Ooma
انتخاب نام دختر و پسر
اسم دختر و پسر عربی همراه با معنی
نام معنی مشاهده
آتنا1- (عربی) از واژه‌های قرآنی در سوره بقره، آل‌عمران و کهف به معنای عطا ...توضیحات بیشتر
آتیه(عربی) (مؤنث آتی) 1- آینده، زمان آینده؛ 2- (به مجاز) وضع و حالت چیزی د...توضیحات بیشتر
آسیه(عربی) (مؤنث أسِیَ، أسَیً) 1- اندوهگین؛ 2- استوانه، ستون؛ 3- (اَعلام) ...توضیحات بیشتر
آصف(عربی از عبری) (اَعلام) 1) آصف [ابن برخیا]، نام دبیر یا وزیر حضرت سلیم...توضیحات بیشتر
آصفه(عربی ـ فارسی) (آصف + ه (پسوند نسبت))، منسوب به آصف، ه آصف.توضیحات بیشتر
آفاق(عربی) 1- جمع افق، عالم، گیتی، جهان؛ کرانه‌های آسمان، اطراف؛ 2- (به مج...توضیحات بیشتر
آلاء(عربی) 1- نعمت‌ها، نیکیها، نیکوییها؛ 2- از واژه‌های قرآنی.توضیحات بیشتر
آمال(عربی) جمع امل، امیدها، آرزوها.توضیحات بیشتر
آمنه(عربی) (مؤنث آمن) 1- ایمن و بیخوف، در امن و امان؛ 2- (اَعلام) [حدود 46...توضیحات بیشتر
آمین(معرب از عبری) 1- (در حالت شبه جمله) برآور، بپذیر، اجابت کن؛ 2- از نام...توضیحات بیشتر
آنِسه(عربی) (مؤنث آنس)، 1- زن نیکو؛ 2- دختر خانم؛ 3- زن نیکو زبان.توضیحات بیشتر
آنیه(عربی) 1- جمع اناء، ظرفها، ظروف؛ 2- از واژه‌های قرآنی.توضیحات بیشتر
آی نور (آینور)(ترکی ـ عربی) 1- روشنایی و فروغ ماه، نور ماه، نورانی مثل ماه؛ 2- (به م...توضیحات بیشتر
آیات(عربی) جمع آیه، آیه‌ها، نشانه‌ها، علامت‌ها.توضیحات بیشتر
آیت(عربی) نشانه، علامت. + ( آیه. [واژهی آیت و آیه هر دو از نظر معنی یکسان...توضیحات بیشتر
آیه(عربی) 1- نشانه، نشان‌، معجزه، دلیل، حجت، برهان؛ 2- اعجوبه، عجیبه. + ن...توضیحات بیشتر
اباذر(عربی) (= ابوذر)، ( ابوذر.توضیحات بیشتر
ابتسام(عربی) 1- لبخند زدن، تبسم کردن؛ 2- (در قدیم) تبسم، لب‌خند.توضیحات بیشتر
ابتهاج(عربی) 1- شادن شدن، خوش و خرم؛ 2- (در قدیم) شادمانی، خوشی.توضیحات بیشتر
ابوالحسن(عربی) 1- پدر حسن؛ 2- (اَعلام) 1) ابوالحسن‌ علی ابن ابی‌طالب(ع): (= حض...توضیحات بیشتر
ابوالفتح(عربی) 1- پدرِ فتح؛ 2- (اَعلام) ابوالفتح خان زند: شاه ایران [1169-1194...توضیحات بیشتر
ابوالفضل(عربی) 1- پدر فضل؛ 2- (اَعلام) 1) ابوالفضل عباس(ع): (= عباس بن علی)، )...توضیحات بیشتر
ابوالقاسم(عربی) 1- پدر قاسم؛ 2- (اَعلام) 1) ابوالقاسم: کنیهی پیامبر اسلام(ص)،  ...توضیحات بیشتر
ابوبکر(عربی) 1- پدر بَکر؛ 2- (اَعلام) 1) ابوبکر: (= عبدالله ابن ابی قحافه) [...توضیحات بیشتر
ابوتراب(عربی) 1- پدرِ خاک؛ 2- از کنیه‌های حضرت علی(ع)، امام اول شیعیان [قرن ا...توضیحات بیشتر
ابوذر(عربی) (= اباذر) (اَعلام) جُندُب ابن جُناده (= ابوذر غفاری): [قرن اول ...توضیحات بیشتر
ابوطالب(عربی) 1- پدرِ طالب؛ 2- (اَعلام) ابوطالب: عَبد مَناف ابن عبدالمطلب [قر...توضیحات بیشتر
اِجلال(عربی) 1- بزرگ داشتن، تجلیل؛ 2- شوکت و جلال، بلندی مقام؛ 3- کبریا و عظ...توضیحات بیشتر
احترام(عربی) 1- حرمت داشتن، محترم بودن؛ 2- حرمت، پاس، بزرگداشت؛ 3- رفتار و گ...توضیحات بیشتر
احد(عربی) 1- یگانه، یکتا، بیمانند؛ 2- از نام‌های خداوند؛ 3- یکی، یک نفر، ...توضیحات بیشتر
احسان(عربی) 1- خوبی، نیکی، نیکویی؛ 2- (به مجاز) بخشش، انعام، نیکویی کردن؛ 3...توضیحات بیشتر
احسان الله(عربی) بخشش خدا، آن که خداوند به او نیکوئی مرحمت کرده است.توضیحات بیشتر
احسانه(عربی ـ فارسی) (احسان + ه (پسوند نسبت))، منسوب به احسان، ( احسان.توضیحات بیشتر
احلام(عربی) 1- جمع حلم، بردباریها، وقارها؛ 2- عقل‌ها؛ 3- جمع حلیم، بردباران...توضیحات بیشتر
احمداحمد، صفت تفضیلی از «حمد» به معنای کسی که کارش به ستایش رسیده است . هم...توضیحات بیشتر
احمدحسین(عربی) از نام‌های مرکب، ا احمد و حسین.توضیحات بیشتر
احمدرضا(عربی) 1- از نام‌های مرکب؛ 2- کسی که به اوصاف خشنودی و ستوده متصف است....توضیحات بیشتر
احمدعلی(عربی) نامی مرکب، ( احمد و علی.توضیحات بیشتر
احیا(عربی) 1- زندگان؛ 2- زندگی؛ 3- زندگی از نو؛ 4-خاندان‌ها، قبیله‌ها.توضیحات بیشتر
اخلاص(عربی) 1- دوستی خالص داشتن، خلوص نیت داشتن، عقیده داشتن، عقیده پاک داش...توضیحات بیشتر
ادریس(عربی) (اَعلام) نام یکی از پیامبران که در قرآن کریم نیز دو بار ذکرش آم...توضیحات بیشتر
ادنا(عربی، ادنی) 1- از واژه  های قرآنی؛ 2- (در قدیم) کمترین، جزئی  ترین؛ 3...توضیحات بیشتر
ادهم(عربی) 1- سیاه، تیرگون؛ 2- آثار نو؛ 3- بند و قید؛ 4- (اَعلام) نام پدرِ...توضیحات بیشتر
ادیب(عربی) 1- زیرک، 2- نگاهدارندهی حد همه چیز؛ 3- بافرهنگ، دانشمند؛ 4- خدا...توضیحات بیشتر
ادیبه(عربی) (مؤنث ادیب)، ( ادیب. 1- ، 2- ، 3- ، 4- و5-توضیحات بیشتر
اَرحام(عربی) (جمع رحم)، خویشان، کسان، بستگان، منسوبان به ویژه منسوبان نَسَبی...توضیحات بیشتر
ارسطو(معرب یونانی، Aristotle) (= ارسطاطالیس) [384-322 پیش از میلاد]، حکیم و...توضیحات بیشتر
اَرسَن  1- انجمن، مجلس، محفل، مجمع، مجلس بزم؛ 2- (در پهلوی) (آرسن، ārasan) ا...توضیحات بیشتر
ارشاد(عربی) 1- رهبری، هدایت کردن، راه نمودن؛ 2- راهنمایی، نشان دادن راه درس...توضیحات بیشتر
ارشد(عربی) 1- رشیدتر، بزرگتر؛ 2- دارای درجه و مقامی بالاتر از دیگران، مافو...توضیحات بیشتر
ارکان(عربی) 1- رکن‌ها، مبناها، پایه‌ها؛ 2- (به مجاز) بزرگان، اعیان، کارگزار...توضیحات بیشتر
اریسا(معرب یونانی) (= ایرسا)، ( ایرسا.توضیحات بیشتر
ازهار(عربی) (جمع زَهر) (در قدیم) گل‌ها، شکوفه‌ها.توضیحات بیشتر
اُسامه(عربی) 1- (اَعلام) نام چند تن از صحابیان پیامبر اسلام(ص) از جمله اسامه...توضیحات بیشتر
اسد(عربی) 1- شیر، شیر درنده؛ 2- کنایه از شجاعت و بیباکی؛ 3- (اَعلام) نام ...توضیحات بیشتر
اسدالله(عربی) 1- شیرخدا؛ 2- (اَعلام) 1) از القاب حضرت علی(ع)؛ 2) لقب حمزه سید...توضیحات بیشتر
اسرا(عربی) 1- به شب راه رفتن، در شب سیر کردن؛ 2- معراج پیامبر اسلام(ص)؛ 3-...توضیحات بیشتر
اسعد(عربی) 1- سعید، نیک بخت؛ 2- خوش‌ترین، مبارکترین؛ 3- نیک بخت‌تر، خوشبخت...توضیحات بیشتر
اسکندر(معرب از یونانی) 1- به معنی یاوری کننده مرد؛ 2- (اَعلام) 1) اسکندر (= ...توضیحات بیشتر
اسلام(عربی) 1- (در ادیان) نام آئین مسلمانان که آورندهی آن حضرت محمّد(ص) است...توضیحات بیشتر
اَسلَم(در قدیم) 1- سالم‌تر، تندرست‌تر، بیخطرتر؛ 2- (اَعلام) 1) نام ساربان پی...توضیحات بیشتر
اسما(عربی) 1- نام‌ها، اسامی؛ 2- معارف، حقایق؛ 3- (در تفسیر قرآن) و (در تصو...توضیحات بیشتر
اسمر(عربی) (در قدیم) گندم‌گون؛ سبزه.توضیحات بیشتر
اُسوه(عربی) 1- پیشوا‌، رهبر، مقتدا، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی گردد؛ 2-...توضیحات بیشتر
اشرف(عربی) 1- گرانمایه تر، شریف‌تر؛ شریف‌ترین، والاترین؛ 2- (در قدیم) بالا...توضیحات بیشتر
اشواق(عربی) (جمع شَوق) (در قدیم) شوق  ها، آرزومندی  ها.توضیحات بیشتر
اصغر(عربی) کوچکتر، خردتر، کِهتر. [این نام به اعتبار نام حضرت علی اصغر(ع) ف...توضیحات بیشتر
اطلس(معرب از یونانی) 1- پارچهی ابریشمی، پرنیان، دیبا، ابریشم گران‌بها؛ 2- ...توضیحات بیشتر
اطهر(عربی) (در قدیم) پاکیزه‌تر، پاک تر، طاهرتر.توضیحات بیشتر
اطهره(عربی ـ فارسی) (اطهر + ه (پسوند نسبت)) منسوب به اطهر،   اطهر.توضیحات بیشتر
اعتماد(عربی) 1- باور داشتن و صحیح دانستنِ چیزی یا کسی؛ 2- پشتگرمی؛ 3- عقیده ...توضیحات بیشتر
اعظم(عربی) 1- بزرگ، بزرگتر، بزرگترین، بزرگوار، بزرگوارتر؛ 2- از صفات خدوند...توضیحات بیشتر
اعلا(عربی) 1- برتر، بالاتر، بلندتر، برگزیده از هر چیز؛ 2-نامی از نام‌های خ...توضیحات بیشتر
افتخار(عربی) فخر، فخر کردن، نازش، نازیدن، سرافرازی.توضیحات بیشتر
اِفراح(عربی) (در قدیم) شاد کردن.توضیحات بیشتر
افضل(عربی) فاضل‌تر، برتر از دیگران در علم و هنر و اخلاق و مانند آنها، برتر...توضیحات بیشتر
اقبال(عربی) 1- در باور عامه، آنچه باعث خوشبختی میشود؛ 2- بخت و طالع؛ 3- روی...توضیحات بیشتر
اقدس(عربی) 1- پاکتر، پاکیزه‌تر، مقدس‌تر؛ 2- عنوانی احترام آمیز برای بزرگان...توضیحات بیشتر
اقلیما(معرب از یونانی) 1- (= اقلیمیا) (در قدیم) ماده‌ای که از گداختن برخی از...توضیحات بیشتر
اکبر(عربی) 1- بزرگتر، مِهتر؛ 2- سالمندتر، بزرگسال‌تر. [این نام به اعتبار ا...توضیحات بیشتر
اکرام(عربی) 1- بزرگداشت، گرامی داشتن، احترامکردن، حرمت، احسان؛ 2- از واژه‌ه...توضیحات بیشتر
اکرم(عربی) 1- گرامیتر، آزادتر، بزرگتر، بزرگوار، گرامی؛ 2- از نام‌های خداون...توضیحات بیشتر
التفات(عربی)  توجه، نگرش؛ مهربانی، لطف.توضیحات بیشتر
الفت(عربی) خو گیری، انس‌، محبت، دوستی، همدمی، عادت کردن به کسی (چیزی) همرا...توضیحات بیشتر
الله یار(عربی ـ فارسی) دوست خدا.توضیحات بیشتر
الوان(عربی) 1- رنگ‌ها، نوع‌ها، رنگارنگ، رنگین؛ 2- (در قدیم) گوناگون، گونه‌گ...توضیحات بیشتر
الهام(عربی) 1- به دل افکندن، در دل انداختن؛ 2- القاء معنی خاص در قلب به طری...توضیحات بیشتر
الهه(عربی) (= الاهه) (مؤنث «اله»رب‌النوع)؛ 1- پرستش کردن؛ 2- ماه نو؛ 3- آف...توضیحات بیشتر
الیا(یونانی) 1- گل خطمی صحرایی؛ 2- (در عربی) شحم‌المرج.توضیحات بیشتر
الیار(ترکی ـ فارسی) یار و یاور ایل، دوست و رفیق ایل، یار شهر و ولایت، یاور ...توضیحات بیشتر
الیکا(سنسکریت) 1- هیل [= هِل، دانهی معطر گیاهی از تیرهی زنجبیلیها]؛ 2- (در ...توضیحات بیشتر
الینا(عربی) (الی= نیکویی، نعمت + نا = ضمیر اول شخص جمع در عربی) نیکویی و نع...توضیحات بیشتر
ام البنین(عربی) 1- مادر پسران؛ 2- (اَعلام) لقب فاطمهی کلابیه دومین همسر امیرالم...توضیحات بیشتر
ام سلمه(عربی) (اَعلام) 1) [حدود سال 60 هجری] نام یکی از همسران پیامبر اسلام(ص...توضیحات بیشتر
ام فروه(عربی) (اَعلام) 1) مادر امام جعفر صادق(ع)؛ 2) نام دختر امام موسی بن جع...توضیحات بیشتر
ام کلثوم(عربی) 1- شیر ماده؛ 2- (اَعلام) 1) سومین دختر پیامبر اسلام(ص) [سال 9 ه...توضیحات بیشتر
امان(عربی) 1- بی بیم شدن، بی ترس؛ ایمن؛ 2- حفاظت، عنایت؛ 3- زنهار، پناه؛ 4...توضیحات بیشتر
امانه(عربی) 1- اطمینان و آرامش قلب.توضیحات بیشتر
امجد(عربی) (اَعلام) بزرگتر، بزرگوارتر، بزرگوار.توضیحات بیشتر
امرالله(عربی) 1- فرمان خدا، دستور خدا؛ 2- از واژه‌های قرآنی.توضیحات بیشتر
اسامی دختر و پسر با ریشه های

نام های دخترانه و پسرانه شروع شده با