Ooma
انتخاب نام دختر و پسر
اسم دختر عربی همراه با معنی
نام معنی مشاهده
شهره(عربی) مشهور، نامور.توضیحات بیشتر
شهلا(عربی) 1- دارای چشم رنگ سیاه چون رنگ چشم میش؛ 2- (به مجاز) زیبا و فریب...توضیحات بیشتر
شیما1- (عربی) زن خال دار؛ 2- (اَعلام) دختر حلیمهی سعدیه خواهر رضاعی پیامبر...توضیحات بیشتر
صابره(عربی) (مؤنث صابر)، ( صابر. 1- ، 2- و 3-توضیحات بیشتر
صابرین(عربی) (جمع صابر)، ( صابر. 1- ، 2- و 3-توضیحات بیشتر
صاحبه(عربی) (مؤنث صاحب)، ( صاحب 1- ، 3- ، 4- و 5-توضیحات بیشتر
صالحه(عربی) (مؤنث صالح) (زنِ صالح). ( صالح 1- ، 2-توضیحات بیشتر
صائبه(عربی، صائبَة) (مؤنث صائب) ) صائب 1- .توضیحات بیشتر
صائمه(عربی) (مؤنث صائم) (در قدیم) آنکه روزه میگیرد، روزه‌گیر، روزه‌دار.توضیحات بیشتر
صبا(عربی) 1- نسیم ملایم و خنکی که در برخی نواحی از طرف شمال شرق میوزد در ...توضیحات بیشتر
صباح(عربی) 1- (در قدیم) بامداد، صبح در مقابلِ مَسا؛ 2- (به مجاز) روز.توضیحات بیشتر
صبرا(عربی ـ فارسی) [صبر = بردباری کردن در برابر سختی‌ها و ناملایمت‌ها، شکی...توضیحات بیشتر
صبری(عربی ـ فارسی) (صبر + ی (پسوند نسبت))، 1- منسوب به صبر؛ 2- (به مجاز) ص...توضیحات بیشتر
صبریه(عربی) (صبر + ایه (پسوند نسبت))، 1- منسوب به صبر؛ 2- (به مجاز) صبور و ...توضیحات بیشتر
صبور(عربی) 1- آنکه در برابر سختیها و رنج‌ها بردبار است، صبر کننده، شکیبا؛ ...توضیحات بیشتر
صبورا(عربی ـ فارسی) (صبور + ا (الف نسبت یا تعظیم))، به معنی بردبار، صبور.توضیحات بیشتر
صبوره(عربی ـ فارسی) (صبور + ه (نسبت))، 1- منسوب به صبور؛ 2- (به مجاز) صبور ...توضیحات بیشتر
صبیحه(عربی) (مؤنث صَبیح)، ( صَبیح.توضیحات بیشتر
صبیه(عربی) به گونه‌ احترام آمیز به معنی دختر (فرزند).توضیحات بیشتر
صحرا(عربی، صحراء) 1- (در جغرافیا) بیابان؛ 2- محلی خارج از منطقه  ی مسکونی،...توضیحات بیشتر
صداقت(عربی) 1- راستی و درستی؛ 2- (در عرفان) نزد اهل سلوک پایداری دل در وفا ...توضیحات بیشتر
صدر(عربی) 1- جایی در مجلس که مخصوص نشستن بزرگان است و معمولاً روبروی درِ ...توضیحات بیشتر
صدری(عربی ـ فارسی) (صدر + ی (پسوند نسبت))، 1- منسوب به صدر، مربوط به صدر (...توضیحات بیشتر
صدف(عربی) 1- نام عمومی نرم‌تنان دو کفه‌ای و نوعی خاص از آنها؛ 2- (در قدیم...توضیحات بیشتر
صدیقه(عربی) 1- (مؤنث صدیق)،   صدیق. 1- ،2- و 3-  ؛ 2- 1) (اَعلام) لقب حضرت ...توضیحات بیشتر
صراحی(عربی) 1- (در قدیم) ظرف شراب، ظرف شیشه‌ای شراب؛ 2- (در قدیم) (به مجاز)...توضیحات بیشتر
صغری(عربی) 1- (مؤنث اصغر)، کوچک، کوچکتر؛ 2- (اَعلام) فاطمهی صغری: دختر علی...توضیحات بیشتر
صفا(عربی) 1- داشتن رفتار و کرداری همراه با دوستی و صمیمیت، یکرنگی، خلوص و...توضیحات بیشتر
صفورا(معرب از عبری) (اَعلام) نام زوجهی حضرت موسی(ع) و دختر حضرت شعیب(ع).توضیحات بیشتر
صَفیا(عربی) (= صَفیه)،   صَفیه 1-.توضیحات بیشتر
صفیه(عربی) 1- (مؤنث صفی)،( صفی. 1- ، 2- و 3-  ؛ 2- (اَعلام) نام چند تن از ...توضیحات بیشتر
صمیمه(عربی) (مؤنث صَمیم) 1- صمیمی؛ 2- خالص، ناب؛ 3- اصیل.توضیحات بیشتر
صنم(عربی) 1- (به مجاز) (شاعرانه) بت، شخص زیبا رو، معشوق زیبارو؛ 2- (در عر...توضیحات بیشتر
صنوبر(عربی، صَنَوبر، معرب از یونانی) (در گیاهی) نام چند نوع گیاه درختی از خ...توضیحات بیشتر
صوفیا(عربی ـ فارسی) (صوفی + ا (پسوند نسبت))، منسوب به صوفی، ( صوفی.توضیحات بیشتر
صوفیه(عربی) 1- (در تصوف) پیروان طریقه و مسلک تصوف، اهل تصوف، متصوفه؛ 2- (اَ...توضیحات بیشتر
صونا(عربی ـ فارسی) (صون + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به صون؛ 2- خویشتن داری...توضیحات بیشتر
صهبا(عربی) (= صَهباء) (مؤنث اصهب)، 1- سرخ و سفید؛ 2- (در قدیم) شراب انگوری...توضیحات بیشتر
طاووس(معرب از آرامی) 1- پرنده‌ای از خانوادهی کبک که پرهای رنگارنگ و زیبا دا...توضیحات بیشتر
طاهره(عربی) 1- (مؤنث طاهر)، زن پاک از پلیدی و عیوب. + ( طاهر. 1- ، 2- و3- ؛...توضیحات بیشتر
طراوت(عربی) 1- تر و تازگی؛ 2-(در قدیم) (به مجاز) سامان و رونق.توضیحات بیشتر
طریفه(عربی) (مؤنث طریف) (در قدیم) نو، تازه).توضیحات بیشتر
طلا(عربی) 1- زر، فلزی زرد رنگ و قیمتی؛ 2- (در گفتگو) (به مجاز) هر شیئی یا...توضیحات بیشتر
طلایه(عربی) (به مجاز) نشانه یا جلوهی نخستین از هر چیز که پیش از دیگر نشانه‌...توضیحات بیشتر
طلعت(عربی) (در قدیم) چهره، روی.توضیحات بیشتر
طلوع(عربی) 1- دمیدن و برآمدنِ خورشید و مانند آن؛ 2- (به مجاز) ابتدای روز؛ ...توضیحات بیشتر
طلیعه(عربی) (به مجاز)، طلایه. ( طلایه.توضیحات بیشتر
طناز(عربی) 1- ویژگی زن یا دختری که ظاهری زیبا و حرکات و رفتاری دلنشین و هم...توضیحات بیشتر
طنین(عربی) 1- انعکاس صوت، پژواک؛ 2- حالتی از صدا که دارای تأثیر و نفوذ باش...توضیحات بیشتر
طوبی(معرب از عبری) 1- خیر، شادی، سعادت، بهشت؛ 2- درختی در بهشت؛ 3- (مؤنث ا...توضیحات بیشتر
طوعه(عربی) 1- اطاعت، فرمانبری؛ 2- (اَعلام) نام زنی که مسلم ابن عقیل به خان...توضیحات بیشتر
طهورا(عربی) 1- از واژه‌های قرآنی (و انزلنا من السماء ماء طهورا) به معنی پاک...توضیحات بیشتر
طیبه(عربی) (مؤنث طیب)، ی طیب.توضیحات بیشتر
ظریف(عربی) 1- دارای اجزا یا ساختار نازک، باریک و همراه با ظرافت و تناسب؛ 2...توضیحات بیشتر
ظریفه(عربی) (مؤنث ظریف)،   ظریف.توضیحات بیشتر
ظهیر(عربی) 1- (در قدیم) پشتیبان، یاور؛ 2- (اَعلام) ظهیر فاریابی: [قرنِ 6 ه...توضیحات بیشتر
عابده(عربی) (مؤنث عابد) (در قدیم) زنی که بسیار عبادت میکند. +   عابد.توضیحات بیشتر
عادله(عربی) (مؤنث عادل) عادل، دادگر (زن)، + (  عادل.توضیحات بیشتر
عارفه(عربی) 1- زن عارف، ز عارف. 1- ، 2- و 3- ؛  2- (در قدیم) مهربانی و نیکی...توضیحات بیشتر
عاشیه(عربی) 1- زن نیکو حال؛ 2- (اَعلام) [7 پیش از هجرت -57 هجری] همسر پیامب...توضیحات بیشتر
عاصفه(عربی) (مؤنث عاصِف). (  عاصِف.توضیحات بیشتر
عاصمه(عربی) (مؤنث عاصِم). ( عاصِم. 1- .توضیحات بیشتر
عاطفه(عربی) محبت، مهربانی، مهر، عطوفت.توضیحات بیشتر
عاقله(عربی) (مؤنث عاقل)، زنِ عاقل.    عاقل.توضیحات بیشتر
عالم(عربی) 1- (در قدیم) کیهان، پهنهی کرهی زمین و آنچه در آن است، جهان؛ 2- ...توضیحات بیشتر
عالمه(عربی) (مؤنث عالم) دانشمند (زن)، آگاه.توضیحات بیشتر
عالیه(عربی) (مؤنث عالی)، 1- عنوانی احترام آمیز برای زنان؛ 2- عالی مقام (زن)...توضیحات بیشتر
عبدالصاحب(عربی) 1- بندهی صاحب، بنده  ی دارنده و مالک؛ 2- (اَعلام) 1) عبدالصاحب ...توضیحات بیشتر
عبیر(عربی) (در قدیم) نوعی ماده  ی خوش  بو کننده که از ترکیب مشک، گلاب، زعف...توضیحات بیشتر
عدیله(عربی) (مؤنث عدیل)، 1- مثل، مانند، ‌همانند، هم شأن، هم وزن؛ 2- همسر.توضیحات بیشتر
عرفانه(عربی ـ فارسی) (عرفان + ه (نسبت))، منسوب به عرفان. ( عرفان.توضیحات بیشتر
عزت(عربی) 1- عزیز و گرامی بودن، سربلندی و ارجمندی در مقابلِ ذلت؛ 2- احترا...توضیحات بیشتر
عزیزه(عربی) (مؤنث عزیز)، ( عزیز.توضیحات بیشتر
عسل(عربی) 1- انگبین، مایع خوراکیِ غلیظ و چسبناکی که زنبور عسل تولید میکند...توضیحات بیشتر
عشرت(عربی، عشیرة) 1- خوش گذرانی، کام جویی؛ 2- (در قدیم) هم نشینی، معاشرت.توضیحات بیشتر
عصمت(عربی) 1- معصوم بودن، بیگناهی، پاکدامنی؛ 2- ناموس و عفت زنان؛ 3- (در ق...توضیحات بیشتر
عطرین(عربی ـ فارسی) (عطر + ین (پسوند نسبت))، منسوب به عطر؛ معطر، خوشبو.توضیحات بیشتر
عطریه(عربی) (عطر + ایه (پسوند نسبت))، منسوب به عطر؛ معطر، خوشبو.توضیحات بیشتر
عطوفه  (عربی) (مؤنث عَطوف) زنِ مهربان و با عاطفه.توضیحات بیشتر
عطیه(عربی) 1- آنچه از سوی خداوند یا از طرف شخصی بزرگ به کسی بخشیده شود؛ 2-...توضیحات بیشتر
عظیمه(عربی) (مؤنث عظیم)، ( عظیم.توضیحات بیشتر
عفت(عربی) 1- حالت خویشتن داریِ زن در رویارویی و معاشرت با نامحرم و حفظ آب...توضیحات بیشتر
عفیفه(عربی) (مؤنث عفیف)، ( عفیف.توضیحات بیشتر
عقیق(عربی) 1- سنگی سلیسی و آبدار و قیمتی، که رنگ سرخ آن بسیار جالب است و د...توضیحات بیشتر
عقیله(عربی) (مؤنث عقیل)، 1- زن بزرگوار؛ 2- هر چیز گرامی و ارجمند، نفیس.توضیحات بیشتر
علویه(عربی) 1- (مؤنث علوی)، منسوب به علی؛ 2- آنچه که مرتفع باشد؛ 3- آنچه که...توضیحات بیشتر
علیا(عربی) 1- ویژگی جایی که نسبت به جای دیگر بر بلندی قرار گرفته است، بالا...توضیحات بیشتر
علیمه(عربی) (مؤنث علیم)، ( علیم.توضیحات بیشتر
عواطف(عربی) 1- عاطفه  ها، احساسات؛ 2- مهربانی  ها، الطاف.توضیحات بیشتر
عهدیه(عربی) (عهد + ایه (پسوند نسبت))، 1- منسوب به عهد؛ 2- (به مجاز) زن هم ‌...توضیحات بیشتر
عینا(عربی، عیناء)، زن فراخ چشم، زن زیبا چشم.توضیحات بیشتر
غدیره(عربی، غَدیرَة) گیسوی بافته و آویخته.توضیحات بیشتر
غزال(عربی) 1- نوعی آهوی ظریف اندام و بسیار تندرو با چشمان درشت سیاه؛ 2- (د...توضیحات بیشتر
غزاله(عربی) 1- (در قدیم) نوعی آهو برهی ماده؛ 2- (به مجاز) آفتاب، چشمهی آفتا...توضیحات بیشتر
غزل(عربی) 1- (در ادبیات) نوعی شعر، شعر عاشقانه؛ 2- (در موسیقی ایرانی) هر ...توضیحات بیشتر
فاخته(عربی) 1- پرنده‌ای از خانوادهی کبوتر؛ کوکو، صلصل؛ 2- (در قدیم) (در موس...توضیحات بیشتر
فاخره(عربی) (مؤنث فاخر)،   فاخر.توضیحات بیشتر
فادیا(عربی) نجات بخش، منجی.توضیحات بیشتر
فادیه(عربی) زنِ نجات دهنده، زنِ آزاد کننده.توضیحات بیشتر
فاضله(عربی) (مؤنث فاضل)،   فاضل. 1- و 2-توضیحات بیشتر
اسامی دختر با ریشه های

نام های دخترانه و پسرانه شروع شده با