شرح حال زایمانم و گل دخترم

بالاخره ۶ شهریور ۱۴۰۲ ساعت سه صبح منم زاییدم
بزارید از اولش بگم ک حامله شدم بعد خونریزی داشتم بخاطر هماتوم بعد ان تی گفت دختره رفتم انومالی دعا کردم بگه پسره اما گفت پای بچه مشکل داره ستون فقراتش احتمالا سوراخه چون از ۱۹ هفته گذشته خودم مجبور ب سقط شدم چقد اذیت شدم ناراحتی و غمو غصه هعیییی
شیش ماه بعد بامورفولوژی سه و سایز فولیکول ۱۴ باز حامله شدم اینبار رفتم ان تی گفت پسره برا انومالی رفتم گفتم خدایا فقط سالم بهم بده ک خداروشکر دخترم سالم بود بازم تا ۲۴ هفته بخاطر جفت پایین و هماتوم خونریزی داشتم استراحت مطلق بودم خیلی اذیت شدم استرس داشتم اما خداروشکر ۶ شهریور ۱۴۰۲ ساعت سه دخترم اومد بغلم ک از پنج شهریور من درد شکم داشتم قابل تحمل بود شب ساعت یازده رفتم بیمارستان چون فاصله دردام کم شده بود اما بازم قابل تحمل بود ک معاینه کرد گفت دهانه رحمت ۷ سانت بازه تا کارای بستریو انجام دادم رفتم رو تخت ک کیسه ابمو پاره کرد ساعت یک شد ک گفت ۹ سانت بازی از ساعت یک تا سه دوساعت درد غیر قابل تحمل داشتم خیلی جیغ زدم وحشتناک بود اما خب خداروشکر ک خدا کمکم کرد و توانشو بهم داد وساعت سه زایمان کردم ی دختر ریز میزه ک عشقم شده ک منو مادر کرده ک فک کردم با اومدنش همه نگرانیام تموم میشه ک دیکه نگران تکوناش حرکاتش نیستم اما از وقتی دنیا اومده ی بار نگران مدفوع نکردنشم ی بار نگران دیر ادرار کردن امروزم ک تو مای بی بی چند لکه صورتی دیدم ک نمیدونم از چی بود امروز ک روز سومه کنارمه یکم صورتش زرد شده ک ناخوداگاه اشکم در میاد همه اینا ی طرف دخترم ی طرف خدا ب هرکی ک بچه نداره ی بچه سالم بده بچه های بقبه هم حفظ کنه انشالله ِمن سختی زیاد کشیدم تااین بچه بغلم اومد انشالله ک بتونم بسلامتی بزرگش کنم ب جایی برسونمش ک مایه افتخار باشه 🙂