به خاطر کار شوهرم مجبور شدیم بریم یکی از شهرای اطراف تهران و من خیلی از فامیل و دوستام دور شدم ولی خونه ی مادرشوهرم بهمون نزدیکتر بود و ما بیشتر به اونجا سر می زدیم ولی خودشون تو این مدت کلا 4بار دعوتی اومدن و 1 ساعت نشستن رفتن.
وقتی فهمیدم باردارم از شوهرم خواستم هرجور شده برگردیم تهران چون دست تنها خیلی می ترسیدم.
تو کل این 7 ماه حاملگیم مادرشوهرم یه بارم ازم نپرسید چیزی هوس دارم؟وقتی می رفتم خونشون تازه 1 ظهر می گفت عدس پلو درست کنم؟! حتی یه هدیه ی کوچیک برای بچه نخرید که بدونم ذوق نوه داره!
تا همین ده روز پیش به هیچ کدوم از فامیلاشون نگفته بود من باردارم🙄
اول قرار بود وقتی رفتیم تهران سمت اونا خونه بگیریم ولی من حس می کردم وضعیتم هیچ تغییری نمی کنه چون مادرشوهرم قرار نیس بهم تو بچه داری کمک کنه.
حالا کار انتقالی شوهرم جور شد و خدا رو شکر به محل زندگی فامیل خودم نزدیکتره و به خاطر همین دیگه سمت اونا خونه نگرفتیم.
مادرشوهرم از روزی که فهمید داریم دورتر می شیم معلوم بود ناراحته.
حتی برای اثاث کشی تا شب قبل بردن اثاث نیومد کمک و من با این وضعیتم تنهایی جمع کردم همه چیزو و خیلی اذیت شدم.
وقتی هم که اومد کار خاصی نکرد و فقط دور خودش چرخید.
حالا هی مدام میگه آره دیگه از ما دور شدین دلم براتون تنگ میشه نمی دونم چجوری بیام بهتون سر بزنم. در حالیکه اینجا خوش مسیر تره و تنهایی هم می تونه بیاد و وقتی شهرستان بودیم یه بارم بدون پدرشوهرم نیومد خونمون.
خیلی ازش حرصم گرفته. از این حجم از بی تفاوت بودنش نسبت به وضعیتم در حالی که دخترم صدام می زنه.
دلم می خواد بهش بگم دختر هفت ماهه ی خودتم اثاث کشی داشت میزاشتی روز آخر میومدی؟
یه بار ازش نمی پرسیدی کاری هست که بتونی براش انجام بدی؟!
واقعاً رو مخمه و نمی دونم چه کار کنم دلم باهاش صاف شه! ؟

عزیزم مادرشوهر همینه، منم دوتاشقط داشتم ایقد اذیتم کرد با حرفاش بعد که سر پسرم باردار شدم یه زنگ نزد ببینه زندم یا مرده بعدم که بچم دنیا اومد بعد یه هفته با دختراش اومدن نشستن شامو خوردن و رفتن، الان که باز باردارم تازه میدونم بابا الکی برای این ادما خودمو اذیت میکردم
سلام عزیزم واقعا سخته ولی تلاش کن بی خیال بشی منم مادرشوهرم سر هیچ کدوم از بچه هام ذوق خاصی نکرد سر بچه دومم حتی خیلی هم ناراحت شد چون جاری بعد من هنوز بچه نیاورده بود نگران اون بود ب من گفت به هیچ کس نگی حامله ای بااینکه من نزدیک سه ماهم بود قشنگ گفت شکمت ک اومد بالا مشخص میشه اصلا این طرز حرف زدن و باور نمی کردم ولی فهمیدم حداقل مادرشوهر من ک اینجوریه نه باید باهاشون صمیمی بشم نه توقع داشته باشم نه تحویل بگیرم
بعضیا بلد نیستن دیدم ک میگم
بنظرم چیزی هوس کردی یا کار داشتی ازش کمک بخواه اگه انجام نداد اونوقت دیگه ولش کن
حس بدی به ادم دست میده خیلی بد
ولی اصلا اهمیتی نده میدونم انتظار داری ولی طرفت شعور نداره متاسفانه
من در حال مرگ بودم حامله بودم تو اتاق شوهرم
مادر شوهرم رد شد حتی نگاه هم نکرد ببینه کیه داره اه و ناله میکنه انگار منی وجود نداشت 🥲 خاک تو سرش
انتطار داشتی بیاد کمکت؟😳مادرشوهره ها
سلام عزیزم اول اینکه خدا پدر و مادر عزیزتون رو بیامرزه
جایگاهشون بهشت
ولی برای اینکه ارامش داشته باشی توقعتو از ادمای اطرافت ب صفر برسون
اصلا اهمیت نده ک کی چی گفت چکار کرد مهم نباشه برات
فقط خودتو شوهرت تو این دنیا مهمین
هفته ای یبار برید سر بزنید
هربارم ک اومد خونتون با احترام رفتار کن بهشون
اما هیچوقت اجازه دخالت نده
خدا تو دلیتو حفظ کنه
گلم اگه دختر داشت بدتر از اینم میشد چون از اون مشورت میگرفت. پس حساس نشو روش
خدا پدر و مادرت رو هم بیامرزه عزیزم
متقابلا رفتار کن 🤷‍♀️
چرا انقد انتظار داری؟
عروس هرچیم باشه.جای دخترو نمیگیره واقعا فکر کردی مث دخترشون بات رفتار میکنن؟
با خانواده شوهر فقط دوری و دوستی تماااام
همین که کاری به کارت ندارن برو خداروشکر کن کمکشونم نخاه
ولی نگار چرا باید انقدر بین عروس و مادر شوهر جنگ و کینه باشه
حداقل از سر ادب بخاطر خودشیرینی هم شده تو طول این ۹ ماه یبار توجه بکنه بخاطر پسرش
تازه ۳سال ازدواج کردی.بعدترها میفهمی هرچی دورتر باشین ب نفعتون.
از اون خط ک گفتی (میخوام بگم دختر خودتم بود ....)دلم گرف ولی
خدا پدرمادرتو رحمت کنه
فقط منی که روزای اول بهم میگفتن توام مثل دختر خودمی
مامانم میخندید 😂 الان میفهمم چرا
چرا باید چشمت به دست مادرشوهرت باشه.که برا بچت هدیه بخره؟یا برات ویارونه بپزه؟یا بیاد تو اثاث کشی کمکت؟واقعا فکر کردی این کارارو میکنه برات؟خیلی ساده نگا به موضوعات میکنی واقعا ول کن دیگه.چیزی پیدا نکردی برا حرص خوردن اینارو جمع کردی باشون.حرص بخوری؟
دور شدی کاری به کارت نداره برو خوشحال باش بجا ناراحتی نمیاد بدون دعوت خیلیم خوبه که احترام خودشو حفظ میکنه
خوبه هرروز خونت بود نمیزاشت استزاحت کنی هرروز وقت و بی وقت میومد پیشت؟
اتفاقا اصلا خنده دار نیست و من کاملا بهت حق دادم ک دلخور باشی
اما خب کاریش نمیشه کرد

خدا رحمت کنه پدر و مادرتو

خواهر برادر داری؟
خوب نمیکنن
اصن بحث و کینه هم نباشه عروس مث دختر نمیشه حالا ما میتونیم مادرشوهر و مث مادر خودمون دوس داشته باشیم؟
حقیقتا نه
عمرا اندازه مامانم دوسش ندارم
ولی اگه ادم بود احترام نگه میداشت شاید
خوب دیگه همینه
هرچی هرچی باشه ما از خانواده دیگه وارد این خانواده شدیم نباید انتظار داشته باشیم مث بچه خودشون دوست داشته بشیم که
اره ولی دیگه از حد نرمال هم خارج نشه
جوری که حتی یه زنگ نزنه
سر دخترم هیچی نخریدن سر این یکی چون پسره با کله میان خونمون پتو میارن مرغ و گوشت میارن
🤮🤮🤮
هییییی خواهر
باز خوبه مادرشوهرت کاری بهت نداره
برو خداتو شکر
کن
😑😑واقعاکه ادم میمونه
جای من بودی چکار میکردی
نگار منم قبول دارم ک انتظار داشتن از ادما بخصوص خانواده شوهر اشتباهه

اما وقتی دختری مادر و پدرشو از دست داده واقعا اینقدر عجیبه ک از مادر شوهرش توقع داشته باشه تو اثاث کشی بهش کمک کنه یا تو بارداری هواشو داشته باشه؟

من حس میکنم ادم که تنها باشه وقتی کاری براش پیش میاد ک ب کمک نیاز داره و خودشم تو شرایطی نیست ک تنها از پسش بر بیاد ناخوداگاه سطح توقعش از نزدیکانش بالا میره
میدونی نمیدونم واکنشم چی باشه چه کلمه ای استفاده کنم برای همچین ادمی 🙃 فقط چندشم میشه
من وقتی بابامو از دست دادم عصر به عصر زار میزدم صبح تا صبح زارمیزدم یبار نکرد بیاد پیشم بهم دلداری بده
یبار نکرد بیاد پیشم
اینا هیچی جلو من قبل اینکه بابام بمیره نفرین بابام میکرد
اب میخواستم بردارم نمیذاشت
حموم نداشتیم نمیذاشت برم حمومشون
ستشویی نداشتیم نمیذاشت برم
عجیب نیس خانوم گل ولی نمیکنن میگن وظیفه نداریم بهترین راهش اینه که ازشون انتظار نداشته باشه
نگا بهترین گزینش این بود که مادرشوهزش مث دختر خودش تموم میکرد براش ولی وقتی نمیکنه نمیشه کاری کرد اینم باید دوری کنه
نمیتونه که زورش کنه باید کمکم کنی باید همه کار برام بکنی
خدایی بنظرم این چیزای کوچیکیه که تو تعریف میکنی واینکه سرش تو لاک خودشه و شوهرتو پر نمیکنه خداروشکر کن
ولشون کن واقعا ادما اینطور نیاز به ترحم دارن
من جوری شوهرمو پرمیکرد که میزد گوشیمو میشکست
روزی که بابام فوت کرد گریه میکردم بجای دلداری دادن باهام دعواش میامد
منم همین میگم همین که بدون اجازت و دعوتت نمیاد خونت همین که سرش تو لاک خودشه همین که پشتت بدگویی نمیکنه بخدا خودش عالیه
فکر کن بابای من میشه کاکاش
امد تو کیفشو پر کرد از ابمیوه و کیک
مثل ندیدها انقدر میخورد
انگار چیزی ندیده باشه
ناراحت نشی ولی حوصله چه دغدغه و چه فکراییو داری 🙃بشین زندگیتو بکن از اینکارا چه آبی گرم میشه این همسرته که فقط بهت تعهد داره چرا از دیگران انتظار داری حالا اگه پاش تو زندگیت بود یچیزی هم می‌گفت میگفتی دخالت می‌کنه و از این ناراحتم
واقعا که 😞
بخدا چیزایی دیدم ازاینا که از غصه داشتم دق میکردم
ولی چیزی نگفتم
حیف بابام که رفت فقط خودت براخودت ارزش قائل شو
ول کن کی امد چی امد چکار کرد چکار نکرد
از بارداریت لذت ببر و بفکر بچت باش که میاد تمام زندگیت
همتون برید کنار
سلطان بی تفاوتی فقط،مادرشوهرخودمه
تو کل بارداریم که ازم نپرسید چیزی دلت میخواد یا نه به کنار حتی زنگ زد گفت اگر دلت چیزی میخواد به مادرت بگو برات درست کنه هاااا ،تعارف نکنیا مادره وظیفشه برا دخترش کنه😂😂😂😂😂👍
تیر خلاص و زد
خیلی بفکرت بوده بنده خدا😂
نمیدونم خودشون قبلا مادرشوهر نداشتن یروز
واقعا از کاراشون تعجبم
فاطمه من اگه یروزی اینجوری بشم سر پسرم خودمو اتیش میزنم
اتفاقا با این کاراشون نشون میدن چقدر بچه و نابالغن و از حسادت پاره میکنن خودشونو
حالا بچت به دنیا بیاد .بیاد پیشت بمونه آنقدر تو بچه داریت دخالت کنه .خودت پشیمونی میشی از اومدنش😂😂
بیخیال اهمیت نده جابجاشوانشالانی نیتم صحیح و سالم میادبغلت خودت ازپس همه کارابرمیای ادم مادرمیشه قدرت بدنیش بیشترمیشه واسه بچش نگران نباش همین ک شوهرت کنارت باشه کافیه خدابزرگه الانم برات کاری بکنن فردامنت میزارن بزار اگ کاری هم برات میکنن ب میل خودشون باشه ن ب اجبارتو
خیلی 😂😂😂
هلاک حجم توجهشم
من اینجور موقع ها میگم میدونی که مامانم سرکار ، حامد باید کمک کنه ( یعنی یا تو کمک میکنی یا پسرت مجبوره خسته و کوفته بیاد دستور اجرا کنه) میسوزه هااا
پشت سر من دختر خودشم باردار شد
از روز اول هی فرت و فرت به شوهرم زنگ میزد که خواهرت اینو هوس کرده براش بخر اونو ویار کرده براش بخر
🤣🤣🤭
نه منم اصلا نمیگم انتظار همه کاری رو ازشون داشته باشه
مثلا کادو گرفتن و زود ب زود بهشون سر زدنو...
اصلا منظورم نیست و بنظرم بحث راجع بهش کلا منتفیه

فقط سر ی مسائلی ک ممکنه چند سالی ی بار پیش بیاد مثل اثاث کشی یا بارداری منظورمه

البته ک نمیشه هم بهشون گله کرد یا گوشزد کرد وظایفشون رو
همون اولم گفتم ک کاریش نمیشه کرد
فقط میگم حق داره توقع داشته باشه و بابتش دلخور بشه
همین
ازمادرشوهر چ توقعا داری😁
در کل هیچکس بجز خودشون خراب و کوچیک نمیشه
دیگه همین بسه برای مادری ، که پسرش ۳ ماه یبارم زنگ نزنه حالشو بپرسه و نره خونش
به قیمت از دست دادن پسرشون ، دست از حسادت و بچه بازی برنمیدارن من اصلا درک نمیکنم 😐
من یبار دیدن پسرشون کمکم میکنه
از فرداش تلفن زدن به شوهرم که تو وظیفت نیست کمک کنی ،خودت خسته ای باید استراحت کنی
به منم زنگ رو زنگ که زن خوب انقد از شوهرش،کار نمیکشه مگه ما چهارتا بچه اوردیم کمکی داشتیم
میگم که سلطانه مال من😂
حالا هی باور نکنید😂😂
چقدر رو مخه خدا بهت صبر بده 😂
کم محلی خواهر
بهترین راه حله👍👍
اگر بفهمن
جوابه بدم جوابه
من اصلا نه زنگ میزنم نه میرم
چی بشه ۲ ماه یبار برم دو روز بمونم بخاطر شوهرم فقط
آره یه خواهر دارم ولی شوهر سخت گیری داره نمیزاره بیاد پیشم
عالیه
دوری و دوستی برا همه جوابه
نه فقط خاندان شوهر
منم ۲ ماه یکبار میرم ۳۰ دقیقه میشینم و برمیگردم
فقط در عجبم دلتنگ نوشونم نمیشن
من تعجبم سر همیناست
میدونی دوس داشتم با تمام تیکه انداختناش یا اخلاقای بدش حداقل باهاش کمی صمیمی تر بودم یکم ادم بود میگفتم منم مادرشوهرم بد نیست
نه اینکه بخوام پارش کنم 😂
عزیزم
خدا رحمت کنه پدر و مادرتو
ولی دوری و دوستی رو انتخاب کن
راحتتری
از مادرشوهر توقع مادری کردن نداشته باش
همینکه سرش تو زندگیت نباشه و دخالت بیجا نکنه عالیه👍
ما زنا وقتی مادر میشیم نیروی عجیبی میگیریم برا پرورش و بزرگ کردن بچهامون،شماهم قطع به یقین همینطوری
من از روز ۲ تولد دخترم دست تنها بودم
عزیزم 💔
شوهرت چی کمکت میکنه؟ هواتو داره؟
😂😂😂منه کصخل و بگو که وقتی مریض میشه میشینم گوله گوله اشک میریزم😂😂😂😂
وای شوخیشم یجوریه نگوووووو😂
آره خدا رو شکر از وقتی باردار شدم خیلی مسئولیت پذیرتر شده و کمک می کنه
خانم گل تا اینجایی و یادمه ازت بپرسم
بچه خواهرت خوب شد؟؟؟
بخدا جدی میگم😂
خواهرم بهم میگه تو روی هرچی کصخل و سفید کردی😂😂
خدا برای هم نگهتون داره عزیزم
توقعت بیجا نیست از مادرشوهرت متاسفانه یکم بی مسئولیت و بی احساسه
ولی چه میشه کرد شما همسرت و خدا رو داری
خداروشکر
خدا برا هم حفظتون کنه
انشالله خدا بهت توان چند برابر بده ک هیچوقت ب کمک کسی احتیاج پیدا نکنی
مرسی خانما فقط دلم گرفته بود خواستم با یکی حرف بزنم
هر وقت به شوهرمم گلگی می کنم حرف خیلی از شما رو می زنه که باز خدا رو شکر کن که کاری به کارت ندارن و آزاری ندارن.
ولی شدت بی آزاریشونه که بهم آزار می رسونه😬
انشاالله ممنون از دعای خیرت
😂😂😂😂خیلی خوب بود
خوبه شکر خدا
اما متاسفانه تو این چهار ماهو نیم ک بدنیا اومده دو بار دچار عفونت ریه شده
ک دومی بخاطر همین انفولانزای لعنتی بود

برا همین خیلی ضعیف شده
تا میخواد یکم وزن بگیره مریض بشه
اااخی طفل معصوم
ریه هاش مگه نارس بوده؟
تو رو خدا بگو پدرش،که بیرون از خونه هست حتما ماسک بزنه و رعایت کنه
بچه خیلی حساسه
می دونید من مامانم خیلی خیلی مهربون بود وقتی یادم می افته برای حاملگی دختر خاله هام و خواهرم چه کار می کرد و چجوری هواشونو داشت دلم برای خودم می سوزه و تنهایی بیشتر اذیتم می کنه
چقد درد داشت این پیامت😔😔😔
💔
اره یکم

یعنی من بهت بگم ک چقدررررر همشون محتاطن و رعایت میکنن اصلا باورت نمیشه
بنده خدا خواهرم اصلا از خونه بیرون نمیره، نه بازار نه مهمونی نه عروسی

شوهر خواهرم و خواهر زاده بزرگم ک مدرسه میره مرتب ماسک میزنن

ولی بازم نمیدونیم این بچه چجوری مریض میشه
ازتون می خوام برام دعا کنید که بتونم از پس دلتنگی و سختی های بعد زایمان خوب بربیام.
دوست ندارم یه مامان افسرده باشم می خوام یه مامان قوی و پرانرژی باشم.
همون خواهرزادت که مدرسه میره هم بده
میدونی خواهر زادت رعایت میکنه ولی مابقی بچها رعایت نمیکنن و خانوادهاشونم از اونا بدتر بچه تب دار و مریض میفرستن مدرسه بقیه بچها هم مریض میشن
قطعا همینطوره
یه مامان شاد و پر انرژی که نیازی به کمک هیچکس نداره
انشاالله 🙏
الهی بگردم
قشنگ خواهرتو درک میکنم که با چه استرسی بچشو بزرگ میکنه😔
خدابهش نیرو و توان مضاعف بده
از قول من بهش بگو خیلی سخت نگیره که مث من به سرش نیاد
اره انگار هر چی بیشتر حساسیت نشون بدی بدتر میشه☹️

البته اینم بگم اطرافیان من خیلیا مریض شدن و همشونم خیلی اذیت شدن
داداشم با اینکه 30 سالشه این انفولانزا رو ک گرفت ریه اش درگیر شد بستریش کردن
کلا خیلی مریضی سختی بود
سال اینده حتما قبل پاییز واکسن بزنید
خواهر من ک تو این چهار ماه کلا ی چشمش اشک بود ی چشمش خون

همش استرس

بخدا ما هممون همینیم
من خودم تو این مدت6 کیلو وزن کم کردم
هر موقع خواهرم بهم زنگ میزنه تن و بدنم میلرزه همش منتظر خبر بدم
میگم باز مریض شده
منم این روزا رو گذروندم
قشنگ متوجه میشم چی میگی
تا همین الانشم همینطورم
بچه نارس خیلی سخته بزرگ کردنش
ان شاالله مریضی و ناراحتی از همه و خواهرزاده شما دورباشه طفلک بچه
خب اخه نارسم نبود فقط یک هفته زودتر از تاریخ زایمانش بدنیا اومد

فقط بچه بس که مریض میشه خیلی ضعیف شده
آمین💔
چطور جرش ندادی؟
حرص نخور مادر شوهر منم یبار نگفت چی دوسداری ؟ در حالی ک دور از خونمون بودم .
چرا اومد یکماه آوار شد تو خونمون.
جالب ترش ماه آخر بارداری ک اومدم خونه بابام رفت تو خونم پیش شوهرم 😆😆😆😆
بعد ک رفتم بیمارستان واسه سزارین شوهرم راه افتاد اومد اما مادرشوهرم موند تو خونه ما یهفته بعد با ناز اومد
حالا چی میگیییییی
نخیر بچه س بلد نیس
مادرشوهرن دیگه اونموقع تجربه کم بود فک میکردم بعد این همه زخم زبون سر دو تا سقطام حتما میاد کمکم برای بچم ولی الان میگم خداروشکر که نموند والا کی مستونستن با حرفاش کنار بیاد سر اینیکی هم پیشاپیش خودشون گفتن نمیایم منم خداروشکر کردم دیگه ازشون هیچ توقعی ندارم همون دور باشن کمتر اذیتم
باهاش بحثم شد بنظرت میشه جرش داد
ناراحت نباش مادرشوهر منکه کلاتواین مدت یبار زنگ زده اونم واسه تیکه کنایه وزخم زبون زدن اونقدر خودخواه ونادونه که حدنداره ولی من یه لحظه هم ناراحت نشدم چون ازش هییییچ توقعی ندارم ولی به موقعش اونم توقع کنه اولویت آخرمم نیست .
بچه به دنیا بیاد بخواد شال وکلاه کنه بیاد مهمونی تلپ بشه میگم شرمنده بمون همونجا که تاحالا بودی .
خودت میگی دختر نداشته پس بلد نیس لابد
تو باز مادرشوهرت غریبس من ک خالم میشه چی بگم🙂یماه عروسی کرده بودم هرجا میرف میگف بگو فلانی بچه دار بشه هرجا نشست ابرمو برد منم جلو همه بهش گفتم خجالت نمیکشی اینطوری میگی فامیلات فک میکنن بچه ندارم ک تو روم در میان میگن ببر دکتر و اینا خلاصه بعد یسال و نیم حامله شدم هرکاری داشت ازم کشید با اینکع ی دخترم داشت میزاشت اون بخوابه میومد منو بیدار میکرد ن ویارونه ن چیزی ویارونه هم مامانم میفرستاد یا شوهرم میخرید این میخورد اخرم بچم دنیا اومد ن ی کادویی ن چیزی موقع اثاث کشی با ی بچه کوچیک کمکش کردم من ک خواستم اثاث کشی کنم ای جمع کرد رف شهرستان☺
غصه نخور عزیزم اینا عقده ها خودشونو سربقیه خالی میکنن
هرچی هوس کردی شوهرت بگو بگیره من بندرعباسم فک نکنم اینجا باشی وگرنه خودم برات میاوردم🙂❤
هرچی میخوای و خودت بپز خودت بگیر ب غریبه رو بزنی گاهی بهتر تا اشنا حالا هرررررکی
توقع از هیچ احدی نکن
ی ادم نفهم همیشه نفهمخ
👌🏻
اصلا ادم‌حساب نکن. ب خودت و بچت فک کن
اهمیت هم نده
چطور دلشون میاد من فکر کردم فقط عمها بدن نگو خاله بدم هست
من بچهای خواهرو برادرم چیزی بخوان فورا براشون میخرم
اتفاقا عمه هام خیلیییی خوبن خیلی موقع زایمانم اومدن پیشم ولی ای میومد حتی ی سوپم درست نمیکرد
من بچه خودم اولیه ولی اگ خواهر برادرم بچه داشتن جونمم میدادم
پسرم عمل کرد حتی نیومد سربهش بزنه
با اینکع میگ خیلی میخامش و فلان🙂
من خیلی وقته گذاشتمشون کنار چون باعث خراب شدن رابطه منو شوهرمم میشدن
الان ک نیستن خیلی خوبه مامانم اینا میان پیشم اونا رو میخام چیکار
تجربه به من نشون داده که اینا همش زبونیه
فقط برا اینکه پسرشونو حفظ،کنن میگن
اره
من ن توقع داشتم ن چیزی ولی خب این مثلا حالم بود غریبه بود نمیسوختم
عزیزم
روح پدر و مادر عزیزت شاد🌱
فک کن مادرشوهرم نداری😐
آسایش دو گیتی رها کن خواهر روزای خوبتو با فکر ب این مسائل خراب نکن بهتر که دور شدی ازش
آدم پرتقال پوست میگیره انتظار نداره توش موز باشه😁
از مادرشوهرم نباید انتظار داشته باشی مثل مادر عزیزت باشه🤍
بچه ها بقول اصفهانیا
ککه توش
فشار من ک رفت بالا بل پیاما
فقط میدونم هرکی عروس نمیخاد بخابه بغل پسرش تمام
😆😆😆
سگ تو روحشون
مغزم درد گرفت 🤦
چه مادرشوهرایی داریناااا
فقط دوستندارم بیاد خونم آوار شه
خیلی پررو
👌
😆
من هیچ انتظاری از مادرشوهرم ندارم حتی دلم میخواد بچه دارم شدم برا کمکم نیااااد
مشکلم نداریم باهم خوبیم ولی از اون نه از مادره خودم هیچ انتظاری ندارم همین که کاری ب من نداشته باشن برام کافیه
من عاشق تنهاییم و از الان ب روزی فک میکنم که بچه دار بشم و بخوان بیان پیشم بمونن🤦🤣🤣
وای ددم😂😂😂مثل خودمی
موقع زایمان انقد غصه خوردم ک چی کنم میخان بمونن پیشم
🤣🤣🤣🤣🤣
مادرشوهرم بنده خدا خیلی خرافاتیه جاریم زایمان که کرد کلا خونه ی مادرشوهرم بود اونم ازش نگهداری میکرد ولی خیلی گیر میداد اصن تو شیر دادن تو لباس پوشیدن تو غذا خوردن یسره بهش ابپز میداد تا دوماه تا چهله نمیذاشت از در بیرون بره گیر میداد شیر بده فقط بچه بیچاره یسره بالا میآورد 🤣
🥲
مال من ک کمک نمیداد کاراشم من میکردم😐😂
ویییی بیچاره😂
دقیقا منم مثه شمام
از الان موندم غصه که می‌خوان بیان بمونن پیشم 😢😂
یاخدا😂😂😂
چطور یه آدم میتونه انقد خودخواه باشه واقعا بدیاشونو نمیبینن؟🤦
رفیقم بیست روز پیش زایمان کرد پیشش هستن بیچاره افسرده شده شدید میگ دخترمو نمیتونم ببینم حوصله ی بچمم ندارم میگ پیششون میخوابم و دارو دیوونه میشم
من از الان ناراحتم برا این چیزا 😂😂 من کلا وقتی تنهام انگار دنیارو بهم دادن انقد حالم خوبه
دارم
بگین من چکار کنم ک نیاد
اینو خوب اومدی خدایی
ول کن بابا من پسرم ۱۱ ماهه شده هنوز زنگم نزدن تبریک بگن بیکاری فکرتو با ادمای سرد و بی روح خسته میکنی ،ایشالله بسلامتی زایمان کنی گلم
عزیزم منم مثل شما بودم
خیلی باهاشون صحبت کردم یا سعی میکردم با رفتارام‌ بهشون یاد بدم محبت و خوبی دو طرفه رو
متاسفانه فقط خودمو خسته کردم
انتظارمو صفره صفر کردم
و رابطمم به کل قطع کردم
از قدیم‌ میگن برا کسی تب‌ کن ک برات بمیره وقتی اون کاری ب کارت نداره تو هم بیخیالش باش و ازش انتظاری نداشته باش
نهایتش یه پرستار‌ میگیری کمکت کنه
البته که هر چی بگی حق داری تو مترو یا اتوبوس زن باردار ببینیم فوری جامونو میدیم بهش میگیم گناه داره سر پا بمونه
شما هم با توجه به شرایطت حق داری ازشون محبت بخوای یا دیدن ذوق نوه شونو بخوای ولی محبت زوری اصلا قشنگ نیس
بیخیال باش به فکر خوشیات و زندگیت باش❤️
من بهش احترام گذاشتم بهشم گفتم بابت حرفات نمیبخشمت هرچقدم باهات بخندم دیگ برام مهم نیس مهم اینه شناختمشون
اگ پررو باشه در هر صورتی میاد و پیش خودشم میگ خونت پسرمه ب زنش ربطی نداره
انگار رو اون تاثیر نداشت حرفات
خدا مادر پدرتو رحمت کنه عزیز دلم ی چی بگم مادر شوهر و پدرشوهر هیچوقت خدا جای مادر پدرو نمیگرن ...بهترین کار اینه براشون کاری نکنی براشون دل نسوزونی ک بعدا کاری نکردن ناراحت نشی توقع هم نداشته باش تا زندگی اروم داشته باشی ب شوهر و بچت فک کن بهتر ک ازشون دوری خدایی ک اون بچه رو بهت داده تو وجودت دیده ک میتونی بزرگش کنی بنابراین اصلا نگران نباش خیلی راحت با شوهرت باهم بزرگ کنین ک بعدا منت هم نذارن بچه هم اوایل یکم سختی داره بعدش عادت میکنی ب کارای بچه...
دختر خودش مادر شوهرش خاله ش تا حالا یبار نیومده خونش
اوهوم
این چیزا برا دخترشون خوبه ولی برا عروس بده
سلام عزیزم نظر شخصیمو میگم.... هر وقت مشکلی دلگیری از شوهر یا خاندان شوهر داشتم جواب مامانم این بود از هیچ کسی هیچ انتظاری نداشته باش اینجوری خودت حالت بهتره و آرامش داره.... اگر دوسداری بری خونه کسی دلت خواسته ولی حق نداری انتظار داشته باشی.... میخواد بیاد میخواد نیاد.... آدمها متفاوتن تو اونجوری که حالت خوب میشه و خوشحالی رفتار کن...... ی چیزی بهت بگم ی نمونه از انتظار خاله های من عالین مهربون با محبت زنگ میزنن بهمون ولی چند سال ی بار خونه مامانم میان کلا خونه دیگران رفتن سخت براشون ولی هی میگن بیا عاشق مهمونی دادن هستن.... و من بچه بودم میگفت چرا ما میریم اونا نمیان. منم نرفتم دیگه ولی بعدها متوجه شدم آدمها خیلی خیلی خیلی متفاوتن و باید بپذیریم که تفاوت در ریزترین رفتارها وجود داره..... در کل خودت باعث شادی و انگیزه خودت باش تهش متوجه میشی همسر بچه دوست اینا همگی بخشی از شادی هستن.... شادی اصلی رو خودت باید بوجود بیاری..... ذهنتو از حرف و رفتار منفی بقیه خالی کن بقولی همرو ببخش و بزار کنار به گذشته فکر نکن.... برای خودت گل بخر پیاده روی برو کافه برو کلا هرچیزیکه باعث شادیت میشه انجام بده خودتو فراموش نکن خودت و فقط خودت همیشه باهم هستین تو باید از درون شاد باشی و قوی و میتونی🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️👌👌👌👌
ای جانم
عشقم بخدا اثرات هورمون بارداریته
انشالا بسلامتی زایمان کنی
و بعد بیای باهم فوش بویم ب مادرشوهرا

سوالات مشابه