Ooma
پرسش (1401/10/20):

خانومای با سیاست یه لحظه میایین

سلام خانومای خوشگل نمیدونم چیکار کنم که درست باشه و چجوری سیاست داشته باشم🥺راستش من الان ۴ساله ازدواج کردم و یکی دوسال اول خیلی به خانواده شوهرم احترام گذاشتم.خیلی محبت کردم.اخلاقم اینجوریه اصلا.با این که چندتا جاری دارم و محل نمیدن به مادرشوهرم ولی جای دختر نداشتش بودم‌.کمکش میکردم.ولی سر یه مسایل کوچکی یه بلواهایی به پا کرد و یه توهین هایی کرد که دیگه عوض شدم.ازش متنفرم.بی احترامی نکردم ولی دیگه چند ماه یکبار میرم خونش.زنگ نمیزنم بهش چون حالم نمی‌کشه دیگه.الان دوتا سوال دارم یکی اینکه نزدیکه روز مادره نمیدونم کادو بگیرم براش یا زنگ بزنم تبریک بگم یا نه.چون ببخشید یه شخصتی داره که نمیفهمه خوبی رو.میذاره رو حساب وظیفه.دومی هم اینکه من اینقدر قبل ازدواج مودب بودم بخدا تو جمع دوستام میگفتن هرکی فحش بده،هستی اصلا نمیدونه فحش چیه.ولی الان با شوهرم همش سر خانوادش دعوامون میشه.همش داد میزنم سرش.بهش میگم از خانوادش بدم میاد از بس که دخالت کردن و دلمو شکستن.بعدم یک عالمه گریه میکنم😔نمیخوام شوهرم ازم زده بشه.توروخدا بگین چیکار کنم؟

راست میگی👌😔
باور کن جاری کوچیک ام میشوره پهنش می‌کنه ولی اینقدر جلوش خم و راست میشه ولی من اگه سالی یکبار برم خودم باید بپزم بخورم جمع کنم تا خودم بودم اشکالی نداشت ولی الان رفتارش رو با اون جاری هام میبینم دلم میشکنه
اره عزیزم دیگه مادرشوهرا همینجورین هرچقدم خوب باشن بازم یه کرمی میریزن

فقط از نظر من اصلا خودتو بخاطر این چیزا ناراحت نکن بچسب ب شوهرت باهاش خوب باش دلشو نشکن چون همین شوهر تا دم پیری باهاته اوقات خوبتون رو با این مادر شوهرا حیف نکنین
خیلی برام سخت بود آخه همش شوهرم می‌گفت نمی‌خواد ولش کن من گفتم نه بزار از سفر میریم یه کادو براش ببریم ولی اینطوری
بقیه کادو هارم هیچوقت ندیدیم استفاده کنه
هستی جان از اول اشتباه بود ک زیادی باهاشون خوب بودی. کلا یه حدو فاصله ای باید با خانواده شوهر رعایت کرد.
الانم بخاطر اونا زندگیت خراب نکن اهمیت نده‌ا صلا بهشون از غریبه ک نمیشه توقع داشت باهات مث دختر خودشون رفتار کنن.
حیف عمرت و جوونیت برای غصه خوردن هدر بدی.
کارای که خوش‌حالت می‌کنه انجام بده با شوهرت خوشگذرونی کن
اونا رو از ذهنت کمرنگ کن مشکل حل میشه
آدم از غریبه انتظار نداره
دقیقا جاری کوچیکه منم همینطوره.میوه میخوره بشقابشو برنمیداره.چای میخوره استکانشو نمیذاره رو اپن لااقل.مادرشوهرم با ۶۰سال سن دولا میشه ظرفشو برمیداره.ولی رو چشم مادرشوهر جا داره.ولی من دوسال اول بدون استثنا هربار میرفتم بعد غذا همه ظرفا رو میشستم میگفتم گناه داره دختر نداره و خسته شده.کمکش میکردم ولی دیگه نمیکنم
من خانواده شوهرم راضی ب ازدواج منو شوهرم نبودن.
شوهرم طرف منو گرفت ولی من سال یه بار هم اسم خانوادش نمیارم‌ و نمیگم چرا و فلان
اهمیت ندارن‌.
من دخترش هم که میاد اینطوریه
مثلا عید رفتیم اون دوتا جاریم بچه ندارن تو جمع به من می‌گفت بچه رو بده بگیرم چای بیار ،میوه بیار ،سفره جمع کن خیلی بهم بر میخورد منم خسته بودم سردرد شده بودم دیگه نتونستم دولت راست بشم جولوشون با شوهرم اومدیم بیرون
عروس نو بودی وای میستادی کاراش میکردی.
اخه این اداما الان این چیزا میفهمن. محبت حالیشون نمیشه. بیشتر حار میشن
دقیقا همینه دیگه شوهرت هم بیشتر دوست داره هم وقتی نیستی طرفداری تو میکنه
از غریبه چ توقعی میشه داشت. شعورشون صفر
تا الان خداروشکر بینمون بخاطر اونا دعوا نشده.
یه سری طلاهامو فروخته بودم برای ماشین خریدن بعد به شوهرم عیدی داده بودن میخواست برام یه گردنبند بخره.یه تومن کم داشتیم زنگ زد ازشون قرض بگیره.به خاک مادرم قسم من دومتری فاصله داشتم با شوهرم ولی صدای دادشو از پشت موبایل شنیدم میگفت برا چی میخوای طلا بخری.الان گرونه بذار بعدا....
آخه چجوری دعوا نکنم با شوهرم؟😔😔😔😔اون شب یه دل سیر گریه کردم
هستی جان اصلا هم گریه نکن ارزش اشکت رو برای اونا پایین نیار آخه همیشه گریه کنی برای شوهرت عادی میشه
اشک‌ صلاح زنه بزارش برای خودت😂
خودتو بزن به نشنیدن برو بخر
من هرچیزی که میگن نخر یا دخالت میکنن میخرم کیفشو میبرم دیگه لال میشن
قربونت بشم عزیزدلم...راست میگی...نباید دیگه بهشون فکر کنم که غصه بخورم
برای خودت برنامه بچین خودتو اینقدر سرگرم کن که وقت به فکردن نداشته باشی
آفرین عشقم 😘بعد یادت میفته ناراحت نمیشی؟چجوری میتونی به زبون نیاری؟
من اگه به جات بودم زنگ نمیزدم ک تبریک بگم. اگه شوهرم میگفت روز مادر بیا بریم خونشون اینا میرفتم اما سرسنگین برخورد میکردم یه گلی چیزی هم میگرفت
قربونت بشم فاطمه جون راست میگی بخدا❤️😘
حرفت حقه👌پس تا شوهرم اصرار نکنه و نگه نمیرم.زنگم نمیزنم
هرچیم خودش گرفت یا داد.من نظر نمیدم
آره اشتباه میکردم.مامانم خدا رحمتش کنه بهم یاد نداده بود چیکار کنم.فکر میکردم مادرشوهر جای مادرمه
بنظرمنم درسته‌ اصلا اسمشون نیار اهمیت هم نده‌
عزیزم فقط میتونم بگم خوبی که از حد بگذرد
نادان خیال بد کند
نه اصلا
منو شوهرم باهم دوست بودیم. اونا بدون اینکه ب اون بگن‌ براش دختر در نظر گرفته بودن.
اونن مخالفت کرد بهشون برخورد.
بدرک ک برخورد
مهم اینه منو شوهرم باهم خوبیم.
من همیشه میگم هیچکس خانواده ادم نمیشه برا همین حدو حدود برای دیگران مشخص میکنم.
برا هیچ کس خوبی بیش از حد نکن و با هیچ کس بد نباش احترام بزار اما هیچ وقت خوبی زیاد نکن چون طرف فکر میکنه چه خبره هوا ورش میداره و بعدا فکر میکنه باید همیشه براش همه کار کنی چون وظیفته
آره فاطمه جون حرفت درسته....❤️
من ک رفت وامدم و کم کردم این جور مناسبت ها هم شوهرم هرچی گرفت باهاش میرم وزود برمیگردم
آره فکر کنم مشکل من اینه که نمیخوام کسی ناراحت بشه بخاطر من و همش در حال رعایت حال دیگرانم و از خودم وشوهرم غافل شدم
خوب میکنی عزیزم
واسه من اولین عیدم بود رفته بودم خونشون کادو ازاین قندون ها ک از کربلا میارن طرح مس نمیدونم چیه دقیق نپرسیدم تو پلاستیک ریخته بود بهم داد دستشونم دردنکنه استفاده شونم کردم شیکه اما بعدش دیدم برا عروس خواهرشوهرمم ک عید اولش بود کادو داد قشنگ مرتب کادو پیج کرده بود دوتا کادو بود داد من ب دلم اومد ک واسه من همینجور تو پلاستیک ریخته بود ناراحت شدم ازاین کار
والا من که اصلا اگه انتظار داشته باشم بیهوده است چون خانوادگی اینطورن برای بقیه میدن به من که میشه میزنن به اون راه ما هم خدایی داریم من که دیگه واقعا برام مهم نیست چون این ۶ساله اینقدر غصه خوردم دیگه نمیخوامشون چون ترک عادت موجب مرض است برای اونا منم دیگه غصه نمیخورم برای شوهرم و پسرم سرحال باشم
سمیه جون من کادوی عروسی یکی برام پلوپز دونفره آورد،اولین روز زن برا مادرشوهرم بردمش چون خودم پلوپز داشتم گفتم بذار خوشحال بشه تو قابلمه نپزه برنجاشو.نوه ی خواهر مادرشوهرم زایمان کرده برده کادو داده به اون!!!!خودش تو صورتمون برگشت گفت اینکارو کرده.خیلی دلم سوخت گفتم کاش فروخته بودم پولشو میذاشتم تو جیبم.
آره عزیزم خودتو حفظ کن واسه شوهرت و امیرعلی خوشگلت🧿🧿🧿
من و شوهرم ازدواج دوم مون هست
خیلی مادرشوهرم از زن اول شوهرم جلوم گفته بخاطر همین ب شوهرم گفتم من ک نمیتونم جواب بدم یا چیزی بگم ب مادرت تو خودم میریزم داغون میشم بخاطر همین گفتم نمیام خودت هرروز وشب برو اما من نمیام گفتم مگ مهمونی داشته باشن دعوت کنن یا متاسبتی باشه برم
اینم سیاست خوبیه.خوشم اومد🤝
والا الانم ک کم میرم بازم سر صحبت و از ی جایی باز میکنه ک از ازدواج اول شوهرم هی بگه😑
منم اعتنا نمیکنم
عزیزم تو مثل منی
منم یعنی دختر برادرش بودم
از بین بقیه جاری های غریبم فکر میکردم امتیازم بالاتره
اینقدر احترام گذاشتم ب خاطر پدرم
اینقدر هواشونو داشتم حتی ب خاطرشون دعوا میکردم با بقیه
اما تف تو قیافه های تک تکشون
ی کاری بام کردن ک وقتی میرم جلو اینه میگم خدا کی یهو این موهام سفید شدن
خدا کی شد یهو مریض شدم تو این سن کمم
مادر شوهرم ب خاطرش با جاریم حرفم شد پشت عمم دراومدم
میدونی جی بم گفت عمم؟؟؟
جندهههههه اخرین بارت باشه بیای خونم
دوتات میکنم
نبینمت بیای اشغاااال
تو بیسوادی فکر میکنی دو کلاس دانشگا درس خوندی خیلی بلدی تو بیسواد و بیشعوری
وقتی اینارو بم میگفت فقط زل زدم تو چشماش
ک خوب دلمو بشکونه یادم نره
واقعا هم یادم نرفت
ثانیه ب ثانیه اون روز
دونه ب دونه حرفاش و حتی فرم صورتش و نگاهشو یادمه
هررررر شب ک میخوام بخوابم ب این فکر میکنم جیشد یهو چرا اینطور شد
میشینم دو ساعت س ساعت فکر میکنم
تا تمام موهام سفید شدن
خواستم بگمت احترام و خوبی زیاد اینکارو میکنه مادر شوهر من بر دختر برادرش رحم نکرد طرف ی زن غریبه رو گرفت ک پشتش حرف زده بود
الان خدا ی طوری زده وسط کمرشون خودمم پشمام ریخته
وایی عجب مادر شوهری😢خوبه دختر برادرشی

اینا همش از خوبیه زیاده!!!
عزیزم اگه هم خیلی دلگیر میشی و میخای با شوهرت دردودل کنی فقط یه بار بگو و اینکه دلخوری گریه هم نکن دیگه هم ادامه نده که بشی غرغرو ولی کم کم یاد بگیر حرفاتو با خنده هم شده به همون شخصی که ناراحتت کرده بگی وقتی ببینن مظلوم نیستی و از حقت دفاع میکنی یاد میگیرن ناراحتت نکنن
مادر شوهر کلا جنسش بده اصل و فیک نداره همشون ب موقعش پدر سگ میشن
ولی این بستگی ب خودت داره ک میخوای خوب باشی اونا کامل بشناسنت میدونن با چ حرفی عصبی بشی با چ حرفی دلت میشکنه یا میخوای مرموز و دورادور باشی ک همیشه ناشناخته بمونی
ب نظرم اصلاااا کادو نبر
من هر سال میبردم تولدش میبردم مناسبتا میبردم
ولی واقعا الان نیاز ب تنبیه داره بایدددد بفهمه منم میتونم بد باشم میتونم ب تخمم حسابش نکنم
میتونم هر کاری بکنم ک اجازه نده دخالت نده ب خودش.اگه ی درصد شوهرم پشتم نبود تا الان دووم نمیوردم
ولی تجربه نشون داده شوهرا موجودات خوبی ولسه دردودل نیستن من معمولا خودم از حقم دفاع میکنم ولی موردی باشه خیلی ناراحتم کنه به صورت گزارش واسه شوهرم تعریف میکنم تا اگه بعدل خاستن از خانواده ش فاصله بگیرم دیگه گله نداشته باشه
خوبی ک از حد بگذرد نادان خیال بد کند


بهم میگه نبینمت بیای خونم جنده
اونجا خونه تو نیست خونه اون عروسمه
در حالی ک ما وقتی دعوامون شد با جاریم بم گفت گمشو از خونه بیرون بش گفتم اینجا خونه عممه تو باید بری ن من اینجا خونه منه
بعد خودش چی جوابمو داد
ولی خدا جواب بهترو بش دادم
و از این بابت خوشحالم
مادرشوهرمنم یه بار داشت تعریف میکرد گفتم گذشته ها دیگه گذشته علاقه ای به شنیدنش ندارم دیگه همون شد
الان راحتم اعصابم ارومه ۷ ماهه ازشون خبر ندارم
درسته تنهام ولی می ارزه ب اینکه نبینمشون می ارزه ب اینکه شوهرم خودش دید و پشتم شد
من خیییلی زرنگ بازی دراوردم اونروز.
خودم زبونم ۱۰۰ متره ولی ترجیح دادم همه حرفارو بخورم ولی سکوت کنم ک شوهرم بینمون قضاوت کنه
همون شد ک خواستم
مادرشوهرت بهت گفت جنده چه بی ادب میگفتی هم خونیم اگه من جنده ام تو هم جنده ای حالا یه چیز بگم بخندی خاله م و زنداییم باهم دعواشون شد خاله م بهش گفت جنده اونم گفت آره من جنده م تو هم اونجا بودی داشتی میدادی دیدمت 🤣🤣🤣🤣
اومد واسه ما تعریف کرد با اینکه طرف مقابلش خاله م بود و زنداییم واقعا ازونایی هستش که تو روت خیلی خوبه و پشتت خنجر میزنه ولی نتوستم جلوی خنده مو بگیرم
هستی جان بنظر من اگه قراره دلخوری هایی ک از خانواده همسرت داری رو بهش بگی اصلا و ابدا نباید حین دعوا و با توهین باشه

همیشه سعی کن در قالب دوستی و درد و دل بهش بگی
بالاخره اونا هر چقدر هم بد باشن بازم خانوادش هستن و اگه تو بخوای بهشون توهین کنی مطمئن باش همسرت ازت دلخور میشه
و چ بسا ک با تکرار این موضوع بی تفاوت بشه نسبت ب ناراحتیت


منم اصلا از اون ادمایی نیستم ک دلخوری و ناراحتیمو از خانواده همسرم تو خودم بریزم و بروی خودمو همسرم نیارم
همیشه ناراحتی هامو با همسرم درمیون میزارم اما هیچوقت کوچیکترین بی احترامی ب خانوادش نکردم
هیچوقت تو دعوا بهش ناراحتی هامو نگفتم
هیچوقت بخاطر حرفا یا رفتارهای خانوادش سر زنشش نکردم

همیشه وقتایی ک حالمون خوبه و با آرامش داریم با هم حرف میزنیم
خیلی دوستانه و مودبانه دلخوری هامو گفتم گِله هامم کردم
همیشه هم همسرم ازم حمایت کرده و ب خانوادش راجب اون مورد گوشزد کرده


از اون طرفم هر موقع حرفی یا رفتاری از خانوادش دیدم ک خوشحالم کرده بازم بهش گفتم
مثلا اگه مادرش تولدمو تبریک گفته
برا خانوادمم کاری کردن چیزی فرستادن و....

ک فکر نکنه من فقط دلخوری هامو بهش میگم
نمیخوام فک کنه من فقط از خانوادش گِله میکنم
میدونی چیه عاطفه جان
ب نظرم دعوا هر چقد غلیظ باشه هر چقد خیلی بد باشه
نباید توش فش باشه
فش باعث میشه ب مرور بازم یادت نره
کارو واسه اشتی سخت میکنه
دقیقا حرمتا نباید شکسته شه
من پدرم کلا ادم پولدار و خیر و معروف شهرمونه
همههههه دوسش دارن رو اسمش قسم میخورن
همین عمم هر چی میخواست ب بابام میگفت
بابام براش یا پول میریخت یا ب هر روشی مشکلشو حل میکرد
روز دعوا منو جاریم ، جاریم بهم گفت تو و مادرت جنده هستین شما برا من سحر و جادو درست کردین
الان ب پدر، حرومزادت زنگ میزنم بش میگم تو و مادرت جنده هستید
من اینجا خو جاریمو ۴ تا کردم
حتی شوهرم خواست روش دست بلند کنه
اخه خانواده من خییییلی محترمن
ادمای با فرهنگ و اصل نصبن
مادرشوهرمن خیلی خوب بود ولی یه حرکتی برام اومد که از چشمم افتاده هرچقدر تلاش میکنه باهاش خوب شم نمیتونم دلم دیگه نمیکشه ولی شوهرم بخاد براش کاری کنه چیزی نمیگم
ب عممم گفتم توووو میشنوییی مگه برادرت نیس چرا ساکتی چرا میزاری ی زن غریبه پشت برادرت حرف بزنه
ساکت بود فقط میخندید
هییییییییچی نگفت
چه این خنده حرص درآره
متنفر شدم ازشون الان حتی شنیدن صداشون اعصابمو بهم میریزه
شاسد همون مادرشوهرت به برادرش حسودی میکنه ول کن دیگه راحت شدی از دستشون
جاریت دیگه چه آدم معلوم الحالیه...حالم بهم خورد ازش
من جات بودم میزدم تو دهنش دفعه بعد بفهمه چی بگه
هزار بار اتیش گرفتم و خاموش شدم
دلم میسوخت چون من طرفش بودم
جاریم پشت مادر شوهرم حرف زده بود من پشتش در اومدم ولی اون پشتمو خالی کرد رفت با اون
موندم تنها
دقیقا خیلی سطحش پایینه اصلا نباید ادم حسابش کرد
همش می ارزید ب اینکه شوهرم پا پس بکشه ازشون
ولی حیف حرمتا
عروس عمتی الهه جان؟
اره عزیزم
خاهرشوهر سابق منم عروس عمه ش بود دلش خون بود
عمم رو اگه ببینید باورتون نمیشه مادر شوهرمه ۴۲ سالشه جوووون خوش اخلاق و برخورد
اصلا پشمام ریخت
ولی خدا قربونش برم
ی طوری حقمو ازشون گرفت با دخترشون
لیاقتش همون عروس بی چاک و دهنشه حالا یه روزی میفتن به جون هم دور نیست
سلام هستی جان منم دقیقا عین توهم بسیار با احترام و رسمی با خانواده شوهرم برخورد میکنم اما جاری هام با مادرشوهرم عین نوکرشون برخورد میکنن البته از یه طرف هم خیلی زبون بازن من نه زبون بازم نه بی احترامی میکنم ولی با اینکه مادرشوهرمم تا حالا بهم بی احترامی نکرده ولی همش از اون جاریم تعریف میکنه والا هر چی بدی کنی بیشتر به چشم میای و عزیز میشی
تموم شد دیگه الان دیروز تنها بودم خونه زنگ زد التماسم میکرد بیا خونمون ناهار بخور
نرفتم بش گفتم میلم نمیکشه خستم حوصله ندارم
الهه جون شاید خنده ترس بوده.والا این جاری بی تربیتت اگه عمتم جوابشو میداد دوتا فحش رکیکم نصیب ایشون میکرد.شاید ترسیده چیزی بگه ولی در کل من فهمیدم مادرشوهر غریبه است.هیچ وقت حتی فامیل نزدیک هم نباید حسابش کرد
افتادن خواهر
پری شب خواهر شوهرم خونم بود اومد ازش گرررریه میکرد گفت ی زبونی داره ۱۰۰۰متر
گفت تو این سرما دخترشو بدون کاپشن و کلا میبره بیرون هر روز سرما میخوره کارش ب بیمارستان کشیده شده
گفت مادرم شستش اونم بیشتر مادرم رو شست
من تو دلم فقط میخندیدم
خدا جای حق نشسته
ن بابا میگفت ول کن حالا مگه بابات شنید
خودش میتونست جو و اروم کنه چون دعوا سر خودش بود
ولی مارو انداخت ب جون هم خودش رفت کنار ایستاد
هستی جان
اصلااااا خودتو کوچیک نکن
باهم جورن شخصیتشون شبیه هم هستش از پس هم بر میان ولی خوب باعث شد تو مادرشوهرتو خوب بشناسی و فاصله ت رو حفظ کنی ماهایی که به کسیبی احترامی نمیکنم کسی اذیتمون کنه واقعا داغون میشیم ولی اینجور ادما پوست کلفتن
فاطمه جون تو که خود منی عزیزم ❤️😘😘❤️
منم نه زبون بازم نه بی احترامی میکنم ولی از خوبی نتیجه ای ندیدم
رفتن اون روزت خیلی اشتباه بود
تو با شناختی ک ازشون داری اگه میدونستی ی درصد ممکنه زنگ بزنه زودتر میرفتید رستوران
یا اگه زنگ میزد میگفتی مرسی من ناهارمو از دیشب اماده کردم
😐😐😐
ناراحت نشیا خاهرشوهرمنم خیلی برای عمه ش خودشیرینی میکرد که مثلا عزیزتر باشه ولی همیشه هوای اون یکی عروسش که غریبه بود رو داشت
بابا دوری و دوستی
اصللااا محل نزار
من همیشه با سیاست میرفتم جلو ولی ایندبعه فکر نمیکردم عمم خنجر بزنه فکر میکردم خنده هاش واقعیه برام دوسم داره
آخه قبلا ازین کارا نکرده بود.این آپشن جدید بود
فقط امیدوارم یه روز مادرشوهرم این حرکتی که مادرشوهر تو زد نزنه که البته بعید نیس به نطر من هر چی احترام بذاری فایده نداره باید زبونت چرم و نرم باشه که ما نداریم والا جاری های من یه مامان مامانی میزنن به مادرشوهرم که به مادرخودشون نمیگن همش هم اونجا پلاسن از اونور هم هرکار دلشون بخاد میکنن مادرشوهرم خوشحاله میگه منو مث مادرخودشون میدونن تو خونه من مث خونه مادر خودشونن بدبخت خبر نداره پشت سرش چقد از مادرای خودشون تعریف میکنن و از اون بدگویی
اتفاقا من هیچ وقت خودشیرینی نکردم چون از اول خواستگاریم ازش خیر ندیدم
ولی همیشه سعی میکردم ی طوری رفتار کنم شوهرم منو ب اون ترجیح نده
چون شوهرم خیییییییییییییییییییلی مامانیه وابستشه بدجور
خیلی سعی کردم طوری باشم ک حمایتاشو از دست ندم
بعد یکی از راه های درست کردن شوهر مامانی دوستی با مادرشه
منم ایک راهو در پیش گرفتم
هر کارررری بر میاد ازشون این مار ها
منم سعی میکنم حساسش نکنم وقتی میرم خونشون مادرشوهرم انگار امام زاده دیده میچسبه به شوهرم ماچ ماچ یه زیر چشمی هم بمن نگا میکنه منم به روی خودم نمیارم لبخند میزنم که ینی دارم لذت میبرم از عشق مادر و فرزندیتون. ایبییش😂😂😂
وااای فاطمه خودتی
😂😂😂
حال بهم زنا
اگه اینقدر وابستن چرا بشون زن میدن
من اون روزی نمیدونم کیا بودن تو تاپیکم سر مسافرت بوشهر
اخر نرفتیم دوتامون😎
چی کار کرده مگه؟
اره چطور؟
همین که میگی یه توهین هایی بهت کرده
ببین برای تو انگار امام زاده دیده،به من که تا حالا چند بار گفته پسرم امام زادس😂😂😂😂آخه شوهرم سیده
جدی گفته ها نه اینکه شوخی کنه😂😂😂
خوب گفتی ایول
هستی هیییییچ وقت هیییچ وقت پیش شوهرت غر نزن
از من ب تو نصیحت ک بیشتر از تو سرم اومده
بزار همیشه خودش ببینه مردا خیییلی زرنگن من فکر میکردم شوهرم خیلی خنگه ولی همه حرکاتمو زیر نظر داشت
اونا همه چیو میبینن
اخرش ب خاطرم ی دعوایی کرد باشون فکر کن چاقو گرفته بود دستش بشون گفت امروز همتونو میکشم
همیشه سکوت کن
باور کن اون بیشتر از تو بحث غذارو فهمیده ولی ب رو نمیاره
مثلا تو اگه بابات یا مادرت پیش شوهرت بی احترامی کنن بش میگی اره بابام فلانه اینطور کرد اونطور کرد؟
پس سکوت میکنی و انگار چیزی نشده بیشتر با سیاست باش برخورد میکنی
حالا اونم همینطور
بزارش بیاد سمتت اون وقتی خیلی بی احترامی ببینه خواه ناخواه طرفت میشه
تو روبیک ک باهم حرف زدیم.؟؟
اخ اره راست میگی من خیلی حواسم به اسم ها نیس تو اوما فقط پیام میدم خوبی عزیزم؟
بهترین سیاست سکوته
شوهرت میاد سمتت
خدا حقتو میگیره خدا دیر گیره ولی سخت میگیره
هیچ وقتم ب خاطرشون گریه نکن ارزش نداره هر وقت اشکت خواست بیاد بگو اون الان داره میخنده سر کیفه ریده رو اعصاب من بعد خودش الان خوش خوشانشه
من ب خاطر اینکه خیلی بم فشار اومد الان ی مدته هر وقت یادشون میفتم، مغزمو میکشم ی سمت دیگ ک از فکرم هم خارج بشن بی خاصیتا
آهان اشتباه خوندم فکر کردم میگی مادرشوهر تو یه کارایی کرده
آره متاسفانه یبار کرونا داشت بعد ما رفته بودیم اونجا یه بحثی بین ما و پدر شوهر پیش اومد ایشون اومد وسط و هرچی لایق خودش بود گفت.تو مسأله ای که اصلا بهش مربوط نبود.بعدم انداخته گردن کروناش و صدبار به شوهرم گفته من اونروز کرونا داشتم نفهمیدم چی گفتم.والا ماهم کرونا گرفتیم ولی فحش ندادیم به کسی
😂😂😂😂😂
اخه شوهر من لوسش کرده هیچکدوم از خواهر برادارش مثل شوهر من لوس نیستن امکان نداره مادرشو ببینه بوسش نکنه سرشو میذاره رو پاش هیچ وقت با صدای بلند باهاش حرف نمیزنه ولی اونا نه.اونم دلش ضعف میره البته گاهی بهش حق میدم خب مادره میبینه بچش انقد دوسش داره اونم ذوق میکنه
باریکلا 👌🤝
هاری گرفته بود نه کرونا
👌👌👌👌👌👌😘😘❤️😘
خوب گفته😂😂😂
راست میگی الهی بمیرم بخدا انقدر شرمنده شد خودش چند بار گفته جمعه میبرم یه دست کله پاچه کامل میگیرم برات.بهش میگم من که گشنه غذا نیستم،من از بی احترامی ناراحت شدم
آره با حرفای شماها دیگه تصمیم گرفتم از امروز هیچ اشکی نریزم.اصلا بهشون فکرم نکنم که غصه بخورم.فقط به خودمو شوهرم و خوشحالی خودمون دوتا فکر کنم
اصلا ب روش نیار
خودش متوجه میشه مردا واقعا همه چیزو میفهمن و درک میکنن ولی ب رو نمیارن
بزار امیشه حامی و مدافعت باشه
تو اگه نمیگفتی مطمن باش دفعه بعد ک زنگ میزد مادرش ی بهونه برا نرفتن انجام میداد یا حداقل دور از چشم تو گوشاشونو می پیچوند
خودتو بزار جای اون اگه خانوادت همچین کاری میکردن واقعا هیچی در مورد رفتار خانوادت یا توجیه کارشون انجام نمیدادی ولی بر عکس سعی میکردی خودت خوشحالش کنی
و از خانوادت ب مرور فاصله میگرفتی چون میدیدی همسرت مظلومه و داره اذیت میشه
منم هرچی شوهرم احترام بذاره حق میدم بهش.حتی خودمم نرم میگم تو برو چون مادرته.بعدا مثل من میشی حسرت مادر میمونه تو دلت.ولی خودم روحی بریدم ازشون.خودمو‌ کندم ازشون. چون بد کردن باهام
باور کن ارزش اشک ریختن تو رو ندارن
تو مساعل مهم تری تو زندگی داری، خداروشکر ن باشون زندگی میکنی ن کنارشونی
ارزش فکر کردن هم ندارن
ب جای فکر کردن ب چیزای ب خاصیت فکر کن شوهرم ک اومد این ناهرو درست میکنم برنامه میچینم شب اینجا بریم
و .....
وقتتو پر کن
ب داشتن بچه فکر کن
همینطوره الهه
من فقط همین که شوهرم خیلی مهربونه و خیلی دوستم داره‌ وگرنه جدا میشدم ازش.از بس اذیتم کردن خانوادش ولی چندبار که به جدایی فکر کردم گفتم دیگه هیچ وقت چنین مرد خوب و پاکی گیرم نمیاد.بیخیال خانوادش.بخاطر خودش میمونم باهاش
من سقط کردم مادرشوهر خواهر شوهرام یک زنگی نزدن بعدم مرخص شدم نیومدن
اصلا نگفتن بچه کوجیک داره لا اقل بچشو نگه داریم مامانش ی شب بره بالا سرش اصلااا انگار هیچ اتفاقی نیفتاده واسه من
خدا ایشالا یه بچه خوب و سالم بهمون بده دلمون شاد بشه و انقدر درگیر رسیدگی به بچم بشم که دیگه یه ثانیه هم به این آدما که تفریحشون ناراحت کردن دیگرانه فکرم نکنم🤲🤲🤲🤲
خدا ایشالا جوابشونو میده....دل شکستن تاوان داره
من تو بیمارستان اشک میریختم میگفتم مگ چیکارشون کردم ک اینجور برخورد میکنن باهام
ولی الان دیگ اصلا واسم مهم نیس
ایشالله خدا درگیرمون کنه با بچه😅
منم اگه میرفت و پرش نمیکردن کاریش نداشتم
ولی الان اینقدر جو خونه رو خوب کردم براش همه چی عالی ک فقط نخواد بره واقعا هر وقت میره بینمون بحث پیش میاد
نه بابا کاری نکردی قشنگم... بعضیا روحشون مریضه بعد ماها که سالمیم گیر اینا که میفتیم تعجب میکنیم یکی بی دلیل آزار بده یکی دیگه رو.ولی متاسفانه هستن چنین آدمایی.فقط به قول دوستان باید از ذهن و دلمون بیرونشون کنیم تا حال خودمون خوب بمونه
هر چیزی ک باعث میشه روحت ازرده بشه ب زندگیت( البته اگه ارزششو داره) وجودت و خانوادت لطمه بزنه، سیفون بکش روش
اونا از اول خونوادمون نبودن ک انتظار مهر و محبت ازشون داشته باشیم
طرف برادر ب برادرش رحم نمیکنه
خواهر ب خواهرش رحم نمیکنه
ما چ انتظار زیادی داریم از قوم ظالمین شوهر
نمیدونم اما واسه جاریم اینطور نیستن
والله شوهر خودش چ گلی ب سرمون زده ک خانوادش بخوان بزنن
همین ک خودشونو تحمل میکنیم ب نظرم قوی بودن خودمونو ثابت کردیم
دیگه سر خر واسه چی
تعجب میکنم از اونایی ک ب خاطر خانواده نفهم شوهر روزشونو بهم میریزن
اشکاشونو هدر میدن
با همه امینطورن ولی مثلا جلو تو نشون نمیدن
یا جلو اون جاریت نشون نمیدن ک از تو بدشون میاد بلکه تعریف میکنن
واسه همینه جاریا از هم بدشون میاد
من ک کصخولیت محض کردم گریه کردم
فتنه اصلی زیر سر مادرست
ب جا اینکه بگه پسرام سر و سامون گرفتن هر کی پی زندگیشه،
کرم دارن لامصبا میخارن
منم زایمان زودرس داشتم ده روز خونه مامانم بودم یه سر نیومدن دیدنم حالا من تک عروسم من به خود مادرشوهرم گفتم خاله هام همه پرسیدن مادرشوهرت نیومده منم گفتم نه بعش گغتم من هیچی پسرت ده روز گشنه تشنه میومدی یه غذایی براش درست میکردی .... دیگه گذشت عمل داشت میخاست بره دکتر کینه نکردم چند جا دکتر خاست باهاش رفتم ولی یه حرکت ناحوری برام زد دیگه هرکاری کرد باهاش نیومدم میگفت تو باسوادی خوب حرف میزنی .دلیل ناراحتیم بهش گفتم گفت من مریضم قاطب کردم ازینحرفا گفتم هردلیلی بیاری من قانع نمیشم به شوهرم قضیه رو گفتم خیلی ناراحت شد حقو به من داد تازه بهش کفتم جدای اون قضیه من زایمان کردم نیومده من مثل خودش بچه ش که نیستم تو پسرشی هرکاری دوست داری براش انجام بده ولی من دیگه نیستم
وااااای😂😂😂😂😂
اره بابا همشون ی لنگن
باید این حرفتو تابلو کنم بزنم به دیوار صبح به صبح ببینم
دقیقا والله ماهم مریض میشیم دیگه دل کسیو نمیشکنیم
شب عمل زنگ زد حلالیت خاهی گریه هم کرد بخشیدمش ولی دیگه هیچوقت مثل سابق باهاش نمیشم خودش هم فهمیده مثل چی پشیمونه
ای جانم عزییییزم...🥺❤️❤️❤️❤️
ما هم کرونا گرفتیم منو شوهرم رو ب موت بودیم حتی نیومد مارو سگ حساب کنه ی سینی غذا بزاره دم در و بره
بخدا صب پا میشدم خمیده راه میفرفتم ی غذایی درست میکردم دوباره میفتادم تا شب
شب شوهرم بلند میشد ی جیزی درست میکرد فقط در حد اینکه نمیریم
لامصب من بد من گوه
پ پسرت خو بپرس ازش سراغشو بگیر مگه نزاییدیش
اصلا مزاج خودت و شوهرتو تلخ نکن برای مساعل بی ارزش
ب جاش ارزش بزار برای زندگیت
از جیزی ک هست قشنگترش کن
اینقدررررر بکشش سمت خودت خودشو هم یادش بره
هیج وقت بدشونو نگو جلوش
هیچ وقت بش نگو باهات نمیام
خیلی بده دختراااااا خیلی بده شوهر بدون زنش بره خونه پدرش
این فاجعست
مثل این میمونه بچت رو بدون مادرش بفرستی خونه یکی دیگه ی روز بمونه
بچه دو تربیتی میشه ولی وقتی تو باشی حواست هست
من خودمم کرونا گرفتم دست تنها هیشکی نبود پرستاریمو کنه ۴۰روز درد کشیدم
خودم با صدبار نشستن و پاشدن یه غذا میپختم.کارای خونمو میکردم ولی یبارم به کسی فحش ندادم یا توقع نکردم
هیج وقت نزارید شوهراتون تنها برن
خودتون باشید حتی اگه اذیت میشد بخدا خرابشون میکنن
اینقدرررررر تو مخشون میخونن دیگه نمیدونید از کجا باید کنترول کنید
وای الهه تو چقدر منی....😍😘
ولی به خودت توهین نکن قشنگم...تو هم اگه مریض شد به روی خودت نیار ولی ناراحتم نشو عزیزم 😘😘😘
همیشه همه چی باید تو مشتتون باشه س کارو اگه با مرد کردید زندگیتون تا یسال دیگه دوم نمیاره مطمن باشید
یکی موقع دعوا غذا نپزید
یکی جاتونو عوض کنید ازش
یکی بدونید جای سمی ک بدونید خودتون تحملشون ندارید شوهرتونو تنها بفرستید
اینو فراموش نکنید هیچ وقت
از همتون مطمنم کوچیکترم.ولی خییییلی باتجربم تو این دوسال ک ازدواج کردم خیلی بزرگتر شدم خیلی با تجربه شدم
حیف کوفت و زهر مار که بزاری روی دل همچین مادرشوهری
البته خودمم این نمونه رو دارم
حالم ازش بهم میخوره
خوبه هم فهمیده اشتباه کرده و معذرت خواهی میکنه خوشبحالت🤣
آخه الهه میرم اونجا از نیش و کنایه مریض میشم تا چند روز
اگه بگم شوهرمم نره میترسم فردا که فوت کنن بگه تو نذاشتی برم دیدنشون
آخه هیج توجیهی واسه کارش نداره خوبی هم زیاد کرده بهم از حق نگذریم ولی این کارش از دلم در نمیره
❤️❤️😘😘
شوهرمن خداروشکر اصلا بدون من نمیره خونه ننه ش چون حوصله باباشو نداره
اصلااا من خیلی عوض شدم حتی بشون احترام نمیزارم دیگ
بعضز وقتااا میاد خونمون میشینه یکم و میره
حتی پا نمیشم برم دنبالش تا در میمونم نشسته ک بفهمه اثرات کارای خودشه
خب اینکارا رو میکنی از چشم شوهرت نمیفتی؟
باید یاد بگیری
ب خاطر شوهرت
مطمن باش وقتی بمیرن و نرفته دیگه تو رو هستی دردونه نمیبینه تو رو ی کافر میبینه ی دشمن
هر کسم باشه اینطوره
باید اینقدر یاد بگیری بیخیالشون باشی ک وقتی از اون جو سمی اومدی بیرون کلی خوشحال باشی و بخندی
فقز نزار تنها بره ب حرفاشون فکر نکن هر وقت چیزی گفتن یا بخند یا خودتو بزن ب نشنیدن تو دلت بگو پدر و مادرم ک نیستن
شوهرمم داره میبینه
خودشون هم کم فرهنگ دیگ چرا خودمو ازار بدم
هر شب هر شب هم نرید از هفته ای یبار دو هفته یبارش کنید تا برسید ب ماهی یبار
موقع دعوا که غذا نمیپزم.اصلا حالم نمیکشه کاری کنم.چه غذا چه کار دیگه
خداروشکر دعوامونم طولانی نمیشه که جامو بخوام عوض کنم ولی مورد سومو انجام دادم تاحالا
میدونی برام مهم نیست پشت سرم چی میگن.من خوب باشم یا نباشم،برم یا نرم پشت سرم حرف میزنه مادرش.اوایل ازدواج تلفنی غیبت منو میکرد پیش شوهرم.منم میگفتم به جهنم بذار بگه.جاش همون پشت سره
ما بعد چند ماه رفتیم خونشون ی مدت پیش اونقدرررررررر جو سمی و تخمی بود ک اگه خواهر شوهر ننشسته بود پیشم منو ب حرف نگرفته بود اونجا میمردم
تا از در حیاط اومدیم بیرون منو شوهرم دست ب دست راه میرفتیم کلی میخندیدیم کلا یادمون رفت چی گذشت ۱۰ دقیقه قبلش باهم رفتیم بیرون شام خوردیم دور زدیم برگشتیم خونه
بعد من خیلی ادم پر حرف و شلوغیم اینقدرر حواسشو پرت میکردم ک حواس خودمم پرت میشد دیگه یادمون میرفت
اینقدر بدی کردن در حقم ک این ب چشم نمیاد🤣
مثلا وقتی میرن خودمو مشغول جمع کردم وسایل پذیرایی میکنم وقتی میاد تو
دوسال هفته ای یکی دوبار میرفتم ولی از بعدش کم کردم.الان به ماهی یبار رسیده
باریکلا🤝👌👌
منم باید همین کارو بکنم
پ عالیه این همون ماهی یبار رو برو اشکال نداره فقط نزار تنها بره واقعا این اتیشه
تو فکر بچه داشتی حاضر میشدی تنهایی بچتو بفرستی براشون بدون اینکه بری خودت
مطمنا ن چون میدونی بچه دو تربیتی میشه
شخصیتش خراب میشه
و هیج چیز مثل حضور تو کنار بچه نیی
آره من سیاست بلد نیستم.همیشه دوستام میگن بهم که هستی خیلی صاف و ساده ای
عقل و قلب مرد ب شکمشه
منم بعضی وقتا قهرم
بهترین غذا هارو میپزم میزارم رو گاز میرم تو اتاق خودش میاد بزور یا بلندم میکنه یا میکشونه منو میگه دلت میاد بام غذا نخوری من فقط باتو بهم میچسبه نمیخوای بخوری فقط بشین کنارم
غذا خیلی مهمه
ی دره آشتیه فرعیه
کاری میکنی اون اشتیت بده حتی اگ مقصر خودتی
اشکال نداره خواهر ماهی یبار جیزی ازت کم نمیشه،
سعی کن وقتی خواستید برید قبلش ب شوهرت بگو عزیزم ی ساعت میشینیم بعد میریم رستوران یا اصلا دلم فلافل میخواد میریم بیرون بخوریم
یا بعدش بریم مرکز خرید مبخوام اینو بخرم
من حتی شده داروخونه رو بهونه کردم بعدش رفتم چندتا قرص خریدم
ولی هیچ وقت بعد اون جو سمی نمیرم خونه چون انرژی منفیش منتقل میشه اونجا
باید همیشه پشت در بمونه این حال
عزیزم منم زیاد تجربه این موردو دارم
اصلا کادو گرون نده بهشون اصلا و ابدا
چقدر جمله آخرت بهم چسبید...راست میگی نباید اون انرژی منفیا رو بیارم تو خونه
چشم سلین جونم
برای خودمم تجربه شد
چشمات پر نور قشنگم
ببین من چون فامیل هستیم اوضاعم خیلی حساس بود هرچی میگفتم کسی باورش نمیشد چون یه عمر مادرشوهرم آدم خوبی بوده تو فامیل
ولی خب گذشت زمان همه چیزو برای بقیه نشون داد
شوهرمم هروقت میگفتم فلان میگفت تا بوده دعوا بین عروس و مادرشوهر بوده
منم دیدم از این آبی گرم نمیشه
دیگه هیچ وقت حرف نزدم و واقعا زندگی خودمونو میکنیم یه بار در هفته یا دو هفته یه بار میریم مثه مهمون و برمیگردیم وسلام
فقط بدون این روزی که از عمر تو میگذره دیگه برنمیگرده
پس جوری نباشه حتی ۲سال دیگه بگی وای چه الکی با شوهرم بحث میکردم ببین چه آدم خوبی هست تو زندگی بامن
چقد منی منم موقع بحث ودعوا نمیتونم کاری کنم یا غذا درست کنم کلا از اشتها هم میوفتم
حالا من موقع دعوا بچه رو میدم شوهرم نگه داره میگم حالم خوب نیست میخام برم بیرون دور بزنم حالو هوام عوض شه اونم برای اینکه بیشتر قاطی نکنم از طرفی هم غرورش اجازه نمیده قبول میکنه🤣🤣🤣🤣 تازه اکثرا خرید میکنم خرج میذارم رو دستش . سعی کن قویتر باشی. ما قهرم باشیم غدا درست میکنم ولی فقط یه بار صدلش میکنم اگه نیاد خودم شروع میکنم به خوردن تیکه های خوشمزه رو هم برای خودم ورمیدارم
من ازدواج اولم خیلی وابسته بودم اوایل و واقعا ضربه خوردم داغون شدم تو این ازدواح سعی کردم حتی اگه وابسته ش هستم موقع قهر نشون بدم مستقلم که نتونه سواستفاده کنه همیشه یه جوری بودیم که اون بیشتر محبت میکنه چون از محبت کردن زیاد خیر ندیدم
منم وابسته ام حق با شماست باید قویتر ومستقل خودمو نشون بدم
یه جا خوندم حتی اگه ترسو هستی وانمود کن که شجاعی هیچکی متوجه نمیشه خودت هم باورت میشه کافیه تظاهر کنی مستقلی کم کم یاد میگیری محبت خوبه ولی به دقتش و به اندازه من هروقت شوهرم تو کار خونه کمک میکنه یا خرید میکنه محبتم رو بیشتر نشون میدم که تشویق بشه
اون انرژی منفیست ک باعث میشه با اون بنده خدا دعوا کنی،
یا هر کدومتون روتونو بده اونور و با ناراحتی بخوابه
یا همین ک میگی تا دو س روز میزون نیستی
ولی هر وقت از خونشون زدید بیرون حتی اگه داغون ترین ادم روی زمین بودی و اصلااا حوصله نداشتی برید ی دوری بزنید و برگردید
من همیشه سعی میکنم بیرون شام بخوریم بعد رفتن از خونشون
یا میرم خرید
چیزی ک حالمو ی درصد خوب کنه ک بتونم خودمو جمع کنم و بهش انرژی مثبتمو منتقل کنم
بخدا اون شب از همون در حیاطشون دستشو گرفتم و با خنده راه میرفتم بش گفتم حاجی پشمام🤣
حاجی گفتم الان بابات یکی میزنه زیر گوشم
ندیدی سوسک شدم🤣
ی جا چشم تو چشم شدم باش حس کردم خیس کردم خودمو فقط
اینارو همه با خنده و حرکتای مسخره انجام میدادم خودشم میخندید
بعد بش گفتم عشقم هیجا کجا نمیشه؟
گفت خونه ادم واقعا
بش گفتم اینو ک میدونم ولی امشب بدجور هوس کوبیده کردم باید مهمونم کنی
اینقدر بهش عشق و انرژی مثبت دادم با حال خرابم ک اون افتاد رو دور بعد حال خودمو خوب کرد من تظاهر میکردم همش ولی بعدش واقعا اوک شدم
امتحانش کن خیلی خوبه
دقیقا،
من تو ۲۲ سالگی نصف موهام سفید شدن
میگم حیف ک اینقدر فکر و خیال کردم الان باید پناه ببرم ب رنگ مو و ...
خیلی بده دخترا
رو این مورد کار کنید
عقل مرد قلب مرد ب شکمشه
وقتی غذا نپزید میره ی جای دیگه میخوره
واسه تنبیه بپذید ولی براش نکشید یا باش نخورید
اگه یاد بگیره غذا بخوره و بیاد خونه واقعا بده
همه چیز بسته ب رفتار شماست ک چطور تربیتش بدین فکر کن ی روزی میرسه با عشق براش غذا میپزی منتظرشی میاد خونه میگه غذا خوردم اونوقت یاد اونروزا میفتی ک تو یادش دادی
من بعضی وقتا شوهرم از شرکت بش غذا میدن یا غذاشو نگه میداره میاره خونه با من میخوره
یا اگه خورد بازم وقتی میاد میگه ببینم کد بانو چی پخته امروز بازم میشینه یکمی میخوره
همه چیز بستگی ب خودتونه
الان بیچاره تازه بم زنگ زد ریدم بش🤣🤣
خیلی گرسنمه تا الان نیومده
آره همینه عزیزدلم👌❤️
الهی فدات شم عزیزم انشاالله خوشبخت باشی و هرلحظه دلت و لبت بخنده
آفرییییین واقعا👏👏👏👏👏👏
حتما منم دفعه های بعد همین روشو پیش میگیرم
موفق باشی امیدت ب خدا باشه خدا جای حق نشسته
🤍🌱
هستی وظیفه تو نیست به مادرشوهرت تبریک بگی یا کادو بدی بگو شوهرت زنگ بزنه به مادرش تبریک بگه یا اگه میخاد بره دیدنش که من زنگ زدنو ترجیح میدم هر کس برای مادر خودش باید زنگ بزنه و تبریک بگه در اینجور موارد
کل اونا رو هم حساب نکن و با شوهرت خوب باش
خدانکنه عزیزم🥰
من اولش خیلی جبه میگرفتم نسبت به خانواده همسرم . ولی الان متوجه شدم که در عین سیاستی ک دارن باهامم خیلی مهربونن . مخصوصا خواهر شوهرام
مرسی گلاب جونم راست میگی 👌❤️

سوالات مشابه