Ooma
سوالات مربوط به تگ نماز در تب سوالات جدید نمایش داده شده است.

الهه ام کیسه آبم سوراخ شده هر کی در توانش بود منو دعا کنه

الان با مرده فرقی ندارم ، منو دعا کنید لطفاً

1,535 پاسخ 5,886 بازدید


باردارم خونه پدرم هستم نمیدونم چقدر تو خرج و مخارج شرکت کنم

سلام دوستان. من بنا به دلایلی مجبورم خونه پدرم باشم.کلا یه خرده آدمی هستم سختمه سر بار باشم. نمیدونم تا چه حد باید تو خرج و مخارج دخیل باشم...که حس خوبی داشته باشم. واقعا از این مسایل بدم میاد و کلافه میشم...

465 پاسخ 1,513 بازدید


شوهرای شمام همش از قسط و بدهی و اجاره مینالن؟

خسته شدم دیگه از وقتی ازدواج کردم هر چی داشتم ریختم وسط واسه زندگیمون بوده درست ولی وظیفه م نبوده لطف من بوده تمام طلاهام پس اندازام حتی طلاها و کادوهای پسرمون همه و همه رو برد همشم میناله از قسط
هر سری ۲۰تومن ۳۰تومن خرج ماشین میکنه در صورتی که هیچ وقت با ماشین ما رو بیرون نمیبره
خیلی خوبیا داره ولی من دیگه خسته شدم بریدم انگاری جامون عوض شده اون به من تکیه کرده همه چیو از من میخاد بااینکه شب تا دیر وقت سرکاره
اسم خانوادشم نباید بیارم به تک تک سلولاش برمیخوره
دی یا بهمن وامم درمیاد شوهرم گفت پول پیش خونه رو میدیم باهاش
واقعا چرا پس من کی خوشی کنم کی تفریح کنم میدونید قبلنم گفتم چه بارداری سختی داشتم چیا کشیدم دیگه از لحاظ روحی توانایی اینو ندارم که بخوام به مسائل اقتصادی فکر کنم هر شب چرتکه بندازم

444 پاسخ 1,627 بازدید


قضاوت کردن رو دوست ندارم اما چرا این همه باردارا بچه پسر میخوان....

کمتر تو سایتا میبینم کسی دختر بخواد. میگن پسر میخواییم. هیچ کسم نباید نظر بده. همه هم باید درکشون کنن. من قبول دارم ممکنه تو شرایطی بزرگ شده باشن که دختر بودن ننگ بوده و محدودیت زیاد.
اما اینو میخوام بگم منم تو شرایط سختی بزرگ شدم. تغییر بالاخره باید از جایی شروع بشه.
دختر میشه یه مادر. یه نفر که از وجودش زندگی نشات میگیره. یه نفر که زندگی و رنگ و بو میده به خونه.
یه نفر که میتونه در عین زنانگی و لطافت مستقل باشه و سخت ترین کارها رو بکنه.
واقعا اشکم درمیاد این حرفا رو میشنوم مامانا میزنن. میگن نه دختر همش باید سختی بکشه. مگه شما مرد بودید؟ چه میدونید از جنس مخالف...
من که خودم شخصا فک میکنم خیلی تجربه ی جالبیه پرورش یه نفر هم جنس خودت. کسی که احساساتش مشابه تو هست و انگار زندگی تو از نو تکرار میشه...

324 پاسخ 1,361 بازدید


خیلی دلم گرفته ....

سلام
من اصلا تاحالا تاپیک خانوادگی نزاشته بودم ولی واقعادیگه دلم طاقت نمیاره نمیدونم دردوغصه هاموبه کی بگم
به خدابه همه خوبی میکنم هرمشکلی داشته باشن میرم ولی خانواده م انگارمن نیستم
هرمناسبتی داشته باشم نمیان
مادرم اینایه ساله خونه من نیومدن
تامن زنگ نزنم سراغی ازمن نمیگیرن
ازهیچ کجاشانس نیاوردم نه خانواده خودم نه خانواده شوهرم
فرداروضه دارم زنگ زدم تک به تکشون رو دعوت کردم
یه خواهرم گفت حالاببینم چی میشه
یکیش پیام داده من نمیام
حالااگه یکی از خواهرم یه مناسبت داشته باشه همشون ۲روز مونده میرن
مسئله فقط این نیس هادلم خیلی گرفته
همه چی آوارمیشه رو سرم نمیتونم دیگه تحمل کنم بعضی وقتا میگم بیخیال زندگی توکه ازهیچ طرف شانس نیاوردی ولی به دوتابچه هام نگاه میکنم گناهم میاد نمیخوام دست یکی دیگه بزرگ بشن محبت مادررونبینن..

322 پاسخ 1,457 بازدید


مامانم هم تیکه بهم میندازه که بچه دار نمیشم🥲💔

مامان من ، بشدت طب سنتیه ، ینی جوری ک اگه یه قرص استامینوفن بخوریم ، انگاری بزرگترین گناه و جرم رو کردیم🙃
منم این مدت ک درگیر درمان هستم ، اوایل طب سنتی رفتم ، بعدش طب سنتی و مدرن باهم استفاده میکردم ، یه مدته دیگه فقط میرم دکتر و دارو و آمپول مصرف میکنم.
اونروز یهو دید ک دارم دارو مصرف میکنم، بهم میگه :
دوساله داری میری مطب این دکترا ، برای همینه ک بچه دار هم نمیشی ، حقته🥲

خیلی دلم شکست 💔
خب اگه خدا بخواد بده ک ب هیچ دارویی هم نیاز نیس

کم نگاهای سنگین و حرفای بقیه رو دارم ، ک مامانمم ....🥲

308 پاسخ 1,199 بازدید


سلام عزیزان لعیام از قدیمی ها کی مونده تواوما

دلم براتون تنگ شده بود باز تمدید کردم
همگی خوبین خوشین روزگارتون چطوره؟؟

286 پاسخ 806 بازدید


سوالم شاید عجیب باشه ولی برام مهمه ومیخام بدونم بقیه چیکار میکنن

من کلا آدمی هستم که گردنم پایین باشه شدید درد میگیره و خلاصه اینکه شوهرم چند وقتیه که مرتب انار میخره . من هم ۳تا انار دون میکردم یکی خودم و شوهرم و یه کوچیکم برای دخترم . وشدید گردن دردم عود کرد با شونه هام .
امروز به خواهرم که گفتم گف براچی برای شوهرت انار دون میکنی اونم همیشه واماده میدی بخوره آ ما هرکی از خودش دون میکنه ومیخوره .
منم امشب به شوهرم باحالت خوب گفتم .میدونه چقدر گردنم درد میکنه.
گفتم من دیگه نمیتونم هرروز ۳تا انار دون کنم فشار میاد به گردن و شونم
آ بیارم برات خودت دون کن بخور
گف من حوصله دون کردن انار ندارم
اگه نمیتونی بدم سرخیابون به یع نیازمند
گفتم وااا حوصله دون کردن انار برای خودت هم نداری
خودت میخای بخوری نه من
گف نه من حوصله ندارم
احساس کردم عادتش شده که من همش دون کنم واماده بدم
بهش گفتم من واقعا کشش ندارم زورکی یکی اونم برای دخترمون
حالا بگید شماها هم برای شوهرتون دون میکنید .
من به شوهرم گفتم تازه میخاسم بگم تو دون کن من گردنم وشونم درد میکنه

283 پاسخ 1,071 بازدید


فرزانه جان خانم وکیل تشریف میارین عزیزم

سلام خوبین
فرزانه جان شمارتونو ندارم
مجبور شدم اینجا براتون پیغام بذارم،

عزیزم من بخوام درخواست طلاق بدم
باید حتماا همون شهر خودم باشه که عقد کردیم؟
یا همینجا میتونم برم؟
و اینکه توافقی باشه یا نه؟

همسرم خودش وکیل و حقوقی قطعا راهی جلو پام نمیذاره و همه راه در روها رو بلده....
ممنون میشم
کمکم کنی که از کجا شروع کنم و چه مراحلی؟

279 پاسخ 1,219 بازدید


دوستان بیاین کمک کنید درمورد آبجیم یه مسئله خونوادگی

سلام خانومای اومایی وقت شمابخیر .
ما دوتاخواهریم فقط من که ازدواج کردم آبجیم ترم آخر دانشگاه.
از وقتی ترم ۳ بود به واسطه یکی از دوستای آبجیم ( فاطمه خانوم )
باعث دوستی آبجیم با یکی از همکلاسیاش شد ( پسر )
اینایی ک میگم من از روز اول درجریان بودم .
این اولین رابطه خواهرم با یه پسر بود . ۳ ترم تمام اینو اونو میفرستاد ک آبجی من باهاش دوست بشه و حالا قصد جدی بشه و ....
تااینکه مادیدیم شرایطش خوبه این اجازه رو دادیم .
خلاصه اینا باهم بودن یک ترم ، روز نبود پسره کادو واسه آبجیم نخره ، کادوهای فوق العاده گرون ، مثلا ست طلا و کیفای مارک و تولد آنچنانی و ...
قصدشون جدی بود خونواده ها درجریان قرار گرفتن کامل که نزدیکای عید بشه و حالا خاستگاری انجام بشه‌
الان چندوقتیه همون دخترخانمی که واسطه اینا شده بود خیلی خیلی به این آقاپسر پیام میده و درمورد هرچیزی نظر میپرسه از این آقاپسر و هرجایی میخواد بره میگه منو برسون و آبجی منم خیلیییی حساس شده روو این موضوع طوری که باعث جروبحث و دعوا شده بین خودشو اون آقا که پسره به آبجیم گفته تو حساسی و شکاکی و .
که خواهرم گفته مثلا آنفالوش کن جوابشو نده گفته نمیتونم چنین کاری کنم همکلاسیم هست ی دوستی ساده .
ک خواهرم همه چیو بهم زده . الان توی دانشگاه پسره گفته که ما خونواده هامون بهم نمیخورن.
بابای پسره معاون وزیر هست ، مامانش کارمند عادی.
بابای منم رئیس یه اداره و مامانم کارمند عادی.
حتی از نظر مال و اموال یکی هستن دوتاخونواده .
یهویی نمیدونیم چه اتفاقی پیش اومد که اینجوری شده
الان از این قضیه ۶ماه میگذره که از دیروز ب گوش آبجیم رسوندن پسره میخواد ازدواج کنه با ی دختری که خیلی سطح خونوادگیش پایین تر از اوناس اصلا قابل مقایسه نیستن.
سوتفاهم نشه واسه خانومای اوما ، منظورم فاصله طبقاتی هست که آقاپسر گفتن .
الان من از شما راهکار میخوام.
با اونهمه وابستگی خواهرم ب اون آقاپسر ماچیکارکنیم کمتر آسیب ببینه؟ ضربه عاطفی که خیلی بد خورده اصلا حالش خوب نیست بارها روانپزشک بردیم حتی دارو تجویز شد ولی بدتر میشه و بهتر نمیشه.
هرچی خاستگار داشته طی این مدت رد کرده بخاطر این آقا
الان با این شرایط چجوری کناربیایم؟

237 پاسخ 1,407 بازدید


لباس مجلسی برای جشن عقد چی پیشنهاد میدین

سلام بچه ها خوبین برادرشوهرم میخواد ازدواج کنه منم اصلا لباس مجلسی ندارم بنظورتون چی بخرم
لباس باز و کوتاه نمیتونم بپوشم

197 پاسخ 1,329 بازدید


اگ از دل مامانی نرفته بودی

اگ مارو تنها نمیذاشتی همین روزا تولد ی سالگیتو برات جشن میگرفتیم کاش دوباره بیای تو دلم جات خیلی خالیه تو خونمون...
همش۳ماه مهمون دلم بودی ولی من کلی چشم انتظاری کشیده بودم واسه جوونه زدنت😔دوباره بیا ولی اینبار بی من نرو خونمون خیلی سوت و کوره بدون تو مامانی😞

185 پاسخ 1,015 بازدید


سلام مامان ها تیر کشیدن تیز داخل واژن نشانه زایمان زودرس هست

یه جوری تیز درد می‌کنه از داخل نمیدونم چجوری بگم انگار وجود جسم خارجی داخل واژن
البته پساری دارم

184 پاسخ 521 بازدید


بنظرتون من بی احترامی کردم؟!😲😔

سلام دوستان

فاصله ما تا خانواده‌ها ۱ ساعت ونیم هست اونا شهرستان هستن
پسر من خیلی زیاد وابسته مامان خودم و پدر شوهرمه
خلاصه دیروز پدر شوهرم اینا اومدن پسرمم بردن خونه خالش اینا و...دور زدن اومدن
بعدش الان خواستن برن شهرستان شنبه مجدد باباش بیاد خونه ما
مامانش بشدت اصرار کرد که پسرم ببرن ((بشدت مخالفم))
گفتم قرار دخترخالم اینا بیان پیشش ((دندونای پسرم تحت بیهوشی درست کردم))یه سری اقوام خودم‌وشوهرم این مدت اومدن خونه جهت احترام
مامانش گفت نه ولشون کن من می‌خوام ببرمش اونا نیان یا بیان اصلا مهم نیست من قول نوه ام دادم غصه میخوره دیشب گفتم می‌برمت شهرستان
گفتم خب اونا به احترام پسرم دارن میان رگزشته بعد ۲ سال و خرده بگم فرستادمش رفته.....
گفت زشت نیست ولشون کن و...هرچی گفت کوتاه نیومدم ((حتی گفت ندی ببرم دیگه خونتون نمیام))
آخرش قسم جون داداشم داده بازم گفتم نه هوا هم سرده مریض میشه بارونه گفت تو حتی قسم جون داداشت هم برات مهم نیست کارت خیلی اشتباهه دیگه قبولت ندارم دلم شکوندی
منم هیچ جوابی ندادم
دیگه سریع پدر شوهرم بلند کرد رفتن
((بعد ۸ سال اولین بار بود کلا اینطور حرف پیش اومد))
هیچ زمان هم هیچ حرف و ناراحتی بین ما نبوده خدایی

160 پاسخ 682 بازدید


با اینکه این همه تلاش میکنم اون در امدی ک میخوام و ندارم قنادها هم میاین

سلام دوستای گلم قندهای عزیز یه لحظه میشه شماهم بیاین میخوام برم تو کار کیک الان داستان زندگیم من هم ناخنکارم هم اکستیشن مژه کاست موقت لیفت مژه ابرو انجام میدم قبلا تو سالن کار میکردم بخاطر چندتا اتفاق مزخرف شوهرم دیگه نذاشت برم الان تو خونه کار میکنم ولی بیشتر مشتری هام پریده تو دیوار اگهی گذاشتم اصلا کسی زنگ نمیزنه یا میزنه هم الکی وقتم تلف میشه ادمینی ادیتوری و طراحی سایت هم بلدم ولی حوصله شو ندارم بدون چهره هم خیلی سختمه همیشگی هم نیست برای ادمینی برای بقیه هم مسئولیتش زیاده پولش کم یکم پول داشتم رفتم وسایل گلسازی اینها گرفتم یه عالمه هزینه باکس و کاغذ از این گل روبانی ها پروانه ای ها درست کردم تو دیوار اگهی گذاشتم ب چندتا گلفروشی توی محل گفتم شاخه ای سی چهل تومنه من گذاشتم بیست و هفت هیشکی ازم نخرید همرو ب عنوان کادو ب این و اون دادم خسته شدم دیگه بنظرتون چیکار کنم یه کار همیشگی میخوام ک پولشم خوب باشه یکی قراره بهم اگه بشه پنج تومن قرض بده میخواستم برم بدلیجات کیلویی بخرم باز پیج بزنم میترسم بمونه رو دستم قبلا خیلی کیک و شیرینی درست میکردم حس خوبی هم بهم میداد الان دوست دارم برم قنادی اموزش تزیین کیک و... بنظرتون بصرفه هست مسئولیت زیاد داره واقعا میترسم راستی یه پکیج مجازی رنگ مو هم گرفتم حدود یه تومن میخوام هزینه کنم وسیلع های رنگ و بگیرم مدل بزنم ولی تو خونه فکر نکنم بیان میترسن نا امیدم موندم چیکار کنم شوهرمم ک قوز بالا قوزه

158 پاسخ 838 بازدید


خانوما تروخدا بگید من چیکار کنم

دخترمن کلاخیلی اب میخوره شباهم بیشتر همش لباسشوخیس میکنه دیشب یبارجاشوعوض کردم دوبارهم لباساشوعوض کردم صبح بلندشدم کلاهم رخت خواب خودموهم دخترموکلاانداختم ماشین ی خط درمیون کارم اینه خسته شدم بخدااصلاشباازاسترس اینکه جاشوخیس کنه خواب ندارم دیشب ساعت ۱۱نیم جاشوعوض کردم خوابیدساعت ۲ دست زدم بهش لباسشوخیس کرده بود قبل خواب هم یکم شیربعدش اب میدم میخوره ولی تاوقتی بیدارباشه میگه اب بده چیکارش کنم
همه دغدغه دارن ک چجوری بچه رواز شیربگیریم من دغدغه دارم ک چجورازاب بگیرمش
روزاهم همینجوره بااین ک تندتندپوشکشوعوض میکنم اما مثلا چندساعتی اشپزخونه کاردارم میام میبینم لباسش خیس کرده بعدمیگن ازپوشک بگیرش چجوری اخه بااین وضع دیگ ازشستشوخسته شدم

143 پاسخ 685 بازدید


خانما همتون بهم مشورت بدید

شوهرم یجایی گیر کرده خیلی شدید پول لازم داره از کسی هم نمیشه قرض گرفت خودم یه نیم ست دارم بهش گفتم برم انگشترمو بفروشم گفت نه ولی ته دلش انگار راضی بود چیکار کنم منم یه نیم ست بیشتر ندارم بنظرتون بفروشم یا نه

136 پاسخ 889 بازدید


آی وی اف وآزمایش

سلام دوستان عزیز من امروز می خوام آزمایش بدم دعا کنید مثبت بشم و نفری یه آیت الکرسی برام بخونین ممنون میشم 💚💚

135 پاسخ 792 بازدید


چرا هرچی ازته دل آدم دوست داره بهش نمیرسه

سوالم همینه فقط قصد ناشکری ندارم اصلا اصلا
تا یادم میاد همیشه همین بوده

خداروشکر میکنم بخاطر همه چی ..

133 پاسخ 768 بازدید


مقاومت شریان نافی جنین و ختم بارداری

سلام خانم دکتر روزتون بخیر باشه.. امیدوارم خوب خوب باشید❤️
من دیشب اومدم سونو واسه رشد، دکتر سونو که پریناتولوژیست هستن، گفتن که مقاومت شریان بند نافی میبینم. بعد گفتن شایدم بخاطر تحرک زیاد بچه هست و دقیق نمیتونن ثبت کنن و امروز برم برای تکرار سونو. و همون دیشبم نوار قلب دادم که خوب بود. باز امروز اومدم سونو، میگن شرایط مث دیشبه و ختم بارداری تا ۳۷ هفته که قطعیه ولی درمورد اینکه همین امروز و فردا ختم بدن یا صبرکنن تا ۳۷ گفتن دوباره یک ساعت دیگه سونوت میکنم چون بازم بچه خیلی خیلی تکون میخوره.. حالا الان گزارش سونو رو بهم ندادن هنوز، جواب رو بدن فوری میفرستم خدمتتون🌹
چندتا سوال دارم.. یکی اینکه دلیل ایجاد مقاومت شریان نافی چیه؟ چون ایشون گفتن رشدش هم بد نیست.. و براشون درکل عجیب بود این مقاومت..
و اینکه اگر ختم بارداری بدن واسه امروز یا فردا، اشکالی نداره؟ بازم نیاز به تزریق بتامتازون هست؟‌چون من هنوز تزریق نکردم..
طبق انتی امروز ۳۶ هفته و ۳ روز هستم

128 پاسخ 516 بازدید