Ooma
پرسش (1400/12/29):

شرح زایمان من

سلام دوستای خوبم ،میخوام شرح زایمانمو واستون بگم امیدوارم خوشتون بیاد وروزی به دردتون بخوره،من روزچهارشنبه ۲۵اسفنددکترم وقت داده بود گفته بودن ساعت هفتو نیم بیمارستان باشیم،صبح روز چهارشنبه تبریز برفی بود وبرف باریده بود،خلاصه ساعت هفت ونیم دم در بیمارستان بودیم کارای پذیرشو انجام دادیم با سه نفردیگه که اونروز اوناهم زایمان سزارین داشتن لباسامونو پوشیدیم یه تاپ هم بهمون دادن که گفتن اینو اززیر لباس عملتون بپوشین ،رفتیم یه اتاق بهمون دستگاه ان اس تی وصل کردن فشارمونو چک کردن،سرم زدن و سوندوصل کردن بجز یکیمون که دکترش نخواسته بود هرچهارتامون دکترامون متفاوت بود،سوند یکم درد داشت ولی خیلی چیز به درد بخوری هست من اولین بارم بود سوند بهم وصل میکردن،یواش یواش دکترامون اومدن یکی یکی اومدن مارو باویلچر بردن دکتر من منتظرم بود دم در بعد منو بردن اتاق عمل گفتن بشینم رو تخت بعدمتخصص بیهوشی که آقا بودن اومدن دکترم گفت اصلا نگران نباش دردی نخواهی فهمید ،بهم گفت دستامو بزارم رو زانوهام وکمی خم شم ودوبار آمپول بی حسی بهم تزریق کردن که اصلاااا نفهمیدم خیلی خوب بود،بعد گفتن دراز بکش،متخصص بیهوشی اومد ماسکمو داد اینور گفت ببینم دماغش گندس یانه دماغمو که دید گفت ازقیافش داد میزنه مادر یه دختره،بعد گفت پاهاتو حس میکنی گفتم نه گفت زبونت چی،گفتم نه اصلا گفت نترس زنا زبونشون بی حس نمیشه😂خیلی باروحیه بودن بعد یه پرده وصل کردن ودستامو ازدوتا طرف بستن،واکسیژن بهم وصل کردن تواتاق یه خانوم پرستار بود که اصلا تنهام نزاشت دستامو گرفت وباهام حرف میزد وروحیه میداد،ومن فقط صدامیشنیدم که دارن عملم میکنن یهو صدای بچه اومد که گریه کرد خیلی صحنه زیبایی بود ومن فقط گریه کردم وپرستار اشکامو پاک میکرد،شکمم فشار دادن ومن هیچی نفهمیدم فقط تونستم بگم سالمه یانه که گفت اره سالمه بچه رو اوردن ببینم وگفتن ببینیش وبوسش کن واولین بار لبام پوست نرمشو حس کرد که نرم و لطیف بود،یهو دیدم ازمون دارن عکس میندازن و واقعا حواسم توخودم نبود ،بعد همون تاب که اول گفتم بچه رو فرو کردن تواون،بچه کاملا چسبید به سینم که حس فوق العاده ای بود وبهش مدل کانگورو میگفتن،منو انتقال دادن به بخش ریکاوری ،یکم لرز داشتم قسمت سرشونم ،پرستار اومد باهام و فشار و ضربان قلبمو چک کردن، ودوباره منو بابچه انتقال دادن بخش بستری وبردن اتاق،چن دقیقه بعد خانوادم اومدن بالا سرم،پاهام بی حس بود و منو به کمر دراز کرده بودن وبدون بالشت گفته بودن حرف نزنم ومن فقط با چشام اره ونه میگفتم،تخت کناریم اونم ساعت ۸عمل شده بود زیر سرش بالشت بود و داشت لقمه نون وکره وعسل میخورد بهم گفتن تا ساعت ۸شب چیزی نمیخورم وباید به کمر دارز بکشم بدون بالشت واقعا این قسمتش خیلی اذیت شدم چون عادت ندارم رو کمرم دراز بکشم کم کم حس پاهام برگشت مادرمو شوهرم پاهامو ماساژ میدادن ،گفتن سعی کن پاهاتو تکون بدی ومن تکون میدادم وورزش میدادم ،پرستارا میومدن وتوشیردهی بهم کمک میکردن خودشون بچه روشبر میدادن،تا ساعت ۸شب که زیر سرم بالشت گذاشتن واجازه دادن مایعات بخورم ،واومدن بهم کمک کردن راه برم که کمی سخت بود برام،واونجا دیدم که چقد توسوند ادرار جمع شده واونجا بود که فایده سوند رو فهمیدم، ساعت ۱شب شکمم درد کرد و ودسشویی زفتم بهمون گفته بودن تا دسشویی نرید مرخص نمیشید ومن اون شب ۴بار دسشویی رفتم،ولی تخت کناریم چون غذا خورده بود نمیتونست بره شکم من خیلی خوب کار میکرد تا صبح که تونستم کمی بخوابم و بچمم خوابید،من پمپ درداستفاده نکردم وخودشون واسمون شیاف استفاده میکردن،تا فردا که دکترم اومد بالا سرم وحالمو پرسیدن چنتا دارو برام نوشتن،وگفتن جراح پلاستیک اومد بالا سرت و اون بخیه جذبی برات زده نگران هیچی نباش، وساعت دو ظهر من مرخض شدم،ازاونروز چهار پنج روزی گذشته خیلی مراقب هستم اروم وآعسته بلند میشم ومیشینم،درد کمر ندارم سردرد ندارم الحمدالله،همه اینارو مدیون دکترم هستم،عمل فوق العاده خوبی داشتم کادر مجربی داشتن بیمارستان فوق العاده خوبی بود،هرلحظه یه دکتر میومد و ووصعیت من وبچه رو چک میکرد،عملم جمعا ده دقیقه طول نکشید انگار رفتم آمپول زدم اومدم،ولی بعدش باید یکم صبور بود الحمدالله حالم خوبه وبرای همتون دعا کردم ان شاالله شما هم زایمان خوبی داشته باشین دوستای خوبم امیدوارم خوشتون بیاد ازشرح زایمانم🙂💋🌹

سلام عزیزم چقد دلم میخاست شرح بدی

قدم نی نی خوشکلتم مبااارک الهی خیروبرکت باهاش باشه😘
یادم رفت بگم اون عکس رو هم که انداختن باگوشی خودم بود واجازه گرفته بودن وگوشیمو ازشوهرم گرفته بودن وعکس انداختن از منو بچم وخاطره خوبی برام ساختن 🌹
مرسی مریم جان ان شاالله روزی بشه شرح زایمان تورو بخونم💋
قدمش پر خیر وبرکت باشه نداجان❤️
قدم نو رسیده مبارک ندا جان
کدوم بیمارستان زایمان کردی؟
الهی امین عزیزدلم همبن الان ک داشتم با شوق میخوندم شرحتو دعا میکردم خدا قسمت ماهم بکنه😍
مرسی گلم🌹
مرسی جانم،توشمس عزیزم
قدمش مبارکه عزیزدلم
چرا نکنه چشاتو باز ببندی باز کنی وقت توهم رسیده من اصلا باورم نمیشه امروز تونستم وقت کنم مادرمو همسرم بچه رو بردن بهداشت وقت پیدا کردم،فقط بچه داری خیلی سخته 😂😂😂😂
مرسی لعیا جان ان شاالله روزی خودت
قدمش مبارک باشه فندوقو لز طرف من محکم ببوس💋
حتما مرسی جانم🌹
قدم نورسیده مبارک عزیزم 😍
دیدی اخرش دخترت مثل پسر من اسفندی شد
ندا جونی قدمش مبارک باشه 😍😍
سلام
قدمش پر خیر و برکت باشه براتون
دخترا خیلی قدم دارن😍😍
سلام عزیزم ، قدمش پر خیرو برکت باشه ♥️♥️♥️
خیلی عالی و کامل شرح دادی 👌🏻
وای ندا خیلی خوشحال شدم😍
انشالله این حس خوب نصیب ماها بشه💫
قدمش پر خیر برکت باشه گل دخترت خیلی نازه😍😘
سلام عزیزم قدنورسیده مبارک 😍
دکترت کی بود
ان شالاه زایمان ماهم به خیروخوبی تموم بشه
مبارک باشه عزیزم.انشالله این حس خوب نصیب همه بشه.
قدمش پر از خیر و برکت و خوش نام باشه انشالله
مبارکه مبارک ندا جون خیلی قشنگ بود.ایشالاقسمت ما🧿🤲
سلام عزیزم قدمش مبارک باشه 😍😍❤❤❤
چ شرح زایمان خوبی ،معلومه بیمارستانت خیلی خوب بوده ،خیلی رسیدگی کردن خوشم اومد افرین 👌
مرسی فاطمه جان اره 😂😂😂راضی ام قسمت این بود
مرسی مرضی جونم
مرسی گلم الهی آمین
ان شاالله ستاره جون
مرسی گلم روزی بشه شرح حال زایمان تورو بخونیم
سزارین اختیاری بودی؟ کدوم بیمارستان؟
من از اون قسمت که بچه رو تو لباس مامانش گذاشتن خیلی خوشم اومد
دخترای من که بدنیا اومدن بردن بعد دو ساعت دیدمشون
این که همراه خودت بوده خیلی خوب بوده
قدم نورسیده مبارک عزیزم 😍😍🥰🥰الهی شکر
خداروشکر نداجون تبریک میگم چقدر تجربه زایمانت مشابه زایمان منه یادم خودم انداخت و حس شیرین مادرشدنمو بهم بهم یاداوری کردی،مبارکه گلم،منم بخیه ام جذبی بود و خیلی خیلی خوب بود
انشالله عزیزم😍😍
اره کلا رسیدگیشون خیلی خوب بوده خوشم اومد 👌
سلام ندا جونم انشالله قدمش پر خیر رو برکت باشه
♥💋
منم شمس زاااایمان کردمممممم
منم ۲۴ ام عصر زایمان طبیعی کردم و فرداشم که تو بخش بودم . من اونجا بودنی تو هم بودی .

دکترت کی بود ؟
منم از زایشگاه و ماماها راضی بودم .و همه کادرشون خوب بود . به خصوص شیفت صبح و عصری که اونجا بودن خیلی خوب بودن .
ندا جون قدم نو رسیدت مبارکه زایمانتم ک ماشاالله عالی بوده 😍😍
بله سز اختیاری بودم،شمس
اصلااااا بچه از کنارت جم نمیخوره همون لحظه میزارن زیر اون تاپ میچسبونن درست به قلب آدم
مرسی مریم جان
شیدا جون مرسی ازت ،فردا میخوام برم حموم چسبشو باز کنم چجوریه بخیه جذبی؟
مرسی اعظم جون ان شاالله توهم زایمان خوبی داشته باشی
من صبح ۲۵ بستری شدم گلم حتما باهم بودیم من دکترم آقای دکتر حسن جورابچی بودن
کادرشون فوق العاده مهربون و دلسوز بودن خدا ازشون راضی باشه
مرسی یلدا جونم ان شاالله خودم اولین آدمی باشم کع شرح زایمانتو میخونه
ای جونم قربون هر دوتاتون بشم گلای من قدم هیلدا جونم پر خیر و برکت عزیزم .شرح زایمانت عالی بود .خیلی آرومم کرد اون یکمی ترسی ک داشتمم کلا رف .فداتشم عزیزم😘😘😘❤
ای جوووونم به شرح زایمانت 😍🥰😍خدا رو شکر ک زایمان راحتی داشتی عزیزدلم
قدم زیبای هیلدا جووونم کلییییی مبارک باشه ❤💋🧿
و مشتاقانه منتظر شرح زایمانتم آیلار جوووونم😉😘
خداروشکر که زایمان خوبی داشتی
و چقدر خوب توضیح دادی عزیزم
خدا حفظ کنه نی نی عزیزت رو
ان شالله‌منم صبح برم بیمارستان و بیام شرح زایمان بذارم
خدانکنه چش قشنگ چه ترسی اول آخر زایمان میکنیم چه طبیعی چه سز فقط باید صبور بود عزیزم 💋
مرسی ارمیاست مهربونم💋
ان شاالله جانم فقط یه نکته یادم رفت بگم اینحا بعدا یادم اومد بگم این بود که من تا ۳روز باتلفن نحرفیدم اونجا گفتن بهمون،همه تلفن هارو مادرم جواب میداد
من حرف زدم راه رفتم شامم خوردم😄
خدابخیر بگذرکنه😁
ای جانم تبریک میگم،تا میتونی دلستر انگور سیاه بخور
عسیییسم، چه شرح زایمان خوبی، خدا رو هزااران مرتبه شکررر ندا جون👏👏👏🥰🥰🥰
خدا گل دخترتون رو زیر سایه پدر و مادرش حفظ کنه 😍😘🥰
منم تبریزم ، ان شاالله ویزیت بعدیم قراره با دکترم در مورد سزارین صحبت کنم ، ولی دکترم شمس نیستن، خدا بخواد میرم بین المللی

سوالات مشابه