Ooma
پرسش (1400/12/26):

شرح حال زایمان طبیعی من 😁 در ۳۷ هفته و ۶ روز

اینم شرح حال زایمان طبیعی من 😁
دوشنبه بود که از صبح لکه بینی داشتم قهوه ای رنگ . بعدظهر زنگ زدم دکتر و گف بیا مطب و منم از شهرستان پاشدم رفتم تبریز ، فکر کن خیابونا همش شلوغ و ترافیک و خلاصه رسیدم مطب و دکتر معاینه کرد و گف که دو سه سانت باز هستش دهانه رحمت و سونو فیزیکال کرد و گف که ۴ از ۸ . چون نینی چندان تکون نمیخورد . فرستادم بیمارستان و اونجا نوار قلب گرفتن و گفتن همه چی خوبه ولی باید تا صبح تحت نظر باشی . صبح هم رفتم سونو و گفتش همه چی اوکی هست فقط اب دور بچه ۵ بود .ولی همچنان لکه بینی رو داشتم 
ماما اومد ساعت ۱۱ معاینه کرد و گف ۳ سانت باز هستی و درد اینا داری ؟گفتم نه . به شکمم دست زد و گفت ولی انقباض داری و با دکترم حرف زد و پرسید مطمئنم طبیعی میخوام و گفتم نمیدونم😅 ( چون ماما همراه هم هنوز نگرفته بودم ) گفت ما خودمون اینجا چن نفریم و مراقبتیم . ساعت ۱۲ بردنم اتاق زاایمان که خصوصی بود و فقط خودم بودم . ساعت ۱ دکتر اومد معاینه کرد گف ۳ سانتی و زد کیسه اب رو پاره کرد و رفت . من یواش یواش دردام شروع شد و هر ۱۰ دیقه یه بار میگرف . ساعت ۲ اینا شوهرم و مامانم اومدن تو اتاق و اهنگ باز کردن و یه توپ هم بهم دادن . خودم روش ورزش میکردم و موقع درد هم تنفس هارو انجام میدادم . تا ساعت شد ۴ و باز من ۴ سانت بودم و خواستن سرم فشار بزنن بهم که دکتر گفته بود صبر کنین و هنوز نزنین  و شد ساعت ۵ و دردام شده بود هر دو سه دقیقه یه بار و هرکدوم ۵۰ یا ۶۰ ثانیه طول میکشید .
امیدوار بودم که دیگه ۶ سانت اینا باشم که ماما گف هنوز ۴ سانتی 😐 و من دیگه کلا خودمو باختم . گفتم هنوز ۴ هستم و دردام شدید هستو نمیتونستم تحمل کنم و میخواستن سرم فشار رو باز کنن که گفتم من سزارین میخوام و منو ببرین سزارین .سرم رو بستن و گفتن هنوز دکتر نیومده . باید بیاد بعد . ساعت ۵:۳۰ اینا بود که میگفتم توروخدا برام امپول بزنین که دردش رو نفهمم و میگفتن نه . بردنم زیر دوش و یه ربع تا نیم ساعت زیر دوش اب گرم بودم و هی اصرار میکردم که امپول بزنین و میگفتن نه . بعدش ساعا ۶ گفتن بیا بیرون امپول بزنین دردت بره . اومدم گفتن اول لباس بپوش میگفتم نه همین الان سرپایی بزنین . لباس پوشیدم و رو تخت دراز کشیدم و همچنان شدید درد داشتم . درد پریودی بود  و نسبتا شدید و زیر شکمم درد میگرف . اول قبول نکردم معاینه بشم ولی شدید موقع درد به واژن و مقعدم فشار وارد میشد . درد که میگیره و ول میکنه  ،وقتی ول کرد  معاینه کردن و گفتن فول هستی 😮 . همشون ینی تعجب کرده بودن. یه ربع زیر دوش بودم از ۴ سانت شده بودم فول . بعدش وسایلارو حاضر کردن و موقع درد فشار میدادم و اخرش چنتا تنفس و فشار پشت سرهم و نینی ساعت ۷ دنیا اومد و بعد دنیا اومدن انگار دیگه هیچ دردی نداشتم و سبک سبک بودم . 😁
خلاصه باید تحمل کنی دردارو . شاید یکی استانه تحملش بالا باشه یا یکی پایین .
و نینی منم سه شنبه ساعت ۷ دنیا اومد 🥰

عزیزم خدا حفظش کنه برات،مبارکت باشه😘😘😘
سلام قدم نورسیده مبارک عزبزم🥰
سلام قدمش مبارک وعاقبت بخیرشه
مبارک باشه عزیزم
مرسییی خانومااااا
ان شاء الله قسمت خودتون . کسایی که باردارن راحت زایمان کنن و کسای هم که اقدامن زوووودی زود بیان خبر باردرای برن
بدن
مبارکت باشه عزیزم به خوشی بزرگش کنی
عزیزم مبارکه
الهی که زیر سایه خدا و پدر مادر بزرگ بشه😍
الهام جون موقع بخیه درد نداشتی؟
جفتت همون موقع زایمان اومد بیرون؟
قدمش زیبا عزیزم ❤
قدمش مبارک باشه خانوم گل😍😍
قبل اینکه نینی بیاد تو واژن ، یه برش چپی زد برام از پایین .نه از پرینه . یکمی بالاتر از پرینه چپکی . که قبلش امپول زد برام از همون قسمت. و موقع زایمان هم از داخل لابیا ها یکمی جر خورده بود 🤦🏻‍♀️ که همونارم قشنگ با حوصله بخیه زد برام.قسمت پایین درد نداشت . ولی قسمت داخلی لابیا ها با اینکه بیحسی میزد روشون . ولی دردش رو متوجه میشدم یکم . ‌
جفت هم که بعد دریافت نینی و بریدن بند نافش ، جفت رو هم فک کنم با بقیه بند ناف اروم کشید و اومد بیرون .
ولی وقتی نینی کامل سرش اومد بیرون ، حس کردم که یکمی سوختم . و اون برا همون جر خوردن قسمت داخلی لابیا بود
مبارکه خوش قدم باشه النا خانوم
هم اسم دخمل منه😁
مبااارکه عزیزم ، خدا براتون حفظش کنه 🥰🥰🥰
الهام جان کدوم بیمارستان بودی و دکترت کی بود ؟
خداروشکر به سلامت سپری کردی ،هم خودت هم نی نی سالم و سلامتین، شماها دل‌و جرائت دارین منکه واسه سزارین استرس گرفتم😁😁😁
قدمش مبااازک🤩
بیمارستان خصوصی رفتین؟
مبارکت باشه عزیزم قدمش پربرکت😍
بیمارستان شمس بودم . که اتاق زایمانشم خصوصی بود . یه اتاق بود با یه تخت . پرسنلشم که قشنگ رسیدگی میکردن
به خصوص یه خانوم محرمی بود . ماما نبودا . فک کنم کار نظافت میکرد . خیلی با معرفت و خاکی بود . و خیلی کمکم کرد . از دل و جون مایه میذاشت
من اول دکتر مهری جعفری میرفتم که گفتش عید نیستش . بعد این اخری ۳ جلسه میرفتم دکتر افخم احمدی . که فقط یه بار ساعت ۱ اومد و کیسه اب پاره کرد و رف .ساعت ۴ هم میرفت مطب . یه بارم به زور تو ترافیک خودش رو ۷:۱۵ رسوند که من دیگه ساعت ۷ زاییده بودم و مامایی که تو بیمارستان بود بچه رو گرفت و خودشم بخیه ام زد
چه خووب ، من دکترم شمس نیس ، شهریار و بین المللی میره
خدا خیرش بده ، اونجور که میگی از دکتر متخصصت بیشتر مایه گذاشته 🤫😄
خیلی به زحمت افتاده خدایی 😆
خدا رو شکر که تونستی از پسش بربیای و دخملت زو صحیح و سالم بغل بگیری عزیزم
برا ما هم دعا کن به سلامتی زایمان کنیم 😘
ااااره والا . خیلی خوب بود . هم برام سوپ اورد موقع نهار . بقیه میگفتن اون میخواد زایمان کنه چرا چیز میدی بهش . گفت فقط یکمی سوپ بود ، غذا نبود که 😅 . توپ اورد داد بهم . اهنگ باز کرد برام . بردتم زیر دوش . خدای خیلی خوب بود
ان شاء الله
مبارکه عزیزم😘
الهام جون الان موقع ادرار یا مدفوع با بخیه مشکلی نداری؟ اذیت نیستی
با مدفوع که نه خداروشکر مشکلی ندارم .
برا ادرار هم که بعضا خیلی کم میسوزه .
بیشتر پوشک اذیت میکنه . و بالشت طبی هم گرفتم وسطش سوراخه . رو اون میشینم
البته فشار هم نمیدما . میذارم هروقت خودش که دلش خواست میاد 😅
مبارکه گلم به سلامتی ان شاالله

سوالات مشابه