Ooma
انتخاب نام دختر و پسر
اسم دختر و پسر عربی همراه با معنی
نام معنی مشاهده
طالب(عربی) 1- خواستار، خواهان؛ 2- (در تصوف) سالک؛ 3- (اَعلام) سید محمّد طا...توضیحات بیشتر
طاووس(معرب از آرامی) 1- پرنده‌ای از خانوادهی کبک که پرهای رنگارنگ و زیبا دا...توضیحات بیشتر
طاها(عربی) (= طه)، ( طه. [طاها نگارش فارسیانه طه میباشد].توضیحات بیشتر
طاهره(عربی) 1- (مؤنث طاهر)، زن پاک از پلیدی و عیوب. + ( طاهر. 1- ، 2- و3- ؛...توضیحات بیشتر
طراوت(عربی) 1- تر و تازگی؛ 2-(در قدیم) (به مجاز) سامان و رونق.توضیحات بیشتر
طریفه(عربی) (مؤنث طریف) (در قدیم) نو، تازه).توضیحات بیشتر
طلا(عربی) 1- زر، فلزی زرد رنگ و قیمتی؛ 2- (در گفتگو) (به مجاز) هر شیئی یا...توضیحات بیشتر
طلایه(عربی) (به مجاز) نشانه یا جلوهی نخستین از هر چیز که پیش از دیگر نشانه‌...توضیحات بیشتر
طلحه(عربی) 1- (در گیاهی) درختی خاردار که شترها از آن میچرند؛ درخت موز؛ 2- ...توضیحات بیشتر
طلعت(عربی) (در قدیم) چهره، روی.توضیحات بیشتر
طلوع(عربی) 1- دمیدن و برآمدنِ خورشید و مانند آن؛ 2- (به مجاز) ابتدای روز؛ ...توضیحات بیشتر
طلیعه(عربی) (به مجاز)، طلایه. ( طلایه.توضیحات بیشتر
طناز(عربی) 1- ویژگی زن یا دختری که ظاهری زیبا و حرکات و رفتاری دلنشین و هم...توضیحات بیشتر
طنین(عربی) 1- انعکاس صوت، پژواک؛ 2- حالتی از صدا که دارای تأثیر و نفوذ باش...توضیحات بیشتر
طوبی(معرب از عبری) 1- خیر، شادی، سعادت، بهشت؛ 2- درختی در بهشت؛ 3- (مؤنث ا...توضیحات بیشتر
طوعه(عربی) 1- اطاعت، فرمانبری؛ 2- (اَعلام) نام زنی که مسلم ابن عقیل به خان...توضیحات بیشتر
طه(عربی) (= طاها) (اَعلام) 1) بیستمین سوره از قرآن کریم دارای صد و سی و ...توضیحات بیشتر
طه حسین (طاها  حسین)(عربی) 1- از نام‌های مرکب،ا طه(طاها) و حسین؛  2- (اَعلام) [1973-1889 م...توضیحات بیشتر
طهورا(عربی) 1- از واژه‌های قرآنی (و انزلنا من السماء ماء طهورا) به معنی پاک...توضیحات بیشتر
طیب(عربی) 1- پاک، پاکیزه، مطهر؛ 2- (در قد یم) آنچه پاک و مطبوع است.توضیحات بیشتر
طیبه(عربی) (مؤنث طیب)، ی طیب.توضیحات بیشتر
ظاهر(عربی) 1- آشکار، نمایان؛ بخش آشکار، هویدا، یا بیرونی از هر چیز یا هر ش...توضیحات بیشتر
ظریف(عربی) 1- دارای اجزا یا ساختار نازک، باریک و همراه با ظرافت و تناسب؛ 2...توضیحات بیشتر
ظریفه(عربی) (مؤنث ظریف)،   ظریف.توضیحات بیشتر
ظفر(عربی) پیروزی، نصرت.توضیحات بیشتر
ظهیر(عربی) 1- (در قدیم) پشتیبان، یاور؛ 2- (اَعلام) ظهیر فاریابی: [قرنِ 6 ه...توضیحات بیشتر
عابد(عربی) آن که بیشترین اوقات زندگیاش را به عبادت خدا و خلوت و مناجات با ...توضیحات بیشتر
عابده(عربی) (مؤنث عابد) (در قدیم) زنی که بسیار عبادت میکند. +   عابد.توضیحات بیشتر
عابدین(عربی) (جمع عابد)،    عابد.توضیحات بیشتر
عابس(عربی) 1- عبوس، اخمو، ترشروی؛ 2- (به مجاز) شجاع و بی  باک؛ 3- (اعلام) ...توضیحات بیشتر
عادل(عربی) آن که اعمال و رفتارش مطابق با عدالت، انصاف و قانون است؛ دادگر.توضیحات بیشتر
عادله(عربی) (مؤنث عادل) عادل، دادگر (زن)، + (  عادل.توضیحات بیشتر
عارف(عربی) 1- (در تصوف) آن که از راه ریاضت و تهذیب نفس و تفکر، به معرفت خد...توضیحات بیشتر
عارفه(عربی) 1- زن عارف، ز عارف. 1- ، 2- و 3- ؛  2- (در قدیم) مهربانی و نیکی...توضیحات بیشتر
عاشور(عربی) 1- عاشورا؛ 2- روز دهم ماه محرم که روز شهادت امام حسین(ع) است.توضیحات بیشتر
عاشیه(عربی) 1- زن نیکو حال؛ 2- (اَعلام) [7 پیش از هجرت -57 هجری] همسر پیامب...توضیحات بیشتر
عاصف(عربی) 1- (در قدیم) تند، سخت، شدید؛ 2- باد تند و شدید، تندباد.توضیحات بیشتر
عاصفه(عربی) (مؤنث عاصِف). (  عاصِف.توضیحات بیشتر
عاصم(عربی) 1- (در قدیم) نگه‌دارنده، محافظ؛ بازدارنده (از خطا)، منع کننده؛ ...توضیحات بیشتر
عاصمه(عربی) (مؤنث عاصِم). ( عاصِم. 1- .توضیحات بیشتر
عاطف(عربی) 1- مهربان؛ 2- برگرداننده.توضیحات بیشتر
عاطفه(عربی) محبت، مهربانی، مهر، عطوفت.توضیحات بیشتر
عاقل(عربی) 1- آن که از سلامت عقل برخوردار است؛ 2- آن که عقلش خوب کار میکند...توضیحات بیشتر
عاقله(عربی) (مؤنث عاقل)، زنِ عاقل.    عاقل.توضیحات بیشتر
عاکِف(عربی) 1- (در قدیم) آن که در جایی مقدس برای عبادت اقامت دائم داشته باش...توضیحات بیشتر
عالم(عربی) 1- (در قدیم) کیهان، پهنهی کرهی زمین و آنچه در آن است، جهان؛ 2- ...توضیحات بیشتر
عالمه(عربی) (مؤنث عالم) دانشمند (زن)، آگاه.توضیحات بیشتر
عالی(عربی) 1- بسیار خوب، دارای ارزش و اهمیت بسیار، مهم، والا، بزرگ؛ 2- (در...توضیحات بیشتر
عالیه(عربی) (مؤنث عالی)، 1- عنوانی احترام آمیز برای زنان؛ 2- عالی مقام (زن)...توضیحات بیشتر
عامر(عربی)1- (در قدیم) آباد کننده، معمور، آبادان؛ 2- بسیار عمر کننده [تفأل...توضیحات بیشتر
عباد(عربی) (جمع عَبد)، بندگان. [اگر عَباد / abbad/ تلفظ شود به معنی بسیار ...توضیحات بیشتر
عبادالله(عربی) بندگان خداوند.توضیحات بیشتر
عباسعباس،صیغه مبالغ از « عبس» به معنای پر هیبت و چهره در هم کشیده است و نی...توضیحات بیشتر
عباسعلی(عربی) از نام‌های مرکب. ( عباس و علی.توضیحات بیشتر
عبدالاحد(عربی) بندهی خدای یکتا و یگانه.توضیحات بیشتر
عبدالباسط(عربی) بندهی خدای بسط دهنده و گسترش دهنده. (باسط از نام  های خداوند).توضیحات بیشتر
عبدالباقی(عربی) 1- بندهی خدای جاوید؛ 2- (اَعلام) عبدالباقی تبریزی خوشنویس معروف...توضیحات بیشتر
عبدالجبار(عربی) 1- بندهی خدای قاهر؛ 2- (دراعلام) عبدالجبار علوی محمودی (زینبی ع...توضیحات بیشتر
عبدالجلیل(عربی) 1- بندهی خدای بزرگوار؛ 2- (اَعلام) عبدالجلیل نصیرالدین ابوالرشی...توضیحات بیشتر
عبدالحسین(عربی) 1- بندهی حسین؛ 2- (به مجاز) دوستدار و ارادتمندِ امام حسین(ع)؛ [...توضیحات بیشتر
عبدالحق(عربی) بندهی خدای راست.توضیحات بیشتر
عبدالحلیم(عربی) بندهی خدای بردبار.توضیحات بیشتر
عبدالحمید(عربی) 1- بندهی خدای ستوده؛ 2- (اَعلام) نام دو تن از شاهان عثمانی. 1) ...توضیحات بیشتر
عبدالحی(عربی) 1- بندهی حی، که [حی] نامی است از نام‌های خدای تعالی(هوالحی الذی...توضیحات بیشتر
عبدالرحمان(عربی) 1- بندهی خدای بخشاینده؛ 2- (اَعلام) 1) عبدالرحمان ابن عوف: [سال...توضیحات بیشتر
عبدالرحیم(عربی) 1- بندهی خدای مهربان؛ 2- (اَعلام) نام چند تن از شخصیت های ادبی ...توضیحات بیشتر
عبدالرزاق(عربی) 1- بندهی خدای روزی دهنده؛ 2- (اَعلام) 1) عبدالرزاق باشتینی: نخس...توضیحات بیشتر
عبدالرشید(عربی) 1- بندهی خدای هادی؛ 2- (اَعلام) عبدالرشید غزنوی: شاه سلسلهی غزن...توضیحات بیشتر
عبدالرضا(عربی) 1- بندهی رضا؛ 2- (به مجاز) دوستدار و ارادتمندِ امام رضا(ع)؛ [ای...توضیحات بیشتر
عبدالسلام(عربی) 1- بندهی خدای مبرا از نقص و فنا. [سلام از نام‌های خداوند]؛ 2- (...توضیحات بیشتر
عبدالسمیع(عربی) بندهی خدای شنوا. (سمیع از نام  های خداوند).توضیحات بیشتر
عبدالصاحب(عربی) 1- بندهی صاحب، بنده  ی دارنده و مالک؛ 2- (اَعلام) 1) عبدالصاحب ...توضیحات بیشتر
عبدالصمد(عربی) 1- بندهی خدای بی  نیاز؛ 2- (اَعلام) 1) عبدالصمد بن ابراهیم، ابو...توضیحات بیشتر
عبدالعزیز(عربی) 1- بندهی خدای گرامی؛ [عزیز از صفات و نام‌های خداوند تعالی؛ 2- (...توضیحات بیشتر
عبدالعظیم(عربی) 1- بندهی خدای بزرگ؛ 2- (اَعلام) عبدالله ابن علی ابن حسین ابن زی...توضیحات بیشتر
عبدالعلی(عربی) 1- بندهی علی؛ 2- (به مجاز) دوستدار و ارادتمندِ امام علی(ع). [ای...توضیحات بیشتر
عبدالعلیم(عربی) بندهی خدای دانا و آگاه.توضیحات بیشتر
عبدالغفار(عربی) بندهی خدای بسیار آمرزنده.توضیحات بیشتر
عبدالغفور(عربی) بندهی خدای آمرزنده.توضیحات بیشتر
عبدالفتاح(عربی) بندهی خدای گشاینده.توضیحات بیشتر
عبدالقادر(عربی) 1- بندهی خدای توانا؛ 2- (اَعلام) 1) عبدالقادر جزایری: [1223-130...توضیحات بیشتر
عبدالکریم(عربی) 1- بندهی خدای بزرگوار؛ 2- (اَعلام) عبدالکریم ریفی: [1882-1962 م...توضیحات بیشتر
عبداللطیف(عربی) 1- بندهی خدای نیکویی کننده؛ 2- (اَعلام) عبداللطیف: شاه [853-854...توضیحات بیشتر
عبدالله(عربی) 1- بندهی خدا؛ 2- (در تصوف) به معنی انسان کامل است؛ 3- (اَعلام) ...توضیحات بیشتر
عبدالماجد(عربی) بندهی خدای بزرگوار، بنده  ی خدای دارای مجد و بزرگی.توضیحات بیشتر
عبدالمتین(عربی) بندهی خدای خردمند و با وقار، بنده  ی خدای دارای متانت. (متین از...توضیحات بیشتر
عبدالمجید(عربی) 1- بندهی خدای دارای قدر و مرتبهی عالی و گرامی. [مجید از نام‌ها ...توضیحات بیشتر
عبدالمحمد(عربی) 1- بندهی محمّد؛ 2- (به مجاز) دوستدار و ارادتمندِ حضرت محمّد(ص)....توضیحات بیشتر
عبدالمطلّب(عربی) 1- بندهی مُطَلِب؛ 2- (اعلام) عبدالمطلِّب بن هاشم، ابوحارث [حدود...توضیحات بیشتر
عبدالمُعید(عربی) بندهی خدای بازگشت دهنده، بنده  ی خدای بازگرداننده.توضیحات بیشتر
عبدالملک(عربی) 1- بندهی مَلِک (پادشاه). [مَلِک از نام‌های خداوند]؛ 2- (اَعلام)...توضیحات بیشتر
عبدالمنان(عربی) بندهی خدای نیکی کننده و نعمت دهنده.توضیحات بیشتر
عبدالمهدی(عربی) 1- بندهی هدایت شده؛ 2- بنده  ی مهدی؛ 3-(به مجاز) دوستدار و اراد...توضیحات بیشتر
عبدالنور(عربی) بندهی نور. (نور از نام  های خداوند).توضیحات بیشتر
عبدالواحد(عربی) 1- بندهی خدای یکتا و یگانه؛ 2- (اَعلام) نام بسیاری از اشخاص (سی...توضیحات بیشتر
عبدالواسع(عربی) بندهی خدای گشاینده و عطاکننده؛ 2- (اَعلام) شاعر ایرانی [قرن 6 ه...توضیحات بیشتر
عبدالوهاب(عربی) 1- بندهی خدای بسیار بخشنده؛ 2- (اَعلام) 1) عبدالوهاب البیاتی [1...توضیحات بیشتر
عبدالهادی(عربی) 1- بندهی خدای هدایت کننده، بنده  ی خدای راهنما؛ 2- (اَعلام) 1) ...توضیحات بیشتر
عبید(عربی) بنده‌، فرمانبردار، مطیع.توضیحات بیشتر
عبیدالله(عربی) 1- بندهی کوچک خدا، بندهی خدا؛ (اَعلام) 1) عبیدالله ابن فاطمی: م...توضیحات بیشتر
اسامی دختر و پسر با ریشه های

نام های دخترانه و پسرانه شروع شده با