Ooma
انتخاب نام دختر و پسر
اسم دختر فارسی همراه با معنی
نام معنی مشاهده
ژاسمین(= ژاسمن)،   ژاسمن.توضیحات بیشتر
ژالهشبنم، تگرگ، قطرهی باران، باران.توضیحات بیشتر
ژیلا1- تگرگ؛ 2- (اعلام) نام رودی در اتازونی که در توو و مکزیک و آریزونا جر...توضیحات بیشتر
ساحله(عربی ـ فارسی) (ساحل + ه (پسوند نسبت))، منسوب به ساحل ( ساحل.توضیحات بیشتر
ساران1- (در قدیم) آغاز، ابتدا؛ 2- سر.توضیحات بیشتر
سارگلگل زرد.توضیحات بیشتر
ساریناخالص، پاک.توضیحات بیشتر
سازگار1- دارای گرایش به همراهی و همکاری با دیگران، هماهنگ، موافق؛ 2- ملایم ط...توضیحات بیشتر
سالینا  [سال + ین (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت)]، منسوب به سال، سالانه(؟).توضیحات بیشتر
سامه1- (در قدیم) عهد، پیمان؛ 2- جای امن و امان، پناه، مأمن.توضیحات بیشتر
سامیانام ماه یازدهم از سال ایرانیان در دورهی هخامنشی.توضیحات بیشتر
سامینا1- مانند مینا؛ 2- نام گلی.توضیحات بیشتر
ساناآسان.توضیحات بیشتر
ساناز1- نام گلی؛ 2- کمیاب، نادره.توضیحات بیشتر
سانیاسایه روشنِ جنگل.توضیحات بیشتر
سایا(ترکی) 1- یکرنگ، بیریا؛ 2- (در فارسی) ساینده.توضیحات بیشتر
سایه1- (در فیزیک) تاریکی نسبی که به سبب جلوگیری تابش مستقیم نور در سطح یا ...توضیحات بیشتر
سپیده1- روشنی کم رنگ آسمان در افق مشرق قبل از طلوع آفتاب؛ 2- (در قدیم) سفید...توضیحات بیشتر
سپینود(اَعلام) (در شاهنامه) دختر پادشاه هند (شنگل) و زن بهرام گور.توضیحات بیشتر
ستاره1- (در نجوم) هر یک از اجسام نورانی آسمان که معمولاً شب‌ها از زمین به ص...توضیحات بیشتر
ستایش1- حمد و سپاس خداوند، شکرگزاری (به درگاه خداوند)؛ 2- ستودن، مدح کردن، ...توضیحات بیشتر
ستوده(صفت مفعولی از ستودن)، آنکه او را ستوده‌اند؛ ستایش شده.توضیحات بیشتر
سِتیاگیتی، دنیا و روزگار.توضیحات بیشتر
سحرگل(عربی ـ فارسی)، 1- گل سپیده دم؛ 2- (به مجاز) زیبا و با طراوت.توضیحات بیشتر
سحرناز(عربی ـ فارسی) 1- زیبایی سپیده دم؛ 2- (به مجاز) زیبا.توضیحات بیشتر
سَدِناسدن + الف (اسم ساز)، خدمت کردن کعبه.توضیحات بیشتر
سرمه1- مخلوطی از کانه  های آنتیموان که سیاه  رنگ است و از آن برای آرایش پل...توضیحات بیشتر
سرو1- (در گیاهی) هر یک از انواع درختان بازدانه از خانواده مخروطیان که همی...توضیحات بیشتر
سروراعظم(فارسی ـ عربی) از نام  های مرکب،   سرور و اعظم.توضیحات بیشتر
سروری1- منسوب به سرو؛ 2- نوعی از خطوط اسلامی؛ 3- نخلی، شجری.توضیحات بیشتر
سروگل(سرو = درخت سرو + گل) (به مجاز) زیبا و با طراوت و شاداب.توضیحات بیشتر
سروناز1- سرو نورسته، سروی که شاخه‌های آن به هر طرف مایل باشد؛ 2- (در موسیقی ...توضیحات بیشتر
سروین1- (در قدیم) شبیه سَرو؛ 2-(در کردی) روسری و چارقد.توضیحات بیشتر
سریرا(سَریر + ا (پسوند نسبت))، منسوب به سَریر، ) سَریر.توضیحات بیشتر
سلینا(ترکی ـ فارسی) (سَلین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به سَلین، ، سَلین.توضیحات بیشتر
سمانه1- (مخفف آسمان) یعنی سقف خانه؛ 2- نام پرنده‌ای کوچک که به آن در ترکی ب...توضیحات بیشتر
سمن1- نام گیاهی (رازقی)، یاسمن؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) چهرهی سفید و لطیف ...توضیحات بیشتر
سمن بر(به مجاز) دارای اندام معطّر چون سَمن، یا دارای اندام سفید و لطیف.توضیحات بیشتر
سمن رخ(= سمن چهر)، (  سمن چهر.توضیحات بیشتر
سمن ناز(سَمن + ناز= کرشمه، ناز و غمزه) (به مجاز) زیباروی دارای ناز و کرشمه.توضیحات بیشتر
سنبل1- (در گیاهی) گلِ خوشه‌ای بلند، به هم فشرده و معطر به رنگهای قرمز، آبی...توضیحات بیشتر
سنبله1- (در گیاهی) نوعی گل آذین که گلهای بدون دُم‌گل آن در اطراف یک محور جم...توضیحات بیشتر
سندس(معرب از فارسی؟) 1- (در قدیم) پارچهی ابریشمیِ لطیف و گران‌بها؛ 2- (به ...توضیحات بیشتر
سودابه(= سوداوه) 1- (در پهلوی) به معنی دارنده  ی آب روشنی بخش؛ 2- (اَعلام) (...توضیحات بیشتر
سورا1- سود دهنده؛ 2- توانا، نیرومند؛ 3- (اَعلام) نام شهر «شوراب» در نوشته‌...توضیحات بیشتر
سوری1- (در قدیم) (در گیاهی) گل سرخ؛ 2- (به مجاز) سرخ رنگ.توضیحات بیشتر
سوریا(سوری + الف (اسم ساز))، ( سوری.توضیحات بیشتر
سورینا(سورین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به سورین، ( سورین. 1-توضیحات بیشتر
سوزان1- دارای حرارت و گرمای بسیار زیاد؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) سرشار از اند...توضیحات بیشتر
سوسن1- (گیاهی) گیاهی پیاز دار و تک لپه‌ای، با برگ‌های باریک و دراز که انوا...توضیحات بیشتر
سوگندقسم، استواری بر پیوند، استواری بر گفتن و راست گفتن.توضیحات بیشتر
سوما1- ماه، نور ماه؛ 2- (به مجاز) زیبا؛ نهر آب و مجرای قنات.توضیحات بیشتر
سونا1- طلا؛ 2- (در ترکی) 1) مرغابی، 2) زیبا و قشنگ.توضیحات بیشتر
سونای1- (سونا = دعا کننده، ستاینده + ی)؛ 2- (در ترکی) آخرین ماه.توضیحات بیشتر
سونیا(ترکی ـ فارسی) (سو = نور + نیا) 1- نورِ نیاکان(؟)؛ 2- (در یونانی) خرد ...توضیحات بیشتر
سیران(در قدیم) گردش و تفرج.توضیحات بیشتر
سیما(عربی) 1- چهره، صورت؛ 2- (در قدیم) نشان و حالتی در صورت انسان که مبین ...توضیحات بیشتر
سیمین(سیم = نقره + ین (پسوند نسبت))، 1- ساخته شده از نقره، نقره‌ای رنگ، سفی...توضیحات بیشتر
سیمین بر(در قدیم) 1- (به مجاز) سیم اندام، دارای اندامی سفید؛ 2- (به مجاز) زیبا...توضیحات بیشتر
سیمین دخت(سیمین + دخت = دختر)، 1- دختری که مانند نقره سفید و درخشان است؛ 2- (به...توضیحات بیشتر
سیمین رخ(= سیمین عذار)، ( سیمین عذار.توضیحات بیشتر
سیمین زر(سیمین= نقره‌ای + زر = طلا)، 1- ساخته شده از نقره و طلا؛ 2- (به مجاز) ...توضیحات بیشتر
سیمین عذار(در قدیم) (به مجاز)، دارای چهرهی سفید و زیبا.توضیحات بیشتر
سیمینه(در قدیم) 1- (به مجاز) سیم اندام، دارای اندامی سفید؛ 2- (به مجاز) زیبا...توضیحات بیشتر
شاداببا طراوت، تازه، شاد، شادان، مسرور.توضیحات بیشتر
شادان1- شاد، مسرور؛ 2- (در حالت قیدی) باحال شاد، شادمانه.توضیحات بیشتر
شادلین(شاد + لین = نرمی و ملایمت)، شاد رویِ نرمخو و آرام.توضیحات بیشتر
شادمان1- شاد، خوشحال و مسرور؛ 2- (در حالت قیدی) با شادی و خوشحالی، شادمانه.توضیحات بیشتر
شادی1- وضع و حالت شاد، شاد بودن، خوشحالی، سرور؛ 2- (در قدیم) جشن؛ 3- (در ع...توضیحات بیشتر
شادیه(شادی+ ه (پسوند نسبت))، منسوب به شادی، ( شادی.توضیحات بیشتر
شاه پریپری، عنبر.توضیحات بیشتر
شایا(= شایسته)، ( شایسته.توضیحات بیشتر
شایسته(صفت فاعلی از شایستن)، 1- دارای ویژگی مطلوب، مناسب، سزاوار و در خور، ل...توضیحات بیشتر
شایناشاهدانه.توضیحات بیشتر
شب بو1- (در گیاهی) گلی معطر و زینتی در رنگ‌های مختلف با ساقهی بلند که مصرف ...توضیحات بیشتر
شباهنگ(= شب آهنگ) 1- (در قدیم) (در نجوم) شِعرای یمانی، ستارهی بامدادی، ستاره...توضیحات بیشتر
شبلانام نهری در سیستان و بلوچستان که از دریاچهی هامون به خارج از آن جریان ...توضیحات بیشتر
شبنم(در علوم زمین) رطوبت هوا که مخصوصاً هنگام شب، در مجاورت اجسام سرد به م...توضیحات بیشتر
شرمین(در قدیم) شرمگین، با حُجب و حیا، خجالت زده.توضیحات بیشتر
شرمینه(شرم + اینه (پسوند نسبت))، منسوب به شرمین، + شرمین.توضیحات بیشتر
شکرانه(عربی ـ فارسی) 1- سخنی که به عنوان سپاسگزاری گفته میشود، یا عملی که بر...توضیحات بیشتر
شکوفا1- ویژگی گل یا غنچه‌ای که باز شده است، شکفته؛ 2- (به مجاز) با رونق، پی...توضیحات بیشتر
شکوفه(در گیاهی) هریک از گل‌های درختان میوه که معمولاً در فصل بهار میشکفند.توضیحات بیشتر
شکوهحالتی در کسی که به بزرگی جلوه کند و احترام برانگیزد یا چشم‌ها را خیره ...توضیحات بیشتر
شکیباصبور، برد بار، باشکیبایی.توضیحات بیشتر
شکیلا(عربی ـ فارسی) (شکیل = خوشگل، زیبا + ا (پسوند نسبت))، منسوب به شکیل، خ...توضیحات بیشتر
شلیر(= شَلیل)،1- میوهی خوشبو و گوارا و آبدار شبیه شفتالو و هلو؛ 2- درخت ای...توضیحات بیشتر
شمس جهان(عربی ـ معرب فارسی) 1- خورشید جهان، آفتاب گیتی؛ 2- (به مجاز) زیبارو.توضیحات بیشتر
شمسه(عربی ـ فارسی) 1- نقش زینتی به شکل خورشید که در تذهیب، جواهر سازی، کاش...توضیحات بیشتر
شمسی(عربی ـ فارسی) 1- (منسوب به شمس)، 2- دارای شمس (خورشید)؛ 3- (در قدیم) ...توضیحات بیشتر
شمشاد1- (در گیاهی) درختچه‌ای همیشه سبز با انواع مختلف که در حاشیهی باغچه‌ها...توضیحات بیشتر
شُمیلاقلب شدهی [پدیده آوایی در زبان مثل: دیوار و دیوال] شُمیرا.    شُمیرا و ...توضیحات بیشتر
شمین(عربی ـ فارسی) (شم = بو، رایحه + ین (پسوند نسبت))، خوشبو.توضیحات بیشتر
شورانگیز1- ایجاد کنندهی هیجان، هیجان انگیز؛ 2- (در قدیم) آشوب به پا کننده، فتن...توضیحات بیشتر
شوکا1- نوعی گوزن بومی اروپا و آسیا؛ 2- (در مازندرانی) به معنی آهو و غزال.توضیحات بیشتر
شهپر(= شاه پر)، هر یک از پرهای اصلی پرندگان.توضیحات بیشتر
شهدخت(شه = شاه + دخت = دختر)، 1- دختر شاه؛ 2- (به مجاز) عالی قدر و ارزشمند.توضیحات بیشتر
شهربانو1- (در قدیم) همسر پادشاه، ملکه؛ 2- (اَعلام) دختر یزدگرد سوم آخرین شاه ...توضیحات بیشتر
شهرداد(شهر + داد = داده، آفریده)، زادهی شهر، شهری.توضیحات بیشتر
شهرزاد1- (مخفف شهرزاده)، زادهی شهر، شهری؛ 2- (اَعلام) شخصیت اصلی کتاب هزار و...توضیحات بیشتر
اسامی دختر با ریشه های

نام های دخترانه و پسرانه شروع شده با