Ooma
انتخاب نام دختر و پسر
اسم دختر و پسر ترکی همراه با معنی
نام معنی مشاهده
آتا(ترکی) 1- پدر، جد، سرپرست، ریش سفید؛ 2- (اَعلام) نام پادشاهی در دامنه‌...توضیحات بیشتر
آتاناز(ترکی ـ فارسی) افتخار پدر، موجب آسایش و شادکامی پدر، عزیزِ پدر.توضیحات بیشتر
آتیلا1- (ترکی) (آت به معنی اسب + یلا (صفت))، به معنی چابک، شجاع؛ نامی، نامد...توضیحات بیشتر
آراز(ترکی) 1- ارس؛ 2- (اَعلام) قهرمان منسوب به طایفهی آس. + ن.ک. آراس، 1-توضیحات بیشتر
آراس1- (در ترکی) آراز، به معنی رود ارس؛ 2- (اَعلام) مرکز استان پادوکاله، د...توضیحات بیشتر
آلما1- درخت سیب جنگلی؛ 2- (در ترکی) سیب؛ [درخت سیب جنگلی را در رودسر سیب، ...توضیحات بیشتر
آنا(ترکی) 1- زن، مادر، والده، مام؛ 2- زن سالخورده؛ 3- اساسی، پایه؛ 4- (اَ...توضیحات بیشتر
آنالی(ترکی) [از دو جزء آنا (مادر) + پسوند نسبت ساز (لی)] 1- دارندهی محبت؛ 2...توضیحات بیشتر
آنیل(ترکی) 1- به خاطر آورده شدن؛ 2- مشهور، نامی.توضیحات بیشتر
آی تکین(ترکی) مانند ماه.توضیحات بیشتر
آی سن (آیسن)(ترکی) 1- به معنی مانند ماه هستی؛ 2- (به مجاز) زیبارو.توضیحات بیشتر
آی سودا (آیسودا)(ترکی) 1- ماه در آب‌؛ 2- (به مجاز) زیبا رو و با طراوت.توضیحات بیشتر
آی سونا(ترکمنی) 1- مرغابی ماه گونه، اردک وحشی چون ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.توضیحات بیشتر
آی شِن (آیشن)(ترکی) 1- شبیه ماه؛ 2- (به مجاز) زیبا رو.توضیحات بیشتر
آی گل (آیگل)(ترکی ـ فارسی) 1- گل ماه، ماه گل، گل زیبا چون ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو...توضیحات بیشتر
آی نور (آینور)(ترکی ـ عربی) 1- روشنایی و فروغ ماه، نور ماه، نورانی مثل ماه؛ 2- (به م...توضیحات بیشتر
آیتک(ترکی ـ فارسی) 1- ماه تنها، ماه بی همتا؛ 2- (به مجاز) زیبارو.توضیحات بیشتر
آیتن(ترکی ـ فارسی) 1- به معنی ماه بدن، ماه پیکر، برابر با ماه؛ 2- (به مجاز...توضیحات بیشتر
آیدا(ترکی) گیاهی که کنار آب میروید.توضیحات بیشتر
آیدن(ترکی) (= آیدین)، ( آیدین. 1- و 2-توضیحات بیشتر
آیدین(ترکی) 1- به معنی روشنایی، روشن، آشکار، شفاف، نورانی، صاف، معلوم، واضح...توضیحات بیشتر
آیسا(ترکی ـ فارسی) (آی= ماه + سا (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، شبیه به ماه؛ ...توضیحات بیشتر
آیسان(ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + سان (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، همانند ماه،...توضیحات بیشتر
آیسانا(ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + سان (پسوند شباهت) + ا (اسم ساز))، 1- همچون ...توضیحات بیشتر
آیسل(ترکی)1- به معنی ماه شفاف، 2- مترادف معنای ائل‌سئون به معنی وطن پرست؛ ...توضیحات بیشتر
آیسو(ترکی) (آی =  ماه + سو = آب) 1- ماه و آب؛ 2- (به مجاز) زیبارو، با طراو...توضیحات بیشتر
آیشین (آی شین)(ترکی) 1- به معنی مثل و مانند ماه و ماهوار، شبیه ماه؛ 2- (به مجاز) زیب...توضیحات بیشتر
آیگین(ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + گین = جزء پسین بعضی از کلمه‌های مرکّب به مع...توضیحات بیشتر
آیلا(ترکی) هالهی ماه، هاله.توضیحات بیشتر
آیلار(ترکی) 1- زیبا و پاک، جمع ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.توضیحات بیشتر
آیلر(ترکی) 1- جمع ماه، ماه  ها؛ 2- (به مجاز) زیبارو.توضیحات بیشتر
آیلی(ترکی) مهتاب.توضیحات بیشتر
آیلین(ترکی) هاله، اطراف ماه، هالهی ماه.توضیحات بیشتر
آینا1- (ترکمنی) به معنی آیینه؛ 2- (ترکی) آیینه، آبگینه، شیشه، شفاف، صورت س...توضیحات بیشتر
آیناز(ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + ناز)، 1- ماه قشنگ و زیبا؛ 2- (به مجاز) زیبا...توضیحات بیشتر
اتابک(ترکی) 1- پدربزرگ؛ 2- (در قدیم) در دورهی قاجار, لقبی که به وزیران داده...توضیحات بیشتر
ارسلان(ترکی) 1- شیر، شیر درنده، اسد؛  2- از نام‌های خاص ترکی؛ 3- (به مجاز) م...توضیحات بیشتر
ارمغان(ترکی) تحفه‌ای که از جایی دیگر برند، سوغات، ره آورد.توضیحات بیشتر
اصلان(ترکی) (= اسلان) شیر، شیر بیشه.توضیحات بیشتر
افشار(ترکی) 1- معاون و شریک؛ 2- (در موسیقی ایرانی) گوشه‌ای در دستگاه شور (آ...توضیحات بیشتر
اکتای(ترکی) 1- (اَعلام) نام پسر چنگیز؛ 2- (در ترکمنی) نامدار، مشهور، بزرگ ز...توضیحات بیشتر
ال آی(ترکی) 1- ماه ایل؛ 2- (به مجاز) زیباروی ایل.توضیحات بیشتر
اُلدوز(ترکی) (= اولدوز)،    اولدوز.توضیحات بیشتر
السا(ترکی ـ فارسی) (ال= ایل+ سا (پسوند شباهت)) مثل ایل، همانند ایل.توضیحات بیشتر
السانا(ترکی ـ فارسی) [ال = آل، شهر و ولایت، خویشی + سان (پسوند شباهت) + ا (ا...توضیحات بیشتر
اُلگا  (ترکی) (= الکا) (در قدیم) سرزمین، ناحیه؛ (اَعلام) قدیسه الگا [حدود 8...توضیحات بیشتر
المیرا(ترکی ـ فارسی) (ال = ایل + میرا) (به مجاز) فدائی ایل.توضیحات بیشتر
الناز(ترکی ـ فارسی) 1- مایه افتخار ایل، باعث فخر و تفاخر شهر و ولایت؛ 2- مو...توضیحات بیشتر
الیانا(ترکی) 1- نیکی و هدیه؛ 2- (به مجاز) به معنی مأنوس؛ 3- دوست داشتن ایل، ...توضیحات بیشتر
الین(ترکی ـ فارسی) (ال= ایل+ ین (پسوند نسبت))، 1-منسوب به ایل؛ 2- (به مجاز...توضیحات بیشتر
امیرارسلان(عربی ـ ترکی) 1- (به مجاز) امیر و پادشاه شجاع و دلیر؛ 2- (اَعلام) امیر...توضیحات بیشتر
امیراصلان(عربی ـ ترکی) پادشاه چون شیر، حاکم دلاور، فرمانده و سردار چون شیر.توضیحات بیشتر
امیربهادر(عربی ـ ترکی) 1- پادشاه شجاع و دلاور، امیر دلیر، سردار شجاع؛ 2- (اعلام...توضیحات بیشتر
امیرپاشا(عربی ـ ترکی) از نام‌های مرکب، ( امیر و پاشا.توضیحات بیشتر
اولدوز(ترکی) ستاره، اختر، کوکب، نجم.توضیحات بیشتر
ایازهوای خنک متحرک، نسیم.توضیحات بیشتر
ایپک(ترکی) ابریشم، حریر، ابریشمی.توضیحات بیشتر
ایلشن(ترکی) (= الشن)، ( اِلشن.توضیحات بیشتر
ایلقار(ترکی) عهد و پیمان.توضیحات بیشتر
ایلمان(ترکی) سمبل ایل.توضیحات بیشتر
ایلناز(ترکی ـ فارسی) (ایل + ناز = افتخار، نوازش، زیبا)، 1- افتخار ایل؛ 2- مو...توضیحات بیشتر
ایلیاد(ترکی ـ فارسی) 1- یاد ایل، به یاد ایل؛ 2- (در یونانی) منظومهی منسوب به...توضیحات بیشتر
بالی(ترکی ـ فارسی) (بال= عسل + ی (پسوند نسبت))، عسلی.توضیحات بیشتر
بَکتاش(ترکی) (در قدیم) 1- فرماندهی یگ گروه، بزرگ ایل؛ 2- هر یک از خادمان و ه...توضیحات بیشتر
بِهتاش(فارسی ـ ترکی) [ به = خوب، بهتر، خوبتر، شخص خوب و دارای اخلاق و رفتار ...توضیحات بیشتر
پارلا( ترکی ) به معنی درخشنده و نورانی.توضیحات بیشتر
پاشا1- (مخففِ پادشاه)، بزرگ؛ 2- (اَعلام) (منسوخ) در امپراتوری عثمانی، لقب ...توضیحات بیشتر
پینار(ترکی) به معنی چشمه.توضیحات بیشتر
تایماز(ترکی) پابرجا، استوار.توضیحات بیشتر
ترلان1- (در ترکی) مرغی از جنس باز شکاری را گویند؛ 2- (در کردی) 1) به معنی ز...توضیحات بیشتر
تلّی(ترکی) 1- موهای پر پشت و بلند، دختری که گیسوی بلند و زیبا دارد، زلف دا...توضیحات بیشتر
توماج(ترکی) 1- چرم دباغی شده؛ 2- تیماج (چرمی رنگی که بوی خوشی دارد).توضیحات بیشتر
تیمور(ترکیِ مغولی) 1- آهن، فولاد؛ 2- (اَعلام) نام مؤسس سلسهی تیموریان یا گو...توضیحات بیشتر
چاووش(ترکی) 1- آن که پیشاپیش زائران با صدای بلند و به آواز اشعار مذهبی میخو...توضیحات بیشتر
درنا(ترکی) پرندهی آب چرِ بزرگ، وحشی و حلال گوشت، کُلنگ.توضیحات بیشتر
دنیز(ترکی) دریا، بحر.توضیحات بیشتر
ساچلی(ترکی) دارای موهای بلند و پرپشت، گیسو بلند.توضیحات بیشتر
ساغر(معرب) 1- ظرفی که در آن شراب مینوشند، جام شراب؛ 2- (در قدیم) (به مجاز)...توضیحات بیشتر
سانای(ترکی) مهنام، بیقرار.توضیحات بیشتر
سایا(ترکی) 1- یکرنگ، بیریا؛ 2- (در فارسی) ساینده.توضیحات بیشتر
سلدا(ترکی) حامی، یاور.توضیحات بیشتر
سلین(ترکی) 1- سیل مانند؛ 2- (اَعلام) نام رودخانه‌ای در آذربایجان که از منط...توضیحات بیشتر
سلینا(ترکی ـ فارسی) (سَلین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به سَلین، ، سَلین.توضیحات بیشتر
سنجر(ترکی) 1- یعنی مرغ شکاری؛ 2- (اَعلام) [511-552 قمری] شاه سلسلهی سلجوقی...توضیحات بیشتر
سوگل(ترکی) (در گفتگو) مورد علاقه و محبت زیاد، محبوب.توضیحات بیشتر
سولماز(ترکی) 1- پژمرده نشدنی، 2- گلی که هرگز پژمرده نمی  شود.توضیحات بیشتر
سونا1- طلا؛ 2- (در ترکی) 1) مرغابی، 2) زیبا و قشنگ.توضیحات بیشتر
سونای1- (سونا = دعا کننده، ستاینده + ی)؛ 2- (در ترکی) آخرین ماه.توضیحات بیشتر
سونیا(ترکی ـ فارسی) (سو = نور + نیا) 1- نورِ نیاکان(؟)؛ 2- (در یونانی) خرد ...توضیحات بیشتر
سویل(ترکی) لایق، محبت.توضیحات بیشتر
سوین(ترکی) شادباش.توضیحات بیشتر
سوینج(ترکی) شادی.توضیحات بیشتر
شانلی( ترکی) 1- افتخار آمیز؛ 2- مشهور.توضیحات بیشتر
شلاله(عربی) 1- آبشار؛ 2- (در منابع عربی) شلال؛ 3- (در ترکی) آبشار، فوّاره.توضیحات بیشتر
علی پاشا(عربی ـ ترکی) از نام‌های مرکب،   علی و پاشا.توضیحات بیشتر
گوزل(ترکی) 1- زیبا، خوشگل، قشنگ؛ 2- ظریف، برازنده، خوب، نیکو، نازنین.توضیحات بیشتر
گویچک(ترکی) زیبا، رعنا، قشنگ، خوشگل، دلپسند.توضیحات بیشتر
لاچین(ترکی) شاهین شکاری، شاهین سفید، باز شکاری.توضیحات بیشتر
مارال1- (ترکی) مرال، گوزن، آهو؛ 2- (به مجاز) زیبا و خوش اندام.توضیحات بیشتر
ماردین1- نام یکی از شهرهای کردستان ترکیه است که در دامنهی جنوبی قراجه داغ وا...توضیحات بیشتر
اسامی دختر و پسر با ریشه های

نام های دخترانه و پسرانه شروع شده با