مهرانا | (مهران + ا (پسوند نسبت))، منسوب به مهران، ( مهران. 1- | توضیحات بیشتر |
مهرانگیز | برانگیزانندهی محبت و دوستی، انگیزندهی شوق و مهر. | توضیحات بیشتر |
مهرانوش | محبت جاوید، مهر و محبت جاویدان. | توضیحات بیشتر |
مهرانه | (مِهران + ه (پسوند نسبت))، منسوب به مِهران، ( مِهران. 1- | توضیحات بیشتر |
مهربان | 1- با محبت، با مهر، نیکی کننده، رحم کننده؛ 2- (در عرفان) مهربان صفت رب... | توضیحات بیشتر |
مهربانو | بانوی مهربان و با محبت، زنِ مهربان. | توضیحات بیشتر |
مهربد | (مهر = مهربانی و محبت + بُد /-bod/ (پسوند محافظ یا مسئول))، 1- محافظ ی... | توضیحات بیشتر |
مهرجان | (مُعرب از فارسی مهرگان)، ( مهرگان. | توضیحات بیشتر |
مهرجهان | (مهر = خورشید + جهان)، 1- خورشیدِ عالم، آفتابِ عالم تاب؛ 2- (به مجاز) ... | توضیحات بیشتر |
مهرداد | 1- دادهی مهر، آفریده شدهی مهر؛ 2- (اَعلام) 1) نام چهار تن از شاهان اشک... | توضیحات بیشتر |
مهردخت | (مهر = مهربانی، محبت + دخت = دختر)، دختر مهربان و با محبت. | توضیحات بیشتر |
مهرزاد | (= زادهی مهر) (اَعلام) بنا بر بعضی از نسخههای شاهنامه نام یکی از پسرا... | توضیحات بیشتر |
مهرسا | (مهر = خورشید + سا (پسوند شباهت))، 1- مثل خورشید؛ 2- (به مجاز) زیبارو. | توضیحات بیشتر |
مهرشید | (= خورشید)، ( خورشید. | توضیحات بیشتر |
مهرک | (مِهر = خورشید + ک/ ak ـ/ (پسوند شباهت))، 1- شبیه به خورشید؛ 2- (به مج... | توضیحات بیشتر |
مهرگان | 1- جشنی که در ایران قدیم در شانزدهم مِهر به مناسبت یکی شدنِ نام روز با... | توضیحات بیشتر |
مهرگل | (مهر = خورشید + گل)، 1- گل آفتاب، گل آفتاب گردان؛ 2- (به مجاز) زیبا و ... | توضیحات بیشتر |
مهرناز | (اَعلام) نام خواهر کیکاووس که وی را به همسری رستم داده بودند. | توضیحات بیشتر |
مهرنسا | (فارسی ـ عربی) (مهر = خورشید + نسا)، 1- خورشید زنان؛ 2- (به مجاز) زیبا... | توضیحات بیشتر |
مهرنوش | (مهر = خورشید + نوش = جاویدان) (به مجاز) زیبایی جاوید و همیشگی، همیشه ... | توضیحات بیشتر |
مهرنیا | (مهر = مهربانی، محبت + نیا)، 1- از نژادِ مهربانان؛ 2-(به مجاز) مهربان ... | توضیحات بیشتر |
مهرو | (= ماه رو) (به مجاز) زیبا رو. | توضیحات بیشتر |
مهروز | (مَه = ماه + روز)، 1- ماه روز، ماهی که در روز نمایان است؛ 2- (به مجاز)... | توضیحات بیشتر |
مهروش | (مهر= خورشید + وش (پسوند شباهت))، 1- مثل خورشید، مانند خورشید؛ 2- (به ... | توضیحات بیشتر |
مهری | (مهر+ ی (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهر، م مهر؛ 2- (در موسیقی) نوعی از ... | توضیحات بیشتر |
مهرین | (مهر + ین (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهر. م مهر؛ 2- (اَعلام) 1) نام آت... | توضیحات بیشتر |
مِهزاد | (= مِهزاده)، (در قدیم) بزرگ زاده، شاهزاده. | توضیحات بیشتر |
مهزیار | 1- (= مازیار)، ( مازیار؛ 2- (اَعلام) نام پدر علی اهوازی [علی ابن مهزیا... | توضیحات بیشتر |
مهسا | (مه = ماه + سا (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، مانند ماه؛ 2- (به مجاز) زیب... | توضیحات بیشتر |
مهسان | (مه = ماه + سان (پسوند شباهت))، + مهسا. | توضیحات بیشتر |
مهستا | (مهست = بزرگترین، مهمترین + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهست؛ 2- (به ... | توضیحات بیشتر |
مهستی | (فارسی ـ عربی) (مَه = ماه + ستی = مخفف سیدتی)، 1- ماه خانم، ماه بانو؛ ... | توضیحات بیشتر |
مهشاد | (= ماهشاد)، ( ماهشاد. | توضیحات بیشتر |
مهشید | (= ماه شید)، پرتو ماه، ماهتاب، + ( ماه شید. | توضیحات بیشتر |
مهفام | (مَه = ماه + فام (پسوند به معنی رنگ))، 1- به رنگ ماه، به رنگ مهتاب؛ 2... | توضیحات بیشتر |
مهکامه | (مَهکام + ه (پسوندنسبت))، 1- منسوب به مهکام؛ 2- (به مجاز) آرزوی زیبای ... | توضیحات بیشتر |
مهگل | (مَه = ماه + گل)، 1- گلِ ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو. | توضیحات بیشتر |
مهناز | (= ماه ناز)، ) ماه ناز. | توضیحات بیشتر |
مهنام | (مَه = ماه + نام (در قدیم) (به مجاز) = نشان، اثر، صورت، ظاهر)، 1- نشان... | توضیحات بیشتر |
مهنور | (مه = ماه + نور) 1- نورِ ماه ؛ 2- (به مجاز) زیبارو. | توضیحات بیشتر |
مهنوش | (= ماه نوش)، ( ماه نوش. | توضیحات بیشتر |
مهوش | 1- (= ماه وش)، ( ماه وش؛ 2- (در قدیم) (شاعرانه) مانند ماه؛ 3- (به مجاز... | توضیحات بیشتر |
مِهیاد | (مِه = مِهتر، بزرگتر + یاد)، 1- تداعیگر مِهتری و بزرگی؛ 2- (به مجاز) م... | توضیحات بیشتر |
مهیار | 1- (= ماهیار)، ( ماهیار؛ 2- (اَعلام) 1) پیرمردی مهمان نواز در روزگار ب... | توضیحات بیشتر |
مهیسا | (مَهی+ سا (پسوند شباهت)) (= مهسا)، ش مَهسا. | توضیحات بیشتر |
مهین | 1- کشوری که در آن شخص به دنیا آمده و تابعیت دولت آن را دارد، وطن؛ 2- (... | توضیحات بیشتر |
مهین دخت | 1- (مِهین + دخت = دختر)، دختر بزرگ و بلند قدر؛ 2-(مَهین+ دخت = دختر)، ... | توضیحات بیشتر |
میران | (میر = امیر + ان (پسوند نسبت))، منسوب به امیر، امیرانه، شاهانه، + ( ام... | توضیحات بیشتر |
میشا | 1- (درگیاهی) همیشه بهار، همیشه جوان و همیشک جوان، نوعی از ریاحین که هم... | توضیحات بیشتر |
میگل | (می = شراب + گل)، 1- (به مجاز) زیبا و مست کننده؛ 2- (اعلام) نام جایی د... | توضیحات بیشتر |
مینا | 1- پرندهای شبیه سار با پرهای رنگارنگ که به راحتی قادر به تقلید صدای ا... | توضیحات بیشتر |
مینو | 1- (در ادیان) بهشت، فردوس؛ 2- (در پهلوی) این واژه مینوک و صورت اوستایی... | توضیحات بیشتر |
مینودخت | (مینو = بهشت + دخت = دختر)، 1- دختر بهشتی؛ 2-(به مجاز) حوروش و زیبارو. | توضیحات بیشتر |
میهن | 1- بزرگترین (از نظر سال)؛ 2- (در قدیم) بزرگتر، بزرگترین (از نظر مقام و... | توضیحات بیشتر |
ناردانه | 1- (در قدیم) دانهی انار؛ 2- (به مجاز) اشک خونین. | توضیحات بیشتر |
ناردین | 1- (در گیاهی) گل خوشه ای بلند، به هم فشرده، و معطر به رنگ های قرمز، ... | توضیحات بیشتر |
نارگل | گل انار، (گلنار). | توضیحات بیشتر |
نارون | (در گیاهی) 1- گروهی از گیاهان درختی برگ ریز زینتی یا جنگلی خودرو که می... | توضیحات بیشتر |
ناروُن | (در قدیم) (در گیاهی) درخت انار، ناربُن، انار. + ن.ک. ناربُن. 1- | توضیحات بیشتر |
نارین | (عربی ـ فارسی) (نار + ین (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نار، آتش؛ 2- (به م... | توضیحات بیشتر |
نارینا | (عربی ـ فارسی) (نارین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به نارین، ( نارین. | توضیحات بیشتر |
نارینه | (نار = انار، آتش + اینه /-ine/ (پسوند نسبت)، 1- منسوب به انار؛ 2- منسو... | توضیحات بیشتر |
نازآفرین | (= نازآفریننده) 1- (به مجاز) معشوقی که ناز بسیار به کار برد؛ 2- آنکه ن... | توضیحات بیشتر |
نازپری | (اَعلام) نام دختر پادشاه خوارزم که همسر بهرام گور بود. | توضیحات بیشتر |
نازلار | (فارسی ـ ترکی) (ناز + لار = پسوند جمع در ترکی)، 1- نازها؛ 2- زیبایی ه... | توضیحات بیشتر |
نازنین | 1- بسیار دوست داشتنی، عزیز و گرامی، زیبا، ظریف؛ 2- (به مجاز) گرانمایه،... | توضیحات بیشتر |
نازنین رقیه | (فارسی ـ عربی) 1- رقیهی دوست داشتنی؛ 2- رقیهی عزیز و گرامی؛ 3- رقیهی ز... | توضیحات بیشتر |
نازنین زهرا | (فارسی ـ عربی)، 1- زهرای دوست داشتنی؛ 2- زهرای عزیز و گرامی؛ 3- زهرای ... | توضیحات بیشتر |
نازنین زینب | (فارسی ـ عربی)، 1- زینبِ دوست داشتنی؛ 2- زینبِ عزیز و گرامی؛ 3- زینبِ ... | توضیحات بیشتر |
نازنین فاطمه | (فارسی ـ عربی)، 1- فاطمهی دوست داشتنی؛ 2- فاطمهی عزیز و گرامی؛ 3- فاطم... | توضیحات بیشتر |
نازی | (ناز + ی (پسوند نسبت)) 1- منسوب به ناز؛ 2- (در گفتگو) نازدار؛ 3- آن که... | توضیحات بیشتر |
نازیتا | (نازی + تا = نظیر، مانند، لنگه)، 1- نظیر و مانند نازی، لنگهی نازی؛ 2- ... | توضیحات بیشتر |
نازیلا | (فارسی ـ ترکی) با ناز و کرشمه، با ناز. | توضیحات بیشتر |
نامجو | 1- (به مجاز) نامدار، مشهور؛ 2- (در قدیم) جویای آوازه و شهرت. | توضیحات بیشتر |
نامدار | 1- (به مجاز) دارای آوازه و شهرت بسیار، مشهور، معروف؛ 2- (در قدیم) (به ... | توضیحات بیشتر |
نامی | (منسوب به نام)، 1- (به مجاز) مشهور، معروف؛ 2- (در قدیم) محبوب، گرامی؛ ... | توضیحات بیشتر |
ناهید | 1- (در نجوم) زهره؛ دومین سیارهی منظومهی شمسی به نسبت فاصله از خورشید ک... | توضیحات بیشتر |
ناهیده | (= ناهید)، ( ناهید. | توضیحات بیشتر |
نجما | (عربی ـ فارسی) (نجم = نام سوره ی پنجاه و سوم از قرآن کریم، ستاره + ا ... | توضیحات بیشتر |
نرجس | (معرب از فارسیِ نرگس) (در قدیم) (در گیاهی) نرگس، ( نرگس. | توضیحات بیشتر |
نرسی | (اوستایی) این نام شاید ' جلوه مرد ' یا ' جلوه ی مردمان ' باشد، (در اعل... | توضیحات بیشتر |
نرگس | (از یونانی) 1- (در گیاهی) گل زینتی با گلبرگهای سفید یا زرد معطر و کاس... | توضیحات بیشتر |
نرمین | (نرم + ین (پسوند نسبت)) 1- لطافت و لطیف بودن؛ 2- (به مجاز) مهربان، ملا... | توضیحات بیشتر |
نریمان | (اوستایی) (= نیرم) 1- به معنی نر منش، مرد سرشت و دلیر و پهلوان؛ 2- (در... | توضیحات بیشتر |
نَژلا | (= نَجلا)، نَجلا. | توضیحات بیشتر |
نسار | (= نسا) 1- جایی که آفتاب کمتر به آن بتابد، سایه؛ 2- سایبانی که از چوب ... | توضیحات بیشتر |
نستر | (در قدیم) (در گیاهی) نسترن، ( نسترن. | توضیحات بیشتر |
نسترن | 1- (در گیاهی) گلی شبیه رُز ولی کم پَرتر و کوچکتر از آن به رنگهای صورت... | توضیحات بیشتر |
نسرین | 1- (در گیاهی) گلهای زرد یا سفید خوشهای معطر که یکی از گونههای نرگس ... | توضیحات بیشتر |
نسرین دخت | (نسرین+ دخت = دختر) 1- دختر نسرین وش؛ 2- (به مجاز) زیباروی و با طراوت. | توضیحات بیشتر |
نسیما | (عربی ـ فارسی) (نسیم + ا (پسوند نسبت))، منسوب به نسیم، و نسیم. | توضیحات بیشتر |
نسیمه | (عربی ـ فارسی) (نسیم + ه (پسوند نسبت))، 1- باد بسیار ملایم؛ 2- (در قدی... | توضیحات بیشتر |
نقره | (از سغدی) (در شیمی) فلزی گرانبها، نرم، و سفید با جلای فلزی که در ساخت... | توضیحات بیشتر |
نقشین | (عربی ـ فارسی) (در قدیم) دارای نقش، نقشدار. | توضیحات بیشتر |
نکیسا | (= نگیسا) (اَعلام) [قرن 6 میلادی] نام یکی از رامشگران و نوازندگان عهد ... | توضیحات بیشتر |
نگار | 1- (به معنی نگاشتن و نگاریدن)؛ نقش، تصویر؛ 2- (به مجاز) معشوق زیباروی؛... | توضیحات بیشتر |
نگاره | نقش، شکل، تصویر | توضیحات بیشتر |
نگارین | 1- زیبا؛ 2- آرایش شده، مزین، آراسته؛ 3- حنا بسته؛ 4- (به مجاز) دلنشین،... | توضیحات بیشتر |
نگاه | 1- عمل نگریستن، دید، نظر؛ 2- چشم؛ 3- (به صورت شبه جمله) (در گفتگو) نگا... | توضیحات بیشتر |
نگین | 1- سنگ یا فلزی زینتی و معمولاً قیمتی که بر روی انگشتر، گوشواره، گردنب... | توضیحات بیشتر |