Ooma
انتخاب نام دختر و پسر
اسم دختر عربی همراه با معنی
نام معنی مشاهده
مُحَیّا(عربی) (در قدیم) چهره، صورت.توضیحات بیشتر
مدیحه(عربی) سخنی (معمولاً شعر) که در ستایش کسی گفته‌ یا سروده میشود.توضیحات بیشتر
مرجانه(عربی، مرجانة) 1- مروارید خُرد؛ 2- یک دانه مروارید خُرد، واحد مرجان به...توضیحات بیشتر
مرحمت(عربی) لطف و مهربانی داشتن، مهربانی، لطف.توضیحات بیشتر
مُرسا(عربی) استوار گشتن، واقع شدن و ثابت گردیدن.توضیحات بیشتر
مرصع(عربی) 1- آنچه با جواهر تزئین شده باشد، جواهر نشان؛ 2- (در ادبیات) ویژ...توضیحات بیشتر
مرضیه(عربی) مرضی، پسندیده.توضیحات بیشتر
مریم1- (در گیاهی) گل سفید خوشه‌ای خوشبو و دارای عطر با دوام، و نیز گیاهی ع...توضیحات بیشتر
مزین(عربی) تزیین شده، آراسته. [این کلمه چنانچه مُزَیِن /mozayyen/ تلفظ شود...توضیحات بیشتر
مستوره(عربی) (مؤنث مستور) 1- (در قدیم) (به مجاز) مستور، پنهان، پوشیده؛ 2- (د...توضیحات بیشتر
مسعوده(عربی) (مؤنث مسعود) (در قدیم) خجسته، مبارک، + ( مسعود. 1- و 2-توضیحات بیشتر
مشکات(عربی) 1- از واژه‌های قرآنی؛ 2- (در قدیم) چراغدان؛ 3- ظرف بلورین که در...توضیحات بیشتر
مطهر(عربی) 1- پاک و مقدس؛ 2- (در قدیم) منزه.توضیحات بیشتر
مطهّره(عربی) (مؤنث مطهّر) + + مطهّر.توضیحات بیشتر
مُعزز(عربی) 1- عزیز ، گرامی؛ 2- بزرگوار و ارجمند (زن).توضیحات بیشتر
معصومهمعصومه: از معصوم به معنی بی گناه و مصونیت یافته و نگاهداشته شده از گنا...توضیحات بیشتر
معظمه(عربی، معظمة) 1- بزرگ داشته شده، بزرگ؛ 2- (اعلام) نویسنده   بانوی تاجی...توضیحات بیشتر
معینا(عربی ـ فارسی) (معین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به مُعین، ( مُعین.توضیحات بیشتر
مقبوله(عربی) (مؤنث مَقبول)، 1- مورد قبول، پذیرفته شده؛ 2- دلنشین، دوست داشتن...توضیحات بیشتر
مقدسه(عربی) (مؤنث مقدس)، 1- مقدس، دارای تقدس و پاکی، مبرا از هر آلودگی، پاک...توضیحات بیشتر
مقصوده(عربی) 1- مطلوب و خواسته شده و محبوب و مورد پسند؛ 2- مورد علاقه.توضیحات بیشتر
مکرمه(عربی) (مؤنث مُکَرم)، زن گرامی و عزیز کرده.توضیحات بیشتر
مَکیه(عربی) (مؤنث مکی)، 1- مربوط یا متعلق به مکه؛ 2-اهل مکه؛ 3- (اَعلام) سو...توضیحات بیشتر
ملاحت(عربی) 1- حالتی در چهره که شخص را دوست داشتنی مینماید، نمکین بودن، با ...توضیحات بیشتر
ملایم(عربی) 1- فاقد شدت و تندی؛ 2- (به مجاز) دارای اخلاق خوش و سازگار با دی...توضیحات بیشتر
ملک جهان(عربی ـ معرب) 1- فرشته جهان؛ 2- (به مجاز) زیباروترین.توضیحات بیشتر
مَلَک سیما(عربی) خوشگل، پریچهر، فرشته روی، زیبا روی.توضیحات بیشتر
ملک ناز(عربی ـ فارسی) 1- موجب افتخار پادشاه به لحاظ زیبایی؛ 2- ویژگی آن که نا...توضیحات بیشتر
ملک نسا(عربی) 1- پادشاهِ زنان، سَرور زنان؛ 2- فرشته رو و زیبا در میان زنان.توضیحات بیشتر
ملوک(عربی) (جمعِ مِلَک) 1- پادشاهان؛ 2- (اَعلام) 1) دریای ملوک بخشی از اقی...توضیحات بیشتر
ملیحه(عربی) (مؤنث ملیح) 1- (در قدیم) (به مجاز) ملیح، زیبا و خوشایند، دارای ...توضیحات بیشتر
ملیسا(عربی) 1- زمانی بین مغرب و نماز عشا؛ 2- ماه صَفر؛ 3- ماهی بین آخر گرما...توضیحات بیشتر
ملیکه(عربی) (در قدیم) (زن) صاحب، (زن) مالک.توضیحات بیشتر
ممتاز(عربی) 1- دارای امتیاز، برتر، برجسته؛ 2- عالی، خوب، مرغوب؛ 3- مشخص، جد...توضیحات بیشتر
منا(عربی) امیدها، آرزوها، مقاصد.توضیحات بیشتر
منال(عربی) 1- (در قدیم) مال، دارایی، مِلک، ثروت؛ 2- درآمد، مداخل.توضیحات بیشتر
مَنزلت(عربی) 1- ارزش و اهمیت؛ 2- (در قدیم) مقام، درجه؛ 3- نظم و انضباط؛ 4- ح...توضیحات بیشتر
منزه(عربی) 1- به دور از آلودگی، پاک، پاکیزه؛ 2- مبرا، بری، بی  عیب.توضیحات بیشتر
منصوره(عربی) 1- (مؤنث منصور)، ( منصور 1- و2- ؛ 2-(اَعلام) شهر بندری، در شمال...توضیحات بیشتر
منظر(عربی) 1- آنچه بر آن نظر بیفتد و به چشم دیده شود؛ 2- جلوهی ظاهری هر شخ...توضیحات بیشتر
منور(عربی) 1- روشن، درخشان، نورانی؛ 2- (به مجاز) روشن فکر.توضیحات بیشتر
منوره(عربی) (مؤنث مُنور)، ن مُنور.توضیحات بیشتر
منیبا(عربی ـ فارسی) (منیب + ا (پسوند نسبت))، منسوب به منیب، ( منیب.توضیحات بیشتر
منیر(عربی) 1- ویژگی آنچه از خود نور داشته باشد، در مقابلِ مستنیر؛ 2- درخشا...توضیحات بیشتر
مُنیراعظم(عربی) 1- درخشندگی و تابندگی زیاد؛ 2- (به مجاز) بسیار زیبارو.توضیحات بیشتر
منیره(عربی) نورانی و روشن و درخشان و آشکار.توضیحات بیشتر
موحده(عربی) (مؤنث موحد)، ( موحد.توضیحات بیشتر
مولود(عربی) 1- آن که به دنیا آمده، زاده شده، فرزند؛ 2- تولد، میلاد؛ 3- (به ...توضیحات بیشتر
مولوده(عربی) (مؤنث مولود)، ( مولود.توضیحات بیشتر
مونس(عربی) هم نشین و همراز، همدم.توضیحات بیشتر
موهبت(عربی، مَوهَبَة) هر چیز ارزشمندی که به کسی بخشیده می  شود یا او از آن ...توضیحات بیشتر
مه جنین(فارسی ـ عربی) (به مجاز) دارای پیشانی سفید و زیبا، زیباروی.توضیحات بیشتر
مَهدا(عربی) اول شب، پاسی از شب، آرامش شب.توضیحات بیشتر
مهدیا(مهدی = هدایت شده + ا (اسم ساز))، دختر هدایت شده.توضیحات بیشتر
مهدیه(عربی) کسی که خداوند رستگاری را و راه راست را برایش تعیین کرد.توضیحات بیشتر
مهراعظم(مهر = مهربانی و محبت + اعظم = بزرگ)، 1- مهربانی و محبت بزرگ؛ 2- (به م...توضیحات بیشتر
مهرجان(مُعرب از فارسی مهرگان)، ( مهرگان.توضیحات بیشتر
مهرنسا(فارسی ـ عربی) (مهر = خورشید + نسا)، 1- خورشید زنان؛ 2- (به مجاز) زیبا...توضیحات بیشتر
مهستی(فارسی ـ عربی) (مَه = ماه + ستی = مخفف سیدتی)، 1- ماه خانم، ماه بانو؛ ...توضیحات بیشتر
مهلا(عربی) (اسم صوت) آهسته! بی شتاب!.توضیحات بیشتر
مهنا(عربی) 1- در خور، شایسته؛ 2- (در قدیم) گوارا و خوش؛ 3- دور از رنج.توضیحات بیشتر
مهنور(مه = ماه + نور) 1- نورِ ماه ؛ 2- (به مجاز) زیبارو.توضیحات بیشتر
مهیلا(عربی) 1- حرکت آهسته، روان؛ 2- از واژه  های قرآنی (در سوره  ی مزمّل).توضیحات بیشتر
مؤمنه(عربی) (مؤنث مؤمن)، ( مؤمن. 1- و 2-توضیحات بیشتر
مَیسا(عربی، مَیساء) زنی که با برازندگی و تکبّر راه میرود، متکبر و با تبختر ...توضیحات بیشتر
مَیسون(عربی) وزین، با وقار، بردبار، گرانمایه.توضیحات بیشتر
میمنت(عربی) سعادت، فرخندگی، مبارکی.توضیحات بیشتر
ناجیه(عربی) (مؤنث ناجی)،   ناجی.توضیحات بیشتر
نادره(عربی) 1- شخص هوشمند و دارای نبوغ که نظیر او کمتر ظهور میکند؛ 2- (به م...توضیحات بیشتر
نادیا(عربی) (اسم فاعل مؤنث از نادی) زن خوش آواز.توضیحات بیشتر
نادیه(عربی) (مؤنث نادی)، ندا دهنده، ندا کننده.توضیحات بیشتر
نارین(عربی ـ فارسی) (نار + ین (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نار، آتش؛ 2- (به م...توضیحات بیشتر
نارینا(عربی ـ فارسی) (نارین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به نارین، ( نارین.توضیحات بیشتر
نارینه(نار = انار، آتش + اینه /-ine/ (پسوند نسبت)، 1- منسوب به انار؛ 2- منسو...توضیحات بیشتر
نازنین رقیه(فارسی ـ عربی) 1- رقیهی دوست داشتنی؛ 2- رقیهی عزیز و گرامی؛ 3- رقیهی ز...توضیحات بیشتر
نازنین زهرا(فارسی ـ عربی)، 1- زهرای دوست داشتنی؛ 2- زهرای عزیز و گرامی؛ 3- زهرای ...توضیحات بیشتر
نازنین زینب(فارسی ـ عربی)، 1- زینبِ دوست داشتنی؛ 2- زینبِ عزیز و گرامی؛ 3- زینبِ ...توضیحات بیشتر
نازنین فاطمه(فارسی ـ عربی)، 1- فاطمهی دوست داشتنی؛ 2- فاطمهی عزیز و گرامی؛ 3- فاطم...توضیحات بیشتر
ناعمه(عربی) (مؤنث ناعم)، 1- نرم و لطیف؛ 2- مرغزار، باغ.توضیحات بیشتر
نائله(عربی) (مؤنث نائل)، 1- یابنده، بهره‌مند؛ 2- کسی که به مقصود و مطلوب خو...توضیحات بیشتر
نبیه(عربی) 1- شریف، بزرگوار؛ 2- (در قدیم) آگاه، هوشیار.توضیحات بیشتر
نجاح(عربی) 1- رستگاری؛ 2- کامیابی، پیروزی، موفقیت.توضیحات بیشتر
نجلا(عربی) (مؤنث انجل)، زن فراخ چشم، زنی که چشمانی وسیع و زیبا داشته باشد.توضیحات بیشتر
نجما(عربی ـ فارسی) (نجم = نام سوره  ی پنجاه و سوم از قرآن کریم، ستاره + ا ...توضیحات بیشتر
نجمه(عربی) (مؤنث نجم) 1- (در قدیم) ستاره، اختر، نجم؛ 2- (در گیاهی) نام درخ...توضیحات بیشتر
نجمیه(عربی) (نجم + ایّه /iyye/ (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نجم؛ 2- (به مجاز)...توضیحات بیشتر
نجوا(عربی) سخن آهسته؛ صحبت کردن با یکدیگر معمولاً با صدای آهسته به قصد این...توضیحات بیشتر
نحله(عربی) 1- عطیه، بخشش؛ 2- مذهب، دیانت.توضیحات بیشتر
ندا(عربی) صدای بلند، آواز، بانگ.توضیحات بیشتر
ندیمه(عربی) زن یا دختری که معمولاً با ملکه، شاهزاده‌ها، یا زنان بزرگ دیگر ه...توضیحات بیشتر
نرجس(معرب از فارسیِ نرگس) (در قدیم) (در گیاهی) نرگس، ( نرگس.توضیحات بیشتر
نزهت(عربی) 1- خوشی، شادی؛ 2- پاکی، بیآلایشی؛ 3-تفرج؛ 4- (در موسیقی ایرانی)...توضیحات بیشتر
نزهت الزمانموجب خوشی و شادمانی اهل زمانه.توضیحات بیشتر
نسا(عربی، نساء)؛ 1- (در قدیم) زنان؛ 2- (اَعلام) 1) سورهی چهارم از قرآن کر...توضیحات بیشتر
نسیبه(عربی) 1- (در قدیم) دارای اصل و نسب؛ 2- خویشاوند و نزدیک؛ 3- (اَعلام) ...توضیحات بیشتر
نسیم(عربی) 1- باد ملایم و خنک، باد بسیار آرام؛ 2- (در قدیم) بوی خوش؛ 3- (د...توضیحات بیشتر
نسیما(عربی ـ فارسی) (نسیم + ا (پسوند نسبت))، منسوب به نسیم، و نسیم.توضیحات بیشتر
نسیمه(عربی ـ فارسی) (نسیم + ه (پسوند نسبت))، 1- باد بسیار ملایم؛ 2- (در قدی...توضیحات بیشتر
نشاط(عربی) 1- شادی، خوشی، سرزندگی؛ 2- (در قدیم) میل، عزم، شوق.توضیحات بیشتر
نصرت(عربی) 1- یاری، کمک؛ 2- (در قدیم) پیروزی، فتح.توضیحات بیشتر
اسامی دختر با ریشه های

نام های دخترانه و پسرانه شروع شده با