310
1400/06/31
سلام دوستای گلم.خواستم بعد از چند روز شرح زایمانمو بگم.اینم بگم من کلا بارداری سختی داشتم.از ماه ۸دهم استراحت مطلق کامل بودم چون دهانه رحمم نرم شده بود.و چون پارسال عمل میومکتومی داشتم خیلی دردام شدید بود.خلاصه اینکه دوست داشتم ۳۱ شهریور پسرم بدنیا بیاد که با شوهرم تولدش یکی بشه.شنبه صبح رفتم دکتر معاینه م کرد گفت مثل قبلی ولی اگه انقباض داشتی سریع برو زایشگاه نوار قلب بچه رو بگیرن چون اگه انقباض داشته باشی صبر نمیکنم تا ۳۱ سریع زایمانت میکنم چون خطرناکه.ساعت ۷ عصر یه بار انقباض داشتم.دختر جاریم پیشم بود هرچی شکممو ماساژ دادیم ول نمیکرد خلاصه بعد چند دقیقه خوب شدم.به شوهرم زنگ زدم گفتم اگه تکرار شد بریم بیمارستان اگه نه که هیج.خلاصه دیدم تکرار نشد.تا یه چی خوردم و بعدش امپولمو که هپارین بود زدم.بعد ساعت ۹.۵ دوباره انقباض داشتم که شوهرم گفت بریم بیمارستان.منم بخیال اینکه مثل سری های قبل فقط ان اس تی میدمو چیزی نیست گفتم بلشه حتی ساک وسایامو هم نبردم.رفتم زایشگاه ان اس تی گرفت گفت خیلی انقباض داری و سری به دکترم زنگ زدن و خلاصه رفتم اتاق عمل و دقیقا ساعت ۰۰.۰۰ پسرم بدنیا اومد.ولی خودم چون هپارین میزدم خونریزی کردم و حالم بد بود بهم خون تزریق کردن و بعد چند ساعت بهوش اومدن پسرمو دیدم .انگاری دنیا رو بهم داده بودن.این لحظه رو برای همه میخوام .انشالله همه به خواسته های دلشون برسن
