Ooma
پرسش (1402/01/01):

خانوما خیلی به خودکشی فکر میکنم

از بعد زایمان خیلی به کشتن خودم نزدیک شدم..افسردگی بعد زایمان گرفتم
راه حلی میدونین برای بهتر شدنم لطفا بهم بگین
همه پیام هاتونو میخونم..ممنون🌹
شرایطم فقط
۲۱ روزه زایمان کردم
دست تنها هستم...اطرافیانم جز طعنه چیزی برام ندارن حتی پدر و مادر و شوهرم..خانواده شوهرمم خیلی شدید تر هستن راضی ام یک ثانیه نبینمشون..
بچم کولیک داره دماغش کیپ شده شیر خشک میخوره همم شیر ودمو میخوره.چند ساعت زیر سینم هست بعد ۶۰ تاهم شیر خشک میخوره.بعد نیم ساعت بیشتر مینزم ک اروغ کنه بعد قطره میدم برا کولیک بعد قطره برا چشش داره بعد شکمش و ماساژ میدم برا کولیک بعد بغل میکنم تو بغل تکون میدم.رو پا میزارم..تو خونه میگردونم..صدای سشوار میزارم براش..لالایی میزارم براش..قران میزارم براش..بازم جیغ میزنه..چشمش عفونت داره خیلی بی تابی میکنه دو سه روزه چند دقیقه هم نخوابیدم
خیلی خستم خیلی
نگین بی احساس هستم و..بچمون بیشتر از جونمم دوست دارم
ولی خیلی خستم از همه چی..فقط گریه میکنم اصلا با هیچکس حال حرف زدن ندارم سریع بغضم میگیره..
راه حلی میدونین که بچه آروم بشه
یا حال من بهتر بشه لطفا بهم بگین

بدنم خیلی ضعیف شده دارو تقویتی زیاد میخورم دکترم داده
یبارم تب و لرز کردم و تشنج کردم
این بحران هم گذشتنی لطفا قوی باش و اونو پشت سر بذار تمام این چیزا موقت 🙏
سلام
عزیزم اون خدایی ک ی فرشته ناز داده بهت همونم حواسش هست به نی نی
افکار منفیو از خودت دور کن میدونم بعۻی ادما بودنشون بیشتر دردسر داره
سعی کن بهشون فکر نکنی تا اذیت بشی
نفس عمیق بکش واب بخور
بچا خوب میشه
ببخشید ک این حرفومیزنم
من ان ای سی یو هستم بیا ببین بچه هایی ک با دستگااه نفس میکشن اگ اون نباشه تمومه
تا خودت نخوای کسی نمیتونه بهت کمک کنه میدونم بچه داری سخته ولی سعی کن از نمایی شاد تد و بهتر بهش نگاه کنی
باهمسرت صحبت کن تا کمی اروم شی
سلام عزیزم
منم مثل تو بودم همش گریه میکردم روز بعد زایمانم
خیلی روزای بدی بود خدا به هیچکس نشون نده
حتی بلد نبودم شیر بدم میترسیدم چون میپرید تو گلوش
بچمو یه لحظه نگاش میکردم میزدم زیر گریه میگفتم چرا بچه دار شدم من مادر خوبی نیستم
خانواده شوهرمم جز تیکه چیزه بلد نبودن
ولی زودی میگذره تحمل کن
افسردگی بعد زایمان خیلی بده
ولی گذراس
نگران نباش پسر منم کولیک داشت بعد چلش خوب شد خداروشکر
ماهم این روزاتو گذروندیم میگذره عزیزم
سلام عزیزم منم اوایل زایمان اینجوری شدم همش گریه میکردم میگفتم خودم رو بکشم از همه بدم میومد ولی خواهرم بهم گفت اینجوری کنی خودتو بیچاره کردی کم کم به خودم اومدم هر وقت اون حالت میومد سراغم یه آهنگ میزاشتم یا یه جوری خودم و سرگرم میکردم منم پسرم کولیک داشت اصلا نمیذاشت بخوابم شبها تا صبح بیدار بود خیلی سخت بود ولی خداروشکر تمام شد تو هم مادری قوی باش
همسر مرده ایشالله
تا صبح چش رو هم نذاشتم
با صدای گریه بچه ساعت ۷ و نیم بیدار شده
گفتم ده دقیقه نگه دار
گف کار دارم مغازم بار دارم باید برم حتما سرکار
الان ساعت نه و نیم هست تازه رفت
هیچ کاری هم نداشت با گوشیش بازی می‌کرد
به فکر هیچی نیست هیچ کمکی نداره
هزار بار بهش گفتم
میگه مرد بچه نگه نمیداره حتی برا چن ساعت کمک زنش ما تو خانوادمون اینطور دیدیم
بار دارم توی مغازم واجبه باید برم
مادر پدرم میگن خودت نگه دار زاییدن و بلدی نگه داشتن و بلد نیستی؟؟
مامانم میگه من ۱۸ سالم بود از شهرستان اومدم کرج زندگی کردم دوتا بچه بزرگ کردم گمگ هم نداشتم..توهم خودت بزرگ کن
مادر شوهرم تا میرسه میگه چرا شیر خشک میدی بیخود میکنی شیر خشک میدی قطع کن
دماغش گرفته؟چون خونت سرده..چون فلان چیز و دستش یا سرش نکردی برا چند ساعت
..بچه به کنار شرو میکنه خونت چرا کثیفه..دستشویی چرا نشستی و...
خونه مادرم چند روز رفتم موندم‌
خواهر و بچش اذیت کردن
مشکل هم اینجاست ک شوهرمم دید
بعد برگشتم خونه خودم
الان هم خیلی طلبکارانه باهام حرف میزنه
میگه پدر و مادرت تو رو نمی‌خوان
بین تو و خواهرت فرق میزارن
خواهرت خیلی زرنگ بازی در میاره و...
میگه میگه وای میستم نگا میکنم‌گریم میگیره
لال شدم کلا🤦‍♀️
یه کلمه حرف میزنم میگه حرف و اول وو دهنت بپز بعد بگو من نمتونم بمونم خونه بهت کمک کنم و...
خداروشکر که خوب شد بعد چلش
نمیدونم چرا حس میکنم ظرفیتم تموم شده دیگه کشش ندارم
خیلی خستم😔
منم از طرف خانواده شوهر اینارو شنیدم
که چرا شیر خشک نمیدی حتی الان که پسرم بزرگ شده تا سرما میخوره میگن چون شیر مادر نخورده
ای بابا خدا ازشون نگذره توام واگذار کن به خدا
خدا کمکت میکنه
ولی شوهرت باید کمکت کنه دست تنها خیلی بده
باز همسر من کمکم میکنه
میگفتن شیر خشک چرا میدی اشتباه بالا تایپ کردم
توام نگران نباش میگذره عزیزم توکل کن بخدا
مادر شوهرم فردای بیمارستان ک مرخص شدم
اومد خونم
میگفت شیر نداری آب قند داد به بچم
من اغوزمو با سرنگ جمع میکنم به زووور تا بچم بخوره
اونو می‌ریخت بیرون
میگفت تو سرنگ خرابه
روز هفتم بچم جنگ جهانی راه انداخت چرا دختر منو اون یکی عروس منو دعوت نکردی برا جشن هفتم چرا منو زنگ نزدی دعوت کنی.. به شوهرم گفت اونم انداخت به جون من..
روز زایمانم تو ماشین میرفتم بیمارستان زنگ زد چرا به من نگفتی منم بیام اسنپ میگرفتی منم میومدم
گفتم ببخشید متوجه نشدم
زنگ زد به شوهرمم گفت
اونجاهم یبار سگ شد افتاد به جونم
الانم شوهرم میدونه مادرش باهام لجه و اذیت میکنه
میگم‌کمکم کن
میگه زنگ میزنم ننم میاد کمکت میکنه
بیاد هم ک...
اگه دماغش کیپ میشه رفلاکس داره عزیزم
کدوم شهری؟
منم میگفتم هیچکس نباشه اشکال نداره
فقط شوهرم پیشم باشه و بفهمه منو
ولی متاسفانه کلا برعکس هست
باهاش صحبت کن
بالا نمیاره آخه
دارو دکتر زیاد داده بهش نمیدونم برا کولیک هست فقط یا برا چیزای دیگه هم هست
هی قطره میدم بهش
کرج
کرج ،فردیس
نزدیکیم پس
من اندیشه ام
قشنگ بلند شو به خودت برس
نزار افسردگی سوارت شه
توکل کن بخدا
توام جوابشونو بده ساکت نمون اصلا
من جواب نمیدادم الان میگم اشتباه کردم
بگو زندگی خودمه
روز دوم بچه رو حموم کرد..روش یه پتو هم ننداخت
رفت نوه ی دختر خودشو جلو بخاری خوابوند
بچم داشت میلرزید
تا صبح گریه کرد بچم
صدای نوه ی دختریش نمیذاشت پسرم بخوابه..بعد میومد به حرص بچه رو از دستم می‌گرفت می‌برد کنار بخاری میگفت تو جای سرد نگه داشتی اینطور شده..پنجره خونت بازه برا همونه..کلاه سرش نیست برا همونه
کلا بارداری اول خیلی سخته
عزیزم همه ی رفلاکسا بالا اوردن نیست
کیپ شدن بینی،خس خس سینه،یه چیزی مثل ادامس جوییدن،علاقه به مک زدن،امتناع از شیر خوردن،بی خوابی و بی قراری از علائمشه
سلام منم همینجوری بودم ، تا ۱۰روز نمیتونستم به دخترم شیر بدم ،روز ۱۲ تنها شدم ،هنوز چند روز نگذشته بود بهم گفتن خودت ب دنیا آوردی خودت بزرگ کن ، انقدررر چرتتتت و پرتتتت گفتن ،منم گفتم هیچ کدومتون حق ندارین بیاین ردشون کردم برن ، الان ضعیفی باید حتما غذاهای پرکالری بخوری کاملا درکت میکنم حتما وقتی باهات این مدلی صحبت میکنن دچار احساس های مختلف میشی
فرزانه خیلی داغونم خیلی اصلا نا ندارم خودم غذا بخورم..
حقیقتش من انقدر بهم فشار اومد زنگ زدم روانشناس شماره ۱۴۸۰
اشتباه میکنی دیگه
یه اهنگ شاد بزار بلند شو
روزی هزار بار از باردار شدنم دور از جون عین سگ پشیمون میشم...
با هزار بدبختی باردار شدم ای وی اف بودم بارداری پر خطری داشتم..الان آنقدر پشیمونم ک نگو
هرچی گفتن جوابشونو بده
ببین ولی من خودم دوست نداشتم تو این حالت بمونم سعی کردم خودمو شاد کردن ب زور غذا خوردن ، مرتب کردن خودم ،البته خیلی سخته
چتد سالته
سلام شبنم گلم به مادرشوهرت بگو بچه خودمه هرجور دوس دارم بزرگ میکنم شما پسرتو بزرگ کردی تونسی یکم اداب بهش یاد بدی که الان ازمن ایراد میگیری ببین نترس من مطمئنم تو از پسش برمیای بچتو که بغل میگیری همش بخودت بگو من میتونم من قویم من بچمو براحتی بزرگ میکنم ببین خیلیا بودن که کسی کمکشون نکرده بچشونو خودشون بزرگ کردن مگه تو چی از بقیه کمتره
چیکار کنم؟؟چی بدم بهش؟؟
بعد هر شیر دادن نیم ساعت نگه میدارم اروغ میگیرم زودی نمیزارم زمین ک برگرده شیر
زیر سرش بالش گذاشتم با شیب دراز شده
کمرش و شکمش و خیلی میمالم
ی چیز دیگه هم اینکه من تکلیفمو با اطرافیانم مشخص کردم گفتم هرکاری که خودم دوست داشته باشم میکنم
انقدر بدم میاد از کسی که زنه و به زن دیگه اینجور ظلم میکنه بگو خودتم مادری مگه بچه اولتو بزرگ کردی بلد بودی مگه میتونسی بغلش کنی که ازمن ایراد میگیری
به خانواده خودم میتونم بگم نیاین
خانواده شوهرم جرعت ندارم چیزی بگم
شوهرم پشت اوناس..
ببین طبیعیه چون داره شیر میخوره بینیش میگیره من یادمه دکتر بهم قطره سدیم کلراید داد گفت هر روز براش بریزم گفت به خاطر شیر خوردنه
کاش یکی بود آدمو درک می‌کرد جای طعنه و بیشتر کردن دردمون😔😔
ببین بچه جاری منم همینجور بود بینیش همش کیپ میشد همش خس خس میکرد
بعد دو سه روز نخوابیدن باور میکنی الان سرم داره گیج میره🤦‍♀️🤦‍♀️
کولیک داشت شبا کلی گریه میکرد دارو داره بخر بهش بده
برای رفلاکس هم حتما رو سطح شیب دار بخوابون ،بعد شیر دهی صاف نگهش دار هر ۱:۳۰تا ۲ ساعت شیر دهی داشته باش هر سینه ۱۰ دقیقه کلهم ۲۰ دقیقه
یا اگه میتونی یه نانو براش بخر بذارش داخلش
صدای سشوار دربیار
صدای جارو برقی اینا کمک میکنه
براش قطره اینفاکول بخر ،آب رو آتیش ،خلاص میشه از درد دلیچه
اگه میتونی ی نفر بگو هفته ای ۱بار بیاد نظافت خونت رو انجام بده
حالا ک بقیه کمکت نمیکنن
دو سه روزه رفتم حموم هنوز موهامو شونه نکردم🤦‍♀️🤦‍♀️فقط عین کوزت در حال دویدن اینور اونور هستم
دیروز چشم پسرم باز نمیشد پر عفونت بود
بردم نور دیدگان کرج نامه داد ببرم اورژانسی نمونه بگیرن ازش بیمارستان فارابی تهران
شوهرم نیومد گفت مغازم مونده کار دارم
از ساعت ۶ ظهر رفتم ساعت ۲شب برگشتم خونه
کلید نداشتم زنگ زدم گفتم یه ساعت تو کوچه موندم...میگه تو ماشین هستی یه نفر آدم دیدی زبون باز کردی..
۲۳
درکت میکنم کاملا
واقعا سخته
آدم احساس تنهایی و دوست نداشته شدن میکنه
مادر قویی هستی ،فکر نکن الکی میگم ،جدی میگم ،ماها مادریم با تمام توانمون برای بچمون جون میذاریم ،ببین قطعا بهتر میشه اوضاع
فاطیما احساس میکنم باطریم خالی شده.کشش نداره ظرفیت ندارم اصلا
میگم اگه میشه بخوابم ده روز کامل میخوابیدم آنقدررررر خستم
مار شوهر من اگه یکمی فهم و شعور داشت
من چرا ای وی اف کردم این راه پر سخت و رفتم؟؟شوهرم مشکل ژنتیکی داشت.ازو اسپرمم بود
جا فهمیدن فقط اذیت کردن بلدن..میخوان همه جا ریس باشن
باشه شما رئیس
چرا پس روز هفتم بچه منتظر زنگ من بودین؟؟نکه اون موقع من رئیس بودم؟؟
فکر کنم خستگی رو بشه تحمل کرد و حرف اطرافیان رو نه ،البته بگم به خاطر افت یکباره هورمون ها یکم حساس تر میشیم
خیلی خوبه ک میتونی حرفی بزنی.
من ۶ ساله ازدواج کردم به خانواده شوهرم‌نگفتم بالا چشتون ابروعه
من که اصلا دوست ندارم اون روزا برگرده
وای شبنم دوس دارم مادرشوهرتو بگیرم پارش کنم
من دارم حرص میخورم بخدا
حق داری گلم بنظرمن یه گوشتو کن در یکی دروازه
کون لقشون تو بابچت خوش باش ببین ۱ یا ۲ ماه سخته بقیش درست میشه
فاطیما
بغل کردن و میگی تو
من همه کاراشو میکنم..یکبار نگفتم بلد نیستم بشورم بلد نیستم بخوابونم بلدنیستم اروغ بگیرم بلد نیستم شیر بدم..
اینا توقع دارن مث زنای ۱۰۰ ساله قدیم باشم..
یه قطره بهم داده
میریزم
با فین گیر سوراخ کردم بدبخت و هر ثانیه میکنم تو دماغش و هیچی در نمیاد
با سنجاق قفلی کوچیک خی میکنم تو دماغش بازم هیچی در نمیاد و کیپ هست
من مادرشوهرم از وقتی شوهرم تصادف کرده همچی بهم میگه انقدر عصبیم کرده بخدا دوس داشتم بگیرم پارشون کنم جوری بود که یروز نشستم یه دل سیر گریه کردم دوس داشتم شوهرمو ول کنم برم که برم
اگه دوست داشتی به شماره ۱۴۸۰ زنگ بزن
نه نه اصلا نکن ،خدایی نکرده رگ های داخلش پاره میشه
دارو کولیکف میدم..کولیک اید میدم با یکی دیه هس یخچالیه
آره صاف نگه میدارم ک اروغ بگیرم
میگم دیه رو بالش میزارم طوری که زیرش شیب دار میشه🤦‍♀️
شما فقط همون قطره سدیم کلراید رو بریز بعد با فین گیر تخلیه کن اونم روزی ۲ بار
فین گیر زیادش خوب نیست
فاطیما لا پتو گذاشتم با ننم تکون دادیم اصلا آرومش نکرد
رو پا آروم نمیشه
تو بغلم سر پا میچرخونم آروم نمیشه
صدا سشوار صدا لالایی صدا قرآن همه چی میزارم
شوهرم نمیذاره اصلا
هی میگفت تو کاری به پسر من نداری پسر منو نمیبری دکتر براش غذا بپز انگار من هیچی نمیفهمیدم یبار نشد یه روزش شب تو بیمارستان پیش پسرش باشه بخدا من دوروز پشت سرهم انقدر حالم بد بود که بالا میاوردم همش دوبار رفتم زیر سرم
اصلا درک و شعور ندارن دیشبم زنگ زده غذا بهش دادی بهش قرص بده انگار من خرم نمیفهمم که باید غذا درست کنم بخوریم یا کارامو بکنم
رفته همه جا گفته فاطمه میخوره میخوابه سرش تو گوشیه
موندم چه ربطی به این لاشی خانم داره
ولشون کن اینا عادت دارن سرشون توکون بقیه باشه
هعععییی
خدا لعنت کنه همچنین مادر شوهر هایی و😔
به قول ترکا به اینطور ادما قبیر ده اغیز ورمز
گریپ میکسچر دادی بهش؟
عزیزدلم عقلت کجارفته اینروزا میگذره منم موقع علیسان از افسردگی حالم داغون بود بذاربچه ات ازدوماه بگذره اون اروم تربشه توام هورمون هات سرجاش میاددیگه ام اسم خودکشی نیاری ک میام شهرتون میرنمت برمیگردم 🤣
میرینیش؟😂😂گوزو
میگفتی نه منتظربودم ک تو بگی من اینوازگشنگی کشتم ننه مهربونی بیاببرخونت پرستاری اش کن
🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️توف ب کیبورد میزنمش
فاطمه یکی دوتا پیام تبریک عید قشنگ داری ب خواهرشوهرمادرشوهربفرستم
گوز توخواهرشوهرمادرشوهر خخخ
عزیزم اولین کار مهم اینکه به خودت آرامش بدی
🤣🤣🤣🤣
خوپیام دادن بهم زشته
سعی کن انرژی خونت و عوض کنی
بزن گوگل عید مبارک مادرشوهر و خواهر شوهر
یه اسپند دود کن بگو همه انرژی های منفی از خونت و وجودت بره بیرون
والا من ندارم چش دیدنشون ندارم بیام براشون عید تبریکم بگم🤣
منم‌که نه خواهرشوهر نه مادرشوهر نه برادر شوهر نه پدرشوهر ندارم
واسه همین این مدل تبریکات ندارم
منظورم پیامها وگرنه یه خواهر شوهر چسو دارم یه مادرشوهر کسو😂
یکدونه پیداکردم همونو فرستادم
دیشب چاره نداشتم‌پشت گوشی دوتا فوش ابدار به مادرشوهرم بدم
زنگ زده میخواستم بیام خونتون شوهرت غذا خورده قرصشو خورده گفتم نه منتظر بودم تو زنگ بزنی که بهش غذا بدم یانه که احیانا براش بد نباشه 😂
سلل جدید و با اینجور چیزا شروع نکن اونهم پیرن ولشون کن
من دارم ازهمه مدلش و ازحالا غصه ام مرفته چطورموقع زایمانم بگم نیان خونه ام مامان ام روزه داره اذیت میشه پذیرایی کنه خب
اوماهم ک اهل روزه نیستن
والا ابجی تو نمیدونی من چی کشیدم از دستشون
بلاهایی نبود سرمن نیاورده باشن
چش دیدنشون ندارم
چن روز اول که شوهرم تصادف کرده بود انقدر روسر من فشار اوردن که میخواستن منو دیونه کنن منم نشوندمشون سرجاشون به برادرشوهرم گفتم رفت بهشون چی گفت گفت تو زندگی اینا دخالت نکنید شما چکار دارید که فاطمه چکار میکنه چی بهش میده یا نمیده اینا خودشون بهتر میدونن چکار کنن
باز زنگ میزنه و پرسیدن خب عخه تا اون موقعی که من داشتم کارمو میکردم مگه تو بودی یا تو کنار پسرت بودی
من بعد زایمان اوکی بودم افسرده نشدم
بچه منم کولیک داشت یکسال اصلا نخوابیدم نه روز نه شب انقد بغلم بود که کمردرد گرفتم
ولی الان یکسالی میشه حالم خیلی بده همش ب خودکشی فک میکنم دلم میخواد نباشم
بعضی وقتا میگم کاش زندگی اینجوری بود که هروقت خسته میشدی چشاتو میبستی و میخوابیدی اصلا بیدار نمیشدی
نمیدونم چیکار کنم این حسم از بین بره
سلام عزیزم سعی کن خودت حالت رو خوب کنی هرکسی یه جای کارش میلنگه من شوهرم خوبه کمک حالمه خانواده شوهروخودم خوبن ولی همش بهاطر دخترم تو دکتر وازمایشگاه وبیمارستانم میگم ای کاش هیچکدوم از اینا رو نداشتم ولی بچم سالم بود چون این چیزا بلاخره میگذره ولی وقتی بچت رو ببینی مریضه نه هر روز خدا میمیری پس سعی کن لذت ببر از بچت فکرت رو درگیر هیچکس وهیچ چیز نکن
عزیزم این چیزایی که میگی طبیعیه و واسه خیلی از ماها پیش اومده ولی گذراست..به خدا توکل کن و اگه میتونی ساعت خوابتو با نی نیت یکی کن اینطوری حالت بهتر میشه.درضمن ممکنه به پروتئین گاوی حساسیت داشته باشه که گریه ش زیادع سعی کن چیزاییکه گوشت و لبنیات گاوی توشه نخوری و همچنین چیزای نفاخ نخوری.منم یادمه خودم با صدای سشوار کنار بچه یکی دوساعت خوابیدم خستگیم خییییلی زیاد بود
ایشالله هرچی زودتر حال دخترگلت خوب شه
🌸🌸🌸🍀🍀🍀🍀🌹🌹🌹🌹
سلام‌شبنم جانم......بااون شرایط باردارشدن توکه هممون میدونیم واون همهههههه سختی که تواین راه توکشیدیییی اصلاکسی حق ندارهههه مادرشدن توروزیرسوال ببره یعنی کورن نمیبیننن توچه زجری کشیدی تابه اینجارسیدی وبچتوتوبغلت گرفتی به حرف هیچکس توجه نکننننن گلم هیچکسسسسسس فقط با بو وبوسیدن بچت اروم شووووو وزندگی کن
عزیزم اینا که میگی خیلی طبیعیه ...ولی اگر‌نوزادت یه شیر بخوره احتمال کولیک‌گرفتنش کمتره...که به‌نظرم شیرخشک بدی کلا هم خودت راحت تری هم بچه....سیر میشه‌و راحت میخابه....با توحه به شرایطت از کوچکترین‌کمکی که اطرافیان بهت میکنن استفاده‌کن تا بتونی دوش بگیری یا یکم استراحت‌کنی...مکمل آهن و مولتی ویتامین بخور
شیر خشک بده بچت بخوره.خودتو راحت کن.شاید اونوقت اینقدر شکمش هم درد نکنه.این روزا هم میگذره خدابزرگه
عزیزم بیخشید ها ولی اخلاق شوهرت اینه چرا بچه دار شدی؟
منم خیلی وقتا با شوهرم اختلاف دارم.و بچمم ناخواسته بود😔. خیلی وقتا از احساس میکنم دیگ نمیتونم ادامه بدم.ولی بخاطر بچم تحمل میکنم.چون من نباشم کی حاظر میشه مثل من ازش مراقبت کنه.بعدم همین ک یکم بچت بزرگ بشه کولیکش خوب بشه.دو بار بهت بخنده همه غم هات یادت میره.یکم بزرگتر بشه بگه مامان مطمئن باش همه دنیا هم باهات بد باشن عین خیالت نمیشه.با بچت وقت میگذرونی اصلا نمیفهمی کی زمان میگذره.فقط یکم تحمل کن این کولیکش خوب بشه
ان شالله عزیزم ممنون
عزیزم چندتا توصیه دوستانه بهت میکنم
شرایط پیچیده ای داری
اول سعی کن تغذیه ی مقوی پرانرژی داشته باشی
تا با بقیه ی چالشا بتونی کنار بیای
میدونم خیلی خسته ای وکمیود خواب اذیتت میکنه

ولی برای خودت تو یه سینی خرما
عسل
نون قاق
یه فلاکس دمنوش زعفران بهارنارنج هل وچندپر چای سیاه
آماده بذار کنار
که انرژیت افتاد با اینا برگرده
بحث وجدل جز پیچیده کردن اوضاع کاردیگه نمیکنه
اقاتون ازبیرون اومد بچه رو سریع بذار بغلش
خودت بپر تو اشپزخونه
برای خودت
کاچی درست کن زیاد
ترجیحا با روغن زرد وبذار تو یخچال واقعا بمب انرژیه وقتی گرسنه ای یا انرژیت اومده پایین وحالت رو‌واقعا خوب میکنه
برای کیپ شدن بینی
دستگاه بخورگرم روشن کن بالاسرش
با روغن زیتون شقیقه زیرگلو وسر پسرت رو ماساژ بده حتما
یه پارچه نخی نازک مثل روسری سرش کن
چون کلاه کامل نمیپوشونه

وقتی کسی نیست پیشت هرکاربه صلاح بچه اته انجام بده
ولی جلوی مادرشوهربهانه گیرت
ترجیحا
بچه رو بنداز زیر سینه ات
ومشغول اون باش
تا حرف اضافه نزنن برات

قطره ی اینفاکول فوق العاده اس برای پسرت

نافش رو حالت دورانی ماساژ بده
پاهاش رو حالت دوچرخه ورزش بده
برای نفخش اینا خیلی کاربردیه
منتظرم بیای ازحال خوبت برامون بنویسی گلم
عزیزم منم دقیق مثل خودتم بچم چندساعت زیر سینم هست ولی شیرم کافی نیست سیرش نمیکنه بهش شیرخشک کمکی میدم منم هرکاری میکنم به زور آروغ میزنه منم قطره واسه کولیک بهش میدم یکسره هم بغلمه تکونش میدم سرپا میگردونمش رو پا میذارم ولی بازم همش جیغ میزنه چشم پسر منم عفونت داره منم چندروزه نخوابیدم میذارم تو گهواره همش باید بشینم تکونش بدم تا خود صبح بیدارم از کم خوابی سردرد دارم همش
یعنی دقیق مثل هم هستیم مشکلمون مثل همه🤕🤕
هفده روز پیش خانوادم بودم دیگه رفتن مسافرت منم برگشتم خونم دست تنهام یکسره هم پسرم گریه و جیغ داره همش درحال تکون دادنشم
ای بابا. قربون دلت برم. حق داذی اینقدر ناراحت و خسته باشی.
شوهرت خیلی نامرده و خیلی بیش از حد بی مسئولیت و بی درک و شعوره.
چاره ای نداری عزیزم باید سعی کنی روی پای خودت وایسی با اینکه خیلی سخته دست تنها.
جواب مادر شوهر نامحترمت رو هم بده هروقت میگه چرا دستشوییت رو نشستی بگو گذاشتم شما بیایی بشوری برامون وقت نکردم.
شیرخشکم به خودت مربوطه اومد حرف زد بگو برو پنج شش کیلو مغزیجات برام بخر بیار تا بخورم شیرم قوی بشه بتونم به بچم بدم.
کیپ بودن بینی مال کولیکه بهش بگو وقتی اطلاعات ندارین لطفا نظرم ندین.
مامانتم خیلی نامرده. یعنی چی زاییدی بزرگ کن اخه. اصلا اینجور مامانارو نمیتونم درک کنم واقعا. یعنی هیچ مهر و محبتی نسبت به بچشون و نوشون ندارن اخه. به مامانت بگو قدیما با حالا فرق داره
اگه نزدیکت بودم یکم میومدن پیشت روزا.
کدوم شهری عزیزم؟
تاب گهواره ای براش بخر بزار توش .شاید تو اون راحت بخوابه ها.من دخترم بعضی وقتا ک مریض میشد رو پام بود همین ک میذاشتم زمین بیدار میشد.میذاشتم تاب گهواره ای راحت مخوابید.
همه اونایی که نوزاد دارن همینن پسر من رفلاکس داره از روزی که دنیا اومده درگیر دکتر و شیر دادن.‌.همچی هستم باید تحمل کنی تا دورانش بگذره
بعدم چرا باید طعنه بزنن مگه تا حالا بچه کوچیک ندیدن شرایطو نمیدونن
واای چقد ادمای بیخودی دورتو گرفتن خدا صبرت بده،از همه میشه توقع داشت بجز خانواده خودت جالا چی میشه کمکت کنن
وای زایمان کردی به سلامتی ای جانم😍😍😍
شرایط سختی داری ولی ببین چقدر عذاب کشیدی تا حداقل این یدونه کوچولو داشته باشی پس ارزششو داره خودتو قوی تر کنی اصلا فکر خونه و غذا مرتب و بهم ریختگی نباش همه ما گذروندیم
شکمشو با یه پارچه ببند همش رو شکم بخوابونش پشتشو ماساژ بده قنداقش کن یعنی دستو پا کامل ببند بعد روپات اروم تاب بده دردشم کمتر میشه ایشالا
سلام عزیزم حتما زیرنظر روانشناس و روانپزشک باش.با دارو خوب میشی.اینم مثل کروناس.ی دوره داره دارو استفاده میکتی و خوب میشی عزیزم
عزیزم روزای و ماهای اول همینحوره من فکرخودکشی نبودم اماهمش ازبچه دارشدن پشیمون بودم مواظب خودت باش روحیتوعوض کن ب چیزای خوب فکرکن نزارتواین حال بمونی
اینجوری طبیعیه.بهر حال روال زندگیت عوض شده و طول میکشه خودتو تطبیق بدی.
ولی افسردگی بعد زایمان اگه واقعا باشه و درمان نشه آینده خیلی تاثیرات بدی داره
ببین منم ب خانواده شوهرم هیچی نمیگفتم تاسره بچم دیدم حاملگیم براشون مهم نیس دیگ ملاحظشونونکردم ازاون موقع ک باحترام اماجدی جوابشونومیدم خیلی راحتم اونام خیلی عوض شدن البته بگم شوهرمم ادم ناحقی نیس خودش قضاوت میکنه میبینه کی مقصره کی نیس امامنم قبلا خیلی روداده بودم بهشون امادیگ بسه تاکی خودمواذیت کنم ول کن بابا
افسردگی بعدزایمان خیلی بده من انقدرخسته و بی خواب بودم ک نمیتونستم پاشم یچی بخورم اماحالمم ی جوری بوددلم نمیخواست هیچ کس بیادپیشم دلم نمیخواست هیچکس بچه روبغل کنه خیلی حسوحال بدی بودولی بایدسعی کنیم ازخودمون دورکنیم حسوحال بدوچون موندگارمیشه
سلام عزیزم،عیدت مبارک🌹
حال امروز تو رو من چهارماه پیش داشتم.اول اینکه فدااااای سرت خونه ات کثیفه.بچه نگه داشتن از جنگیدن سخت تره و تو از پسش براومدی.هرکی ناراحته خودش وایسه تمیزکنه.این از این
من یکماه جنگیدم به بچه ام خودم شیر دادم کلا ۲۰۰ گرم وزن گرفته بود🥴😑😑دیگه شیرخشک دادم وقتی بچه سیر نمیشه اولویت حفظ سلامت بچه است .تازه پسرم رفلاکسم داره.دائما در حال گریه است .حرف مفت بقیه رو اهمیت نده.اینم از این
من برای افسردگی زنگ زدم روانپزشک دارو گرفتم میفهمم ممکنه هزینه اش سنگین باشه یه مقدار ولی ارزششو داره .من اوضاعم خیلی وخیم بود ولی الان حالم بهتره.اینو حتما پیگیری کن
دیگه اخری هم اینکه شیش ماه دووم بیاری تموم میشه.رو غلطک میوفتی.الان خیلی دووور به نظر میاد ولی من اینو هرروز به خودم میگم.
برات از صمیم قلبم ارزو میکنم این دوران سختتتتت بهت اسونتر بگذره.
پسر منم بود عزیزم رفلاکس پنهانه میاد تو گلو بر میگرده پایین شیر خشک کی ای آر هست باید بدی بهش من نان ای آر دکترم داد میخوره
نگران نباش منم تا چله وضعیت تورو داشتم بعد اون کم کم بچه خوابش تنظیم میشه
منم ۱۰ سال نگفتم
اولش همینه هورمونا بهم ریخته من ک همش گریه میکردم کم خابی نابلدی خسته ای بیماری
چن وقت بگذره خوب میشه تا ۳ ۴ ماهگی سخته ب بعد انقدر شیرین مبشه ک نگم
عزیزم منم مشکلات شمارو داشتم یه روز رفتم خونه مادرشوهر قشنگ شستمش نشوندمش جاش خیلی دیگه پرو شده بودن یه ناحق خیلی اذیت کردن من خیلی ازجون براشون مایه گذاشتم دیگه یسال نرفتم خونشون تا اینکه حامله شدم دیگه رفت وامد کردم الان دیگه مثل قبل اصلا بهشون رو نمیدم محل نمیدم سرو سنگین رفتار می
میکنم ولی واقعا حق ندارن اینطور کنن تو تازه زایمان کردی حساسی همه چی روت اثر می‌ذاره همه باید باهم کمکت کنن مخصوصا همسرت منم بعد پنج سال حامله شدم وشوهرم اصلا فکر خوابیدن خودش بود الانم همینطور وخوب خیلی دعوا اینا شد تا بفهمه اونم باید بچرو نگه داره مادر چه گناهی داره ما نوبتی نگه مبداشتیم با شوهرم اونیکی می‌خوابید یعنی می‌خوابید شبا یعنی میرفتم بیدارش میکردم میگفتم باید نگه داری الان خیلی بهتر شده
بیخوابی رو همه چی تاثیر داره مخصوصا افسردگی باواقعا باید مادرت هم حمایت کنه بنده خدا دست تنها خیلی سخته بخدا پیشت بودم میومدم نگه میداشتم برات می‌خوابیدی استراحت میکردی
من جوری بود از بیخوابی میگفتم بچرو بکوبم دیوار از دستش راحت بشم الان الان تازه یه هفتس بچم می‌خوابه یعنی تا صبح میخوابه تازه نزدیک دوسالگی می‌خوابن عزیزم قوی باش همه مادرا این دوره را دارن ولی خودتو اذیت نکن توروخدا کسی نمیتونه مثل خودت به بچت برس عزیزم با شوهرت هم حرف بزن بازبون خوش با دعوا با هر چیزی که روش اثر داره حرف بزن
بازم تب و لرز کردم
مامانو صدا کردم اومد پیش بچه
دو سه ساعت قبل به شوهرمم گفتم بیاد ببره دکتر هنوز خبری ازش نیست🤦‍♀️🤦‍♀️سری قبل اینطور شدم تشنج کردم🤦‍♀️
صد دفعه آبجیم زنگ زده با مامانم دعوا کرده خونت مهمون میاد چرا رفتی اونجا موندی...
به ابجیت چه عزیزم مامانت باید مدیریت کنه بگه دخترم تازه زاییده باید پیشش باشم کمک احتیاج داره
رفلاکس پنهان بالانمیارن فقط برگشت شیر دارن .کیپ شدن بینی و بیقراری از رفلاکسه شک نکن .ببر سونو .منم پسرم رفلاکس داشت پدرمو دراورد و بی قرار بود دوماه اول داغون شدم بعد که برای رفااکس دارو گرفت بهترشد خداروشکر
تمام چیزایی ک گفتی بچه منم داشت سزارینی بودم مامانمم بنده خدا کمر و گردنش در حد عمله فقط میتونست برام غذا درست کنه تمام کارای بچه با خودم بود همسرمم مجبور شد ۵ روز بعد زایمانم برگرده شهر محل زندگیمون (اصالتا شمالی هستیم خراسان رضوی زندگی میکنیم ) به علاوه اینکه برا ختنه تو ۳۷ روزگی تنها بردمش
تایمایی ک میخوابه سعی کن بخوابی و خوب غذا بخوری شیرم کمکی بیشتر بهش بده من اوایل روزی ی بار هر بار ۲۰ دقیقه از هر سینه میدادم شیرم خشک نشد سرپا شدم بیشترم شیرش دادم و بعد ی ماه و نیم کلا کمکیو قطع کردم
پستونک رو واقعا پیشنهاد نمیکنم بخاطر ضررش اما من دست تنها بودم مجبور شدم بهش بدم خیلی کمکم کرد
برا روحیتم فقط به خودت تکیه کن باقی ادما با توجه به حالشون با ادم رفتار میکنن پس برا شادی و روحیه گرفتن به کسی امید نداشته باش
یادمه خیلی چشم انتظار بچت بودی و خیلی دوستش داشتی به اون فک کن با تمام ضعف ها و اذیتایی که میشی و میشه ی لحظه فک کن بیفته دست همسرت خونوادش یا پدر و مادر خودت که توجهی به خودتم ندارن واقعا دلت میاد تنها بمونه ؟ اون بچه الان تمام امیدش تویی
میدونم خیلی سخته خیلی اذیت میشی چون منم تو شرایط سختی بودم میتونم درکت کنم اما یادت باشه تو ی مادری باید قوی باشی چون دیگه فقط خودت نیستی پناه یه موجود ضعیفی که تمام امیدش تویی
یه وقتا از شدت کمبود خواب مغزم ارور میداد مثلا پوشکو عقب جلو میذاشتم هی دنبال چسبش بودم که ببندم یا گریه میکرد مامانم میگفت ندا بیداری میگفتم اره ولی مغزم خواب بود میگفت خب بچتو شیرش بده تو دلم میگفتم من ک بچه ندارم انقدر که مغزم ارور میداد از شدت خواب و خستگی یادم میرفت بچه دارم یا ی بار دستمو تو خواب گذاشتم جلو دهنش صداش نیاد دیدم داره یه چیز ناله میکنه ول میخوره پریدم از جام وحشت کردم نزدیک بود خفش کنم
یواش یواش یاد گرفتم حتی ی ربعم اگر خوابه بخوابم خیلی کمکم کرد
یاد گرفتم به خودم تکیه کنم و صبرمو بیشتر کنم چون بچم فقط منو داشت
یاد گرقتم نسخه هایی ک براش میپیچنو بشنوم و اخر کار خودمو بکنم چون فقط من میدونم واقعا چی براش خوبه
پس سعی کن هر چیزی که حال دلتو خوب میکنه انجام بدی من با دوش گرفتن آرامش پیدا میکنم یکی با اهنگ اروم میشه یکی با گریه یواش یواش کارای کوچولو کوچولو انجام بده ی روز دوش بگیر ی روز اهنگ گوش کن یه روز رنگ شاد بپوش و هر چی حال دلتو خوب میکنه بخوای کارای بزرگ بکنی شاید نتونی ناامید شی پس نم نم به دلت بها بده و از حس خوب داشتن نعمت به این بزرگی که خدا بهت داده انگیزه بگیر خودت خودتو نجات بده هرطوری که میتونی
اونوقت میبینی شاید زودرنج شدی و اطرافیانت خیلی هم بد نیستن
امیدوارم هر چه زودتر بهتر شی عزیزم
هیچ دورانی از زندگیم انقدری شگفت زده نبودم که دخترم اومد تو زندگیم و چون عاشقش شده بودم و حس و حال مادر شدن داشتم بشدت روزای قشنگ و فوق العاده ای بودن بهترین دوران عمرم بود
توام لطفا به خودت بیا و از این دوران لذت ببر ، با عشق پای تمام گریه هاش بشین و سعی کن دردشو اروم کنی
من واقعا جونمو هر لحظه برای دخترم میدم حرف بقیه هم کاملا به یورمه چون هیچکس نمیتونه تمرکز منو از روی بچم بهم بزنه
الهی بگررررردم علی پور الان تاپیکتو دیدم😢😢😢😢
تنها برای یک چیز بعد زایمان گریه کردم
اونم معصومیت یه شیر خوار بود ، همش میگفتم این موجود رو چجوری نگه دارم خیلی کوچیکه خیلی اسیب پذیره
من حتی وقتی دخترم بدنیا اومد فرش هم نداشتم درواقع هیچی نداشتم با یه لامپ و یه پرده زندگی کردم ولی هیچوقت به خودکشی فکر نکردم چون با تمام وجود غرق دخترم شده بودم
توام‌میتونی ❤️
ب سمیرا و نیلوفر فک کن دست تنها دوتاجوجه رو خروس کردن😍😍😍😍😍توام چندوقت دیگه راه میافتی بعدش اجازه نمیدی اصن کسی کمکت کنخ
آفرین دختر قوی هستی خیلی ازت خوشم میاد خدا دختملتو برات نگه داره
عزیزدلی همچنین💛
سلام شبنم راسی یچیزی یادم امد گفتم بهت بگم شاید بهتر بشه بهتر بخوابه نینیت
بچتو دور پیچ کن مثل دوره قدیم قنداقش میکردن
اینجور درد معدش تموم میشه
خانوما خیلی به خودکشی فکر میکنم
خانوما خیلی به خودکشی فکر میکنم
این دوتا خوبه بخر بهش بده شاید خوبترشد
قربون دستتون خانوما❤️❤️
مرسی از راهنمایی هاتون
همه پیام ها رو تک به تک خوندم خیلی دارم تلاش می‌کنم چیزایی ک گفتین و انجام بدم..
امروز برای اولین بار آهنگ گذاشتم و ناهار پختم...
ولی بازم بهتر نشده هنوز روحیاتم مث قبل هست همش گریه میکنم و زندگی برام هیچ هست
به قول شما دوره داره باید بگذرونم 😞😞برای بچه پدی لاکت خریدم گرمیچر خریدم ماساژ میدم صدا سشوار هم میزارم براش..همونطور ک گفتین
بازم آروم نیست
برام دعا کنین حداقل خودم اوکی بشم تا بتونم درست حسابی و با حوصله به بچم برسم😞😞
اینفاکول بگیر حتما براش

خودتم وضو بگیر قطعا توحالت تاثیرداره
واینکه زمان بده به خودت
عزیزم توتلاشتوبکن هروزت ازروزقبل بهتربشه انشالااین دورانم میگذره منم بخدامدام کارم گریه بودبعدگفتم خدایاغلط کردم خداروناخوش نیادمن تو و همه مامانابچمونودوست داریم فقط این دوران خسته ایم و بی خواب زندگیمون دچارتغیرخیلی بزرگی شده شوک واردشده بهمون زمان میبره باهاش کناربیایم یکی ی ماهه خوب میشه یکی ی ساله اصلافک نکن ک چرامن خوب نمیشم توتلاشتوبکن ب خودت زمان بده میگذره خوب میشی زمان سختترین مشکلاتوحل میکنه
ب این فکرکن ک ی روز کوچولوت بزرگ میشه بازمثل قبل استراحت میکنی میخوابی ب خونه ب خودت رسیدگی میکنی همیشه ک کوچولونمیمونه اونم بزرگ میشه
قطره کولیکید خیلی دخترمنواروم کرد جلدش ابیه نعنایی هم هس دخترمن ک فوری اروم میشدبازم نمیدونم ب بچه شماسازگارباشه یانه دوست داشتی امتحان کن

سوالات مشابه