منم شرح زایمانمو میخوام بگم

سلام به همگی ، دورادور بیشتریارو میشناسم ، دوساله اوما دارم ولی فعالیتی نداشتم فقط میخوندم پیاماتونو ، حالا میخام منم شرح زایمانمو بزارم ، خرداد سال۹۸باردار شدم تحت نظر یه دکتر حاذق و عالی که این دوساله ندیدم کسی ازخانومای اوما اسمشو بیاره ، از نظر من که خیلی خاصه ، خلاصه تا اینکه بهم تاریخ یکشنبه ۲۷ بهمن رو داد برای زایمان ، طبق ان تی تاریخ طبیعی ۱۰ اسفند بود ، زایمانم تو ۳۸ هفته و ۲ روز بود ، روز قبلش فقط سوپ خوردم فردا صبح با همسرم و مادرش و پدر مادر خودم رفتیم بیمارستان پارسیان ، خیلی ریلکس رفتم یه اتاق جداگانه اومدن لباسهامو عوض کردن ، رو تخت دراز کشیدم بهم سرم و سوند وصل کردن که من هیچی متوجه نشدم و اصلا حسشون نکردم ، باهام کلی صحبت کردن و فیلمبردارمم کلی باهام شوخی کرد و خندیدیم و رفتیم اتاق عمل ، اونجا هم منتظر شدم تا اتاق عمل خالی بشه بعد برم تو . دکترم و خواهرش و دکتر بیهوشی هم اومدن ، کلی خندیدیم دوباره ، بی حسی اسپاینال بودم از کمر ، دوتا آقا اومدن منو بلند کردن دکتر آمپول کمرم زد دوباره منو خوابوندن که بازم چیزی متوجه نشدم ، با فیلمبردارم داشتم صحبت میکردم گفت چه حسی داری گفتم نمیدونم دکترا دارن چیکار میکنن به من نشون نمیدن گفت هیچی دخترتو دراوردن که یهو صدای دخترم اومد که بهترین لحظه دنیا بود ، بعدش با کلی شوخی و خنده بخیه زدن و رفتم ریکاوری ، نیم ساعت بعدشم رفتم اتاقم ، دخترمم یه وعده بعد دنیا اومدن بهش شیر خشک دادن که قندش نیوفته ، پرستارا بهم شیاف میزدن یا تو سرم انتی بیوتیک و ... ، تا فردا صبحش چیزی نخوردم که قصور یکی از پرستارا بود که باهاش برخورد کردن ، کلی کمک کردن تا راه برم اولش سخت بود بعدش راحت شد ، بعد ده روز رفتم دکتر که بخیه هام جذبی بود و خوب جوش خورد ، هیچ مشکلی هم نداشتم خودم خداروشکر فقط دخترم زردی داشت که با دستگاه و دارو رفع شد . در کل از سزارین و زایمانم و دکترم و بیمارستانم و بخیه هام راضی ام ، ولی بازم منم میگم که بدن با بدن فرق داره ، شاید یکی سزارین شه و کلی سختی بکشه شایدم یکی طبیعی بیاره عین آب خوردن ، هیچوقت خودمو با کسی مقایسه نمیکنم ، سزارین برای من عاااااااااااالی بود ،