Ooma
پرسش (1399/10/23):

زایمان در هفته ۳۵، جنین iugr فشار بالای خودم و در نهایت پارگی کیسه آب🤰👶

سلام به همگی، اوناییکه در جریان تاپیک های من بودن.
من از هفته ۳۰ توی سونوگرافیم سن رشد جنینم رو یه هفته کمتر نشون میداد،هفته ۳۲ مجدد سونوی داپلر شدم با اختلاف ۱۰ روز، هفته ۳۳ یهو فشارم رفت بالا بستری شدم ولی دفع پروتئین نداشتم این دفعه سونو کردم اختلاف دور شکم بچه شد ۳ هفته.
تحت نظر دکتر قرص فشار خوردم و آمپول آنوکساپارین زدم.
برای کنترل بیشتر هفته ای یه بار سونوی داپلر میدادم هر دفعه اوضاع از دفعه قبل بدتر میشد😞
اول هفته ۳۵ که سونو دادم iugr یا محدودیت رشد داخل رحمی رو تشخیص دادن. یه جورایی بچم از هفته ۳۱ تا ۳۵ رشد مطلوب نداشت. و وزنش اصلا بالا نمیرفت آخرین وزنش ۱۸۰۰ بود. در صورتیکه خیلی به خودم رسیدم و چیزای مقوی خوردم ولی فایده نداشت.
دکترم واسه ۳۰ دی برام وقت سزارین گذاشت.
شنبه همین هفته که واسه nst رفته بودم پیش دکترم بهم گفت آمادگیش رو داشته باش ممکنه سه شنبه بچه رو در بیاریم دیگه شرایط رحم واسش مناسب نیست.
منم کارامو کرده بودم و آماده بودم فقط باید کارای بستری رو یه روز قبلش انجام میدادم.
یکشنبه شب وقتی داشتم گاز رو تمیز میکردم یهو یه چیزی ازم ریخت یه عالمه آب شفاف ازم ریخت و فهمیدم کیسه آبم پاره شده، حالا مگه بند میومد یه ۱۰ دقیقه ای به فواصل هی آب می‌ریخت ازم.
خلاصه جمع کردیم و اومدم بیمارستان بستری شدم و دکترم اومد.
چونکه این اتفاق اورژانسی بود و منم معده ام پر بود و آمپول آنوکساپارین زده بودم مجبور شدن بیهوشم کنن😔
ساعت ۰۰:۲۰ بامداد پسر کوچولوم به دنیا اومد ولی به خاطر بیهوشی من نتونستم ببینمش به خاطر وزن خیلی کم اون هم مستقیم رفت NICU. منم رفتم ICU و ۱۰ ساعت اونجا بودم بدون اینکه بچمو ببینم😭😭
الان توی بخش هستم و پسرم توی NICU بالاخره دیدمش ۱۸۰۰ وزنشه خیلی ظریف و نازه مثل عروسک میمونه نمیدونم چقدر قراره نگهش دارن. اینجا همه با نی نی شون هستن همش صدای ونگ بچه میاد ولی من پسرم پیشم نیست😭
زایمانم خیلی سخت بود این یهویی اومدن پسرم هم سخت ترش کرد.
الان به زور پمپ درد میتونم راه برم.
NICU هم بهم گفته شیرتو بدوش بیار چون ما فقط شیر خودت رو به بچه میریم منم هر چی ماساژ دادم کیسه آب‌گرم گذاشتم شیردوش برقی استفاده کردم نیومد که نیومد😔
فکر کنم از حالا افسردگی داره میاد سراغم...

رزی جان متاسفم واسه اتفاقی که افتاده ولی میدونم که زود زود، نی نی خوشگلتو بغل میگیری و میری خونتون.❤
عزیزم قدم نو رسیده مبارک
عزیزم دلم .شیرت میاد نگران نباش هی با دستت ماساژ بده زیر آب گرم . میدونم برات سخته راه رفتن ولی بخاطر بچت تحمل کن .ان شالله که زودی بیاین خونتون
قدمشم مبارک باش
نگران وزن بچه نباش جاری من 31 هفته کیسه اش پاره شد باهم باردار بودیم 1600 بود وزن بچه یه 20 روز تو ⓝⓘⓒⓤ نگهش داشتن بچه ارو اونم از شیر زن داداشش میاورد واسه بچش با سرنگ خودشون بهش میدادن شیر نداشت روزای اول
شیرتم میاد اما سعی کن تا حد امکان شیرخشک بهش ندی الانم از خانومای اونجا اگه کسی مورد اعتمادت هست شیر بدوش ببر براش
سلام مبارکت باشه عزیزم انشالله زود زود باید نازت میری خونه
سینه اتو ماساژ بده هی من عمم روزای اول شیرش نمیومد سینشو میک زدن تا راحت شیرش بیاد
عزیزم قدمش پر خیر و برکت
برات دعا میکنم انشاالله این دورانم ب خوبی بگذره و نی نیتو بغل بگیری
اگه میتونی بده یکی برات سینه اتو میک بزنه انشالله که شیرت بیاد
بله بده فردا برات مک بزنن تا بیاد یا یه بچه بزرگتر مک بزنه یا مادرت یا همسرت
اگه خودمو فردا مرخص کنن میرم خونه و همه تلاشمو میکنم بالاخره شیرمو بدوشم و واسه بچه بیارم
انشالله که مرخصت میکنن عزیزم
ولی اینکه یکی سینه اتو میک بزنه خیلی تاثیر داره
مبارکه عزیز
نگران نباش داداش من وزنش ۱/۷۰۰بود تو هفت ماه ب دنیا اومد پوشک تا گردنش می رسید بس کوچولو بود ۱۰روز بستری بود الان مردی شده واسه خودش
خدارو شکر بسلامتی زایمان کردی قدمش خیر باشه میتونست اتفاق بدتری بیوفته پس صبر کن برای دیدنش
مبارکه عزیزم ان شاالله شیرت میاد و با نی نی ت برمیگردین خونه
سلام، قدم نو رسیده مبارک. شما مایعات زیاد بخور تاسوی یا همون کاچی بگو برات درست کنن و زیاد بخور. سوپ و چایی نبات. مخصوصاً کاچی خیلی سریع شیر میاد توی سینه هات.
کاچی رو رقیق درست کنن و سربکش، قلم و ماهیچه بزار بپزه و آب رو سربکش و سوپ بخور
مبارک باشه عزیزم
این روزا ها هم میگذره
اصلا تو فاز افسردگی نرو
ان شالله خدا کمکت کنه
عزیزم اول که قدم پسرت پر از خیر و برکت و مبارکت باشه،ببین عزیزم شما قراره یک عمر مادری کنی براش پس اصلا فکر افسردگی و این حرفا نباش بلند شو یا علی بگو به این فکر کن که الان پسرت محتاج تو هستش پس مثبت فکر کن،مرتب سینه را ماساژ بده ببین حتی ۱قطره آغوز هم بچت را تا ۲،۳ ساعت سیر نگه میداره
من وقتی پسرم دنیا آمد مثل شما هیچی شیر نداشتم بیمارستان هم اجازه نمیداد شیر خشک بدم خدا شاهد با اون حال وحشتناک فقط ماساژ میدادم و فشار که قطره قطره شیر جمع کنم برای پسرم،نه پمپ درد داشتم نه حتی دیگه شیاف میزدم از درد هلاک بودم ولی درد خودم یادم رفته بود فقط به این فکر بودم شکم جوجم را سیر کنم،افسردگی اینا را بزار کنار این حرفا برای مادری که ۹ماه با گوشت و خونش جگرگوششو حفظ میکنه مسخرست
بگو با خودت که هرطوری هست باید شکم پسرم را سیر کنم،دست از تلاشت بر ندار از پرستارا بخواه کمکت کنن برای دوشیدن شیر
خوش به حالت اخر راهی
Iugrمنظورتون همون که از رشدش عقب میفته هستش؟
دکتر منم بهم گفته 3هفته از دور سرس کمه
و ممکنه بچه سالمی نباشه
تو رو خدا بیشترتوضبح میدید
عزیز دلم . قربونت برم من تجربه ای از این بابت ندارم فقط با خوندن پیامت خیلییی واست دعا میکنم که هرچه زودتر نی نی نازتو بغل کنی و بیای خونه و لِذتشو ببرین دوتایی .. این روزام زودتر بگذره برات. سخته ولی نتیجش شیرینه . مطمئن باش. 💖🙏🏼
نگران نباش این روزا زود میگذره و همه چی یادت میره.میدونم روزای سختیه چون خودمم عین شما شدم اما الانکه ۵سال گذشته از زایمانم و پسرم بزرگ شده دیگه به اونا فکر نمیکنم .انشالا زودتر بیایین خونه.
بچه تو دستگاهه
؟
اخی مبارک باشه عزیزم این چیزارو گفتی تمام خاطرات به دنیا اومدن بچم اومد جلوی چشمم خیلی سخته تحملش بچه منم دو کیلو بود ۳۵هفته به دنیا اومد ۶روز nisuبود بعدش ۷روزم اومد بخش نوزادان راحت شدم تونستم ببینمش هروز و خودم شیر بدم
زود نی نیتو بغل میگیری ناراحت نباش اصلا
اگه میتونی نرو خونه دق میکتی از غصه.تو بیمارستان باش پیشش باشی.من اومدم خونه ۲شب بدون بچه بودم انقدر زار میزدم خیلی هم تو روحیم اثر گداشت.دعا میکنم زود بچت مرخص بشه
بچهnisuباشه اجازه نمیدن بمونی من خودم ۶ روز دور بودم از بچم بغلمم نمیدادن روزی یه دقیقه میدیدمش
بیمارستان من اتاق مادران داشت میتونستم اونجا بیمونم حتی شب راحت برم بهش سر بزنم.وقعا چه روزای دردناکی بود😭😭😭😭
من یا خودم افتادم و اشکم دراومد
اره برای منم داشت ولی تا بچه بخش نوزادان نیاد اجازه موندن نمیدن به ادم
اخی عزیزم انشاالله این یکی نی نیت راحت به دنیا میاد
برای منم خیلی سخت بود مخصوصا وقتی که بدون بچه شیش روز رفتم خونه یعنی مردم قشنگ
عزیزم سلام اول تبریک بابت نی نی نازت
دوم اصلا ناراحتی نکن هرچند میدونم نمیشه ناراحت نبود
پسر منم الان ۴۲ روزشه ۳۳ هفته بخاطر فشار بالای من دنیا اومد ۲۱۶۰ خیلی حالش بدبود ریه اش اصلا اصلا رسیده نبود کامل سفید با اینکه بتا هم زده بودم موقع زایمان اصلا نزاشتن ببینمش مستقیم بردن ان آی سی یو خودمم ای سی یو همسرم ی لحظه رفت دیدتش که گفت ایتوبه شده و دارو دادن برای رسیدن ریه هاش خیلی حال بچم بد بود ولی به من نمیگفتن خلاصه فردا رفتم اوی بخش همه با بچه من بدون بچه تای وای نمیدونی در حد مرگ عذاب میکشیدم و قشنگ درکت میکنم حالم خراب خراب خراب ....نمیذاشتن بچه رو ببینم فرداش با اصرار رفتم دیدنش تا صداش کردم چشماشو باز کرد اینجا یکم دلم آروم گرفت شیر نمیتونستن بهش بدن چون اینتوبه بود تا ۵ روز شب ۵ ام لوله خارج شد اکسیژن با بینی دادن بازم شیر ندادن تا ۳ ۴ روز بعد که از یک سی سی شروع شد تا ۲۰ ۲۵ سی سی رسید خلاصه ۱۷ روز ان آی سی یو بود کم کم با شیشه شیرمو دادن بعد سینه دادم که مرخص شد حالا واسه شیرت کاچی که دوستمون گفت عالیه ماساژ سینه هات کمک میکنه ببین من سینه هامو میچلوندم تا کم کم اومد اصلا آغوزش رو دور نریزی ها ولو ی قطره اگر نمیتونه بخوره فریز کن ولی حتما بهش بده یکی از دلایلی که بچه من حالش بهتر شد بعد از خدا خوردن آغوز شیرم بود
من خودم ۳ رز ای سیو ۲ روز بخش بودم این فشار لعنتی پایین نمیومد بعد ۵ روز خوشحال بودم میخام برم خونه اما بچم مرخص نبود .بعد که رفتم خونه متوجه شدم جگر گوشما نیاوردم چقدر زجر اور بود فقط نعره میززدم شوهرم صب میبردم شب میاوردم .خدا راشکر فقط ۲ روز بود .بعد دوروزبا امام رضا گفتم تو ضامن اهو شدی ضمانت کن این بچم مرخص بشه .باورت نمیشه همون وقت یه دکتر اومد مرخصش کرد.پسرم شب تولد امام رضا هم دنیا اومد🥺🥺😭😭😭😭
ممنونم ازت انشالا همه راحت بزان و زود از بیمارستان مرخص شن.
عزیزم، شرایط تورو یادمه ولی آی دیت رو یادم نبود، خدا رو شکر به سلامتی نی نیت مرخص شد منم الان واقعا شرایط روحی خوبی ندارم 😔
اینجا اتاق مادران داره ولی چون هنوز نمیتونم شیر بدم و بغلم بدنش ترجیح میدم برم خونه هر روز بیام بهش سر بزنم
عزیزم مادرشدنت مبارک😍😍😍
خداخودش مراقب پسرت هست همه چیو بسپر به خودش، فقط تو یکم اذیت و سختی میکشی،انشالله که بزودی باهم برگردید خونه❤❤❤❤❤❤
سمیراجان عزیزم چقدر سختی کشیدی، مامان شدنت مبارک عزیزم.الهی که با پسرت روزهای خوشی و رقم بزنید این سختیا میشن خاطره واست.
عزیزم شما کی امپول ریه رو زده بودید که ریه رسیده نشده بود؟
منم بچه ام پیشم نبود. ۴شب.خیلی سخت گذشت. هم اتاقیمم پیشش نبود. کلا با هم بوذبم برا همه کارامون ی هفته بیمارستان. بیمارستان من خیلی صدای بچه نمیومد خیلی کم نی نی پیش مامان بود. بیشتر مادر مبومد بخش نی نی میرفت ان آی سیو
من یدونه نی نی فقط دیذم تو راهرو ک راه میرفتم پیش مامانش بود وکلی گریه کردم و با حسرت ب همراهش ک پوشک نی نی عوض میکرد نگاه میکردم. خدا برا هیچ مادری نخواد بدون نی نی مرخص بشع بیاد خونه واقعا سخته
سلام
منم احتمالا گفتن بچم زود به دنیا میاد
از روز سوم. خودشون بهت میگن عزیزم میتونی شیر بذی
مامانا ب نظرتون بچه من هفته دیگ به دنیا بیاد میره دستگاه؟؟؟
قبلشم شیرتو بدوش ما تو اتاق مادران شیر دوش برقی بود اونجا میدوشیدیم.
ربطی نداره. منم ۳۸ هفته ام تموم بود. من قرار بود ۵ روز دیگه نی نی دنیا بیاد. ۵ روز زودتر سد. اصلا هم نفهمیدیم دقیق دلیلشو
دلیل دستگاه رو. چون کرونا بود و بیمارستانمم حساس بود ی مایع یکم خورده بود و گفتن یکم با ناله بود گریه اش
الان بچه من ‌خیلی زودتر از ۵ روز داره به دنیا میاد اخرین بار بهم گفتن ۱۹ بهمن ولی الان داره میاد
عزیزم انشااله که هیچی نیست و توام دیگه آخر بارداری هستی، بد به دلت راه نده و برو با خیال راحت زایمان کن

سوالات مشابه