- الهه ام کیسه آبم سوراخ شده هر کی در توانش بود منو دعا کنه18,179 بازدید5,719 پاسخ
- خانم دکتر من واقعا دست خودم نیست و استرس زیاد دارم . یا وقتی میترسم بین قفسه سینم داغ میشه . انگار تیر میکشه . این حالت موقع استرس هم دارم . خیلی سعی میکنم کنترلش کنم . اما انگار دارم هرروز بدتر میشم . طوری که تلفن زنگ میخوره ، یا یه نفر صدام میکنه یا یه نفر میخوام ببینم بعد مدت ها کلا استرس که میگیرم خیلی بین قفسه سینم تیر میکشه .
چیکار کنم ؟ نگرانم آیا این تیر کشیدن و حالت داغی برای میشه آب مشکلی نداره ؟ چون از یه طرف اینطوری میترسم ، بعدش هم عذاب وجدان و استرس کیسه آب رو دارم واقعا دیگ نمیدونم چیکار کنم .>استرس و ترس در بارداری271 بازدید20 پاسخ - من امروز به فاصله ی حدوده دو ساعت،دوبار حرکات ریتمیک و سکسکه ای جنین رو احساس کردم.سن بارداری من ۳۷ هفته و ۶ روز است و میزان مایع امونیاتیک در دخرین سونو که ۵ روز پیش دادم،۲۱۰ mm گزارش شده بود.که نسبت به هفته ی قبلی ۱۰ تا بیشتر شده بود.میخوام بدونم ممکنه با توجه به شرایطی که دارم،این میزان حرکات ریتمیک نشانه ی خطر برای جنین باشه؟ممکنه بندناف پیجیده باشه یا مثلا اکسیژن رستنی و خونرسانیش ضعیف شده باشه؟>سکسکه جنین در هفته ۳۸194 بازدید11 پاسخ
- من تازه فردا وارد ۲۴ هفته میشم و بارداریم کاملا اوکی هست و هیچ دردی ندارم بجز یخورده کمر درد بعد نشستن طولانی یا جای سفت نشستن
امروز کار سنگین انجام ندادم و نشسته بودم یهو یه سرفه کوچیک کردم و احساس کردم خیلی ببخشید یهو لباس زیرم یخورده خیس شد.
حالت ترشح نبود و آب بود و بدون بو و رنگ خیلی نگران شدم و نمیدومم چیکار کنم
و اینکه بعدش لباس زیرمو تعویض کردم و چند باری سرفه کردم چیزی نشد>خیس شدن لباس زیر بعد سرفه در هفته ۲۴ بارداری219 بازدید12 پاسخ - پری روز یکی واسم تعریف میکنم ک کیسه آبش سوراخ شده بود و خبر نداشت شانس اورده ک نزدیک زایمانش بوده و رفته بیمارستان فهمیده.
حالا من واسم سوال پیش اومد که اگه کیسه آب سوراخ باشه و آبش تموم شه بعدش خون میاد؟یا حرکت بچه عوض میشه؟اخه در مورد حرکت بچه ازش پرسیدم میگه حرکاتش مثل همیشه بوده.یا از طریق دستگاه ضربان قلب متوجه میشن؟
میشه واسم توضیح بدید از نگرانی دربیام🥺>توهم جدید من 😐لطفا بیاین😬537 بازدید7 پاسخ - من از هفته ۳۰ توی سونوگرافیم سن رشد جنینم رو یه هفته کمتر نشون میداد،هفته ۳۲ مجدد سونوی داپلر شدم با اختلاف ۱۰ روز، هفته ۳۳ یهو فشارم رفت بالا بستری شدم ولی دفع پروتئین نداشتم این دفعه سونو کردم اختلاف دور شکم بچه شد ۳ هفته.
تحت نظر دکتر قرص فشار خوردم و آمپول آنوکساپارین زدم.
برای کنترل بیشتر هفته ای یه بار سونوی داپلر میدادم هر دفعه اوضاع از دفعه قبل بدتر میشد😞
اول هفته ۳۵ که سونو دادم iugr یا محدودیت رشد داخل رحمی رو تشخیص دادن. یه جورایی بچم از هفته ۳۱ تا ۳۵ رشد مطلوب نداشت. و وزنش اصلا بالا نمیرفت آخرین وزنش ۱۸۰۰ بود. در صورتیکه خیلی به خودم رسیدم و چیزای مقوی خوردم ولی فایده نداشت.
دکترم واسه ۳۰ دی برام وقت سزارین گذاشت.
شنبه همین هفته که واسه nst رفته بودم پیش دکترم بهم گفت آمادگیش رو داشته باش ممکنه سه شنبه بچه رو در بیاریم دیگه شرایط رحم واسش مناسب نیست.
منم کارامو کرده بودم و آماده بودم فقط باید کارای بستری رو یه روز قبلش انجام میدادم.
یکشنبه شب وقتی داشتم گاز رو تمیز میکردم یهو یه چیزی ازم ریخت یه عالمه آب شفاف ازم ریخت و فهمیدم کیسه آبم پاره شده، حالا مگه بند میومد یه ۱۰ دقیقه ای به فواصل هی آب میریخت ازم.
خلاصه جمع کردیم و اومدم بیمارستان بستری شدم و دکترم اومد.
چونکه این اتفاق اورژانسی بود و منم معده ام پر بود و آمپول آنوکساپارین زده بودم مجبور شدن بیهوشم کنن😔
ساعت ۰۰:۲۰ بامداد پسر کوچولوم به دنیا اومد ولی به خاطر بیهوشی من نتونستم ببینمش به خاطر وزن خیلی کم اون هم مستقیم رفت NICU. منم رفتم ICU و ۱۰ ساعت اونجا بودم بدون اینکه بچمو ببینم😭😭
الان توی بخش هستم و پسرم توی NICU بالاخره دیدمش ۱۸۰۰ وزنشه خیلی ظریف و نازه مثل عروسک میمونه نمیدونم چقدر قراره نگهش دارن. اینجا همه با نی نی شون هستن همش صدای ونگ بچه میاد ولی من پسرم پیشم نیست😭
زایمانم خیلی سخت بود این یهویی اومدن پسرم هم سخت ترش کرد.
الان به زور پمپ درد میتونم راه برم.
NICU هم بهم گفته شیرتو بدوش بیار چون ما فقط شیر خودت رو به بچه میریم منم هر چی ماساژ دادم کیسه آبگرم گذاشتم شیردوش برقی استفاده کردم نیومد که نیومد😔
فکر کنم از حالا افسردگی داره میاد سراغم...
>زایمان در هفته ۳۵، جنین iugr فشار بالای خودم و در نهایت پارگی کیسه آب🤰👶3,662 بازدید90 پاسخ - یا دوبار فقط ترشح رقیق میاد ؟>فوری 🚨🚨🚨سلام ترشح کیسه آب چجوریه ؟ پیوسته میاد ؟428 بازدید19 پاسخ
- یا دوبار فقط ترشح رقیق میاد ؟>فوری 🚨🚨🚨سلام ترشح کیسه آب چجوریه ؟ پیوسته میاد ؟428 بازدید19 پاسخ
- من استراحت مطلقم و پساری دارم. از یک هفته بعد گذاشتن پساری وقتی یک بار در طول روز بلند میشدم ترشحات آبکی تا رون پام میریخت. رفتم تست امینوشور دادم منفی بود ولی عفونت قارچی شدید داشتم که گفتید پماد کلوتریمازول استفاده کردم و عفونت ادراری همداشتم سفکسیم میخوردم اون عفونتم خوب شد و دیگه ترشحاتمم خیلی کم بود.
حالا بعد قطع سفکسیم دوباره کم کم ترشحاتم زیاد شد الان همون روزی یکبار که بلند میشم دستمال میذارم و بلند میشم بعد دستماله خیس خیس میشه وسطشم ترشح لوسیونی کرم رنگ دارم. خیلی نگرانم این میتونه برا کیسه آب باشه؟ واقعا شرایط دکتر رفتن و تست دادن مجدد رو ندارم بخاطر مطلق بودنم ولی خب همیشه وسط ترشحات آبکی اینترشحات لوسیونی هستش>ترشح زیاد یا نشتی کیسه آب؟427 بازدید19 پاسخ - من چند روزه ترشح رقیق دارم، وقتی دستمال میکشم گاهی حالت سفیدطور هم داره گاهی هم کاملا بی رنگ و شفاف مثل آب
حجمش طوری نیست که لباس زیرم خیس کنه فقط روی لبه های واژن نمناک هست
از دیروز هربار دستمال کشیدم دستمال نمناک شده
واقعا نمیدونم کیسه آب هست یا ترشح
خانومای که تجربه نشتی دارید راهنمایی میکنید لطفا
حرکاتش هم خوبه، گاهی ضعیف گاهی محکم ولی تعدادش اوکیه>ترشح رقیق یا نشتی کیسه آب333 بازدید11 پاسخ - ترشح کیسه آب یکسره هست؟
من آب دور جنینم کم شده الان خیلی آب میخورم
یه عطسه کردم یه چیزی ازم خارج شد
شورتم تیره بود نفهمیدم رنگشو. یکم سفیدی داشت. ولی خب قشمت جلوی شورتم بود
بعد پد گذاشتم و راه رفتم خیس نشد
نشت کیسه یکسره میاد؟>نشت کیسه آب یکسره هست؟ یا لحظه ای534 بازدید25 پاسخ - من دیروز رفتم سونو اندکس مایع رو نوشته حداقل نرمال(AFI=8/5 cm)
پاره یا سوراخ شدن کیسه آب چجوریه؟؛ از کجا بفهمیم؟! شبیه ترشحات واژنه یا نع؟!
و اینکه تو سونو مینویسن صدک منظور چیه؟!>علائم پاره شدن کیسه آب505 بازدید24 پاسخ - من ۲۵ هفته و ۵ روز هستم هفته پیش چهارشنبه صبح احساس آبریزش داشتم البته کم بود ولی رفتم بیمارستان تست آمینو شور دادم منفی بود معاینه واژینال شدم گفتن کیسه آب شفاف شده و سونو دادم گفتن آب دور بچه مناسبه عددش ۱۵ بود ولی جفت سر راهی هست و خیلی پایینه.
الان هفته ای یکی آمپول فمولایف ۲۵۰ میزنم و بیشتر استراحت میکنم و دراز کشیدم
میخواستم بدونم میتونم حمام برم؟ ایستاده یا نشسته؟
میتونم کارهای خونه رو انجام بدم ؟ >حمام رفتن با وجود جفت سر راهی648 بازدید17 پاسخ - امکان پاره شدن کیسه آب در بارداری دوم444 بازدید69 پاسخ
- من هفته ی 38 هستم و چند روزیه که ترشحات بی رنگی دارم که شبیه ترشحات سابقم نیست
طی سرچی که کردم باید ترشحات با فشار باشه تا پارگی باشه برای من اینجوری نیس گاهی حسش می کنم گاهی هیچ حسی ندارم
تکونای بچه هم خوبه خدا رو شکر هیچ علامت دیگه ای هم ندارم
خواستم بپرسم کسی روزای آخر همچین تجربه ای داشته؟ دلیلش نشتی کیسه آب بوده؟
خانم دکتر جای نگرانی هست؟ باید به دکترم مراجعه کنم؟ >ترشحات بی رنگ نشانه ی پارگی کیسه آبه؟311 بازدید13 پاسخ - کیسه آب پاره شده یا نه؟1,201 بازدید92 پاسخ
- ترشحات زیاد بی رنگ و بی بو هفته 14بارداری عادیه؟296 بازدید13 پاسخ
- یه سوال دیگه هم میشه خودمون بگیم سوند بهمون وصل نکنن،اونوقت چه مشکلاتی پیش میاد؟>کسایی که کیسه آبشون پاره شده بود قبل سزارین542 بازدید27 پاسخ
- دوستان یه سوال دارم، من همچنان سرماخوردگیمو دارم، عطسه هام قطع شده و دفع آب کیسه به شدت دیروز دیگه ندارم.
در اصل امروز رفتم سونو کردم و دوباره تست آمینو شور رو تکرار کردم.
سه ساعت تو نوبت سونو نشسته بودم اصلا خیس نشدم با وجودی که کلی هم سرفه میکردم. دکتر سونو از نتیجه سونوم راضی بود. بعد رفتم تست آمینوشور دادم دوباره هم هاله انداخت و گفتن مثبته.
زنگ زدن به دکترم ریپورت سونو رو خوندن و گزارش تست رو بهشون گفتن، بعد دکترم گفتن باید بری بستری بشی. چون آب دور جنین یا همون ایندکس واسه من 10 بود. گویا نسبت به سنش مقدار آب دورش کمه.
رفتم واسه بستری جلو در بیمارستان دیدم اون هاله کمرنگه کاااامل پاک شده اثری ازش نیست.
با سوپروایزر بخش مشورت کردم (همکار خواهرم بود) گفتن به نظر من برو خونه دو سه روز استراحت مطلق باش و مایعات زیاد بخور بعد دوباره سونو رو تکرار کن اگه آب کمتر شده بود بعد بیا بستری شو با توجه به اینکه هم دارم دارو میخورم واسه رفع آبریزش هم تب و لرز و درد و علائم دیگه ای ندارم.
بعد به دکترم پیام دادم گفتم میتونم دو سه روز صبر کنم؟ گفتن هنوز مقدار آب دور جنین خیلی کم نشده، اگه آبریزی قطع شده میتونی صبر کنی اما اگه ادامه داره بهتره بستری بشی، ولی هر مشکل خاصی برات پیش اومد سریع برو بستری شو.
منم اومدم خونه الان استراحت مطلقم.
میشه شماهام اگه شرایط مثل من رو تجربه کردید باهام در میون بذارید؟
نظرتون رو بهم بگید راجع به تصمیمم 😐>کم بودن آب دور جنین در هفته 21386 بازدید56 پاسخ - من ی سوال داشتم خیلی نگرانم
امروز رفتم دستشویی فرنگی شیر آب باز کردم توی شلنگ و لوله هوا گرفته بود با شدت زیاد آب رو داد بیرون...منم شلنگ دقیقا رو به جلوم بود ...بعدش با دستمال خشک کردم یکم در حد لکه صورتی خون دیدم ...البته بعدش حس کردم از سوزشش که سمت پرینه و به پشت سوزش دارم خون مربوط به جلوم نبودهم...احتمال داره به کیسه آب لطمه ای وارد کرده باشه ؟ خیلی میترسم..ممنون میشم اگر کسی تجربه ای داره بگه ...یا اگه کسی کیسه آبش سوراخ شده قبلا بیاد بگه چه علائمی داشته ؟نشتی کیسه آب تا چه حد خطرناکه؟>پاره شدن کیسه آب671 بازدید43 پاسخ
بچه ها الهه ام دارم میرم بیمارستان گمونم امشب زایمان میکنم
هر کی در توانش بود منو دخترمو دعا کنه
الهی که هر کی منتظر خدا دلشو غرق شادی کنه و هر کسی هم بارداره صحیح و سالم بارش و زمین بذاره
و هر کی بچه داره خدا براش نگه داره
خونه تکونی عید و نکات کاربردی
سلام سلام😍 بیاین از تجربه هاتون واس خونه تکونی بگین
من نیاز دارم یکی هولم بده موتورمو روشن کنه😂
پارسال گفتم کاری نمیکنم شب قبل سال تحویل کل آشپزخونه رو ریختم بیرون تا قبل سال تحویل در حال تمیزکاری بودم😬
اصلا نمدونم چی ب چیه و از کجا شروع کنم و چکار کنم
اگ ایده ای دارین روشی دارین یا هرچی ک ب درد بخوره بگین
بچه ها ی سوال بهم ریختم
شما جای من باشین چیکا میکنین این همه خواهرشوهرم جمع جورشکردم درنبود مادرشوهرم این چیزا حالا برگشته میگه خونه خواهرخودم راحتترم غذام آماده همه چیم آماده
منم پیامش دادم که حالا ک اونجا خوبه همونجام بمون چ کاریه برگردی
خیلی بهم برخورده واقعا عصبی شدم😔
تایپیک مادرشوهر پررو و شعور ندار😵😵😁😁
خانوما شماهام مادرشوهر اتون آنقدر پررو هستن
من مادرشوهرم هر موقع بخوایم با اون جایی بریم میره جلو میشینه،فکر میکنه صندلی جلو باید در اختیار اون باشه
خیلی تو مخمه این اخلاقاش
چجوری باید باهاش برخورد کنم که بفهمه چیزی مال اون نیست و کاری هم اگر میکنم از سر لطفه نه وظیفه
مهمان داری با مریضی و وضعیت بارداریم
سلام دوستان واقعا دلم پره گفتم یکم با شما صحبت کنم
چرا خانواده شوهر انقدر بد هستن؟
من سر بارداری اولم خیلی اذیتم کردن یعنی از اول بارداریم تا آخرش من مهمون داشتم هرهفته یا دوهفته یکبار حرفی هم نمیتونستم بزنم چون بهشون سریع برمیخورد و هزارتا حرف تو فامیل پشتم میزنن
هرهفته باید شام میدادم بهشون درحالی که خانواده خودم میگفتن تو با این وضعیت چطوری میخوای آشپزی کنی و نمیومدن، یعنی من تا روز آخر مهمون داشتم دقیقا شبی که رفتم برای زایمان شام گذاشته بودم جاریم و خواهرشوهرم خونمون بودن بعد منو درد زایمانم گرفته بود حالم خیلی بد بود بخاطر همین سر بارداری دومم اصلا به کسی نگفتم تا ۸ ماهگی و اصلا اذیت نشدم حالا که سومی رو باردارم مادرشوهرم ماه پیش که خونمون بود متوجه شد از حالم که باردارم به شوهرم گفت من فهمیدم فاطمه حامله اس بعد که رفت زنگ زد به کل فامیل گفت ولی حتی به خودم یه زنگ نزد
حالا رفته شهر خودشون و الان زنگ زده به شوهرم که با خاله ات و مادربزرگت داریم میایم خونتون
منم الان سرماخوردگی شدید گرفتم بدن و سرم درد میکنه نمیتونم سر پا وایسم
از اونطرفم اتاق هارو بچه ها ریختن به هم منم بخاطر اینکه نزدیک عیده به هیچی دست نزدم گفتم کم کم جمع میکنم الان نمیتونم دو روزه جمعشون کنم به شوهرم میگم ازشون معذرت بخواه بگو زنم حالش بده بمونن عید بیان میگه من نمیتونم طرف زنگ زده میگه دارم میام بگم نیا ؟
دلم از این میگیره چرا وقتی میفهمن باردارم بدتر میکنن باهام؟مادرشوهرم اونسری دید که بچه ها چقدر شلوغ میکنن اصلا نمیزارن به کارام برسم اون ماه که اینجا بودن دیدن من اصلا وقت نمیکردم بشینم همش یا جارو میکشیدم یا دستمال میکشیدم یا شام و ناهار میزاشتم نمیدونم چیکار کنم واقعا اگه سرما نخورده بودم یکم شرایطم بهتر بود الان واقعا نمیتونم شوهرمم که اصلا هیچی
گریه ام میگیره به حال خودم😔
دوستان بازم رفتم دکتر بازم همون حرفهای همیشگی...😔
بعد ای وی آف قبلیم پنج شش ماهه دارم رعایت میکنم قند و شکرو حذف کردم و خوابم هم بهتر شده
امروز رفتم پیش ی دکتر جدید مشهد
تا شرایطمو فهمید همون اول گفت جنین اهدایی
بعدش کسونو کرد میگه تخمدان چپت سه چهار تا بیشتر نداره از اینا هم خیلی چیزی در نمیاد
بعدم میگه معلوم نیست دوباره شوهرت عمل بشه نتیجه داشته باشه
گفتم من دو سه ماه دیگه میتونم بیام ک وارد سیکل بشم ، سریع برداشت گفت آخه خودتم مشکل داری معلوم نیست تا اون موقع همین سه چهار تا هم باشه یا نه
از مطبش تا خونه تمام گریه کردم
از این طرف هم وزنمو هم اندازه گرفت ۳۴ کیلو شده بودم
نمیدونم چرا همش کم میشه وزنم با اینکه غذا خوردنم معمولیه
همش با خودم میگم شاید حتی اگه مثه دفعه قبل همون دو سه تا جنین هم تشکیل بشه بازم مثبت نشم با این وضعیتی ک دارم
همش میگم نکنه باید آرزوی دیدن بچه هامونو ب گور ببرم 😭
خیلی میترسم
نمیدونم باید چ کار کنم
دوباره برم تهران همون مرکز قبلی یا برم مشهد پیش ی دکتر دیگه
همش ب خدا میگم چرا کار ما رو ب این بنده هات انداختی؟
ب خدا اکثرشون تاجر شدن
سه چهار ساعت تو مطب نشستم
اول فقط اهدایی ها رو میفرستن داخل
ی جوری هم ناامیدت میکنن ک فقط بری سراغ اهدایی
ای خدا یعنی هیچ راهی برا ماها وجود نداره😭😭
سلام بچه ها.بانو ام ..ممنونم که پیگیر حالم شدین
آزمایشا سالم بود ولی قسمت نبود پسر باشه و نی نی دختره ..بخاطر آمنیو کمی آب ازم رفت که رفتم دکتر خدارو شکر خوبه🙏❤️این چندروز شوکه بودم و حالم خراب بود ولی باهاش کنار میام مطمئنم
شوهرم عصر بردم براش قنداق فرنگی و جوراب و گل سر و سرهمی خرید گفت واسه عیدیش ولی انگار برام غریبه هنوز
دعا کنید سلامت باشه و زود زود مهرش به دلم بیفته هنوز حس میکنم پسره🥺💔ولی جواب امنیو قطعی دختره
بازم ممنونم از پیگیریاتون❤️❤️❤️🙏🙏🙏اگه صرار دارم بخاطر بیماریم هست وگرنه تلاش میکنم تا به خواسته م برسم
نظر سنجی اسم😂❤️زود بیاین
بیاین زودنظر بدید واسه دخترکم❤️
زور زدن نوزاد بعد از خوردن شیر
مامانا پسر من بعد خوردن شیر گاها زور میزنه و این پیچش سه ساعتم زمان میبره ولی گاها اینجور نیست، شیر خشک نان یک بهش میدم. فردا میخوام ببرمش دکتر ولی امروز خیلی اذیت شده، سرماخوردگی هم داره. ممنون میشم علت زور زدن رو بگید و راه حلش هم بگید چکار کنم تا فردا کمتر اذیت بشه ممنونم از همگی.
🔴🔴چله خونه دار شدن....🏠🏘️🏡
سلام دوستان ، الهی همیشه دلتون شاد و لبتون خندان باشه و حال دلتون عالی باشه🌻
💥چله خونه دار شدن گذاشتم . هر کسی دوست داره میتونه شرکت کنه 💥
چله به این صورت هست که :
به مدت ۴۰ روز ، هر روز ۴۰ مرتبه ، آیه ۲۹ سوره مومنون بخونیم .
💥اونایی که اشتراک اوما ندارن ، میتونند هر روز که خوندن لایک کنند...♥️
امشب شب نیمه شعبان هست ازتون میخوام بیایید نفری ۱۲ تا صلوات ب نیت
حضرت قائم (ع) بفرستیم،
ان شاءالله خدا ب برکت صلواتایی ک میفرستیم
۱_ظهور آقا امام زمان(عج) رو برسونه
۲_همه ی مریضا رو لباس عافیت بپوشونه
۳_همه ی رفتگانمون رو ببخشه و بیامرزه
۴_عاقبت ب خیرمون کنه
۵_گره از مشکلات همگیمون باز کنه
۶_همه مستاجرا صاحب خونه بشن
۷_همه ی خانمای باردار بارشون رو ب سلامتی زمین بذارن
۸_همه کساییکه چشم انتظارن خدا دامنشون رو سبز کنه
الهی آمین 💚💚💚
نظر سنجی اسم دخمل 😍🥰
سلام مامانهای گل اوما الهی که حال دلتون خوب باشه❤🌹
ممنونم میشم نظرتون راجب انتخاب اسم دختر بگید
هنوز مشخص نیست نی نی جون دخمل یا پسمل
اما انشاالله اول سالم باشه اگه پسر باشه آرشا میزارم
ولی برای دختر نمیدونم و اسمی قطعی تصمیم نگرفتم ممنون میشم با نظراتتون باعث بهتر تصمیم گرفتنم بشید ❤❤🌹🌹
مامانهایی که شیر خودتون و به نوزادتون دادید میشه لطفاً جواب بدید
هر بار چقدر شیر میخوره دختر من تو هر وعده نهایت ۱۰ دقیقه شیر میخوره
بعدم تا سه ساعت نمیخوره تا دوباره بخواد شیر بخوره و سینه مو بگیره یه عالمه گریه میکنه انگار دوس نداره 😭😭😭
حالا زردی گرفته رو ۱۱/۵ هست
چجوری مرتب شیر بدم وقتی بچه نمیخوره
اگه راه حلی دارید بگید ممنون میشم
برنده قرعه کشی شهر اشپزخانه شدم
هدیه اش:
۵۰میلیون هدیه
بلیت سفر امام رضا
و سرخکن رایان
ولی اعتمادش سخته
چون به ما گفتن باید ۷میلیون واریز کنی برا مالیات
میترسم ۷میلیون پرداخت کنم ک کلاه بردار بشن
زنگ زدیم به پشتیبانی شهر اشپزخانه، گفت حقیقت داره جایزه هاش همینن
اگه ب شما زنگ زدن و شمارهکارت دادن یعنی شما برنده شدید
و اون ۵۰میلیون رو باید بیای فروشگاه جنس بخری با ۷۰درصد تخفیف، ۳۰درصد دیگش شما پول بدید
بنظرتون کلاهبردار نیست؟؟؟؟
سلام دوستان کسی هست واکسن نزده باشه ؟؟
سلام بچه ها این داستانای جدید درمورد واکسن و ارتباطش با اوتیسم چیه ؟؟
پیج بابایی توی اینستا رو دیدید که همش از عوارض واکسن میگه یا یه پیج دیگه هم هست سام اورگانیک
کسی توی اطافیانتون دیدید واکسن نزده باشه؟؟
منکه واکسن دوماهگی پسرمو زدم همون قدیمیا رو فقط اجازه دادم بزنن روتاویروس و پنوموکوک رو نذاشتم
خودمم تو دوران کرونا واکسنشو نزدم از عوارضش میترسیدم حالا برای واکسن بچه ها هم مردد شدم هم از زدنش میترسم هم نزدنش
دوقلوها و چندقلوه پیام بدن
دوقلوها و چند قلوها پیام بدن
تولد یک سالگی پسر عجول من
چهارشنبه بود . تو گرگ و میش غروب آسه آسه قدم برمیداشتم . الکی نبود که بار شیشه داشتم. هفت ماه تو شکمم بغلت کرده بودم . کل شهر بوی شکلات میداد و دستای من بوی پرتقال . پرتقال به دست رفتم خونه . خونه که چه عرض کنم انباری خاطرات جمع شده که قرار بود کوچ کنه به شهر مادری. زنگ زدم به اولین نفر زندگیم اونکه این روزها صداش میکنی((بابایی)).گفتم قراره سه روز بارون رو از پشت شیشه های بیمارستان تماشا کنم که خیالمون راحت بشه سلامتی . هنوز هیچی نخریده بودیم برات قرار بود دوماه دیگه بیای خونمون . یه ساک معمولی بستم و کتاب جودی ابوت رو توش جا دادم.لباس آبی گل گلیم رو پوشیدم و ساندویچ کوکو سبزی رو تو دهنم مچاله کردم . بارون شهر رو بغل کرده بود و ما رفتیم سرخوش و شاد . رسیدیم بیمارستان . لباس بیمارستان رو که پوشیدم .بابات خندید گفت چه بانمک شدی وایسا ازت عکس بگیرم . یک ... دو ... سه... و من دم در یکی از اتاقای بیمارستان ثبت شدم . کارها که انجام شد وقتی داشتم از راهرو رد میشدم صدای شیون زنی با رعد و برق ترس به جونم انداخت . خودش رو میزد و به هرکسی که رد میشد چنگ مینداخت میگفت پسرم رفت پسرم مرد پسرم نیست و همه ی این ها رو با زبان محلی لالایی میکرد. نمیدونم هوا سرد تر شده بود یا روح من طوفان زده شده بود . گفتند رو ویلچر بشینم تا ببرنم بخش مورد نظر . گفتم خودم میتونم برم گفتند قانونه و من فکر کردم چه قانون مسخره ای. رفتم زایشگاه . همه چی عجیب بود اتاقاش نشون از درد و تولد میداد . دوست داشتم همه چی رو خوب نگاه کنم انگار فرصت کم بود . تخت ها ی کنار هم ، پرستارا ، اتاق ایزوله و.....
زن هایی که برای مادر شدن بستری بودن و بچه هایی که برای اومدن بیقرار .
صدای جیغ های گوشخراش ، بوی الکل و بتادین و خون و آمپول . صدای قلب های جنین زیر دستگاه ان اس تی همه مثل کتاب ها بود مثل رمان ها اما با این تفاوت که واقعی بود . جالب این بود من نمیترسیدم من به وجد اومده بودم . پر از شور بودم و هنوز نمیدونم چرا....
صدای قلب تو هم پیچید تو اتاق (بوم ...بوم ....بوم..) اما من حواسم پی زنی بود که داشت با درد یه وجود رو خلق میکرد . پرستار اومد کنارم وقتی ضربان قلبت رو دید گفت این که همه چیش عالیه .ده از ده. من خندیدم و پرستار رفت پنج دقیقه نشد که صدای قلبت ضعیف شد .
به پرستار گفتم ضربان پایین اومده . چک کرد . انگار خیلی پایین بود . همه سمت تخت من دویدن . دستگاه اکسیژن بهم وصل کردن . من میگفتم من حالم خوبه اما کسی انگار منو نمیدید گفتند باید بچه رو در بیاریم . گفتم میخوام برم بیمارستان دیگه گفتند وقت نیست ضربان خیلی پایینه . گفتم پس به همسرم اطلاع بدید . گریه نکردم . نترسیدم . فقط یادمه میلرزیدم . کل وجودم میلرزید . دوباره سوار ویلچر شدم با خودم گفتم چه قانون خوبی . بردنم اتاق عمل اگه اشتباه نکنم همه جا سبز بود . یه تخت باریک . نور های کم . رو تخت جا گرفتم . بی حسی زدن به کمرم . کل بدنم گرم شد و من دیگه خودم رو حس نکردم .
روبه روم چراغ بود چراغی که میتونستم از توش لحظه ی تولدت رو ببینم . تو آینه کاری اون چراغ ها من دیدم . من در سن ۲۷سالگی در تاریخ ۱۴۰۲/۱۱/۲۵ ساعت ۱۱:۲۵دقیقه ی شب دیدم که تو از وجود خودم بیرون اومدی .تو گریه کردی و من لبخند زدم . اینجا اولین جایی بود که تو گریه کردی و من خندیدم . اوردنت بالا که تماشات کنم . وقتی نگاهت کردم چشمات بسته بود لبات سرخ سرخ بود و دستات دو طرف صورتت رو بغل کرده بود . پسرکم اون لحظه ای که دیندار ها جشن تولد امام سجاد رو جشن میگرفتند اون لحظه که عاشق ها بهم خرس و شکلات کادو میدادن اون لحظه که کل جهان غرق در شادی و عشق بود تو
تو لحظه ی بوسیدن ها و عشق ورزیدن ها اومدی .
و این تازه شروع ماجرای ما بود.....
افزایش اسپرم چه چیزی خوبه
سلام عزیزان کسانی ک بار دار نمیشدن و مشکل از کم بود اسپرم بوده
لطف کنید بگید چی خوردن همسرشون ک باردار شدن من ۳ساله تو اقدامم
از بعد زایمانم دلم تنهایی میخواد حالم خوب نیست
دلم خیلی گرفته .حالم اصلا خوب نیست . احساس میکنم اگه شبانه روز گریه کنم بازم سبک نمیشم . تو دوران بارداریم خیلی استرس کشیدم خیلی نگران بودم . روز زایمانم وحشتناک سرما خورده بودم و ازش هیچی نفهمیدم . بچم بعد بدنیا اومدن رفت تو دستگاه .
درد داشتم خیلی خیلی . سرماخورده بودم وقتی سرفه میزدم بخیه هام جونمو میگرفتن . دیدن اینکه همه بچه هاشون کنارشون بود و گریه میکرد اما من بچم تو دستگاه بود خیلی سخت بود . تا دو روز خودمم راه نمیدادن . حتی صورت بچمم نمیتونستم تصور کنم . بعد دو روز با درد قدم قدم رفتم ببینمش جونمو انگار میگرفتن وقتی اون سرم و دم و دستگاه میدیدم .
اومدم خونه با ادمای نااهل دورم . هرکی یه حرف میزد . تو حواست نبوده . از بس استرس داشتی اینطوری شد .
نوبت شیردهی شد . دوشیدن شیر و بردن به بیمارستان برام سخت بود . مجبور به شیر خشک شدم . اما بازم حرفای مفت بقیه ول کنم نبود . دخالت ها .
تا به خودم میام میبینم هرچی دارو گیاهیه ریختن گلو بچم . خودمو به هر دری میزنم اما با تیکه هاشون جوابشون میدم بعد بهم عذاب وجدان میدن.
گلوم درد میکنه . دلم درد میکنه . پاهام درد میکنه و ورم کرده . کمر درد دارم . بچم سرفه میکنه میترسم . بقیه تو مخمن هیشکی درکم نمیکنه .
مادر خوبی برای بچم نیستم . ناراحتی هام ، گریه هام باعث شده بهش خوب نرسم . فقط دلم میخواد از همه فرار کنم . تنها باشم . ناشکری نمیکنم اما حالم خیلی بده کلافم. عذاب وجدان دارم . بچم منو احتیاج داره اما من بلد نیستم بهش برسم . دیگران بهش میرسن . احساس میکنم مردم
شیطنت بچه یکسال و ۱۱ماهه
سلام مامانا
دختر من یکسال و ۱۱ماه داره،ماشالله خیلی کنجکاوی میکنه تمام اسباب بازیهاشو براش میارم کلی باهاش بازی میکنم ولی به محض اینکه برم سراغ کارهای خونه شروع میکنه شیطنت کردن،مثلا از تخت خودش یا ما میگیره بالا
یا مثلا میره سراغ کابینتها و همه چیز میریزه بیرون واقعا کم آوردم دیگه.حتی جرات ندارم یه حمام یا یه سرویس برم از دستش مگر خواب باشه یا شوهرم خونه باشه که کنارش باشه
خواستم بدونم بچه های شما هم تو این سن اینقدر کنجکاو بودن؟
چه سنی این کنجکاوی تموم میشه 🥺