Ooma
انتخاب نام دختر و پسر
اسم دختر فارسی همراه با معنی
نام معنی مشاهده
مهنوش(= ماه نوش)، ( ماه نوش.توضیحات بیشتر
مهوش1- (= ماه وش)، ( ماه وش؛ 2- (در قدیم) (شاعرانه) مانند ماه؛ 3- (به مجاز...توضیحات بیشتر
مهیسا(مَهی+ سا (پسوند شباهت)) (= مهسا)، ش  مَهسا.توضیحات بیشتر
مهین دخت1- (مِهین + دخت = دختر)، دختر بزرگ و بلند قدر؛ 2-(مَهین+ دخت = دختر)، ...توضیحات بیشتر
میشا1- (درگیاهی) همیشه بهار، همیشه جوان و همیشک جوان، نوعی از ریاحین که هم...توضیحات بیشتر
میگل(می = شراب + گل)، 1- (به مجاز) زیبا و مست کننده؛ 2- (اعلام) نام جایی د...توضیحات بیشتر
مینا1- پرنده‌ای شبیه سار با پرهای رنگارنگ که به راحتی قادر به تقلید صدای ا...توضیحات بیشتر
مینو1- (در ادیان) بهشت، فردوس؛ 2- (در پهلوی) این واژه مینوک و صورت اوستایی...توضیحات بیشتر
مینودخت(مینو = بهشت + دخت = دختر)، 1- دختر بهشتی؛ 2-(به مجاز) حوروش و زیبارو.توضیحات بیشتر
میهن1- بزرگترین (از نظر سال)؛ 2- (در قدیم) بزرگتر، بزرگترین (از نظر مقام و...توضیحات بیشتر
ناردانه1- (در قدیم) دانهی انار؛ 2- (به مجاز) اشک خونین.توضیحات بیشتر
ناردین1- (در گیاهی) گل خوشه  ای بلند، به هم فشرده، و معطر به رنگ  های قرمز، ...توضیحات بیشتر
نارگلگل انار، (گلنار).توضیحات بیشتر
نارون(در گیاهی) 1- گروهی از گیاهان درختی برگ ریز زینتی یا جنگلی خودرو که می...توضیحات بیشتر
ناروُن(در قدیم) (در گیاهی) درخت انار، ناربُن، انار. + ن.ک. ناربُن. 1-توضیحات بیشتر
نارین(عربی ـ فارسی) (نار + ین (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نار، آتش؛ 2- (به م...توضیحات بیشتر
نارینا(عربی ـ فارسی) (نارین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به نارین، ( نارین.توضیحات بیشتر
نارینه(نار = انار، آتش + اینه /-ine/ (پسوند نسبت)، 1- منسوب به انار؛ 2- منسو...توضیحات بیشتر
نازآفرین(= نازآفریننده) 1- (به مجاز) معشوقی که ناز بسیار به کار برد؛ 2- آنکه ن...توضیحات بیشتر
نازپری(اَعلام) نام دختر پادشاه خوارزم که همسر بهرام گور بود.توضیحات بیشتر
نازلار(فارسی ـ ترکی) (ناز + لار = پسوند جمع در ترکی)، 1- نازها؛ 2- زیبایی  ه...توضیحات بیشتر
نازنین1- بسیار دوست داشتنی، عزیز و گرامی، زیبا، ظریف؛ 2- (به مجاز) گرانمایه،...توضیحات بیشتر
نازنین رقیه(فارسی ـ عربی) 1- رقیهی دوست داشتنی؛ 2- رقیهی عزیز و گرامی؛ 3- رقیهی ز...توضیحات بیشتر
نازنین زهرا(فارسی ـ عربی)، 1- زهرای دوست داشتنی؛ 2- زهرای عزیز و گرامی؛ 3- زهرای ...توضیحات بیشتر
نازنین زینب(فارسی ـ عربی)، 1- زینبِ دوست داشتنی؛ 2- زینبِ عزیز و گرامی؛ 3- زینبِ ...توضیحات بیشتر
نازنین فاطمه(فارسی ـ عربی)، 1- فاطمهی دوست داشتنی؛ 2- فاطمهی عزیز و گرامی؛ 3- فاطم...توضیحات بیشتر
نازی(ناز + ی (پسوند نسبت)) 1- منسوب به ناز؛ 2- (در گفتگو) نازدار؛ 3- آن که...توضیحات بیشتر
نازیتا(نازی + تا = نظیر، مانند، لنگه)، 1- نظیر و مانند نازی، لنگهی نازی؛ 2- ...توضیحات بیشتر
نازیلا(فارسی ـ ترکی) با ناز و کرشمه، با ناز.توضیحات بیشتر
ناهید1- (در نجوم) زهره؛ دومین سیارهی منظومهی شمسی به نسبت فاصله از خورشید ک...توضیحات بیشتر
ناهیده(= ناهید)، ( ناهید.توضیحات بیشتر
نجما(عربی ـ فارسی) (نجم = نام سوره  ی پنجاه و سوم از قرآن کریم، ستاره + ا ...توضیحات بیشتر
نرجس(معرب از فارسیِ نرگس) (در قدیم) (در گیاهی) نرگس، ( نرگس.توضیحات بیشتر
نرگس(از یونانی) 1- (در گیاهی) گل زینتی با گلبرگ‌های سفید یا زرد معطر و کاس...توضیحات بیشتر
نرمین(نرم + ین (پسوند نسبت)) 1- لطافت و لطیف بودن؛ 2- (به مجاز) مهربان، ملا...توضیحات بیشتر
نَژلا(= نَجلا)،   نَجلا.توضیحات بیشتر
نسار(= نسا) 1- جایی که آفتاب کمتر به آن بتابد، سایه؛ 2- سایبانی که از چوب ...توضیحات بیشتر
نستر(در قدیم) (در گیاهی) نسترن، ( نسترن.توضیحات بیشتر
نسترن1- (در گیاهی) گلی شبیه رُز ولی کم پَرتر و کوچکتر از آن به رنگ‌های صورت...توضیحات بیشتر
نسرین1- (در گیاهی) گل‌های زرد یا سفید خوشه‌ای معطر که یکی از گونه‌های نرگس ...توضیحات بیشتر
نسرین دخت(نسرین+ دخت = دختر) 1- دختر نسرین وش؛ 2- (به مجاز) زیباروی و با طراوت.توضیحات بیشتر
نسیما(عربی ـ فارسی) (نسیم + ا (پسوند نسبت))، منسوب به نسیم، و نسیم.توضیحات بیشتر
نسیمه(عربی ـ فارسی) (نسیم + ه (پسوند نسبت))، 1- باد بسیار ملایم؛ 2- (در قدی...توضیحات بیشتر
نقره(از سغدی) (در شیمی) فلزی گران‌بها، نرم، و سفید با جلای فلزی که در ساخت...توضیحات بیشتر
نقشین(عربی ـ فارسی) (در قدیم) دارای نقش، نقش‌دار.توضیحات بیشتر
نکیسا(= نگیسا) (اَعلام) [قرن 6 میلادی] نام یکی از رامشگران و نوازندگان عهد ...توضیحات بیشتر
نگار1- (به معنی نگاشتن و نگاریدن)؛ نقش، تصویر؛ 2- (به مجاز) معشوق زیباروی؛...توضیحات بیشتر
نگارهنقش، شکل، تصویرتوضیحات بیشتر
نگارین1- زیبا؛ 2- آرایش شده، مزین، آراسته؛ 3- حنا بسته؛ 4- (به مجاز) دلنشین،...توضیحات بیشتر
نگاه1- عمل نگریستن، دید، نظر؛ 2- چشم؛ 3- (به صورت شبه جمله) (در گفتگو) نگا...توضیحات بیشتر
نگین1- سنگ یا فلزی زینتی و معمولاً قیمتی که بر روی انگشتر، گوشواره، گردن‌ب...توضیحات بیشتر
نِلیصورت دیگر نیلی،ص نیلی.توضیحات بیشتر
نمونه1- مقدار یا تعداد کم از چیزی یا از مجموعه‌ای که نشان‌دهندهی ویژگیهای آ...توضیحات بیشتر
نوا1- صدای موسیقیایی، نغمه؛ 2- (در موسیقی ایرانی) یکی از دستگاههای هفت‌گا...توضیحات بیشتر
نوبر1- ویژگی میوه‌ای که در آغاز فصل خود به بازار میآید؛ 2- (به مجاز) تازه ...توضیحات بیشتر
نوبهار1- آغاز فصل بهار؛ 2- (در قدیم) سبزهی نو رسته، گل و شکوفهی تازه روییده؛...توضیحات بیشتر
نورا(نور+ ا (پسوند نسبت)) 1- نورانی، درخشان؛ 2- (به مجاز) زیبا.توضیحات بیشتر
نوران(عربی ـ فارسی) (نور + ان (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نور؛ 2- روشن، درخش...توضیحات بیشتر
نورانگیز(عربی ـ فارسی) (نور + انگیز = جزء پسین به معنی انگیزنده) 1- نورانگیزند...توضیحات بیشتر
نورسته1- تازه روییده؛ 2- (به مجاز) جوان، تازه بالغ شده.توضیحات بیشتر
نوژان1- فریاد، صدا و بانگ بلند؛ 2- رود (رودخانهی) با بانک و سهم؛ 3- غرّان (...توضیحات بیشتر
نوژین(نوژ = نوز = نوعی کاج + ین (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نوژ، مربوط به نو...توضیحات بیشتر
نوش آذر(= آذرنوش) نام آتشکدهی دوم از هفت آتشکده پارسیان، (آذرمهر بُرزین یا آذ...توضیحات بیشتر
نوش آفرین(نوش+ آفرین = آفریننده)، 1- آفریننده خوشی و لذت، آفرینندهی شیرینی؛ 2- ...توضیحات بیشتر
نوشا(نوش+ ا (پسوند با معنی فاعلی))، 1- نیوشا، شنوا، شنونده؛ 2- (به مجاز) ی...توضیحات بیشتر
نوشه(= نوشه) 1- (در وصف شاعرانه) جاوید، بی مرگ؛ 2-شاد، خوشحال، خرّم؛ گوارا...توضیحات بیشتر
نوشین1- (در قدیم) شیرین، خوشایند، دلپذیر (خواب)؛ 2-شایستهی بوسیدن، شیرین (ل...توضیحات بیشتر
نوگل1- گلی که تازه شکفته شده است؛ 2- (به مجاز) نوجوان، به ویژه دختر نوجوان...توضیحات بیشتر
نونا1- (در سمنانی) نان؛ 2- (در کلدانی) برج حوت [برابر با اسفند]؛ 3- (اَعلا...توضیحات بیشتر
نویده(نوید + ه (پسوند نسبت))، منسوب به نوید، ( نوید.توضیحات بیشتر
نهال1- (در کشاورزی) درخت یا درختچهی نورس که تازه نشانده شده است؛ 2- (به مج...توضیحات بیشتر
نهاله(در قدیم) نهال، ( نهال.توضیحات بیشتر
نیاز1- حالتی که در آن برای انجام دادن کاری یا برآوردن منظوری، چیزی یا کسی ...توضیحات بیشتر
نیایش1- دعا همراه با تضرع و زاری به درگاه خداوند؛ 2-پرستش و احترام به کسی.توضیحات بیشتر
نیکا1- خوب، خوش، زیبا، ظریف؛ 2- (از اصوات) بسی نیک، چه خوب، خوشا؛ 3- (به ص...توضیحات بیشتر
نیکتا(نیک + تا = نظیر، مانند، لنگه)، نظیر نیک، مانند نیک، بسان نیک، ( نیک.توضیحات بیشتر
نیکدخت  (نیک + دخت = دختر)، دختر نیک، دختر خوب، نیکو، صالح و شایسته.توضیحات بیشتر
نیکناز1- دارای عشوه‌گری و زیبایی خوب؛ 2- ویژگی دختری که زیبا و خوب است؛ 3- ا...توضیحات بیشتر
نیکو1- خوب؛ 2- (در قدیم) دلپسند، مطبوع، ارزنده، گران‌بها، گران، درست، صحیح...توضیحات بیشتر
نیکی1- خوب بودن، خوبی، نیکوکاری، احسان؛ 2- (در قدیم) آسایش، رفاه، ثواب اُخ...توضیحات بیشتر
نیلا(سنسکریت ـ فارسی) (نیل + ا (پسوند نسبت)) منسوب به نیل، ت نیل.توضیحات بیشتر
نیلگون(سنسکریت ـ فارسی) (نیل + گون (پسوند شباهت))، نیلی   نیلی.توضیحات بیشتر
نیلو(سنسکریت ـ فارسی) (نیل + او /u-/ (پسوند شباهت))، شبیه به نیل، مثل نیل،...توضیحات بیشتر
نیلوفر1- (در گیاهی) گل‌های سفید، کبود و زرد رنگ گیاهی به همین نام که مصرف دا...توضیحات بیشتر
نیلیا(سنسکریت ـ فارسی) (نیلی + ا (پسوند نسبت))، منسوب به نیلی، ( نیلی.توضیحات بیشتر
نیوشا1- (در قدیم) شنوا، شنونده؛ 2- (به مجاز) یادگیرنده، آموزنده.توضیحات بیشتر
ونوشه(در طبری) (= بنفشه)، ( بنفشه.توضیحات بیشتر
ویدا1- پیدا، هویدا، ظاهر، آشکار؛ 2- (در پهلوی) یابنده، جوینده.توضیحات بیشتر
وینا1- بینا. [از ریشهی «وین»/vin/ به آرش دیدن در فرس هخامنشی «وئین» و در ز...توضیحات بیشتر
ویونا[وَیُو (در سنسکریت) = عروس و (در اوستایی) = ازدواج کردن + نا (پسوند نس...توضیحات بیشتر
هاله1- (در نجوم) حلقهی نورانی سفید یا رنگی که گاهی گِردِ قرص ماه یا خورشید...توضیحات بیشتر
هانیا(هانی+ ا (پسوند نسبت)) 1- منسوب به هانی؛ 2- مسرور و شاد.توضیحات بیشتر
هانیتا(هانی+ تا = نظیر، مانند)) 1- نظیر و مانند هانی؛ 2- مسرور و شاد.توضیحات بیشتر
هایدهآشکار، نمایان، هویدا.توضیحات بیشتر
هدیه زهرااز نام‌های مرکب، ا هدیه و زهرا.توضیحات بیشتر
هرانوش1- دختر آتش؛ 2- (به مجاز) زیبارو.توضیحات بیشتر
هستی1- وجود در مقابل نیستی؛ 2- زندگی، زندگانی؛ 3- (به مجاز) همهی دارایی. م...توضیحات بیشتر
هلنا1- (= هلن)،   هلن؛ 2- (اَعلام) نام شهری در مرکز ایالت مونتانای آمریکا.توضیحات بیشتر
هما1- (در پهلوی)، فرخنده؛ 2- پرنده‌ای با جثه‌ای نسبتاً درشت از خانوادهی ل...توضیحات بیشتر
هُمادخت(هما+ دخت = دختر)، (به مجاز) دختر خوشبخت، دختر سعادتمند.توضیحات بیشتر
اسامی دختر با ریشه های

نام های دخترانه و پسرانه شروع شده با