- یه مدتیه دخترم و هر جا میبرم دیگه خونه خودمون نمیاد بزور بغلش میکنم میارمش قشنگ 1ساعت فقط جیغ میزنه و گریه میکنه. جوری که با فرداش صداش عوض میشه با بون خوش با وعده و وعید که اصلا راضی نمیشه که بیاد
بخدا هر شب میبرمش پارک هر اسباب بازی که بگید براش گرفتم میگه خونمون بمیره دوسش ندارم. بیشتر خونه بابام اینا اینجوریه. میگم تا 1 هفته نبرمش اونجا شاید بهتر بشه ولی بدتر میشه جوری که خودمم مجبور میشم شب بمونم اونجا. وقتی با بابام اینا بیرون میریم تو ماشین خودمون نمیاد با اونا میره. نمیدونم باید چکار کنم از بس گریه میکنه عصبیم میکنه همین امشب کلی کتکش زدم از شدت ناراحتی سردرد گرفتم فقط میگم بمیرم که دخترمو اذیت کردم. هر چند بخدا جیغ و گریه هاش بدجور رو مخن.
کسی بچش مثل دختر من بوده؟؟ این دوره گذراست یا تا همیشه همینجوریه
چکار کنم این عادت از سرش بیوفته هم خودش اذیته هم من
دوستم ندارم شب تنها حتی خونه بابام بمونه
>دخترم از خونمون متنفره چکارش کنم😭😭1,078 بازدید140 پاسخ - من الان ۳۴ هفته هستم
حدودا ۱۰ روزه متوجه شدم مادرم دچار بیماری سرطان روده شده
اصلا دست خودم نیست مداااام دلشوره و حال بد دارم
میدونم باید کنترل کنم ولی برام غیر ممکنه روزی چندین بار ناخودآگاه گریه میکنم
اصلا تا میام حرف بزنم اشکام میریزه
نمیدونم چیکار کنم
میترسم برا بچم مشکلی پیش بیاد
این چند روز ، روزی یه استکان بابونه میخورم
و هرکاری ک ب ذهنم میرسه ک ممکنه آرومم کنه ولی حتی یه لحظه هم دلم آرووم نمیشه
همسرمم شغلش جوریه بخاطر جنگ از صبح تا آخر شب باید سرکار باشه
و خودم و خواهرم تو خونه تنهاییم
نمیدونم باید چیکار کنم
دارویی چیزی نیست ک تو بارداری مجاز باشه؟
چیکار کنم بچم کمتر آسیب ببینه؟>استرس و ناراحتی در بارداری627 بازدید31 پاسخ - یک هفته اصلا براش پوشک نمیبندم
و باهاش تمرین میکنم جیش و پی پیشو بگه
اصلا همکاری نمیکنه
خودم میفهمم کی جیش و پی پی داره میبرمش
شاید تو این یک هفته یک یا دوبار گفته باشه جیش دارم
و کارشو میکنه بعد میاد به من میگه
خودش اصلا نمیگه خیلی بازیگوش
کسی تجربه ای داره بگه ممنون
ادامه بدم یا پوشک کنم
صبح ها میخوام ببرمش جیش کنه نمیاد خیلی گریه میکنه
>پوشک گرفتن پسر ۲سال و نیم269 بازدید34 پاسخ - پسرم بخاطر رفلاکس بهش شربت امپرازول و دومپریدون میدم از روزی ک شروع کردم مدفوعش سفت شده و زور میزنه
ولی اونقدری سفت نیست ک بگم یبوسته شدیده
حالا تو خواب بدنشو سیخ میکنه و با گریه بیدار میشه و البته طول شبانه روز زیاد باد روده داره بنظرتون علتش نفخ؟ >علت سیخ کردن پاها و بدن کودک با گریه در خواب249 بازدید25 پاسخ - دلیل گریه شبانه روز نوزادم?325 بازدید26 پاسخ
- آریا طول روز تو بیداری خوبه آرومه ولی خواب روز و شبش اصلا خوب نیست ی ساعتی ی بار از خواب با گریه بیدار میشه
رفلاکس هم داره خفیف نمیدونم دیگه از چیه
>با گریه بیدار شدن از خواب267 بازدید7 پاسخ - مامانا دخترم از وقتی دنیا اومد عاشق حمام بود
یعنی جوری که توی حمام اصلا صداش در نمیومد،دوست داشت ، میخندید،بازی میکرد...
تا الان که ۸ماهشه از آخرین بار که ۳روز پیش بود بردنش حمام یه جیغای عجیبی میکشه و دیگه توی وان نمیشینه!!!
میچسبه به من و مجبورم تند تند یه حموم کنم بیارمش بیرون!
امروز بردمش حمام بدتر ازقبل گریه و جیغ.....
حالا هر کاری لازمه میکنم
باباش و داداشش میان سرگرمی میکنن
شعر میخونم
اسباب بازیا کهدوست داره میبرم.....
ولی بازم میترسه!!!
خیلی ناراحتم شما اگه راه حلی دارین بگین لطفا خیلی ناراحتم از این موضوع😞>ترس بچه ۸ماهه از حمام🫣❌️❌️527 بازدید19 پاسخ - دخترم زود عصبی میشه476 بازدید34 پاسخ
- همش به خودم میگم بقیه خانمهای حامله خیلی مراقب تو دلیاشونن و اصلا غصه نمیخورن من چقدر مادر بدی هستم که حتی اینم نمیتونم رعایت کنم و بیشتر بهم میریزم.
مدام هم میخونم که اگه مادر تو دوران بارداری روحیه ی خوبی نداشته باشه بچه با کلی مشکل به دنیا میاد و ... همه ی اینها اوضاعم رو دو چندان خراب میکنه.
نمیدونم چه میزان غصه و گریه ای اصن مجاز هست تو بارداری
میشه کمکم کنید؟>افسردگی در بارداری چطوریه؟؟355 بازدید38 پاسخ - وقتتون بخیر
پسر من الان ۱۸ماهش هست تا یکسالگی همه جا حتی دکتر میرفتیم خیلی سریع ارتباط میگرفت تا یکسالگی که برای اندازه گیری قد خوابوندمش شدیدا گریه کرد و دیگه چنان گریه میکرد که هیچکاری نمیشد بکنم.دیروز برای واکسن ۱۸ماهگی به محض ورود به بهداشت شروع به گریه کرد و اشاره به در که بریم بیرون.و اونقدر ناآرومی کرد که نتونستن قد و وزنش رو چک کنن.به محض اینکه از ساختمان بهداشت خارح شدیم خندید و گریه اش متوقف شد.توی ارایشگاه هم همینطور بود.کارشناس بهداشت گفتن حتما ببرید دکتر ببینید چرا اینجوره.البته من همون یکسالگی از پزشکش سوال کردم گفتن طبیعیه.توی محیط خانواده حتی وقتی بار اوله جایی میریم بعد از چند دقیقه با همه دست میده و براشون دست تکون میده و بازی میکنه.خواستم نظر شما رو هم بدونم.سپاس از پاسخگوییتون>ترسیدن کودک از محیط های خاص214 بازدید3 پاسخ - پسر من تا یکسالگی هرجا میرفتیم کلی میخندید و باهمه زود ارتباط میگرفت بعد از اون توی مطب که رفتیم موقع قد گرفتن به شدت گریه کرد و از اونجا دیگه وارد مطب که میشیم چنان گریه و جیغ میزنه که همه تعجب میکنن.
امروزم برای واکسن رفتیم از بدو ورود شروع به گریه کرد و چنان جیغ میزد که همه وحشت کردن.یک لحظه هم ساکت نمیشد.نگذاشت وزنش کنن و قدشو اندازه بزنن.
کارشناس اونجا گفتن ببرید دکتر ببینید چرا اینجور میکنه.
منم نگران شدم.
البته جاهای دیگه مثل خونه غریبه و خانه بازی و اینا سریع میره با همه ارتباط میگیره میشینه حتی با غریبه ها بازی میکنه ولی محیط مطب ارایشگاه بهداشت اینجور میکنه.خاطره بدی هم نداره چون تاحالا مریضی نداشته که حاد باشه و ببرمش دکتر.در حد چکاپ بوده همش.
اگر دوستان هم تجربه ای دارن ممنون میشم بگن.
ببخشید طولانی شد🫣
>گریه شدید و ترس کودک از محیط های خاص397 بازدید38 پاسخ - دخترم ۶ ماهو ۲۸ روزشه ،از ۴ ماهو ۲۰ روزگی غذاشو شروع کردم چون دو ماه وزنش ثابت مونده بود دکترخودش و دکتر اوما گفتن غذاشو شروع کن .
از فرنی شروع کردم ۱ قاشق دادم تا رسید به ۱۰ قاشق .بعد هر روز ۱۰ قاشق فرنی میدادم کنارش مقدار کم هم موز میدادم بعد اینکه ۶ ماه کامل شد سوپ دادم بهش ،اولین سوپشو با برنج ،هویج ومرغ درست کردم خدارو شکر دوست داشت و می خورد بعد یه هفته به جای برنج جوپرک زدم بعد یه هفته کدو سبز اضافه کردم همشو دوست داشت میخورد ولی از وقتی جوپرک به سوپش اضافه کردم شبا با گریه میخوابید باید رو شکم میخوابید و هی گریه میکرد باید پشت کمر شو ماساژ میدادم که بخوابه دو روزه که نه جوپرک نمیزنم نه کدوسبز نسبت به قبل خوب میخوابه
سوالم اینه که از وقتی که چهار ماهگی سرماخورده بود یه ماه طول کشید تا خوب بشه از اون موقع تا الان که ۶ ماهو ۲۸ روزشه شبها چند بار بیدار میشه و گریه میکنه یا شیر میخواد یا باید روپام بزارمش تا دوباره بخوابه .
نمیدونم چرا اینجوری شده یه جوری گریه میکنه آدم دلش میسوزه نمیدونم از غذاشه یا جاییش درد میکنه
لطفاً راهنماییم کنید نمیدونم باید چیکار کنم که راحت بخوابه
دکتر هم بردم تو ۵ماهگی گفت از دندونشه که شبها بیدار میشه گریه میکنه بهش استامینوفن داد ولی میدونم که از دندون نیست چون سه ماهه اینجوریه >علت بیدار شدن زیاد در طول شب و گریه زیاد موقع بیدار شدن255 بازدید16 پاسخ - من سر اینکه پسرم برا چیزایی که میخواد گریه میکنه موندم چیکار کنم میترسم به حرفش گوش بدم اونطوری یاد بگیره واسه هر چیزی گریه کنه شما چه واکنشی نشون میدین یا دادین؟
چون تو فامیل دیدم بچه هاییرو که اصلا نمیشه چیزی بهشون گفت حتما باید چیزی که میخوان فراهم بشه دوست ندارم اونجوری بشه>گریه کردن و لجبازی بچه326 بازدید16 پاسخ - پسرم 4ماهشه هم آلرژی داره هم رفلاکس
شیر خوددمم میخوره منم رژیم غذایی رعایت میکنم
دارو هم پودر اس امپرازول 10،شربت دومپریدون، شربت نئوتادین میخوره
قبل اینکه دکتر تشخیص رفلاکس آلرژیک بده افتضاح بود خیلی گریه میکرد جیغ میزد
بعد تشخیص و مصرف دارو تا حدودی بهتر شد
اما خیلی خوب بگم، نه
یبارم سعی کردم بهش شیر خشک بدم اما بهش نساخت بازم گریه کرد
آپتامیل اچ آ، پپتی جونیور روش امتحان کردم نساخت بهش
دکترشم میگ فقط شیر مادر
دیگ خسته شدم
همش فکر میکنم مشکل از شیر منه
یکسره نق میزنه گریه میکنه خواب نداره......
چیکار کنم؟😭
دکترش فقط میگ صبور باش>رفلاکس آلرژیک و بی قراری374 بازدید24 پاسخ - من اصلا تاحالا تاپیک خانوادگی نزاشته بودم ولی واقعادیگه دلم طاقت نمیاره نمیدونم دردوغصه هاموبه کی بگم
به خدابه همه خوبی میکنم هرمشکلی داشته باشن میرم ولی خانواده م انگارمن نیستم
هرمناسبتی داشته باشم نمیان
مادرم اینایه ساله خونه من نیومدن
تامن زنگ نزنم سراغی ازمن نمیگیرن
ازهیچ کجاشانس نیاوردم نه خانواده خودم نه خانواده شوهرم
فرداروضه دارم زنگ زدم تک به تکشون رو دعوت کردم
یه خواهرم گفت حالاببینم چی میشه
یکیش پیام داده من نمیام
حالااگه یکی از خواهرم یه مناسبت داشته باشه همشون ۲روز مونده میرن
مسئله فقط این نیس هادلم خیلی گرفته
همه چی آوارمیشه رو سرم نمیتونم دیگه تحمل کنم بعضی وقتا میگم بیخیال زندگی توکه ازهیچ طرف شانس نیاوردی ولی به دوتابچه هام نگاه میکنم گناهم میاد نمیخوام دست یکی دیگه بزرگ بشن محبت مادررونبینن..
>خیلی دلم گرفته ....1,549 بازدید322 پاسخ - خیلی دلسرد شدم نسبت به زندگیم
الآنم تو اتوبوسم دارم از شهرم دور میشم میرم جایی که همیشه سرزمین رویاهام بود ،شهری که دوستش داشتم انتخابش کردم ولی الان دلم بابتش گرفته ☹️☹️
عصری هم سر قبر بابام رفتم کلی گریه کردم ازش خواستم برام دعا کن 😔
😭
ببخشید بچه هاا تاپیک زدم خیلی دلم گرفته بود در حدی که دوست دارم بشینم یه عالمه گریه کنم
>بچه ها خیلی دلم گرفتهه ناراحتم 😥😥😥947 بازدید68 پاسخ - من از دیروز خیلی دلشوره دارم و همش گریه میکنم و یکم امروز تب هم داشتم
بنظرتون این اوضاع خطرناک
گریه هام و دلشوره هام دلیلی نداره ولی خیلی میترسم رو بچه ام تاثیر بزاره
ممنون از پاسخ دهی شما>گریه ودلشوره در بارداری540 بازدید33 پاسخ - پسرم ۱۶ روزشه چند روز شده که موقع دستشویی۲، خیلی زور میزنه و کلی گریه میکنه و اذیت میشه، با اینکه دستشویی هاش اصلا سفت نیست و معمولیه ولی خیلی تلاش میکنه، بعضی اوقاتم اصلا نمیشه ساکتش کرد
ولی به محض اینکه دستشویی میکنه دیگه آروم میشه
میشه راهنماییم کنید چیکار کنم؟؟!
«در ضمن پسرم زمانی که بدنیا اومده فتق ناف داشته و عمل کرده البته خیلی جزئی بوده فقط در حد برامدگی ناف»>پسرم موقع مدفوع کردن خیلی اذیت میشه با اینکه مدفوعش اصلا سفت نیست و معمولیه293 بازدید24 پاسخ - حالا موندم ببرم دکتر هم چی بگم،بگم موهاشو میکشه اوردمش😅😕>مامانا اگه بیدارین میشه ی لحظه بیاین344 بازدید6 پاسخ
- ولی برا خودم بغص داره گلوم، میخوام برم ی گوشه بشینم و زاااااار بزنم ب حال خودم، زاااااار بزنم ب بدبختی خودم، هی اشک تو چشمام جمع میشه و پسش میزنم، این چ امتحانیه ک خدا داره ازم میگیره😭😭😭😭>دلم میخواد ب حال خودم زار بزنم و گریه کنم😭😭1,496 بازدید266 پاسخ
سلام خانما وضعیت تهران چطوره میشه برگردیم 😭
زندگیمون تباه و نابود کردن این چ جوونی و زندگی بود ما کردیم😭😭😭دارم خفه میشم دیگ این بلاتکلیفی و عذاب از هزار بار مردن بدتره مرگ ی باره تمام 😭😭
همه چی دیدیم جنگم دیدیدم همه چی جز خوشی
نفرت پراکنی ودروغ علیه ایران
سلام باتشکر اززحمات شما در شرایط جنگ واضطراری وظیفه ی همگی علی الخصوص شما بزرگواران دفاع از سلامت روان بارداران ومادران عزیزهست
وقتی کسی با افتخار تهمت میزند ودروغ میبافد علیه نهاد رسمی کشور
واطلاعات نادرست غلط ودروغ در تا یپکی مناشر میکند نباید برخورد صورت بگیر
تهمتهای زده
۱- ایران دنبال سلاح هسته ای هست
۲-ایران همیشه خلاف قوانین عمل کرده
۳-دم اسرائیل گرم که به ایران حمله کرده
اینا اگه مصداق بازی در جبهه دشمن نیست پس چیست؟ عکس ضمیمه میشود
دخترا چیکار میکنید تواین بی خبری
من واقعاحوصلم سررفته حالاخداکنه ماهواره روقطع نکنن که دیگه بایدسربه بیابون بزارم
خداکنه زودتموم شه این شرایط و اینستا وصل شه
چیکارامیکنید چ خبر
مامان ها و خانوم های شاغل لطفا بیایید اینجا🥰
سلام بیایید اینجا از نحوه مدیریت شغل و خانه و همسر وبچه
و همچنین ایده های پولساز برای خانومایی که دوست دارن شغل خودشون رو داشته باشن بهم دیگه بدیم
از رازهای موفقیت تا تلاشهایی که به نتیجه نرسیدن بگیم
اینجا تاپیک خانومای مستقل باشه🥰♥️چطور مستقل باشیم ، چطور پولساز باشیم
لطفا هر اسمی قشنگ تره لایک کنید
هیلدا
هلیا
هلنا
همتا
خدایااین چه مصیبتی بود😭😭😭
خانوماخواهرم۱۰ساله چشم انتظاربچه بود خداخواست بعده ۱۰سال باردارشد امروزساعت۴قراربودسزارین بشه شب خورده زمین بچه هاش توشکمش مردن
دارم دق میکنم این چه بلایی بودخدااااا😭😭😭😭😭
خانوما شام چی گذاشتید 🍗🌭🌮
بگین ایده بگیریم من خودم میخام ماکارونی بزارم
بچه دار شدن یا نشدن!!!؟؟؟
خانوما اگر ۳۳ ساله بودید و بچه نداشتید در حالی که تا چند ماه پیش فصد بچه دار شدن داشتید ولی الان با شرایط جدید مملکت مردد نمی شدید؟
من سر دو راهی گیر کردم از طرفی دوست دارم بچه دار بشم ولی میترسم جنگ دوباره شروع بشه نگران آینده اون بچه ام
شما بودید چی کار می کردید؟
به نظرتون جدا شم ؟
سلام
من ۷ ساله ازدواج کردم
یه دختر دارم
۲ سال تو طلاق عاطفی هستیم
خسته ام از این ظاهر خوب و درون داغون
پول دارم .شاغلم
ولی تنها مشکلم اینه این مدت هر چی کار کردم به اقساط خونه ای دادم که الان نه به نام برادرشوهرمه (بنا به دلایلی اینجور توافق کردیم .اونموقع ها خوش بودیم)
موندم اگر تصمیم بگیرم جدا شم چطور حقمو بگیرم
مهریه و ... که بماند
مامانا تربیت پسر سخته؟😑 مامانای پسردار بیاین دورهم باشیم😘😍
مامانا اینکه میگن تربیت پسر سخت تر از دختر هست درسته؟
میشه از تجربه هاتون بگین چجوری باید تربیتش کرد ک ب انحراف و راه بد کشیده نشه؟
چه روشی برای تربیت پسرتون دارید؟
با باباش صمیمی باشه خوبه بنظرتون؟ یا یه کوچولو حساب ببره😑😑
خیلی ناامیدم و حالمبده
میشه ی چی بگین حالمخوب بشه🥺🥺🙏🏽
نظرتون در مورد بچه سووم چیه
وای مامانا من دوماهه پریود نشدم بعد امروز از ترس بیبی چک زدم ی خط خیلی کمرنگ افتاد خیلی میترسم چیکار کنم 😭😭😭😭😭
قرائت فاتحه برای مادربزرگ بانو جون🖤
سلام خانوما روزتون بخیر
مادربزرگ بانو جون به رحمت خدا رفتن ، لطفا هرکسی در توانش هست فاتحه ای برای مادربزرگش بخونه❤️
ممنون ازتون
شاید اینطوری دل بانو جون هم کمی آروم بگیره 🫂
خدابیامرزدش روحش شاد🖤
بلخره تموم شد چشم انتظاری🥲❤️
سلام مامانا منم بلخره زایمان کردم و غرغرهام تموم شد😅😅😅😅
راحت شدم پسرمم تاریخش لاکچری شد ۴/۴/۴😁😁😁😁❤️
ایشالله همه چشم انتظارا زودی مامان بشن❤️❤️
اقدامی ها بیایین باهم باشیم انشاالله تا بارداری
سلام خانما بیایین باهم باشیم من یه پسر 4ساله دارم خیلی تنهاست همش میخاد بره خونه همسن سال هاش🥲 من کیست و تنبلی تخمدانم دارم فعلا دارم با طب سنتی ببینم درمان میشه یا نه 😔اگه اقدامین بیایین باهم حرف بزنیم و نکات یا باید نباید های قبل بارداری یا طب سنتی چندر جوابه بنظرتون
ایست قلبی جنین وسقط
سلام خانم دکتر من امروز رفته بودم واسه غربالگری اول که تو سونو فهمیدم جنین سه قلو هستش و هرسه تا ایست قلبی کرده دکترم گفت که بمون خودش سقط بشه امامن ازاول بارداری شیاف و امپول پروژسترون مصرف کردم علائم بارداریمم نرفته بودکه شک کنم هنوزم دارم چیکارکنم سقط بشن یاباید کورتاژ بشم؟
خانوماشماهم اگه تجربه ای دارین کمک کنین زود سقط کنم حال روحیم خیلی بده
سلام بچه ها بیایید حرف بزنیم دلم گرفته
سلام. بچه ها یجوری دلم گرفته ها. چرا روزگار هیچ وخت بر وفق مراد پیش نمیره. چرا همیشه یه جای کار میلنگه. چرا وقتی یه چیزی برویق مرادته یه مشکل دبگه هست.
18 سالم بود یکی پیدا شد عاشق شدم من. اونم عاشقم شد به گفته خودش.
اومد خواستگاریم چون سربازی نداشت بابام قبول نکرد. گف برو سربازی بیا یک درصد احتمال داره دخترمو بهت بدم..اگه بری سربازی.
عشقم رفت سربازی من دوسال تمام نشستم به پاش. هرخواستگار پروپاقرصی که داشتم. پولدار. سرگرد..مهندس. فامیل. پسرعمه. پسردایی. همسایه. همشو بخاطرش رد کردم.
پدر من کارمند بانک. دوطبقه داشتیم ماشبن داشتیم یه اپارتمان اضافه داشتیم برادرم توش زندگی میکرد. جمعا سه تا بچه بودیم. داداشم. من. خواهرم.
عشقم هیچی نداشت. بیکار بود. پول نداشت. من لیسانس روان شناسی میخوندم. اون دیپلم بود. من پدرم کارمند بود. اون پدرش فرش میبافت. ما سه تا خونه داشتیم اون پدرش یدونه خونه 80 متری داشت.. من سه تا بچه بودیم اونا 8تا بچه بودن.
من مامانم جوون بود اون مادرش پیر بود. من پدرم زندگی خوبی داشتیم اون پدرش هرچی فرش میبافت خرج جهاز 6 تا دختراش کزده بود. من بابام پشت برادرم بود اون پدرش هیچی نداشت به پسراش کمک کنه.
با همه اینا من قبول کزدم. گفتم دوسش دارم دوسم دارم میسازیم همه چیو باهم.
من کار میکنم شوهرم کار میکنه. همه چی که پول نیس. باهم میسازیم
از سریازی برگشت یا هزارتا زور و مکافات و دعوا حرف و حدیث مشاور رفتن بلاخره پدرم موافقت کرد.. بابام گف دخترم تو لوسی. تو حساسی. تو شکننده ایی. من تورو لای لحاف بزرگ کردم تو صبر مشکلات نداری. گفتم بابا دوسش دارم.
کتک خوردم از بابام. حرف شنیدم. دلم شکست از پدرم. ولی از پا درنیومدم. اخرش راضی شد. عقد کردیم قرار شد یک سال نامزد بمونیم. 98 عقد کردیم.
خانواده خوبی بودن مادرشوهرم خوب بود. ادام های ساده ایی بودن. با یکی از خواهرشوهرمام مشکل داشتم. طلا میخریدم زهرمار میکرد.خنچه میاوردن دعوا راه مینداخت. اما یکبار تو روشون واینستادم. همیشه لبخند زدم بزرگواری مردم فراموش کردم. یبار که بوجوری دعوا راه انداخت بازم من چیزی نگفتم. پدر شوهرم نگا کرد به من دید هیچی نمیگم. نگا کرد به دخترش دید دهنشو باز کزده همه چی بار من میکنه. منم تو دلم داشتم خون گریه میکردم. ولی به روم نمیاوردم. پدر شوهرم دید من هیچی نمیگم. دست دخترشو گرفت بیرونش کرد. گف برد خونه شوهرت یکبار دیگه به عروس من هیچی نگو.
دیگه این شد هیچ کس به خودش اجاره نداد به من بی احترامی کنه.
هرماه حقوق شوهرمو ففط میدادم طلا. میدیدم که آینده من سخته. باید جمع کنم.
نامزدی ما تونستیم یه دست سرویس یزرگ. 8 تا النگو. 4 تا انگشتر و یکم سکه جمع کنم. به جای لباس و خرت پرت فقط دادم طلا.
پدر شوهرم بفکر خونه بود برای من. قرار بود اگه نتسویم جایی اجاره کنیم خودش بره اجاره خونه خودشو بده ما بشینیم. خب منم نمتونسم اونو اجاره نشین کنم. مثل پدر خودم بود. چون من از اونا بالاتر بودم همیشه احترام منو داشت. منم کم نمیزاشتم براش. دستش پول اومد. خواست یدونه دو طبقه بخره. از پول خونه 10 میلیون کم داشت. هیچ کدوم از دامادش ندادن. پشر بزرگشم نداد. شوهر منم نداشت. بهش یواشکی گفتم بابا من میدم. دستنبد سرویسمو فروختم دادم بهش. گف روسفید بشی بابا.
بعد دو ماه بجای اون دستبند پول گرم طلامو دادم یکمم شوهرم گزاشت روش یه تکپوش بزرگ خریدم باز.
4 فروردین 99 تالار گرفتیم. بهمن 98 کرونا اومد.
تالار من لفو شد. منی که دختر لوس لوسی. حساس. شکننده. ارزوی لباس عروس اتلیه. برا اون روز کلی رقص با شوهرم. پدرم. مادرم پدرشوهرم تمرین که برقصم. کلی ایده. لغو شد تالار.
پدر من حساس تر از من.کلی ترس از کرونا. هی گف دخترم ماسک بزن. نامزدی بازی نکن. بیرون نرو مریض میشید
بیایید یه خونه باشید. یا اینجا یا خونه پدرشوهرت باشین کنار هم باشین ولی بیرون نرید. گفتم بابا چشم نگران نباش.با اینکه بابام با این وصلت راضی نبود اما بعد نامزدی یبار نگف نامزدت فلانه. بهمانه. همیشه احترامشو داشت. کمکش میکرد. پول میداد. ماشینشو میداد میرفتیم بیرون. مثل یچه خودش شوهر منم دوست داشت. خلاصه شد فروردین. بابام گف بیا فعلا بریم خونتو اماده کنیم بچینیم بعد ببینیم چی میشه. قرار شو خونمو بچینیم شاید تصمیم گرفتیم بدون عروسی برم خونم. بابام هی میگف من مردم تو میمینونی. بیا برو خونت بزار خیالم راحت شه. میگفتم ن بابا من عروسی میخوام. من بدون عروسی نمیرم. صبر میکنم کرونا تموم شه.
12 فروردین شد. پدرم زنگ زد به پدرشوهرم
گف 13 بیایین خونه ما. بابام رفت گوشت خرید مرغ خرید.هویج خرید 9 کیلیو. ابشو بگیره. بستنی خرید. گف پدرشوهرم دخترم دعوت کردم باید ابردداری کنم. صبح خونه ما بودیم. شب قرار بود بریم منو نامزدم خونه نامزدم. به من گف دخترم نرو. من یه جوریم. دلم یجوری هست. دلم گرفته امروز نرید. گفتم بابا بیا باهم یدونه فیلم. نگا کنیم دوساعت دیگه میرم زود میام شب اینجا.
بعد فیلم پاشدم رفتم. شب بعد شام برگشتم. دیدم بابام نیس. مامانمم ناراحته. گفتم چیشده
گف معدش سرنماز گرفت. داداش برده دکتر. بردن دکتر دیدن قلبش گرفته. با پای خودش رفت دکتر بیمارستان. ولی دیگه برنگشت. تا نوار قلب بگیرن دکترا بفهمنن قلبشه نه معدش بابام تو سن 49 سالگی تموم میکنه.
داداش میاد خونه خام تو سر من میشه. میبینم بابام نیس.
تنها کسی که با خنده هاش میخندیم نیس دیگه. مگه باورم میشد. مگه میتونستم هضم کنم. یه روز گریه میکردم. یه روز میخندیم. یه روز از. غضه دق میکردم یه روز عین خیالم نبود. در کل حال خودم نبودم
همه بابامو میشناختن. معروف بود به بزرگترین خیر محله. دست هر کس آشنا نا آشنا پیر جوون دست همه رو گرفته بود. یعنی جوری با همه میگفت میخندید ختده به لب میاورد هیچ کس باورش نمیشد بایام مرده چه برسه به ما.
خلاصه بعدش مادرم گیر داد برید خونتون باز یه اتفاقی می افته یکی میمیره شما میونید. گفتم مامان ول کن. سال بابا هنوز تموم نشده. 3 ماه بابا رفته من چجوری برم خونم. چجوری جهازمو باز کنم.گفتم بزار سال تموم شه عروسی بگیرم. گفتن نه که نه.
اونقدری اذیت شدم اخرش قبول کزدم.
چون خواهر 9 سال کوچکیتر از خودم داشتم و مادرم تنها شد برادرم گف بیایین طبقه پایین مامان زندگی کنید. ماهم. قبول کردیم. اومدم پیش مادرم.بدون عروسی. لباس عروس پوشیدم رفتم اتلیه با 6 تا خواهرشوهرام جمع شدیم یه ساعت رقصیدن. مامانم یهدطرف نشسته با غم و غضه با بغض. انگار واجب بود تو این شرایط. چقور گفتم صبر کنیم.
خلاصه انگار عروسی زن 90 ساله بود. رفتم خونم.
شوهرم شرکت کار میکرد. یکم پول حدود 27 میلیون رسید بهم از بابام با فروش ماشینش.
من سه تا النگو خریدم باز. یکم ازطلاهامو فروختم ماشین خریدیم. حدودا 10 میلیون من از بابام باز پول رسید گزاشتم. 90از پول طلاهام. یدونه تیبا خریدیم. شوهرم کرد به نام من.
بغد چند ماه. شوهرم گف من نمتونم شرکت کار کنم میخوام مغازه باز کنم.
گفتم چشم. سرمایه نداشت که.
تموم طلاهامو هرچی که داشتم فروختم حتی ماشینم. همشو. حتی طلاهای که بابام داده بود کادو. از همشون گذشتم. با گریه با دلشستگی. با تموم خاطراتی که داشتم. فروختم دادم بهش. حامله هم بودم. یه 300 مسلیونی شد. یه مغازه سیسمونی باز کردیم.
حامله بودم. شوهرم خجالتی بود برعکس من که رو داشتم زیاد. همه کاراشو من کردم. از سفارش بگیر تا با تولیدی ها حرف زدن.
عاشق شوهرم بودم.
تمام این مدت دعواها هم داشتیم. زیادم داشتیم.. همیشه اولویت اخر من بودم. همیشه کسی که اصرار میکرد با خونمون من بودم. همیشه کسی که احترام نگه میداشت من بودم.
همیشه تموم این مدت گریه هاکه کردم من. قلبی که همیشه هزار تیکخ شد. رفتیم بیرون خواهرشم بود. مادذشم بود. با خواهرش دست یه دست راه میرفت من میموندم عقب. میگف دوستت دارم اما من چرا پس همیشه گریه میکردم. میگف عاشقتم اما من چرا همیشه انگار یه چیزی کم دارم.
نمیدونم چی به چیه. زندگی چیه. خوشی چیه. گریه همیشه باهام هست
سیسمونی رو رفته رفته رونق دادیم شد یه سیسمونی بزرگ. اسشمو بگم شاید بشناسید تو انستا پیج داریم.
اما الان که دیگه طلا ندارم پول ندارم ماشین ندارم. شدم ادم بده داستان من. سه دختر سه ساله دارم.
شوهرم خوبه. چشم دل پاکه. همیشه کنارمه. اما چجوری همیشه من باید بگم که فلان چیزو بخر. فلان کارو بکن. فلان جا باید بریم. به فلان کس باید زنگ بزنی.
فروشمون اونقدر خوب بود که برادررم اومد با شوهرم شریک شد مغازه رو ارتقا دادیم به فروشگاه سیسمونی.
مشهد رفتم مادرشم بردم هرکجا رفتم اونارو هم بردم گفتم پیرن گناه دارن.
اما یبار شوهرم نفهمید بابا بخاطر تو دارم همچین کارایی میکنم.
الان بدون اجاره دادن باز خونه مادرم میشینم. دیگه هیچ طلایی ندارم. درسم لیسانس گرفتم دیگه شوهرم گف فعلا صبر کن نخون دستم خالیه.
گفتم برم سرکار اجازه نداد.
شوهرم تنها خوبی که داره دست دل بازه. هرجی حقوق برمیداره مثال 25 میلیون همشو جیرینگی میزنه کارت من. من مدیریت میکنم. میگه مدیریت تو بهتر از منه.
خوش خنده هست. چشم دل پاکه. مادرم یجوری ازش راضیه انگار منم عروسم نامزدم پسر مامانم.
ولی من چی کم دارم پس. چرا اشکم دم مشقمه.
چرا فک. میکنم اولویت اول. اول خانواه خودشه بعد من.
دیگه از گفتن خسته شدم. از گریه خسته شدم. از زندگی خستم.
در مورد خانوده خودم. مامامم پسر دوست شدید عروس دوست شدید. دخترم ماله غریبه. دختر کیلیویی چنده. از حقوق بابام فقط خرج عروس پسر میشه. به منم رسیدنی میگه اینجا نشستید دیگه.
ببخشید دلم گرفته بود
کدوم رنگ این کوله ها قشنگه؟
سلام میشه لطفا نظر بدید قهوه ای قشنگه یا سفید؟
بررسی وضعیت تخمک و اسپرم برای آی وی اف
سلام خانم دکتر وقت ب خیر
من یک بار پارسال ای وی آف انجام دادم تهران، amh م یک بود . و برای شوهرم هم از اسپرم فریز استفاده کردن ک از طریق تسه ب دست اومده بود
هشت تا تخمک داشتم، دو تاش پوچ بود ، یکی ش نابالغ پنج تاش بالغ، که سه تا جنین برام تشکیل شد، دو تا گرید a یکی گرید b فرش انتقال دادم و منفی شدم
امسال بعد کلی تقویت و اصلاح سبک و رژیم حذف قند مصنوعی و لبنیات ، amh شد ۲/۵ و وارد سیکل پانکچر شدم . روز دوم سیکلم یک دونه النوا ب بازو زدم . و تا روز چهارم تزریق یکی سینال اف ب بازو میزدم و بیست درجه هورمون رشد دور ناف. از روز چهارم تا دهم تزریق، سه تا سینال اف ب بازو میزدم دو تا اچ ام جی عضلانی و بیست درجه هورمون رشد . با این وجود بازم هشت تا تخمک داشتم که فقط پنج تاش بالغ بود. این دفعه گفتن نمونه اسپرم همسرم بر خلاف دفعات قبل، اسپرم های متحرک و با مورفولوژی خوب توش پیدا میشه و نیازی ب تسه نیست و با همونا میکرواینجشکن انجام دادن. اما گفتن فقط یک جنین سه روزه تشکیل شده ک رشد نکرده و فریز نکردنش .
نوشته بودن ، تخمکا رنگش تیره بوده و سیتوپلاسمش هتروژن بوده.
با جنین شناس مرکز صحبت کردم گفتن کیفیت تخمکای من پایین بوده ک اینطوری شده. گفتن اگه تخمک اهدایی بگیرم ک تعدادش خیلی بالا باشه احتمال تشکیل جنین برام هست
چطور میشه ک amh رفته بوده بالا کیفیت اسپرم هم بهتر شده بوده ولی نتیجه از پارسال بدتر شده؟ ب نظر شما روند دارویی ک برام پیش گرفته بودن مناسب نبوده؟ چون من پارسال ۴۸ درجه سینال دور نافم میزدم و هر روز دو تا اچ ام جی داشتم ولی امسال گفتن ب بازو بزنم
توی آزمایشاتم آنتی کاردیولیپین رو ۳۱ نشون داده بود. کیفیت تخمکام ب این قضیه ربط داره؟
من الان موندم باید چ کار کنم
باید برم سراغ تخمک اهدایی یا با همین شرایط دوباره برم تو سیکل با ی دکتر و ی مرکز دیگه؟
پدرشوهرم فوت کرد رفت😭😭😢😔🙏🏻
لطفا اگه براتون مقدرو ه برای روحش صلواتی بفرستین😭😢😔😔 اینقدر که خوب بود اینقدر مهربون بود ازاین بیشتر دلم میگیره و گریم میگیره