Ooma
پرسش (1402/06/31):

بچه ها لطفا بدون سرزنش و قضاوت جواب بدین

من با خانواده شوهرم قهرم یعنی تو این یک سال و نیمی که ازدواج کردم بلا و حرص و جوشی نمونده که سرم نیاورده باشن ،عروسی خواهرش نزاشت اونحوری که میخوام بگیرم محضر و اون انتخاب کرد بی اعتنایی و بی لخترامیاشون تو شب عروسی که مهمونا هم متوجه شدن بماند
حتی میوه های عروسی رو هم از لج من نشسته دادن به مردم که همه گفتن چرا اینجوری کردین بعد ها مامانش گفتع بود من ناراضی بودم
بچه دار شدم یکبار از من حالمو نپرسیدن بابام مرد جای تسلیت خدا شاهده فحشم دادن به بابام ،شیر خشک دادم به بچم از ذاداشش بگیر تا خواهر و مامانش همه که چرا شیر خشک میدی بچه باید شیر مادرشو بخوره
اسم بچمم وقتی گفتم چی قراره بزارم انقد داداشش مسخره کرد و خواهراش گفتن نه که شوهرم خودش رفت اسم باب میل اونارو شناسنامه گرفت
الان من باهاشون قهرم و هیچ رابطه ای ندارم فقط مشکلم اینه هی زنگ میزنن به شوهرم میگن بچه رو بیار ببینیم اونم تا 6/7ساعت بچه عا واقعا ازشون متنفرم جز بدی چیزی ندیدم دوست ندارم بچمو ببینن شوهرمم طرف اوناست بگم نبر همش بایذ جر و بحث کنیم یا میگه پس تو هم نرو پیش خانوادت اصلا نمیبینه کاراشونو توروخدا نگین نوشونه ارزو دارن مگه غیر اینه که بچه ی منم هست پس من این همه زحمت میکشم حق ندارم بخدا خستم دیگه ازشون انقد ازشون متنفرم که اگه شرایط طلاق داشتم طلاق میگرفتم از شرشون زاحت شم

چقد دلم میگیره بااین حرفا😓😓
خب زنگ بزن دعوتشون کن، جلو چشم شوهرتم زنگ بزن، دو بار دعوت کن ببین چجوری شوهرت پشتت در میاد
من شوهرم با بچه همیشه میره تنها نذاشتم خیلی کم پیش اومده تنها بذارمش اونجا
نه بابا اینا همه بخاطر کمبودهایی تو ازدواجه
مردای قدیم کدومشون به زن حامله میگفتن فقط استراحت کن
کجا سالگرد ازدواج و تولد میبردن زنشون و بیرون
همه اینا باعث شده زنهای قدیمی دچار فقدان کمبود توجه باشن
عزیزم این فرق میکنه، اگر کسی به پدر مادر من بی احترامی کنه قطعا از زندگیم حذف میشه هر کسی که میخواد باشه
خب دیگه منم قهر کردم نه میرم نه میام نه اونا حق دارن بیان وقتی قرار باشه پدر مادرم خونه من نیان پس این باید دو طرفه باشه

من شل گرفته‌ بودم زندگیم جهنمی بود که دومی نداشت
مادر من کمبود محبت از طرف شوهرش و میخاد در ما بچه ها پیدا کنه یهو تا بچه هاش ومیبینه گریه
راس میگی ،من امتحان کردم به نحو احسن جواب داده ،وااااای شب قبل عیدنوروز زنگ زدم که فردا برای عید بیایین اینجا ،خیلی محترماته ،یعنی مادر شوهرم منو خورد گذاشت اونجا ،حالا من کنار شوهرم بودم گوشیرم گذاشته بودم رو آیفون خودمم پیشهاد دادم که دعودتشون کنیم ،بعدش شوهرم باهاشون یه دعوای حسابی کرده یود اصن ذوق کردم🤣
این قضیه شما فرق میکنه و خوب کاری کردی😉
زندگیم و پسرم و شوهرم و همه رو ننش می‌گرفت توو چنگش الان وجود نمیکنه حتی نیستم خونه من بیاد
فدات
پ عروس این وسط چیکاره س؟؟؟عروسی مگه فقط برا اوناس
ایشششه حسودای پلاستیکی🤣
خب الان ک‌ بچه هاشونو سر سامون دادن برن بگردنو خوش باشن چه مرگشونه واقعا
خب پس همین روشو پیش بگیر تا حسابی از چشم شوهرت بیفتن
ببین یه حالت روحی و روانیه مثلا میبینن بچه ها جمعه ها میرن بیرون ولی خودشون خونن حسودی میکنن
کار خوبی میکنین من منظورم ایشون بود ک راجبه خانواده همسرش اینجوری گفتن، بعضی پدرومادربزرگا نوه اشونو میزارن رو تخم چشاشون
بابد زودتر میگفتی🤣🤣🤣🤣الان هرکی بیاد ریپ میزنه اول رو پیامت
دنیا گرده، خدا سر اونا هم اذیتایی که به شما کردن بلا میاره
من شوهرم دوساله خونه شون نمیره من مشکلی ندارم که ،بحث این خانومه ،میگیم نباید بره اون اگه اونا میخان اونا بیان
..حالا من خانواده شوهر ندارم اذیتم کنن ولی دوتا خواهرام خیلی دلم وشکستن
لعنت ب خانوادهایی ک نمیزارن بچشون خواهرشون برادرشون زندگی کنه
خدا رو شکر که رابطمون تموم شد
وگرنه یا من بخش روانی بستری میشدم یا شوهرم
اینجور آدما دعا نمیگیرتشون چون نجسن ...
از خانواده خودت بخوری خیلی بده
چرا اخه مگه میشه خواهر خودت😓
برای مردم همینجوریه نمیخواد باور کنه مادر و خواهرش انقد بدن
داستان زندگیت مثل منه ..
همین چندوقت پیش شنیدم خواهرم گفته شوهرش شک داشته بچه خودش باشه اینو برده ژنتیک در صورتی که بخاطر سندروم دان آمینوسنتز شدم
یا همش بهم پیام میده تو کلفت اون خونه ای
خدا هیشکیو جای کسی نزاره انصافا سخته با یه خانواده بی درک وشعور ازدواج کنی ،بخصوص وقتی شوهرتم میبینه پیشتیبانی نداری و سواستفاده میکنه
🙄🙄🙄🙄برای خواهر شوهر و مادر شوهر دست آدم کوتاهه ،ولی اگه خانواده خودم همچین چیزی بگن بخدا دیوونه میشم اصلا یعنی میارمش تا ثابت نکنه چرا این حرفو زده ولش نمیکنم
😭😭😭
تو حاملگی کلی التماس کردن آشتی کنم ولی حالا هزاران تهمت بهم میزنن
حالا من ازمایشم و فرستادم که ثابت کنم باز میگفت نه مرد اینو نمیخاد
اشتباه کردی فرستادی
اینا رو باید رها کنی ب حال خودشون
خواهرم کاری کرد من جشن ومراسم نگیرم اینقدر برای ازدواجم فحش میفرستادوتهدید که حد نداره
نزدیک یکساله رها کردم
رقیه جون کسی که تهمت میزنه ولش کنی میگه دیدی حق با منه هیچی نمیگه
ایشالا روزی بشه هم این پسر من این بلا رو سرشون بیاره هم داماد آینده شون
واقعا چرخ روزگار نشون میده
ایشالا
حالا که یه سال گذشته هییییچوقت نزار برگردن به زندگیت
منم تمام لباسایی که برای بچم خریدن و قسمت استفاده پیش نیومد دادم خونه مامانم بده بهشون
حتما
ولی اگه مدرک بفرسته میدونی چی میگه؟
میگه اها دیدی خودشم شک داشته بچه از کیه رفته ازمایش داده
حالا تو هی قسم بخور ازمایش سندروم رفتیم
اینا از قصد شلوغش میکنن ک آتو بگیرن واسه فتنه های بعدی
برای پسر منم دو دست لباس خریدن یکی رو پاره کردم یکی رو هم خراب کردم 🤣🤣🤣
نه هیچی نفرسته ولی بگه بیا ثابت کن ببینم با چه اساسی این تهمتو میزنی
شوهرم چون قبلا ازدواج کرده از نظر خواهرم آشغاله ولی شوهرخودش که خود خواهرم بهش درخواست ازدواج داد بهترینه
شده قضیه کثیف کردن لباس بچه که من حرکتی بزنم جنگی کنم همون و بگیره به عنوان روش اذیت کردن من

منم یه جوری بهش بزنم حالش جا بیاد 🤣🤣🤣
واقعا چرا ما باید زندگی دیگران و به چالش بکشیم
عقده دارن
بابا چه ربطی داره نمیدونم تو مغزشون چیه من ۱۹ سالم بود شوهرم ۳۲ سال قبل منم یه بار یکیو عقد کرده بود بعد ۶ ماه طلاق گرفتن ،میشه گفت ازدواج کرده ،ولی چ ربطی داره آدم خوبی باشه دیگه گذشته ها گذشته
بعضیا مریضن
خوشحالیشون تو اینِ که زندگی یکیو زهر کنن
دقیقا
الان با شوهرم خدارو شکر هیچ مشکلیم ندارم اتفاقا تو کل فامیل منم زبان زد همه س که چقد آقاست چقد فهمیده س ،سن و سالش زیادم باشه خوبه به هرحال از یه پسر ۲۵ ۲۴ ساله بهتر و پخته تره
یعنی واقعا آقایون ۳۰ رو رد کنن بهتر میشن ؟؟
اینجورام نیست باید بنیان طرف خوب باشه، طرف پخته تر میشه افتاده تر میشه صاحب بچه میشه بهتر میشه
بنظرم بهتر میشن ،چون مغز یه مرد ۳۰ ساله به انداره یه پسر ۲۵ ساله ،۲۵ ساله اندازه ۲۰ ساله کار میکنه😅طبق تحقیقات اقایون مغزشون ۵ سال از خودشون کوچیک تره
ولی ازاینور بعضی چیزا با بالارفتن سن بدتر میشه
مثله خساست وشکاکیت
شوهر من یکمی آگاه بشه نسبت به ننه باباش خوبه ، نسبت به قبل بهتر شده ها ولی باز بهترتر بشه خوبه
کلا آقایون منبع مشکلن 🤭🤭
اون بچگیایی که ممکنه یه پسر ۲۵ ۲۶ ساله بکنه دیگه شوهر من نمیکنه ،اما اون ذوق و شوق و احساساتیم که اون ۲۶ ساله داره شوهر من نداره
اونم زرنگی تورو میطلبه
طبیعیه. شوهر منم همینه
شوهر من چون تک فرزند هم بوده همیشه زندگیش رو نظم وآرامش بوده الان خواهرمن اینجوری هنگ میکنه
مثلا ما اولاش این مشکلو داشتیم من ۱۹ سالم بود چیزایی که منو خوشحال میکرد مثلا شهربازی و پیتزا و گل و کادو و ..... برای اون اصلا مهم نبود تا دیگه کنار اومدم اونم جور دیگه ای جبران کرد😁
یه وقتا به رو میارم کارهای مادرشو ولی بازم مقاومت داره ، هنوز اونجوری که باید حق صد در صدی بهم نمیده هنوز دنبال توجیه

میگم نسبت به پارسال بهتر شده ولی می‌خوام جوری بشه نیاد توجیه کنه رفتار ننه باباشو امیدوارم توی طول زمان درست بشه
دقیقا این بمن ثابت شدس میشه بگی چرا
خداروشکر
هیچوقت دنبال حق صددرصدی نباش اون مادرشه اون ته ته وجودش قبول نمیکنه
سمانه همین که نسبت به پارسال فرق کرده خیلیه
اونکه اره ، ولی خب همین که اونا رو نمیاره خونم منو مجبور نمیکنه به پذیرایی کردن از ننه باباش منو مجبور نمیکنه توو جمع به خانواده س سلام کنم خودش کلی برای من امتیاز حساب میشه
ببخشید ولی مگه میتونه درمورد عروسی خودش نظر نده😕😕😕
دخالت درمورد عروسی خودش!!!!!!!!!!!!!؟؟؟
چون سگ بودن منو دیده ندا ، دیگه من آدم قبل نیستم می‌دونه رو مخ بره با همین بچه هم ول میکنم میرم
درکل اقایون بعد ۳۰ سالگی منطقی تر میشن ،بعضیاااشون شاید ۲۰ درصدشون یکم غیرتی و چه میدونم حساس تر میشن اینم اگه اختلاف سنی زیاد باشه باید باهاش راه اومد اما به زنم هست دیگه من هیچوقت نزاشتم شوهرم رو هیچیم حساس بشه ،سعی کردم تا جایی که میتونم منم منطقی باشم
این چیزی که دیدم تو اطرافیانم وتجربه ثابت کرده عزیزم
خیلی فرق کرده پس حرفای پارسالت یادمه سمانه
خوبه ازخودت ضعف نشون ندادی
من بارها به شوهرم گفتم اصلا برام مهم نیست کسی بفهمه قهرم با پدر مادرت چون هیچ کاری نکردم که بترسم

ننش هم می‌دونه هرکسی از من بپرسه واقعیت رو میگم من پیش همه گفتم قهرم وقتی دلیل و مدرک میارم حق رو بهم میدن

اگه ترس داشتم و از جدایی و طلاق می‌ترسیدم بدتر میکردن باهام
من شیرخودمو به بچم دادم
ولی این شیر رو اینقد تو شرایط استرسی به بچم دادم
که الان بچم عصبی شده


مطمئنم اگه شیرخشک میخورد اینجوری نمیشد
چون با خودشون گفتن پدر مادرشو بیرون کردیم پس زورمون به اینم میرسه حرف بزنه اینم بیرون می‌کنیم

دید نه از این خبرا نیست جلو همه بهشون بی محلی کردم دوست آشنا غریبه همسایه دستش اومد من ترسی ندارم
ولی خودم داغون شدم نابود شدم اعصابم ضعیف شده هنوز اون صحنه دعوا میاد جلو چشمم میگم چرا اونشب من دهن ننه بابای اینو جر ندادم
دقیقاااا نباید جوری رفتار بشه که انگار همینکه طلاق نگرفتین کار مهمی برات کردن باید مرد بدونه تو بدون اونم اگه بهتر نباشی بدتر نیستی ،اصلا نبودنش مهم نیست
دقیقا منم
شوهرم همیشه میگه می‌دونم دوستم نداری می‌دونم برات مهم نیستم چون دیده تغییر کردم دیده سخت و سفت شدم گفتم خودت منو تغییر دادی
من جونم و میدادم برای شوهرم دیوانه وار دوستش داشتم ولی الان نه ، خیلی اذیت شدم خیلی برای همین تا روزی که دخترشون شوهر کنه من به این قهر ادامه میدم ابروشون بره پیش داماد
هی چقدر باید با روح وروان آدم بازی کنن آدم تو سن کم اعصابش زندگیش روزای خوشی که باید بگذرون اینجوری خراب کنن
من تا زمانی که ننه باباش التماس نکنن آشتی نمیکنم
دعوای رو در رو خیلییی بده ،اگه پشت گوشی باشه مهم نیست ،ولی وقتی میبینی خانواده کسی که دوسش داری مثل سگ هار دارن حمله میکنن بهت ،یادت میاد میگی کاش خونه بابام نشسته بودم میون این همه وحشی نبودم ،چطور میتونن انقد نفهم بااشن
مونده به خود آدم ، ببین مثال خودمو بگم من همسرم صفر صفر بوده حتی سربازی هم نرفته بود ازدواج کردیم اونم بابام گفت من حسم خوبه به این پسر سنش کمه میتونیم چکش کاریش کنیم هرجوری که خودمون میخواییم درستش کنیم وهمینم شد درسته ازلحاظ مالی سختی کشیدیم یه مقدار پولمونم مادر شوهرم برداشت من خودم پنج ساله رابطه ندارم، ولی شوهرم باهام خیلی همراهه سلایقمون یکیه بهم اعتماد داره بامن مشورت میکنه چون بچع نیستم بگه عقلش کمه، خود من باپسر بزرگ ازدواج میکردم مطمئنم دووم نمیاوردم حتی پولدارم بود چون خودم شخصی ام که باید حرفمو بگم حرفمو بزنم عصبی میشم باید بریزم بیرون شدید احساساتی ام مطمئنم پسر یزرگ نمیزاره سرش داد بزنی تو همه چی دخالت کنی وچون پخته اس بعضی چیزارو قبول نمیکنه
نترس خودمی🤣💋
زن بودن اینشکلیه دیگه سمانه گذشته رفته روسیاهیش به کی موند؟
آفرین خوب گفتی 👍دقیقا مرد سن بالا زیاد اقتدار داره وحرف حرف خودش
اره بخدا ، خدا لعنتشون کنه هر روز میگم سرتون بیاد هرچی سرم آوردین
الهی آمین یارب ..
من چون قهرم اون یکی عروسشونم همون نامزدی طلاق گرفت گفته بودن ببین اینا کین عروسشون چن ساله نمیره نمیاد
نمیدونم من میگم شوهرم چون پخته س عصبانیم شم هیچی نمیگه تاحالا سه ساله ازدواج کردم شاید ۶ بار دعوا کرده باشیم همیشه من شروع کردم اونهمه به خانوادش فحش دادم هیچی نگفت، میگم اگه کم سن و سال بود کله ش گرم بود تحمل نمیکرد ،باز بستگی داره به مرد اخلاقش چجوری باشه نمیشه گفت همه یجورن که
من هنوز تسویه حسابم با ننه شوهرم شروع نشده تازه یکساله قهرم بذار چند سال بگذره چندسال دیگه ابروشون بره چقدر مگه میتونن دروغ بگن چیزی نگن التماس کنه ننش بیا آشتی کنیم اون روز تازه روزه منه
شوهر تو زیادی آقاس، مرد سن بالا اصلا قبول نمیکنه این چیزارو
زندگی منم مثل صاحب تایپکه ..هر هفته که میخوام برم خونه آقام یا تو رفت که میخواد منو برسونه یا اینکه تک راه برگشت زهر مارش میکنه..تا دیشب که رفتم خونه آقام باز جروبحث کردیم
صددرصد یروز کارشون پیشت گیر میشه
اره همین
چون عروس وقتی قهره از چشم خانواده شوهر دیده میشه ، ننه شوهر با پسرش قهر نمیکنه ولی عروس وقتی قهره باشه پچ پچ مردم شروع میشه
منتظرم من صبرم زیاده و کینه ام هم شتری زهر نزنم ول نمیکنم
تو هم میره خونه مادرش بهش زهر کن
انقد دیشب عصبیم کرد که خدا میدونه
حق داری خیلی سخته😓😓😓
بی وجدان یه هفته دایی ش تو بیمارستان بود از صبح میرفت تا شب بقران چیزی بهش نمیگفتم
آخه چطور
فقط شهراد از شیر بی افته قرص بخورم ابجیم بخاطر سینه ش میخوره میگه یه چندساعت دنیا به یه ورت میشه منم بخورم 🤣🤣🤣
اون چیکار می‌کنه تو هم همین کار رو کن
دقیقا ،الان میگم ما دوساله نرفتیم خونشون ،حتی از مکه م اومد شوهرم نرفت پیشش ،هربار میریم شهرستان شوهرم میمونه خونه بابام خونه مامانش نمیره ،تاحالا هزار بار بهش گفتن چرا نمیری به مادرت سر بزنی میگه جایی که منو خانواده م احترام نداریم نمیرم چرا برم
حرف بزن بهش فکر نکنه میترسی
اسپند دود کن دورش کلی قربون صدقه ش برو شوهر منم عاقل بشه خوبه
دیشب اومدم خونه به پسرم میگه اههه چقد کثیفی این چیه پر زغالی بو بد میدی منم هیچی نگفتم..بعد دیگه امپرمو برد بالا هرچی از دهنم در اومد بارش کردم..بهم میگه هرجا من میرم باید پسرم باهام باشه ..آخه اونم یه سال نه من میرم خونه آقاش نه اون میره خونه اقام
میشه نگران نباش ،من که دورش کردم خیلی تاثیر داشت اومدیم تبریز خانواده هامون کوردستانن الان فقط منم و خودش ،اونام نمیان خونمون دیگه هرچی من بگم همونه😊
خب بده پسرشو ببره ، بگو بیا خودت هم جیششو بگیر هم کونشو بشور هم سیرش کن به منم کار نداشته باش
دیشب واقعا دیگه ترس تو وجودم نبود...وهمه چی گفتم گفتمش اوکی هر زمان رفتم خونه آقام بچه رو نمی‌برم میبرمش بهزیستی من از خونه آقام بیام..و هر زمان خودت رفتی خونه آقات هم همینکار میکنی
من تلاش کردم دورش کنم نشد خودشم این خراب شده شهر رو ول نمیکنه خبر مرگشون اونا هم گم نمیشن برن
من پسرم بزرگتر بشه حرف بزنه درست میدم باباش ببرتش بیرون گردش بهش هم گفتم پسرم بزرگتر بشه ترکش میکنم
منم گفتم تا یه خورده زبونش خوب باز بشه حتما اینکارو میکنم ..چون کلا خانوادی شوهرم ک خودش مشکل روانی دارن ..بهم ثابت شده ...خیر ندیده مادرش میدونه که پسرم افسردگی شدید داشته ولی به من نگفتن
اره بابا اینا رو باید کادو پیچ تحویل ننشون بدی
چی میگه شوهرت دقیقا؟میگه باید پسرمو ببرم پیش اونا؟
قبلا خیلی عصبی میشدم و نمیذاشتم .ولی چون لج می‌کرد باهام و نمیزاشت ببرم خونه آقام خانوادم بهم میگفتن بابا بزار ببره...وهروقت خواست بره میبرمش..
من نمیدونم این مردا تو کله شون چیه ،مگه این بچه از خون این مادر نیست ،پس وقتی زنتو نمیخوان چجوری بچه تو میخوااااان ؟وقتی به زنت بی احترامی میشه چجوری بچه تو میبری میندازی تو بغلشون ؟وقتی خونه ت نمیان تو چرا با بچه ت میری؟؟؟؟
دیشب بهش میگم همونطور که تو پدرش منم مادرشم ..ببین شوهر من کلا بیماره روانی داره دو شخصیته ..حرف حرف خودشه
خوب میخوان ثابت کنن که خانوادم بچمون دوست دارن
والا من از همین الان به شوهرم گفتم ،گفتم اینا اصلا براشون مهم نیست من حامله م پس فردا دنیا بیاد نگن باید ببینمیش و اینا ،شوهرم میگه حتی عکسشم نمیزارم ببینینن ،همه چی به شوهره ،شوهرت اگه نخواد نمیره ،نخواد نمیبره ،نمیتونن به زور بگن بیا که ،خودش نمیخواد باور کنه خانوادش دارن آسیب میزنن به زندگیش
بره گم شه مرتیکه خاله زنک نکبت
بچم ۱۸ ماهش بود شیر خودمو که شوهرم منو کتک زد و منم زنگ زدم داداشم بیاد دنبالم و شوهرم بچمون از گرفت و تا ۱۲ روز بیش خودش نگه داشت تا اینکه من با مامور رفتم دم خونشون
تنها چاره تو مشاوره دیگه ،الان ما یه همسایه داریم میگرن عصبی داره مدام زنو بچه شو عذاب میده ،درکل شاید یه مشکل داشته باشه که دکتر بتونه حلش کنه
همسایه مام اینجوریه ،قرص دادن بهش بهتر شده ،شاید با دکتر خوب بشه
اینایی که اینطور نمیگن ما مریضم تازه به من میگه تو مشکل روانی داری ...من با گوشای خودم شنیدم..زمانی که شوهرم کرونا گرفت .خالش تصویری زنگ زد و گفت به دکترش گفتین که مشکل افسردگی داره
انقد قرص سرماخوردگی و استامینوفن و مسکن میخوره ..هی همش میگه سرما خوردم با اینکه اصلا سرما نخورده ..قرص پررانول هم میخوره
خب افسردگی حل میشه با قرص راضیش کن بدون اینکه خانوادش بفهمن ببرش دکتر
الان یه عده میان میگن وای نه قضاوت نکنید خدا سرتون میاره نوه ی اونا هم هس اونا دل دارن نوه شونو ببین
اه اه خایه مالا حمالا🤮🤮🤮🤮
اون انقد مقید خانواده که هراتفاقی بیفته میره به اونا میگه فقط رابطه جنسی نمیره بگه
👏👏👏👏
نه محبت حالیشه نه سیاست هیچی هیچی فقط کاری که حالشو خوب میکنه انجام میده
یه دادوبیدادی سر این بچه میزنه که خدا میدونه
یه وقتایی میخوادبزنتش
😂😂😂
گفتم تا دوهفته نرم خونه آقام و نمیزارم هم خودش و هم بچم بره
نمیدونم من چرا باورم نمیشه کسی که زندگیه عروسشو زهر کرده ،نوه شو دوست داشته باشه😑تو اگه نوه تو دوست داشتی احترام مادرشو نگه میداشتی که نوت یاد بگیره احترام چیه نه اینکه از بچگی به نوه ت یاد بدی ما مادرتو نمیخوایم فقط تو رو دوست داریم ،بعد مادر نتونه یه چیزی به بچه ش بگه بچش بگه من میرم خونه مامان بزرگم ،حقته بهت بی احترامی میکنن ،والا بشه ۷ ،۸ سال همه چیو میدونه ،مطمعنا خوهر شوهر مادر شوهرم پیش بچه بد عروسشونو میگن
گفتم هر اتفاقی میخواد بیفته بزار بیفته
شکاک بدبین دهن بین ..اینا هم مگه درمان دارن
والا این دیگه خیلی بده موندم چی بگم
نه والا ،ولی بچه گناه داره
من تمام عذابی که دارم میکشم وتحمل کردم بخاطر این بچس
به نظرتون برم با عموش حرف بزنم
بچه کوچیکه ،نه میتونی جدا شی ،نه میتونی جدا نشی
نَہ برگِ گلے …🍁
بہ شاخہ‌ها مےماند 🍂
نَہ هیچ ڪَسے بہ جز …🍁
خــــــدا مےماند !🍂

خوش باش و بدے مڪن …🍁
ڪہ از ما تنها …🍂
یڪ خوبے و …🍁
یڪ بدے بہ جا مےماند🍂

پیشاپیش پاییز تون زیبا 🍁🍂🍁

‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
من دیشب گفتمش که دیگه نمیرم دادگاه که در سکوت همه چی تموم بشه نه..میرم و همه چی رو علنی میکنم و نمیزارم در خفی باشه که فردا بگن تقصیر منه
نمیدونم ،اگه با شناختی که داری فکر میکنی حرفش برو داره ،حرف بزن
این بچه هم انقد به من وابستس..و از یه طرف میگم میره اونجا میترسم با دارو خواب آور بخوابوننش
بقران زمانی که بعداز ۱۲ روز آوردنش پیشم صداش گرفته بود از بس گریه وبی تابی کرده
اونا هیچ وقت قانع نمیشن که یه جاهایی مقصرن فکر میکنن چون سن جنتی رو دارن خیلی حالیشونه حرف حرف اوناس و کوچیکترا بیس چاری باید حالت رکوع سجود احترامشون کنن طرز فکرشون در حد فسیل های پیدا شده کالیفرنیاس🤕💩
نه دیگه اگه بخای بری بچتو ببر ،وقتی میدونی مشکل دارن بچتو ول نکن
حرف برو نداره ولی میخوام تمام فامیلش بدونن ..
دلم ریش شد وای😓😓
🥺😭
حال منو چی میگی خواهر
بقران الان که دارم تایپ میکنم چشام از اشک بند نمیاد همش نگا بچم میکنم میگم گناه داره
نه من بودم مشکل زندگیمو به کسی نمیگفتم ،ولی نمیدونم شاید برای تو جواب بده
خدا بهت توان میده بتونی زندگیتو نجات بدی
تو زن قوی هستی تو میتونی😘😘😘
تنهاش نزار خب😓😓💔
ببین شوهرم قبل از من زن داشته وخانواده بهم میگفتن تقصیر زن ش بود ...
اون چند ساعتی که بچه رو می‌بره ،برو آرایشگاه برو استخر با دوستات برو کافه
بفهمم به تو داره خوش میگذره میگن دیگه نیارش
اصلا اصلا تنهاش نزار ،بیچاره خودش که نخواسته دنیا بیاد ،یا تحمل کن یا هرجا میری با خودت ببرش
بدبختی جایی نمیزاره برم شکاکه..وقتی میره سرکار یه جوری نشونه میزاره که ببینه من رفتم جایی یا نه
من چون مامور بردم دم خونه آقاش ..اونم حالا میخواد انتقاام بگیره و مامور ببره دم خونه آقام..داره انقد اذیتم میکنه که من بچه رو ببرم وبرم که مامور بیاره دم خونمون وبگه بچه رو دزدیوه
👌🤌
دعام کنید
اگه میزاشت برم بیرون با بچم که کاری به کارش نداشتم اصلا
خواهر یه چیزی بگم ....
مشکل شماا واقعا حاد شده ،بخدا با راهنمایی هزاران نفر و تجربیات هممون حل نمیشه فقط بیشتر سردرگم میشی ،نه میتونی زندگی کنی نه زندگی نکنی ،بهترین راه مشاور خانوادست ،بگو به شوهرت اگه منو بچه رو دوست داری بیا چند جلسه بریم ،اول مشکل شوهرتو حل کن ،بعد مشکلت با خانواده شوهرتو حل کن
من خودم خیلی با مشاوره حرف زدم .و بهم گفتن مشکل از شوهرته..ولی اون اصلا قبول نمیکنه خیلی بهش گفتم
اونا بهم میگن تو مشکل داری
نه خودت تنها نمیشه باید اونم باشه ،درضمن نمیشه بگن مشکل از شوهرته و هیییچ ،باید یه راهکارم بدن بتونی حل کنی مشکلو
حالا اشتباه برداشت نشه من خوشحالم ازاین ماجرا، اتفاقا فهمیدم خیلی ناراحت شدم براذر شوهرم بچه خوبیه مادرش بدبختش کردزود براش زن گرفتن بگن ندا نباشه عروس دیگه هست که متاسفانه...
چه خوب اومدی👌👌👌🌺
دقیقا موافقم خرج هم بتراش شوهرت جیبش خالی شه حساب کار دستش بیاد
ای کاش فقط خرج کردن باشه ولی وجدان نداره از خدا نترس ..اون روز بهم میگه وای چقد من میخوابم نکنه تو آب برام قرص خواب ریختی بهش گفتم والا از زمانی که تو رو شناختم همش خوابی ..بین از دیشب تا حالا خوابه فکر کن دیگه آدم چه انگیزه ای باید داشته باشه
انقدر مشکلات خانوادگی دیدم ،دیگه استاد شدم ☺️
چقد یسریش عین احوالات من بود😐😕😑
حسبی الله ونعم الوکیل
بنظرتون این مشکلات خانوادگی بین عروس و خانواده شوهر مخصوصا با مادرشوهر فقط ایرانه
یا خارج کشورم اینطوریه؟
فکرم درگیرشد 😐😂💔
من یه فیلم کره ای دیدم اونام دعوای مادرشوهر عروس داشتن
تعارض منافع همیشه باعث درگیری میشه
من مادرشوهرم خیلی میگفت نوه نوه عین بچه و ... یه روز گذاشتم خونش با شوهرم رفتم بیرون به ده دقیقه نرسیده زنگ زد جاریم که بگو بیان داره گریه می کنه رسیدم دیدم بچه تو اتاقه داره گریه می کنه درم به روش بستن بچه رو بغل کردم گفتم هیچ وقت نمیزارم پیش اینا گریه نکن مامان بعدم دیگه هر وفگقت زر زدن گفتم آره دیدم چجوری کردی
شمام یه بار بده بهشون خودشون به خودشون میرینن
دیگه براش آب نریز نیار نبر
مشکل صاحب تاپیک اینه یه هفت هشت ساعتی بچه ش رو نگه میدارن
باور کن اکه باهاشون قهر نبودی و میخاستی بری آرایشگاه میگفتی یکی دوساعت نگهش دارین کلی سرت منت میذاشتن
از دیشب تصمیم گرفتم که کاری بهش نداشته باشم ..قبلا که قهر میکردیم ونمیومد سرسفره ک هی من باید منت میکشیدم وبهش میگفتم بیا غذا..ولی واقعا آدم چقد بخواد ارزشو زیر پاش بزاره به خاطر یه آدم نفهم
هرچی ارتباط بیشتر دردسر بیشتر😑
دقیقا والا انقد من خوب بودم باهاشون ..
وای خخخ
یه همکلاسیم ۵ساله رفته ترکیه اونجا ادامه تحصیل میده، با ی آقایی دوس شد و چندساله باهمن خیلی صمیمی و .... بعد همین هفته پیش پدرمادر دوستم رفتن ترکیه با پسره آشنا بشن واسه اولین بار که دیگه رسمی بشه ازدواجشون . همین که مامان بابای دوستم برمیگردن ایران، دوستم با پسره کات میکنن. گفتیم چرا؟ گفت خواهرش خیلی دخالت میکنه.
دقیقا من همین جمله رو گفتم, گفتم مگه اونجاهم خواهرشوهربازی وجود داره , من فکرمیکردم مختص ایرانه🤣🤣🤣🤣🤣
هفته ای چندشب مادرشوهرم زنگ میزنه ب شوهرم ک بیا‌من تنهام بابات رفته صحرا...
منم باید استراحت کنم سرویکسم پایینه
شوهرم می‌ره بمنم گیرمیده ک برو خونه مامانت اینا...
بخداهیچ بارداری منو درک نمی‌کنن
هرمادرشوهری یجور اذیت می‌کنه 😢💔
چقد الاغه مادر شوهرت پیر سگ

سوالات مشابه