- ازمایش غربالگری قندو انومالی دوم124 بازدید37 پاسخ
- شیره خرما به جای شکر و نبات196 بازدید23 پاسخ
- من دیروز آزمایش تحمل گلوکز دادم پودر رو که خوردم حالمو بد کرد بالا آوردم امروز باز رفتم دوتا بطری بهم داد گفت اول آندسترون بخور بعد دوتا پودر رو بخور
به هر جون کندنی بود خوردمش آزمایشا هم یک ساعته دوساعته و 3 ساعته بود که دادمش گشنگی یطرف اسید معده هم یطرف خیلی بهم فشار آورد سردرد شدم
ظهر نهار خوردم قرص معده و استامینوفن هم خوردم ولی اصلا حالم خوب نیست تو دلم آشوبه بیحالم اسید معدم تو حلقم میسوزه
تکونای دخترمم خیلی کم شده امروز که خیلی نگرانم کرده
شما راهکاری دارید برای بهتر شدن حالم
کسی تجربه اینطوری داره؟>🤢 حال بد بعداز آزمایش تحمل گلوکز 🤕258 بازدید43 پاسخ - عمم ماه پنج بارداریشه و دیابت بارداری داره سنشم بالای چهل هست و بارداری دومشه
چه چیزایی رو رعایت کنه چی بخوره و چی نخوره خوبه
ممنون میشم راهنمایی کنید >راه های کنترل دیابت در بارداری145 بازدید9 پاسخ - من از روز سه شنبه روزی دوتا آمپول بتا تزریق کردم چون هفته دیگه شنبه زایمان دارم به خاطر شرایط بدنیم قرار ۳۷ هفته و پنج روز زایمان کنم الان چهارتا تزریق کردم و امروز دوتای آخرو باید تزریق کنم
من ناشتا تست قند خونگی گرفتم ۱۵۰ بود و یک ساعت بعدش ۲۲۰ اینم بگم من قند ناشتام ۸۷ بوده و بعد ناشتا ۱۲۰ الان من چیکار کنم اینقد قندم بالا رفته؟دوتای بعدی رو بزنم یانه آخه به دکترم دسترسی ندارم الان ببینم نظرشون چیه
حرکات بچه نرماله تغییری نداشته
اینم بگم از دیروز مواد قندی من فقط دیشب حدود ساعت ده یه دونه پرتقال خوردم چیزی نخوردم چون دکترم گفت کلا این چند روز قند مصنوعی حذف بشه
الان این خطرناکه؟ممکنه بچه طوریش شه از صبح استرس گرفتم
اینم بگم فشارم افت کرده قندم بالا رفته البته سابقه افت فشار دارم متاسفانه>تست قند خونگی بعد تزریق آمپول بتا223 بازدید57 پاسخ - دکترم گفت چند وقتی قندتو با دستگاه چک کن منم با دستکاه چک میکردم و پایین بود گفت حالا بدون رژیم پیش برو و دو هفته بعد ازمایش بده منم رژیم غذایی رو کنار گذاشتم و حدودا دو الی سه هفته بعد رفتم ازمایش دادم این جواب ازمایشم هستش. ممنون میشم نظرتون رو بگید>خانم دکتر جواب ازمایش قند خونم بدون رعایت رژیم غذایی123 بازدید7 پاسخ
- تفسیر جواب ازمایش مادرم89 بازدید8 پاسخ
- من سر بچه دومم هفته ۳۰ بارداری قند یک ساعته بعد شربت گلوکوز ۵۰ گرمی ام ۱۴۰ بود ولی قنددناشتام ۷۸ بود
پرهیز غذایی کردم قند یک ساعتم هفته ۳۵ شد ۱۲۳
الان ازمایش دادم
( بچم حدود۳ماهشه) لطف میکنید ببینید
اینقدر استرس گرفتم...>قندخون ۳ماه بعد زایمان106 بازدید10 پاسخ - روز اول زمستونتون به خیر و خوشی و برکت🥰
من میخوام پیج قند و نبات فانتزی بزنم
اما نمیدونم چه اسمی براش بزارم
شما اگه بودین چه اسمی میزاشتین؟
اسم خودم حسناس
پسرم حسام
کرمانشاه زندگی میکنم
گفتم شاید اینا روی اسم انتخابی تون تاثیر داشته باشه😆>اسم برای پیج اینستا404 بازدید35 پاسخ - من هنوز آزمایش نرفتم و به احتمال زیاد دیگ این هفته برم . هیچی ازش نمیدونم . کسایی که رفتیم میشه بگید چجوری بود ؟
آیا بعد خوردن پودر و ازمایشش میشه چیزی خورد ، آزمایش بعدیش خراب نمیشه؟
آزمایش ادرارش حتما باید ناشتا باشه ؟>کسایی که آزمایش قند چند مرحله ای( گلوکز ) دادن میشه راهنمایی کنید؟256 بازدید18 پاسخ - خانمایی که قند دارید برای درمان چه کاریی انجام میدید؟244 بازدید90 پاسخ
- من قندم اوایل بارداری ۹۸ بود ناشتام ..
با رژیم کنترل کردم دیگه همیشه شد زیر ۹۰
دو ساعته هام هم زیر ۱۲۰ بود همیشه ...بیشتر زیر ۱۰۰
حالا امشب ساعت ۷ و نیم ی کفگیر پلو سفید و ی تیکه مرغ و هویج پخته چند تا حلقه و یک لیوان دوغ ترش و گازدار خوردم دو ساعت بعدش قندمو گرفتم ۱۷۵ بود ...هیچ وقت انقد نبود ..با پسرم ریاضی تمرین کردم ی کوچولو حرصم خوردم ...نمیدونم تاثیر داشته یا ن..
چی کار کنم خطرناکه ؟باید برم بیمارستان؟
۱۹ روز دیگه نوبت دکترمه...
راهی هست بیارمش پایین ؟امشب
>قند خون بالا و استرس268 بازدید34 پاسخ - سلام خانوم دکتر خسته نباشید لطفا ازمایش منو نگا کنید196 بازدید15 پاسخ
- دکتر زنان ارجاع دادن نفرولوژی کلیه رفتم برام مجدد بعد از یک ماه که چک کنم ادرار ۲۴ ساعته نوشتن
ماه گذشته ۲۷۰ بود
الان ۲۴۴ بود
گفتن لب مرز رو ب بالا هست
من دیابت بارداری هم دارم حذف هرگونه شیرینی هستم سیب زمینی و ماکارونی کلا نمیخورم
برنج و نان و میوه هم محدود هستم
پروتئین هم گفتن بخاطر مشکل دفع پروتئین نخورم
برای روماتیسم هم گفتن خیالشون راحت بشه ازمایش دادم مشکلی نبود همشو میفرستم
بنظرتون چیکار کنم من چی بخورم ؟
دارویی چیزی نداره دفع پروتئین مثل قند که انسولین میزنم کنترلش کنه ؟>دفع پروتئن لب مرز دارم203 بازدید12 پاسخ - تفسیر آزمایش قند بارداری192 بازدید11 پاسخ
- چند مرحله است و اینکه فقط آزمایش خونه یا ادرارم هست ؟>تست تحمل گلوکز چجوریه180 بازدید11 پاسخ
- جواب ازمایش های روماتیسم239 بازدید10 پاسخ
- تفسیر آزمایش قند و تیرویید174 بازدید7 پاسخ
- ازمایش قند و تیرویید178 بازدید8 پاسخ
- اخر دوباره بردمش جای دیگ522 بازدید4 پاسخ
بچه ها الهه ام دارم میرم بیمارستان گمونم امشب زایمان میکنم
هر کی در توانش بود منو دخترمو دعا کنه
الهی که هر کی منتظر خدا دلشو غرق شادی کنه و هر کسی هم بارداره صحیح و سالم بارش و زمین بذاره
و هر کی بچه داره خدا براش نگه داره
خونه تکونی عید و نکات کاربردی
سلام سلام😍 بیاین از تجربه هاتون واس خونه تکونی بگین
من نیاز دارم یکی هولم بده موتورمو روشن کنه😂
پارسال گفتم کاری نمیکنم شب قبل سال تحویل کل آشپزخونه رو ریختم بیرون تا قبل سال تحویل در حال تمیزکاری بودم😬
اصلا نمدونم چی ب چیه و از کجا شروع کنم و چکار کنم
اگ ایده ای دارین روشی دارین یا هرچی ک ب درد بخوره بگین
بچه ها ی سوال بهم ریختم
شما جای من باشین چیکا میکنین این همه خواهرشوهرم جمع جورشکردم درنبود مادرشوهرم این چیزا حالا برگشته میگه خونه خواهرخودم راحتترم غذام آماده همه چیم آماده
منم پیامش دادم که حالا ک اونجا خوبه همونجام بمون چ کاریه برگردی
خیلی بهم برخورده واقعا عصبی شدم😔
تایپیک مادرشوهر پررو و شعور ندار😵😵😁😁
خانوما شماهام مادرشوهر اتون آنقدر پررو هستن
من مادرشوهرم هر موقع بخوایم با اون جایی بریم میره جلو میشینه،فکر میکنه صندلی جلو باید در اختیار اون باشه
خیلی تو مخمه این اخلاقاش
چجوری باید باهاش برخورد کنم که بفهمه چیزی مال اون نیست و کاری هم اگر میکنم از سر لطفه نه وظیفه
سلام بچه ها.بانو ام ..ممنونم که پیگیر حالم شدین
آزمایشا سالم بود ولی قسمت نبود پسر باشه و نی نی دختره ..بخاطر آمنیو کمی آب ازم رفت که رفتم دکتر خدارو شکر خوبه🙏❤️این چندروز شوکه بودم و حالم خراب بود ولی باهاش کنار میام مطمئنم
شوهرم عصر بردم براش قنداق فرنگی و جوراب و گل سر و سرهمی خرید گفت واسه عیدیش ولی انگار برام غریبه هنوز
دعا کنید سلامت باشه و زود زود مهرش به دلم بیفته هنوز حس میکنم پسره🥺💔ولی جواب امنیو قطعی دختره
بازم ممنونم از پیگیریاتون❤️❤️❤️🙏🙏🙏اگه صرار دارم بخاطر بیماریم هست وگرنه تلاش میکنم تا به خواسته م برسم
دوستان بازم رفتم دکتر بازم همون حرفهای همیشگی...😔
بعد ای وی آف قبلیم پنج شش ماهه دارم رعایت میکنم قند و شکرو حذف کردم و خوابم هم بهتر شده
امروز رفتم پیش ی دکتر جدید مشهد
تا شرایطمو فهمید همون اول گفت جنین اهدایی
بعدش کسونو کرد میگه تخمدان چپت سه چهار تا بیشتر نداره از اینا هم خیلی چیزی در نمیاد
بعدم میگه معلوم نیست دوباره شوهرت عمل بشه نتیجه داشته باشه
گفتم من دو سه ماه دیگه میتونم بیام ک وارد سیکل بشم ، سریع برداشت گفت آخه خودتم مشکل داری معلوم نیست تا اون موقع همین سه چهار تا هم باشه یا نه
از مطبش تا خونه تمام گریه کردم
از این طرف هم وزنمو هم اندازه گرفت ۳۴ کیلو شده بودم
نمیدونم چرا همش کم میشه وزنم با اینکه غذا خوردنم معمولیه
همش با خودم میگم شاید حتی اگه مثه دفعه قبل همون دو سه تا جنین هم تشکیل بشه بازم مثبت نشم با این وضعیتی ک دارم
همش میگم نکنه باید آرزوی دیدن بچه هامونو ب گور ببرم 😭
خیلی میترسم
نمیدونم باید چ کار کنم
دوباره برم تهران همون مرکز قبلی یا برم مشهد پیش ی دکتر دیگه
همش ب خدا میگم چرا کار ما رو ب این بنده هات انداختی؟
ب خدا اکثرشون تاجر شدن
سه چهار ساعت تو مطب نشستم
اول فقط اهدایی ها رو میفرستن داخل
ی جوری هم ناامیدت میکنن ک فقط بری سراغ اهدایی
ای خدا یعنی هیچ راهی برا ماها وجود نداره😭😭
نظر سنجی اسم دخمل 😍🥰
سلام مامانهای گل اوما الهی که حال دلتون خوب باشه❤🌹
ممنونم میشم نظرتون راجب انتخاب اسم دختر بگید
هنوز مشخص نیست نی نی جون دخمل یا پسمل
اما انشاالله اول سالم باشه اگه پسر باشه آرشا میزارم
ولی برای دختر نمیدونم و اسمی قطعی تصمیم نگرفتم ممنون میشم با نظراتتون باعث بهتر تصمیم گرفتنم بشید ❤❤🌹🌹
نظر سنجی اسم😂❤️زود بیاین
بیاین زودنظر بدید واسه دخترکم❤️
زور زدن نوزاد بعد از خوردن شیر
مامانا پسر من بعد خوردن شیر گاها زور میزنه و این پیچش سه ساعتم زمان میبره ولی گاها اینجور نیست، شیر خشک نان یک بهش میدم. فردا میخوام ببرمش دکتر ولی امروز خیلی اذیت شده، سرماخوردگی هم داره. ممنون میشم علت زور زدن رو بگید و راه حلش هم بگید چکار کنم تا فردا کمتر اذیت بشه ممنونم از همگی.
🔴🔴چله خونه دار شدن....🏠🏘️🏡
سلام دوستان ، الهی همیشه دلتون شاد و لبتون خندان باشه و حال دلتون عالی باشه🌻
💥چله خونه دار شدن گذاشتم . هر کسی دوست داره میتونه شرکت کنه 💥
چله به این صورت هست که :
به مدت ۴۰ روز ، هر روز ۴۰ مرتبه ، آیه ۲۹ سوره مومنون بخونیم .
💥اونایی که اشتراک اوما ندارن ، میتونند هر روز که خوندن لایک کنند...♥️
امشب شب نیمه شعبان هست ازتون میخوام بیایید نفری ۱۲ تا صلوات ب نیت
حضرت قائم (ع) بفرستیم،
ان شاءالله خدا ب برکت صلواتایی ک میفرستیم
۱_ظهور آقا امام زمان(عج) رو برسونه
۲_همه ی مریضا رو لباس عافیت بپوشونه
۳_همه ی رفتگانمون رو ببخشه و بیامرزه
۴_عاقبت ب خیرمون کنه
۵_گره از مشکلات همگیمون باز کنه
۶_همه مستاجرا صاحب خونه بشن
۷_همه ی خانمای باردار بارشون رو ب سلامتی زمین بذارن
۸_همه کساییکه چشم انتظارن خدا دامنشون رو سبز کنه
الهی آمین 💚💚💚
مامانهایی که شیر خودتون و به نوزادتون دادید میشه لطفاً جواب بدید
هر بار چقدر شیر میخوره دختر من تو هر وعده نهایت ۱۰ دقیقه شیر میخوره
بعدم تا سه ساعت نمیخوره تا دوباره بخواد شیر بخوره و سینه مو بگیره یه عالمه گریه میکنه انگار دوس نداره 😭😭😭
حالا زردی گرفته رو ۱۱/۵ هست
چجوری مرتب شیر بدم وقتی بچه نمیخوره
اگه راه حلی دارید بگید ممنون میشم
برنده قرعه کشی شهر اشپزخانه شدم
هدیه اش:
۵۰میلیون هدیه
بلیت سفر امام رضا
و سرخکن رایان
ولی اعتمادش سخته
چون به ما گفتن باید ۷میلیون واریز کنی برا مالیات
میترسم ۷میلیون پرداخت کنم ک کلاه بردار بشن
زنگ زدیم به پشتیبانی شهر اشپزخانه، گفت حقیقت داره جایزه هاش همینن
اگه ب شما زنگ زدن و شمارهکارت دادن یعنی شما برنده شدید
و اون ۵۰میلیون رو باید بیای فروشگاه جنس بخری با ۷۰درصد تخفیف، ۳۰درصد دیگش شما پول بدید
بنظرتون کلاهبردار نیست؟؟؟؟
سلام دوستان کسی هست واکسن نزده باشه ؟؟
سلام بچه ها این داستانای جدید درمورد واکسن و ارتباطش با اوتیسم چیه ؟؟
پیج بابایی توی اینستا رو دیدید که همش از عوارض واکسن میگه یا یه پیج دیگه هم هست سام اورگانیک
کسی توی اطافیانتون دیدید واکسن نزده باشه؟؟
منکه واکسن دوماهگی پسرمو زدم همون قدیمیا رو فقط اجازه دادم بزنن روتاویروس و پنوموکوک رو نذاشتم
خودمم تو دوران کرونا واکسنشو نزدم از عوارضش میترسیدم حالا برای واکسن بچه ها هم مردد شدم هم از زدنش میترسم هم نزدنش
دوقلوها و چندقلوه پیام بدن
دوقلوها و چند قلوها پیام بدن
تولد یک سالگی پسر عجول من
چهارشنبه بود . تو گرگ و میش غروب آسه آسه قدم برمیداشتم . الکی نبود که بار شیشه داشتم. هفت ماه تو شکمم بغلت کرده بودم . کل شهر بوی شکلات میداد و دستای من بوی پرتقال . پرتقال به دست رفتم خونه . خونه که چه عرض کنم انباری خاطرات جمع شده که قرار بود کوچ کنه به شهر مادری. زنگ زدم به اولین نفر زندگیم اونکه این روزها صداش میکنی((بابایی)).گفتم قراره سه روز بارون رو از پشت شیشه های بیمارستان تماشا کنم که خیالمون راحت بشه سلامتی . هنوز هیچی نخریده بودیم برات قرار بود دوماه دیگه بیای خونمون . یه ساک معمولی بستم و کتاب جودی ابوت رو توش جا دادم.لباس آبی گل گلیم رو پوشیدم و ساندویچ کوکو سبزی رو تو دهنم مچاله کردم . بارون شهر رو بغل کرده بود و ما رفتیم سرخوش و شاد . رسیدیم بیمارستان . لباس بیمارستان رو که پوشیدم .بابات خندید گفت چه بانمک شدی وایسا ازت عکس بگیرم . یک ... دو ... سه... و من دم در یکی از اتاقای بیمارستان ثبت شدم . کارها که انجام شد وقتی داشتم از راهرو رد میشدم صدای شیون زنی با رعد و برق ترس به جونم انداخت . خودش رو میزد و به هرکسی که رد میشد چنگ مینداخت میگفت پسرم رفت پسرم مرد پسرم نیست و همه ی این ها رو با زبان محلی لالایی میکرد. نمیدونم هوا سرد تر شده بود یا روح من طوفان زده شده بود . گفتند رو ویلچر بشینم تا ببرنم بخش مورد نظر . گفتم خودم میتونم برم گفتند قانونه و من فکر کردم چه قانون مسخره ای. رفتم زایشگاه . همه چی عجیب بود اتاقاش نشون از درد و تولد میداد . دوست داشتم همه چی رو خوب نگاه کنم انگار فرصت کم بود . تخت ها ی کنار هم ، پرستارا ، اتاق ایزوله و.....
زن هایی که برای مادر شدن بستری بودن و بچه هایی که برای اومدن بیقرار .
صدای جیغ های گوشخراش ، بوی الکل و بتادین و خون و آمپول . صدای قلب های جنین زیر دستگاه ان اس تی همه مثل کتاب ها بود مثل رمان ها اما با این تفاوت که واقعی بود . جالب این بود من نمیترسیدم من به وجد اومده بودم . پر از شور بودم و هنوز نمیدونم چرا....
صدای قلب تو هم پیچید تو اتاق (بوم ...بوم ....بوم..) اما من حواسم پی زنی بود که داشت با درد یه وجود رو خلق میکرد . پرستار اومد کنارم وقتی ضربان قلبت رو دید گفت این که همه چیش عالیه .ده از ده. من خندیدم و پرستار رفت پنج دقیقه نشد که صدای قلبت ضعیف شد .
به پرستار گفتم ضربان پایین اومده . چک کرد . انگار خیلی پایین بود . همه سمت تخت من دویدن . دستگاه اکسیژن بهم وصل کردن . من میگفتم من حالم خوبه اما کسی انگار منو نمیدید گفتند باید بچه رو در بیاریم . گفتم میخوام برم بیمارستان دیگه گفتند وقت نیست ضربان خیلی پایینه . گفتم پس به همسرم اطلاع بدید . گریه نکردم . نترسیدم . فقط یادمه میلرزیدم . کل وجودم میلرزید . دوباره سوار ویلچر شدم با خودم گفتم چه قانون خوبی . بردنم اتاق عمل اگه اشتباه نکنم همه جا سبز بود . یه تخت باریک . نور های کم . رو تخت جا گرفتم . بی حسی زدن به کمرم . کل بدنم گرم شد و من دیگه خودم رو حس نکردم .
روبه روم چراغ بود چراغی که میتونستم از توش لحظه ی تولدت رو ببینم . تو آینه کاری اون چراغ ها من دیدم . من در سن ۲۷سالگی در تاریخ ۱۴۰۲/۱۱/۲۵ ساعت ۱۱:۲۵دقیقه ی شب دیدم که تو از وجود خودم بیرون اومدی .تو گریه کردی و من لبخند زدم . اینجا اولین جایی بود که تو گریه کردی و من خندیدم . اوردنت بالا که تماشات کنم . وقتی نگاهت کردم چشمات بسته بود لبات سرخ سرخ بود و دستات دو طرف صورتت رو بغل کرده بود . پسرکم اون لحظه ای که دیندار ها جشن تولد امام سجاد رو جشن میگرفتند اون لحظه که عاشق ها بهم خرس و شکلات کادو میدادن اون لحظه که کل جهان غرق در شادی و عشق بود تو
تو لحظه ی بوسیدن ها و عشق ورزیدن ها اومدی .
و این تازه شروع ماجرای ما بود.....
افزایش اسپرم چه چیزی خوبه
سلام عزیزان کسانی ک بار دار نمیشدن و مشکل از کم بود اسپرم بوده
لطف کنید بگید چی خوردن همسرشون ک باردار شدن من ۳ساله تو اقدامم
از بعد زایمانم دلم تنهایی میخواد حالم خوب نیست
دلم خیلی گرفته .حالم اصلا خوب نیست . احساس میکنم اگه شبانه روز گریه کنم بازم سبک نمیشم . تو دوران بارداریم خیلی استرس کشیدم خیلی نگران بودم . روز زایمانم وحشتناک سرما خورده بودم و ازش هیچی نفهمیدم . بچم بعد بدنیا اومدن رفت تو دستگاه .
درد داشتم خیلی خیلی . سرماخورده بودم وقتی سرفه میزدم بخیه هام جونمو میگرفتن . دیدن اینکه همه بچه هاشون کنارشون بود و گریه میکرد اما من بچم تو دستگاه بود خیلی سخت بود . تا دو روز خودمم راه نمیدادن . حتی صورت بچمم نمیتونستم تصور کنم . بعد دو روز با درد قدم قدم رفتم ببینمش جونمو انگار میگرفتن وقتی اون سرم و دم و دستگاه میدیدم .
اومدم خونه با ادمای نااهل دورم . هرکی یه حرف میزد . تو حواست نبوده . از بس استرس داشتی اینطوری شد .
نوبت شیردهی شد . دوشیدن شیر و بردن به بیمارستان برام سخت بود . مجبور به شیر خشک شدم . اما بازم حرفای مفت بقیه ول کنم نبود . دخالت ها .
تا به خودم میام میبینم هرچی دارو گیاهیه ریختن گلو بچم . خودمو به هر دری میزنم اما با تیکه هاشون جوابشون میدم بعد بهم عذاب وجدان میدن.
گلوم درد میکنه . دلم درد میکنه . پاهام درد میکنه و ورم کرده . کمر درد دارم . بچم سرفه میکنه میترسم . بقیه تو مخمن هیشکی درکم نمیکنه .
مادر خوبی برای بچم نیستم . ناراحتی هام ، گریه هام باعث شده بهش خوب نرسم . فقط دلم میخواد از همه فرار کنم . تنها باشم . ناشکری نمیکنم اما حالم خیلی بده کلافم. عذاب وجدان دارم . بچم منو احتیاج داره اما من بلد نیستم بهش برسم . دیگران بهش میرسن . احساس میکنم مردم
شیطنت بچه یکسال و ۱۱ماهه
سلام مامانا
دختر من یکسال و ۱۱ماه داره،ماشالله خیلی کنجکاوی میکنه تمام اسباب بازیهاشو براش میارم کلی باهاش بازی میکنم ولی به محض اینکه برم سراغ کارهای خونه شروع میکنه شیطنت کردن،مثلا از تخت خودش یا ما میگیره بالا
یا مثلا میره سراغ کابینتها و همه چیز میریزه بیرون واقعا کم آوردم دیگه.حتی جرات ندارم یه حمام یا یه سرویس برم از دستش مگر خواب باشه یا شوهرم خونه باشه که کنارش باشه
خواستم بدونم بچه های شما هم تو این سن اینقدر کنجکاو بودن؟
چه سنی این کنجکاوی تموم میشه 🥺
خرید برنج خوش عطر
بچه های شمال و جنوب برا خرید برنج خوب از هر دو منطقه فروشنده باانصاف سراغ دارین؟برنجی میخام عطر وطعم خوب داشته باشه