Ooma
پرسش (1399/03/17):

سلام خانوما منم زایمان کردم بلاخره

سلام خانوما منم زایمان کردم بلاخره ترانه خانوم منم 14 خرداد ساعت 2 و 2دقیقه نیمه شب بدنیا اومد
از هفته 37 پیاده روی رو شروع کردم تا 39 هفته همه کار کردم دردام شروع بشه ولی اصلا دردی نداشتم جز دردای کاذب
تو این دوره 3 بارم دهانه رحمم تحریک کرد ماما که موقعیتش خوب بود و یکسانت بود،،، 39 هفته 2 روزم بود رفتم واسه آخرین تحریک که ماما گفت نوار قلب بگیر چون چهل هفته ای خطرناکه ولی بیمارستان همینجوری نمیگیره بگو حرکت بچم کم شده و یه مقدار درد دارم
من رفتم بلوک زایمان گفتم حرکت بچم. از صبح کم شده و زیر دلمم درد میکنه معاینه دردناکی شدم که گفتن یک انگشته
برو. رو. تخت تا نوار قلب بگیریم
گفتم چقدر طول میکشه گفتن اگه خوب باشه 20 دقیقه
مادرم. و مادرشوهرم با آبجیم پشت درد منتظر بودن شوهرمم مارو رسوند و گفتش من تا ساعت 2 3 شب نمیرسم بیام خودتون برگردین
خلاصه 20 دقیقه ما شد یکساعت تو این مدت یک زنو بردن رو تخت زایمان و منم وحشت زده آخرم با وکیوم. بچشو. کشیدن بیرون
دکتر کارش که تموم شد اومد بالا سرم و. ماما واسش توضیح داد گفت خب دوباره معاینه اینبار معاینه فوق العاده دردناکتر داشتم. گفت خوب خیلی خوبه و نگار قلبو. نگا کرد گفت بفرسینش برای بستری
منم شوکه😱آخه 4 روز دیگه وقت داشتم تا تاریخ زایمان
لباس دادن بهم گفتن بپوش بلند که شدم دیدم پشتم پر خون بخاطر معاینه
لباسمو برداشتمو از در زایشگاه زدم بیرون مادرمو صدا زدم دیدم شوهرمم اومده😍
صداشون زدمو. گفتم که میگن بستری اونام اینجوری😲😍😆
خلاصه خدافظی کردمو گفتم اگه نیومدم مواظب دخترم باشین
ساعت 10 رفتم تو بخش
صبح ساعت 6،، 12 خرداد سرم فشار وصل کردن
دردام یه مقدار بیشتر شد از پریود یه مقدار بیشتر
همینجور گذشت تا 13 خرداد صبح که دکتر وضعیتمو دید 2 سانت بودم ولی دردام زیاد نبود گفت دوز امپولشو زیاد کنید 10 واحدي زیاد کردن و دردام شدید شد ولی هنوز دو سانت بودم فاصله دردام کم بود که دکتر دید گفت دو شو نصف کنید 5 واحدی کم کردنو دردای منم کم شد ساعت 9 صبح کیسه آبم زد که 10 دقیقه بعدشم دردام شروع شد
از ساعت چهار بعد ازظهرم رفتم تو سه و چهار سانت که گفتن خوبه ولی تو همون 3/5 الی 4 موندم فقط میگفتن دهانه رحمت خیلی نازک شده که خیلی خوبه بازم دردام همونجور بود ولی اینبار برعکس چهار سانت با درد پیشرفتی نداشتم که بازم سرمم رو زیاد کردن تا ساعت 9 شب دردای شدیدی داشتم 10 احساس فشار کمی داشتم ودرد که کم‌کم صدام بالا اومده بود
12ونیم هم اتاقمو بردن سر تخت زایمان 1اون یکی دیگه رو بردن ولی من همونجا بودم هنوز😭😪
یهو احساس فشار شدیدی کردم یه جیغ بلند که ماما با دو اومد گفت چته گفتم مدفوع دارم گفتن نه بابا سر بچه اس فشار میاره گفتم پس جیش دارم گفتن نه کیسه آبت خیلی وقته پاره ای باید امشب بزایی وگرنه بچت بستری میشه
گفت پس وایسا یه معاینه ات کنم
معاینه که کرد گفت خیلی عالیه با هر درد روناتو بگیر سرتو تو سینه ات جمع کن و زور بده
خودش رفت
منم با هر درد زور شدید میدادم که یهو احساس کردم سرش میخواد بیاد بیرون ولی نمیشه یه جیغ بللللند که بچه اومددددد با دو اومد بالا سرم گفت خیلی عالیه یه زور محکم بده سرش اومد یه ذره بیرون یه زور دیگه احساس کردم تا چشمش اومد بیرون گفتن دیگه زور نده اصلا بلند شو بریم زنگم زدن به دکتر که بیاد آماده اس بلند شدم دستمو به جلوم گرفتم میگفتم الان میوفته نمیتونم بیام میگفتن خانوم. بیا بجه اول هیچ. وقت نمی افته بیرون
تا رفتم سر تخت دکتر اومدو داشت آماده میشد یه درد دیگه اومدو. من فشار آوردم دکتر گفت خانوم زور نده بچت میوفته تو سطل😆منم زور ندادم
پاهامو درست کردمو دکتر یه پارچه به دست گفت خودتو بگیر بالا تا من اینو بندازم زیر پات تا خودمو گرفتم بالا بچه تالاپ برگشت داخل 😪🙄 دکترم امپل بی حسی رو زد
برشم زد که من متوجه شدم هرچند سعی کردن حواسمو پرت کنن با سوالاشون ولی تا برش زد گفتم سوووووخت
ولی در برابر دردای قبل هیچی نبود
شونه اشو با چندتا زور کشید بیرون و مثله ماهی لیز خورد بیرون
دردام رفت،😌😌😌😌راحت شدم. شکمم خالی شد دیدمش برعکس گرفته بودنش همینجور وارونه چرخوندنش طرفم بلند گفتم خدایا شکرت 🙏
بردنش رو. تخت که دهن و بینی شو خالی کنن گفتم چرا گریه نمیکنه گفت دهنو دماغش پره الان گریه ام میکنه که یه صدای ضعیفی اومد فداش بشم♥️🌹 از راه دور باهاش حرف میزدم گریه ام گرفته بود خنده ام گرفته بود هیجان داشتم لرز کرده بودم
بچه رو تو پارچه سبز پیچونده بودن آوردن پیشم سریع من فقط تونستم صورتشو ناز بدم. بگم مامان فدات بشه عزیزم سریع بردنش
بخیه ها رو زد داخلیا درد نداشت ولی بیرونیا درد داشتن دستشو کامل برد تو لخته هارو آورد بیرون که یکمم جیغ جیغ کردم بخاطرش سرم زدن واسم تا تموم بشه زیر شکممو فشار میدادن که لخته لخته خون می‌ریخت بیرون
دمار گفت من برم دیگه خودت هر پنج دقیقه اینجارو که سفته فشار بده منم از خدا خاسته گفتم باشه اون رفتو منم یواش یواش فشار میدادم 😌
از اون. ورم صدای گریه دخمل میومد که بس که ناز گریه میکرد بین صدای بچه ها میشناختمش
سرمم تموم شد و بلندم کردن یواش یواش گفتن برو دستشویی و آب بگیر به خودتو و حموم کن منم شکمم یهو خالی شده بود خم راه میرفتم گفتن سرگیجه داری گفتم نه شکمم خالی شده یجوریه
اومدم بیرون لباسمو عوض کردم بردنم رو تخت تو بخش گفتن. کیک آبمیوه بخور
من اول 7 تا دونه خرما خوردم بعدم آبمیوه تا آبمیوه خوردم گلوم ‌شدبد سوخت که بخاطر جیغام بودش🤣🤣به یک زوری خوردم
نینی مو. آوردن بوسش کردمو. قربون صدقش رفتم ماما کمکم کرد بهش شیر بدم و گفت دوساعت بعد بازم بهش بده
منم رفتم دستشویی که از اول تا رسیدن به دستشویی 7 یا 8 بار سرم گیج رفتو چشام سیاهی که نشستم رو زمین ماما دستمو گرفت بزور برگشتم رو. تخت شام دیشبو ساعت 5 صبح بزور خوردم بصورت دراز کش اصلا نمیتونستم بشینم
خلاصه بهم گفتن باید خودتو پاشویه کنی معایعات بخوری وگرنه تا فردا اینجا بستری هستی منم خسته از 4 روز بستری بودن تا تونستم معایعات خوردم پاهامو با آب خنک. کردم
ساعت 1 ظهرم منو مرخص کردن بخاطر کرونا هیچ کسیو نزاشتن ببینم تو این چهار روز همه رو می‌فرستادم خونه ساعت 7 صبح خانوادم خبر دار شدن زایمان کردم
خودشونو رسوندن سریع و خدمه مهربون گفته بود گوشیتون بدین عکس بگیرم براتون از نینی و خودش عکسو گرفت و رفت منم باز چک. کردم وضعیتم نرمال شده بود ساعت 1 مرخص شدم وقتی از زایشگاه اومدم بیرون ‌شوهرمو مادرم پشت در بودن شوهرم اومد بغلم کرد گل داد بهم پیشونیم و. بوسید خسته نباشید گفت تشکر کرد بغض داشت منم دیدم شوق داره نینی رو دادم بغلش و چندتا عکس سه تایی گرفتیم باهم
مادرم بغل کردم تشکر کردم از بابت سختی‌هایی که واسمون کشیده حلالیت طلبیدم رفتیم خونه 🚘🚗🚗🚗🤗🤗🤗



اینم دخملی من ترانه خانوم
اینم دخملی من ترانه خانوم
😍😍😍
ماشاله ماشاله خداحفظش کنه
مبارک باشه
مبارک باشه😊
ماشالا خدا حفظش کنه
هزار ماشاالله
خدا حفظش کنه براتون
زیر سایه پدر مادر بزرگ شه
وووووی من بخورمشششش
مبارکتون باشه😍😍😍😍😍😍
واای چه زایمان سختی😪
بچه اولتونه؟
وای چقد نازه خدا حفظش کنه قدمش خیر باشه براتون
کدوم بیمارستان بودی عزیزم؟تهرانید؟
عزیزم مبارکه خداحفظش کنه خیییلی نازه
چقد خوب توضیح داده بودی،لحظه ب لحظه ک متنتو خوندم اشک ریختم فقط
کاش من جای تو بودم😔😔😔خوشبحالت
مبارکه عزیزم..دست‌به قلمم‌داری...حتما توانایی نوشتن داری.
توضیح دادنتو قربون🤩🤩
مبارکه عزیزم
قربون او لباش🥰🥰🥰
چقد ناااازه ماشالله چشم بد بدور
منکه نتونستم بخونم چشام درد گرفت ، فقط دو سه خطشو خوندم،😁😁
واااااای چقدر عالییی توضیح دادی عزیزم لحظه به لحظه رو جلو چشام تصور کردم
خدا کوچولوتو نگه داره برات
زیر سایه ی پدر مادرمهربونش بزرگ بشه
خدا خیرت بده خوب توضیح دادی
ادم از این مدل توضیحا ک میخونه، ترسش از زایمان طبیعی کم میشه
وای خدا چ نازه مبارکع
مبارکه عزیزم
دقیقا
من اشکم ریختم، واقعا دوس دارم اون لحظه رو تجربه کنم
نی‌نی‌ت چند کیلو؟
چرا ۴ روز بستری بودی؟
عزیزم انشاالله خدا دامن توروهم سبز میکنه
ومیای برامون میگی که چجور زایمان کردی
وای من نصفشو خوندن خیلی بد بود قلبم اومد تو دهنم
چرا مادرتو نذاستن همراهت باشه
چرا کجاش بد بود؟
عزیزم خدابرات حفظش کنه
همونجاش که سرش اومد بیرون ترسیدم
😱😱
آره منم خیلی ترسیدم😕
حس کردم خیلی سخت بوده
چند دوز سرم فشار زدن بهشون, اون معاینه ها ...
من که عمرا بتونم طبیعی زایمان کنم
مبارک باشه چ فرشته ی قشنگی خدا حفظش کنه
خدایی دلم کنده شد از خوندنش خداکنه منو سز کنن😢😢😢
👍
وای فقط برام ی سوال پیش اومده
وای خدا انقد هول کردم نی نی رو ندیدم ،چقد نانازه
من حس میکنم اگ درد طبیعی بکشم بعدش محل شوهر و بچم نذارم😐😐😐
جاریم می گف من خیلی جیغ میزدم دکترا ولم کردن رفتن
میگه منم سرپا بودم فهمیدم یچی آویزون شد ازم یه خدمه اومد تو دید بچه سرش اویزون شده رف رود دکتر صدازد
اون لحظه ک سر نی‌نی‌ اومده بود بیرون و ی مسافتی رو راه رفتی، چطوری راه رفتی😳😳😳😳
بچه لای پاهات چطوری راه رفتی، بچه اسیب ندید؟؟
من ک هنوز مادر نشدم و سردرگمم ک طبیعی زایمان کنم یا سز
از ی چیز طبیعی خوشم میاد ک بدترین دردا فوق فوقش تو ی روز تموم میشه میره
ولی سز اون شکمه پاره تا ۱۰ روز عذابه قبره و نمیتونی از بودن درکنار نی‌نی‌ت لذت ببری
ولی در کل: خوش ب سعادتت
اول اینکه دختر داده بهت خدای مهربون
دوم اینکه طبیعی تونستی زایمان کنی و راحت شدی
ان شالله خدا به شماهم بده و قدم نورسیده دوستمون مبارک باشه
مرسی😘
فقط سزارین خوبه ، طبیعی مرگو جلو چشات می بینی ،
عزیززززم ماشاالله خدا براتون نگه اش داره پر خیر و برکت باشه براتون.ایشالله روزی ما هم بشه
انشالله
ای خدااااا، ماشاا... بهش عزیزم، خدا نگهدارش باشه و بهش عمر طولانی همراه با عزت و سلامتی بده انشاا...
اوخی چه نازه ماشاله ..چقدم قسنگ توضیح دادی دمت گرم 😘😘😘
خداحفظش کنه قدمش پر خیر و.برکت باشه اشکم در اوردی دختر
مبارک باشه قدمش ‌.وایدچقد سختی کشیدی.
من خوندمش گفتم شکر خدا سز شدم.کم طاقتم
خدا حفظش کنه هزار ماشاالله. مبارک باشه 🥰😘
ای جون دلم
خداروشکر ک هرددتاتوت سالمین
مبارکت باشه عزیزم
انشاالله پر برکت باشه قدمش
ممنونتم واسه توضیح قشنگت
چقد خوب بود همه لحظه ها خودمو جات میزاشتم😁😁
بارم مبارکت باشه 😍😍😍
ای جاان
ماشاالله لا حول ولا قوه الا بالله
خیلی قشنگ بود اشکم‌در اومد
مبارکه خیلی 😊
اخهههههههه چرااااا ۴ روز بستری من اونجاشو نفهمیدم
مبارکه هزار ماشالله مثل قرص ماه میمونه
ای خدا تپلک😍خدا حفظش کنه
دیدم اشکم در اومد دلم آب شد پس کی دخمل منم میاد بغلم 🤗
چند کیلوعه
عزیییزدلم خیلی خیلی ممنونم ک اینقدر کامل توضیح دادی
لطف کردی
دخترتم عین برگ گله هزار ماشاالله
من سزارینی هستم اما کامل خوندم، وای دردم گرفت حس کردم الانه خودمم زایمان میکنم 😄
ای وااای چه فرشتههه اییی، مبااارکهههه
اما حالت که خوب شد بزن تو کار نویسندگی که قلمت خیلی کشش داره
عزیزم قدمش مبارک باشه 😍
وااااای خیلی زایمان سختی داشتی من که حسابی گرخیدم یعنی ماما هیچکاری واسه آدم نمیکنه همونجوری تو درد آدم ول میکنن میرن خیلی ظلمه😣😭
هزار ماشاالله قدمش مبرک باشه براتون
ولی این تعریفی که کردی ها به استرس انداخت منو
۱۱خرداد ساعت ١٠شب بستری شده تا ۱۴خرداد که یک ظهر مرخص شده، میشه سه روز وسه شب
مرسی عزیزم ازاین توضیح هات مفید و کاملت خداخیرت بده
ان شالله بچه تون تاابد خوشبخت بشه
وای چقدر کامل 😊قدمش مبارک باشه انشاالله
قدمش پرخیروبرکت باشه ماشالا خیلی زیباس🧿
من باردارنشدم هنوز ولی کلا ازطبیعی میترسیدم ولی اینجور ک توضیح دادی حس کردم اونقدرام ک من بزرگش میکنم نیست...
فقط مشکلم بعدشه ک واژن مثل قبل نمیشه و ب اصطلاح امیانه میشه گفت شلوولو گشادمیشه...این ی موردو چ میشه کرد
مبارک باشه عزیزم به سلامتی واقعا در حین خوندن اشکم در اومد خدا نگهدار کوچولو باشه 🙏🙏❤
سلام عزیزم ماشالا ب دخترعسلت خداحفظش کنه، چقد خوب و قشنگ تعریف کردی من ک اشک تو چشام جمع شد خداکنه منم ب موقع زایمان کنم
قدم نو رسیده مبارک خدا دل همه مادرای چشم انتظار شاد کنه دامنشون سبز کنه
ماشالله عزیزم خداحفظش کنه زیرسایه پدرومادربزرگ بشه 🙏🙏
وای عزیزم چقد سخت انشالله ک جواب این سختیارو با سربلند کردنتون پس بده مبارک باشه قدمش🥳🥳🥳
مبارکت باشه عزیزم چقد کانل توضیح دادی لحظه شماری میکنم تجربه کنم این حالت هارو از بس رفته بودم توی عمق حرفات کمرم درد گرفت انگار من زایمان میکنم و زور اومد بهم
ولی خداکنه کرونا تموم بشه چقد سخته ادم تنها باشه توی بیمارستان مخصوصا بچه اول که من هیچی بلد نیستم
چقدکامل توضیح دادی انگاررمان بود😍😍خداواست نگهش داره ان شاالله عروسش کنی وقدمش پرازخیروبرکت باشه براتون
ای جانم منم اشکام‌ میخادبیاد بس قشنگ بود توضیحاتت ،خدافرشته کوچولوتو حفظ کنه برات😍 برامن واجیمم دعاکن هردومون بچه اولمونه و ۴هفته باهم فرق داریم
هنو اول راهی🤭
من هفته هارو دارم میشمرم تازودی تموم شع
مبارکه خدا حفظش کنه
چ جالب
منم دوس دارم تموم بشه
بازم زیاده
, ای جااان، با لذت و هیجان خوندم
خدا حفظش کنه الهی،
ولی از طبیعی خیلی میترسم😐😐
خدا کنم دکتر قبولم کنه سز کنم، نمیتونم تحمل کنم درد رو😐😐
اره بعصیا، دهانه رحمشون ضخیمه طووول میکشه تا دنیا بیارن
چقدر بی قرار پسرکوچوولوم شدم😍😍
الهی رووزی همه منتظرااا باشه
خیلی ممنون انشاالله شماهم زایمان راحتی داشته باشین
خیر من آبادان هستم بیمارستان 17 شهریور
اول ضربان قلب بچم افت کرد بستریم کردن
بعدم دردام منظم نمیشدن یا خیلی زیاد با فاصله کم که میگفتم خطرناکه بعدم که کمش می‌کردند دردام خیلی کم. میشد
باز باز راه میرفتم 🤣🤣
عزیزم درسته درد شدیدی هست اونم بیشتر به مقعدت فشار میاد و. کمرت البته من اینجور بودم ولی به محض اینکه نینی لیز خورد بیرون دردات تموم تموم میشه بعدم می ارزه به دیدن نینی
منم همیشه همین فکرو میکردم ولی به محض زایمان دل تو دلم نبود بچمونو نشون شوهرم بدم بگم دیدیش چه نازه و بلاخره تونستم طبیعی بیارم؟
ساعت 7 صبح تونستم زنگ بزنم بهش صحبت کنم
ساعت1ام دیدمش از ذوق شوهرم بیشتر ذوق میکردم
به به چقددر قشنگ توضیح داده بودی و چقدر سختی کشیدی ایشاله که مبارک باشه😍😍🤗🤗
خیلی عالی بود مرسی از توضیحاتت عزیزم ماشاالله به دخترت انشاالله زیرسایتون ب خوبی و خوشی زندگی کنین
الهی عزیزم. 😘😘😘😘😘
منک از الان میگم بیا برو شکم تو رو ی باز و بسته کنن چون قراره منم شکمم باز و بسته شه😂 یا اوموقع چون من پریود میشدم دلدرد داشتم اون ریلکس بود باهاش قهر میکردم😂
کلا حسودیم میشه او درد نکشه و من مجبور باشم بکشم
عالی بود خدا خودت و دخمل خوشگلت و حفظ کنه خیلی خوب نوشته بودی عزیزم منم بغض کردم چه لحظات زیبایی رو گذروندی ان شاءالله خدا نصیب کنه همه مون درک کنیم
اووه چه داستانی 😍😍ولی دختر خوشگلی اوردی مبارکت باشه
خلاصه خدا قوت
وواووو چ سختتتت مبارکه عزیزم
انقد احساسی تعریف کردین من همش گریه کردم. خدا حفظ کنه دختر گلتونو 😍😍😍
مبارک باشه عزیزم
خیلی ممنون انشاالله خدا دامن همه خانوما رو سبز کنه
مبارک باشه ان شاء الله زیر سایه پدر ومادر بزرگش کنی.
التماس دعا
چه فرشته زیبایی خدارو هزار بار شکر
قدمش پر از خیر و برکت الهی آهنگ زندگیش همیشه ترانه شادی سر بده😍😍🌹🌹
😢😊این متن رو با ویرایش حتما بنویس بزار صفحه اول آلبوم فرزندت
وای من اینجوری نمیتونم طبیعی بیارم🤦‍♀️
چقدر قشنگ نوشتی من که فقط زار زار گریه کردم 😅
عزیزم قدمش براتون پر خیر و برکت باشه ⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩
۴روز تنهایی چقدر سخته.خدا کنه کرونا شرش کم‌ بشه.مرسی که توضیح دادی.بنظرم خیلی صبوری
سلام
چه قشنگ نوشتی
ممنون
خدایی لحظه لحظه شو که خواندم داشتم سکته میکردم
خدایا اااا
ول کردن رفتن ؟ با اون حال گفتن پاشو راه برو؟
بعد رفته تو؟
ای خداااا...
😰😰😰

سوالات مشابه