Ooma
انتخاب نام دختر و پسر
اسم دختر عربی همراه با معنی
نام معنی مشاهده
روحا  (عربی ـ فارسی) (روح = جان، نفس، روان + الف (اسم ساز))، منسوب به جان ...توضیحات بیشتر
رویا(عربی) 1- خواب، آنچه در خواب بینند؛ 2- (به مجاز) چهرهی زیبا و مطلوبی ا...توضیحات بیشتر
ریحان(عربی) گیاهی خوشبو از خانواده ی نعناع که مصرف خوراکی و دارویی دارد.توضیحات بیشتر
ریحانه(عربی) 1- (= ریحان)، ( ریحان؛ 2- (اَعلام) نام مادر امام رضا (ع). 3) گل...توضیحات بیشتر
رئوفه(عربی) (مؤنث رئوف) ،   رئوف.توضیحات بیشتر
زاکیه(عربی، زاکیَة)، 1- (در قدیم) نیکو، پاکیزه.توضیحات بیشتر
زاهده(عربی) 1- زن زاهد. +   زاهد1- ، 2- ؛ 2- (اعلام) زاهده خاتون بانویی عار...توضیحات بیشتر
زاهره(عربی) (مؤنث زاهر)،   زاهر.توضیحات بیشتر
زبیده(عربی) (= زبیدة) نام گیاهی (همیشه بهار)؛ 2- (اَعلام) دختر جعفرابن منصو...توضیحات بیشتر
زکیه1- پاک، پاکیزه، زَکی؛ 2- (اَعلام) نام دیگر حضرت فاطمه(س).توضیحات بیشتر
زلال(عربی) 1- صاف و شفاف؛ 2- (به مجاز) آب صاف و گوارا.توضیحات بیشتر
زلیخا(عربی) (مؤنث ازلخ)، 1- جای لغزیدن پا (به لحاظ داشتن زیبایی زیاد)؛ 2- (...توضیحات بیشتر
زمرد(معرب از یونانی) (در علوم زمین) از سنگ‌های قیمتی و عموماً سبز رنگ.توضیحات بیشتر
زمزم(عربی) 1- «آهسته آهسته»؛ 2- (اَعلام) 1) چاه آبی در مکه، در جنوب شرقی ک...توضیحات بیشتر
زهرازهرا: مؤنث «ازهر» به معنای روشن و درخشان است . همچنین زهراء مأخوذ از «...توضیحات بیشتر
زهره(عربی) 1- (= ناهید= ونوس) 2- (اَعلام) 1) (در نجوم) دومین سیارهی منظومه...توضیحات بیشتر
زیتون(عربی) (در گیاهی) 1- میوهی بیضی شکل سفت و گوشتی به اندازهی توت که رنگ ...توضیحات بیشتر
زینبزینب :در لغت به معنی زین ،آراستن وآرایش و خوبی است .   و نیز به معنی د...توضیحات بیشتر
زینت(عربی) زیور، زیب، پیرایه، آرایش.توضیحات بیشتر
ساجده(عربی) (مؤنث ساجد)، ( ساجد.توضیحات بیشتر
ساحل(عربی) (در جغرافیا) زمینی که در کنار دریا یا دریاچه یا رودی بزرگ واقع ...توضیحات بیشتر
ساحله(عربی ـ فارسی) (ساحل + ه (پسوند نسبت))، منسوب به ساحل ( ساحل.توضیحات بیشتر
ساریه(عربی) 1- ابری که در شب آید؛ 2- (اَعلام) نام یکی از دختران امام موسی ک...توضیحات بیشتر
ساعده(عربی) 1- (مفرد سواعد) شاخه فرعی، شاخابه، مجاری آب که به رودخانه یا در...توضیحات بیشتر
ساغر(معرب) 1- ظرفی که در آن شراب مینوشند، جام شراب؛ 2- (در قدیم) (به مجاز)...توضیحات بیشتر
ساقی(عربی) 1- آن که شراب در پیاله میریزد و به دیگری میدهد؛ 2- (در قدیم) (ب...توضیحات بیشتر
سامیه(عربی) (مؤنث سامی)، (در قدیم) بلند. + ( سامی. 1-توضیحات بیشتر
ساهره(عربی) 1- زمین یا روی زمین، زمینی که حق سبحانه در روز قیامت آن را مجدد...توضیحات بیشتر
سبا(عربی) 1- (اَعلام) 1) (= سباء) سورهی سی و چهارم از قرآن کریم؛ 2) نام ش...توضیحات بیشتر
سِتی(عربی) (از عربی ستّی = بانوی من) 1- (در قدیم) عنوانی احترام آمیز برای ...توضیحات بیشتر
ستیلا(عربی) (اَعلام) 1) نام دختر حضرت موسی کاظم(ع)؛ 2) نام حضرت مریم.توضیحات بیشتر
سحر(عربی) 1- زمان قبل از سپیده‌دم؛ 2- زمانی است (در ماه رمضان) از نیمه شب...توضیحات بیشتر
سحرگل(عربی ـ فارسی)، 1- گل سپیده دم؛ 2- (به مجاز) زیبا و با طراوت.توضیحات بیشتر
سحرناز(عربی ـ فارسی) 1- زیبایی سپیده دم؛ 2- (به مجاز) زیبا.توضیحات بیشتر
سُرور(عربی) خوشحالی، شادمانی.توضیحات بیشتر
سروراعظم(فارسی ـ عربی) از نام  های مرکب،   سرور و اعظم.توضیحات بیشتر
سعاد(عربی) (اَعلام) نام زن محبوبی در عرب، نام معشوقه‌ای در عرب.توضیحات بیشتر
سعادت(عربی) 1- خوشبختی؛ 2- (در احکام نجوم) سعد بودنِ ستاره‌ها و تأثیر آنها ...توضیحات بیشتر
سعاده(عربی) 1- نیک بختی، خوشبختی؛ 2- (در احکام نجوم) سعد بودنِ ستاره ها و ت...توضیحات بیشتر
سعدیه(عربی) (سعد + ایّه/iyyeـ/ (پسوند نسب))، 1- منسوب به سعد،   سعد. 1- ؛  ...توضیحات بیشتر
سعیده(عربی) 1- (مؤنث سعید)، ( سعید. 1- و 2- ؛ 2- (اَعلام) 1) رودی از رشته ک...توضیحات بیشتر
سکینه(عربی) 1- (= سکینت)، آرامش خاطر؛ 2- (اَعلام) [قرن 1و 2 هجری] دختر امام...توضیحات بیشتر
سلاله(عربی) 1- نسل؛ 2- (در قدیم) فرزند، نطفه.توضیحات بیشتر
سلامت(عربی) 1- سالم، تندرستی، صحت؛ 2- (در حالت قیدی) بطور سالم، در حال صحت؛...توضیحات بیشتر
سلامه(عربی) (اَعلام) سلامه یا سلافه مشهور به شهربانو دختر یزدجرد ابن شهریار...توضیحات بیشتر
سلما1- نام درختی؛ 2- (در عربی) (مؤنث سِلم) صلح، آشتی، زنِ صلح طلب.توضیحات بیشتر
سلمی(عربی) (در گیاهی) نام گیاهی است؛ (اَعلام) زنی معشوقه در عرب و (به مجاز...توضیحات بیشتر
سلوا(عربی) 1- (در گیاهی) گیاهی علفی، خودرو یا زینتی از خانواده نعنا، مریم ...توضیحات بیشتر
سَلوی(معرب از لاتین) (در گیاهی) 1- گیاهی علفی، خودرو یا زینتی از خانواده  ی...توضیحات بیشتر
سلیله(عربی) (در قدیم) دختر، دخت، فرزندِ دختر.توضیحات بیشتر
سلیمه(عربی) (مؤنث سلیم)، ( سلیم. 1- ، 2- و 3-توضیحات بیشتر
سما(عربی) (در قدیم) آسمان.توضیحات بیشتر
سَمر(عربی) 1- (در قدیم) حکایت، افسانه، داستان؛ 2- (به مجاز) مشهور و گفتار ...توضیحات بیشتر
سمرا(عربی) زن گندمگون.توضیحات بیشتر
سمیرا(عربی) 1- زن گندمگون، شمیرا. [سمیرا ترجمهی «مهین‌بانو» است]؛ 2- (اَعلا...توضیحات بیشتر
سمیره(عربی) (= سمیرا)، ( سمیرا. 1-توضیحات بیشتر
سمیعه/set(t)i/توضیحات بیشتر
سمیه(اَعلام) نام مادر عمار بن یاسر و اولین زن شهیده در صدر اسلام.توضیحات بیشتر
سنایاری دهنده، کمک کننده.توضیحات بیشتر
سندس(معرب از فارسی؟) 1- (در قدیم) پارچهی ابریشمیِ لطیف و گران‌بها؛ 2- (به ...توضیحات بیشتر
سنیه(عربی) عالی، خوب.توضیحات بیشتر
سودا(عربی) 1- (به مجاز) فکر، خیال، شور و شوق؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) علاقه...توضیحات بیشتر
سوده(عربی) 1- ساییده، ساییده شده؛ 2- (اَعلام) [قرن اول هجری] نام دختر زمعه...توضیحات بیشتر
سوره(عربی) هر یک از بخش‌های صد و چهارده‌گانهی قرآن که خود شامل چند آیه است...توضیحات بیشتر
سوفیا(عربی) 1- (= صوفیه)، پیروان تصوف؛ 2- عاقل، خردمند؛ 3- (اَعلام) (= صوفی...توضیحات بیشتر
سُها(عربی) (اَعلام) (در نجوم) ستارهی کم نوری در کنار ستارهی عناق در صورت ف...توضیحات بیشتر
سهی(عربی) مُمالِ سُها (= سُها)،م سُها.توضیحات بیشتر
سهیلا(عربی) 1- نرم، ملایم؛ 2- (مؤنث سهیل)، ( سهیل.توضیحات بیشتر
سیاره(عربی) 1- (در نجوم) هر جرم آسمانی که در منظومه‌ای به دور ستاره‌ای میگر...توضیحات بیشتر
سیما(عربی) 1- چهره، صورت؛ 2- (در قدیم) نشان و حالتی در صورت انسان که مبین ...توضیحات بیشتر
شاهده1- منسوب به شاهد؛ 2- زیبارو؛ 3- (به مجاز) محبوب و معشوق.توضیحات بیشتر
شبیب(عربی) 1- با ارزش و جوانمرد؛ 2- (اَعلام) 1) نام یکی از بزرگترین انقلاب...توضیحات بیشتر
شراره(عربی) 1- شرار، پاره‌ای از آتش که به هوای پرد، جرقه، اخگر؛ 2- (به مجاز...توضیحات بیشتر
شرافت(عربی) 1- حالتی در شخص که او را از ارتکاب رذایل باز میدارد؛ 2- بزرگ من...توضیحات بیشتر
شرف(عربی) 1- حرمت و اعتباری که از رعایت کردن ارزش‌های اخلاقی بوجود میآید،...توضیحات بیشتر
شرف نسا(عربی) موجب آبرو،‌ حرمت و اعتبار زنان.توضیحات بیشتر
شریعت(عربی) 1- شرع؛ 2- (در قدیم) طریقه، روش؛ 3- (در اصطلاح) اقوال واعمال و ...توضیحات بیشتر
شریعه(عربی) 1- شریعت،   شریعت؛ 2- (در قدیم) محل در آمدن به آب، محل برداشتن ...توضیحات بیشتر
شریفه(عربی) (مؤنث شریف)، ( شریف.توضیحات بیشتر
شعله(عربی) زبانهی آتش، بخش گرم و نورانی آتش.توضیحات بیشتر
شفا(عربی) 1- بهبود، بهبود یافتن از بیماری؛ 2- (در اصطلاح عرفانی) از میان ...توضیحات بیشتر
شفق(عربی) نوری سرخ که تا مدتی پس از غروب خورشید از آسمان به زمین میتابد.توضیحات بیشتر
شفیعه(عربی) (مؤنث شفیع)، شفیع.توضیحات بیشتر
شفیقه(عربی) (مؤنث شفیق)، ( شفیق.توضیحات بیشتر
شقایق(عربی) 1- (در گیاهی) گلی سرخ رنگ؛ 2- گیاهی یک ساله و علفی یا کاشتنی ای...توضیحات بیشتر
شکرانه(عربی ـ فارسی) 1- سخنی که به عنوان سپاسگزاری گفته میشود، یا عملی که بر...توضیحات بیشتر
شکیلا(عربی ـ فارسی) (شکیل = خوشگل، زیبا + ا (پسوند نسبت))، منسوب به شکیل، خ...توضیحات بیشتر
شلاله(عربی) 1- آبشار؛ 2- (در منابع عربی) شلال؛ 3- (در ترکی) آبشار، فوّاره.توضیحات بیشتر
شمامه(عربی) 1- (در قدیم) رایحه و بوی خوش؛ 2- گلولهی خوشبو، دستنبو؛ 3- (به م...توضیحات بیشتر
شمایل(عربی) 1- ظاهر کسی یا چیزی، شکل و صورت؛ 2- (در قدیم) خویها، خصلت‌های ن...توضیحات بیشتر
شمس جهان(عربی ـ معرب فارسی) 1- خورشید جهان، آفتاب گیتی؛ 2- (به مجاز) زیبارو.توضیحات بیشتر
شمسه(عربی ـ فارسی) 1- نقش زینتی به شکل خورشید که در تذهیب، جواهر سازی، کاش...توضیحات بیشتر
شمسی(عربی ـ فارسی) 1- (منسوب به شمس)، 2- دارای شمس (خورشید)؛ 3- (در قدیم) ...توضیحات بیشتر
شمه(عربی، شَمَّة) (در قدیم) بوی خوش.توضیحات بیشتر
شُمیلاقلب شدهی [پدیده آوایی در زبان مثل: دیوار و دیوال] شُمیرا.    شُمیرا و ...توضیحات بیشتر
شمیم(عربی) (در قدیم) بوی خوش.توضیحات بیشتر
شمیمه(عربی) (در قدیم) بوی خوش.توضیحات بیشتر
شمین(عربی ـ فارسی) (شم = بو، رایحه + ین (پسوند نسبت))، خوشبو.توضیحات بیشتر
شوکت(عربی) 1- جاه و جلال؛ 2- عظمت، بزرگیتوضیحات بیشتر
شهد(عربی) 1- عصارهی میوه که بر اثر جوشیدن غلیظ شده است؛ 2- مادهی قندی مذا...توضیحات بیشتر
اسامی دختر با ریشه های

نام های دخترانه و پسرانه شروع شده با