Ooma
پرسش (1398/07/02):

افسردگی و بهم خوردن هورمون در بارداری

بچه ها داغونم از خودم بدم میاد حس میکنم شوهرم مث قدیم دوست نداره یه کم چاق شدم تو اینه خودمو نگاه نمیکنم😔صورتمم پف کرده.خیلی افسرده شدم دلم میخاد یه اهنگ غمگین همش گوش کنم و گریه کنم قدیما خیلی ارایش دوست داشتم الان از ارایش بدم میاد دستو دلم روش نمیره همش به خودم میگم زشت شدی چیکار کنم؟

بارداری گلم؟؟
اره ۱۰ هفته شه
زندایی منم همینطوری شده بود نباید اینطوری بگذرونی اگه نه خدایی نکرده افسردگی بارداری میگیری باید خودتو بکشی سمت چیزایی ک دوست داری و خوشحالت می‌کنه فقط آهنگ شاد گوش کن به این چیزا فکر نکن عزیزم این حساس شدن طیبیعیه هورمون ها بالا و پایین میشن زود زود خوب میشی بشرطی ک خودت بخوای نفس نگران نباش
منم همزنجوریم هم احستس میکنم‌ومطمئنم خیلی زشت‌شدم هم دیگه ارایش هپبهم‌نمیادوحوصلشوندارم هم رابطه جنسی کم بشه اینجوریه وهم دست ودلم به خریدو به خودم رسیدم وشاد‌وشنگولی نمیره دقیقا هم شوهرم مث قبل نیست
خیلی ناجور بدم😪ینی فقط گریه ارومم میکنه هیچکسم درکم نمیکنه
خب بهداشت یادکترمیری بهش بگو حسو کمکت میکنه مشاوری چیزی
خیلی بده منم این اواخر اینطوری شدم حتی بدبین شدم ب شوهرم شدید
ولی میگن هرچی بیشتر بهش فکرکنی و خودتو توموقعیتش قرار بدی بهتره
من ک همش ب افکارمنفی میگم برین گم شین
واقعا خستم کردن اگه شوهرو ببخشید بخواد بره دستشویی میگم چ عجب این امروز بیشتر میره نکنه ب من خیانت میکنه
خیلی رو اعصابه
ببخشید بدتره
واقعا ب قول دوستمون شاید دلیلش نزدیکی نکردنه
من حتی میگفتم همش تقصیر بچس وگرن ما ک خوب بودیم وبچه رو نمیخوام ی روز عصبانی شدم زدم روشکمم بهش گفتم تو هم شدی غوزبالاقوز همون موقع اشکام ریخت و وحشتناک عذاب وجدان گرفتم و همش بهش میگفتم ببخش منودیگه تصمیم گرفتم فقط خودمو نی نی مهم باشیم و بیخیال اصلا اگه شوهرم دورم شده مهم نیس خدامنو ببخشه
دیگه شوهرمم ک شرایطو دیده بود از دکتر اعصاب و روان پرسیده بودگفته بود چون بارداریه اوله و سنمم بالا نیس طبیعیه و باید اونم بیشتر مواظبم باشه

ی حسیه همش فک میکنم تو خودشه ب ی چیزی فک میکنه میگم نکنه داره ب یکی فکرمیکنه و دوست داشته الان پیش اون باشه الهی بمیره اون طرف😂
والا من ن پف کردم ن زیادی چاق شدم و ن زشت شدم
ولی روزی ک تصمیم گرفتم رو خودم کارکنم رفتم دوش گرفتم ارایشگاه رفتم بعدشم خرید
خدایی تو روحیم تاثیر داشت
هرچندک هنوزم فکروخیالا هست ولی بهشون پروبال نمیدم
سلام من اوایل لاغر شدم خوشکل شدم البته هنوزم لاغرم
الان یکی دو هفته اس صورتم لکه زده
حساس شدم زود گریه ام میگیره
سعی میکنم خودمو مشغول کنم با کارای دستی هنری
عزیزم تازه ده هفته ات اینطوری شدی
شانس منه شوهرم میگه هیچ تعغیری‌نکردی میگم نهههه من زشت شدم تو نمیگی تا ناراحت نشم
خخخ بخدا ماهم دیوونه ایم
البته خودمو میگم ناراحت نشین
از دسته این هورمونا
دیوونه هم اون ور ترررر .تا یه چیزی میشه به شوهرم میگم تقصیر توئه تو این بلاسرم اوردی
خخخخ همین دیگه
من مشکل ظاهریم فقط چند تا ترکه ک زیر شکمم زده
اونم دوهفتس
دوست دارم زود دنیا بیاد ک بدتر نشه
نمیدونم چراترک خوردم بااین ک شکمم اصلا ب ماه نه نمیخوره
نهایت ۶ماه میخوره
باکرم مخصوص و روغن زیتونم ماساژمیدم
من چون چاق شدم خودم دارم میخورم تموم مانتوهام تنگ شده نمیتونم تیپ بزنم
من کلا 4ماه تهوع و همه علایم سخت بارداری که بقیه شاید چندتاشو داشته باشن من همه رو باهم داشتم..( صورتم ورم کرده بود ،روزی دوبار بالا میاوردم ،میل به غذا نداشتم ،سوزش شدید معده،فقط نشسته تو اوج خستگی خوابم میبرد از بس معدم میسوخت، یبوست، درد شدید نشیمنگاه و باسن بخاطر بالا اوردنای مکرر و خیلی شدیددد جوری که نمیتونستم راه برم یا توتخت جابجا شم ،ویار به شوهر بنده خدا ازم دور میخوابید این خیلی ناراحتم میکرد خیلی میترسیدم به دل بگیره.همش گریه میکردم )خلاصه مردمو زنده شدم تا به 20 هفته رسیدم.😁😁به نظرم داستان منو که خوندی کلا نگرانتیاتو بریز بیرون چون چند هفته دیگه تموم میشه .
منم میل به غذا ندارم حالم از زندگی‌بهم میخوره هردقیقه یه جام درد میکنه ولی هیچ جا به جز کنار شوهر اروم نمیشم واقعا باید الگوقرارت بدم خودم اذیت نکنم
من درکت میکنم چون حسابی این حسو تجربه کردم ولی خوب میشی چند هفته دیگه همچین تیپ بزنی بری بیرون که به این روزات بخندی.
اره بخدا اصلا سخت نگیر من خیلی زجر کشیدم
فقط به بچت فکر کن هر حسی که تو داشته باشی به اون منتقل میشه .من به خودم قول دادم نذارم هیچ چیز یا هیچ کسی ناراحتم کنه که رو بچم تاثیر منفی بذاره.وای وقتی دیگه تکون خوردناشو از رو شکمت متوجه شی نمیدونی چه حال خوبیههههه.من چون لاغرم خیلی زود متوجه شدم .ایشالا زودتر به این روزا میرسی.
،سلام بچه ها.
من حدود دو سه هفته ایی هست.
که اکثرا کابوس شبانه میبینم.
حدودا مثلا چهار صبح به بعد..
بعد میدونم خوابم ها
همش منتظرم کسی بیدارم کنه.
و با حس بدی از خواب پا میشم.
به نظرتون چی کار کنم؟؟
خواب کسایی رو میبینم که اصلا چندساله ندیدمشون.
و نمیبینمشون.
حتی خواب هایی که اذیت کننده هم نیست طوری میبینم که انگاری کابوسن.
و بادخفگی از خواب بلند میشم.
باید به چه دکتری مراجعه کنم؟
من شنیدم طبیعیه تو یه دوره ای از بارداری کابوس میبینی حالا از پزشک اوما هم بپرسی بهتره
منم همینطوریم افسردگی شدید گرفتم
باید خودتو سرگرم کنی
من اصلا حوصله
به خاطر افت قند نیست؟؟
بخاطر هورمون ها هستش
هنوز به شوهرم نگفتم.
گفتم شاید نتونه درک کنه.
اخه به صداشم ویار گرفتم.
با صداش سر درد میگیرم.
انقدر بهم میرسه.
ولی باز وقتی حرف میزنه بهش میگم حرف نزن😑
منم اصلا حوصله شوهرم و بچه ام رو ندارم دوست دارم تنها باشم
رفع میشه؟
میترسم بعد زایمان دوباره افسردگی بعد زایمان بگیریم😄
ان شاالله که رفع بشه
احتمالش هست باید صبر کنیم ببینیم چی میشخ

سوالات مشابه