- فرانک جان میشه بیای تو تاپیکم ازتون سوالی داشتم .1,164 بازدید396 پاسخ
- تو این گرونی واقعا نیازه هرخانوادس😔
آنلاین شاپ نمیشه چون یه چیز تکراریه و همه دارن بجز اون
هرچی فکر میکنم چیزی ب ذهنم نمیرسه>خانما راهکارتون چیه ؟779 بازدید16 پاسخ
کار درمنزل
فقط کافیه صرافی او ام پی فینیکس رو از مایکت یا بازار دانلود کنین ...
و اگر باکد معرف من VJZ5HK0RM ورود بزنین مبلغ ۳۰۰هزارتومن به شما میرسه و یک تتر هم به من اما اگه بدون کد معرف برنامه رو ورود بزنین هیچ مبلغی داده نمیشه خودتون میدونین دیگه هر نفریم ک شما اضافه کنین یک تترهم به شما اضافه میشه و راحت میشه کسب درآمد کرد
کد معرف VJZ5HK0RM
احراز هویتم انجام باید بدین ک پولو بده
کاملا معتبره و تایید شده
>کار در منزل خودتوون623 بازدید12 پاسخ- مگه نه خواهرا؟؟؟
کار هنری و اینا ک ن بلدم انجام بدم نه بچم میزاره
فقط باید کار انلاین انجام بدم
بازاریابی و اینا هم ک اصلا علاقه ندارم
فریلنسری هم ک خب رزومه و سابقه میخواد ک ندارم
هعی روزگار>دلم یه شغل انلاین میخواد 🥲1,367 بازدید214 پاسخ - من توخونه خیاطی میکنم کارم خوب بود وقتم کامل پربود یعنی از ۶ صبح میرفتم سر چرخ تا موقع نهار فقط یه تایمی پامیشدم برا دخترم صبحانه اماده میکردم باز برمیگشتم سرکارم
الان یه ماهی میشه هیچیه هیچی دریغ از یه مشتری
انقد کارتم خالی نبوده هیچوقت
یه باری خیلی خسته بودم به مامانم گفتم دیگه خیاطی نکنم میخوام چیکار مگه احتیاج دارم حوصلم سررفته دلم خواب تا یازده دوازده میخواد یعنی چنان بی مشتری شدم
عادتم به کاردارم و مستقل همیشه دستم توجیب خودم بوده الان خیلی سختمه
تروخدا اگه اگه کاری چیزی بلدین بهم بگین >ازدست دادن مشتری و بیکاری کامل870 بازدید113 پاسخ - نمیدونم چطوری شروع کنم 😅 از اینجا بگم ک من سال 95 فارغالتحصیل شدم و توی طرح ثبت نام کردم یکی دوبار اسمم درومد ولی جاهای دور بود و یا اینکه نکشد برم انصراف میدادم دوباره میرفتم ته صف و ی مدتم تو شیراز سرکار بودم ولی الان 5 ساله ک این کارم ک مربوط ب رشته تحصیلیم هست رو انجام ندادم امروز بم زنگ زدن ک اسمم توی طرح درومده تو ی شهری ک حدود نیم ساعت تا 45 دقیقه راهشه تا خونه، دگ اینکه ساعت کاریش احتمالا از 8 صب باشه تا 1 ظهر
حالا مساله من اینه ک پسر من تا حالا ازم دور نبوده و هنوزم پوشکش میکنم با صد دردسر شبا میخوابونمش و شوهرم حساس و وسواسیه پسرم پیش هرکسی نره مثلا میگه اینجا نرو سرما میخوره اونجا نرو مریص میشه فلان نکن بیسار نکن دیوونه اس کلا 😅
حالا من اگر بخوام برم سرکار باید 6 صب از خونه بزنم بیرون همچنین شوهرم 6 صب میزنه بیرون، حقوقشم احتمالا 12 باشه، اینو دقیق نمیدونم از دوستام پرسیدم اینجور گفتن
ی شرایط دگ هم دارم اینکه شوهرم ی وام 100 میل ثبت نام کرده میگه بذار وامو بدن ی چیزی بیار تو خونه بفروش
اگر یادتون باشه قبلا هم تایپیک زده بودم درباره آنلاین شاپ ک چی بزنم ولی ب نتیجه ای نرسیدم و بادکنک آرایی هم میکردم ک از محرم مشتریام تار و مار شدن
خودم دوست دارم ی کار بدون دردسر و استرس باشه پیش پسرمم باشم
حالا بنظرتون کار دولتی رو برم یا ی کار آزاد شروع کنم؟
امیدوارم حوصلتون بشه تا آخر بخونید و اگر جواب بدید ممنون ازتون ❤️>ب راهنمایی نیاز دارم644 بازدید79 پاسخ - بجز شمع سازی و سنگ مصنوعی چی خوبه چون الان همه این کارو انجام میدن
کار درمنزل ها هم که همه سرکاریه🥲
لیسانس کامپیوتر دارم اما شهرمون اصن کار نیس که
ادمین هم چن جا پیام دادم الکی بود >کار توی خونه .649 بازدید13 پاسخ - درد دل با دوستان891 بازدید148 پاسخ
- بچه ها بیایید نظر بدید چکار کنم678 بازدید9 پاسخ
- من قبلا تو خونه نقاشی میکردم و سفارش میگرفتم الان همه وقتم برا دختری میره، شما از کی تونستید به کاراتون برسید>مامانایی که بچه زیر ۵ سال دارن390 بازدید8 پاسخ
- الان من جذب هیات علمی شرکت کردم و مصاحبه علمی قبول شدم برای مصاحبه عمومی دعوت شدم تو بیرجند .
ساعت کار هیات علمی ۵ روز تو هفته ۸ ساعته. الان که معلم م روزهای کاری من همسرم تعطیله و بچه رو نگه میداره اما برم دانشگاه باید بذارمش مهد کودک >مشورت در مورد کار626 بازدید81 پاسخ - خانم دکتر دخترم خواب بود بی صدا بیدارشده دفترچه بهداشتش رو دیده یه عالمه کاغذ خورده
وقتی دیدمش هیچی دهنش نبود خیلی عادی
شیر دادم آبم بهش دادم
کار خاصی باید بکنم؟
هیچ چیز ریزه میزه ای نمیذارم رو زمین باشه فک نمیکردم کاغذم بخوره😐>خوردن یه عالمه کاغذ912 بازدید92 پاسخ - پیدا شدن کار برای همسرم724 بازدید91 پاسخ
- بیاین یکم راجب کار در منزل صحبت کنیم683 بازدید19 پاسخ
- من ۷۰تومن پول دارم
میتونم باش کار کنم بنظرتون>پیشنهاد کاری با سرمایه کم503 بازدید21 پاسخ - نمیدونم چی کنم
پولم ندارم براسرمایه>خانوما چه کارایی میشه توخونه انجام دادوبه درامدرسید949 بازدید63 پاسخ - مامانای شاغل، شما چکار میکنید؟🥺
من یهو امروز عصبانی شدم، تند تند داشتم غذا به بچه میدادم بره، دست و پا میزنه، قاشق رو محکم کشید کرد تو حلقش و بالا آورد😭😭😭 خیلی غصه خوردم. لعنت به من و دغدغه های کاریم. لعنت به من که هیچوقت از کارم و درسم دست نکشیدم به خاطر بچه هام.
کسی مثل من هست؟
یا بخاطر بچه داری میگذرید از کار و تحصیل و پیشرفت خودتون؟>مادرهای شاغل شما هم مثل من ناراحتید از وقت کم آوردن و بچه داری و...1,077 بازدید184 پاسخ - خانمای مشهدی بیاین لطفا708 بازدید13 پاسخ
- کیا انلاین شاپ دارن؟1,041 بازدید223 پاسخ
- 1000 بار بگم به فلاني زنگ بزن اخرش هم با ناراحتي انجام میده یا نمیده خودم باید زنگ بزنم
واقعا امروز کلافه ام کرده
میگم یه شلنگ بگیر واسه بالکن این کوتاهه میگه انگشتت رو بگیری جلوی سرش تا ته بالکن اب میرسه
میگم زنگ بزن بیان لباسشویی رو درست کنن میگه لباسشویی مشکلی نداره
این ارورش بخواطر سبک و سنگین انداختن لباس هاست میگم این ارور 2 سال نمیداد الان میده واسه هر بار لباسشستن
میگه حتما درش رو محکم نمیبندی
میگم زنگ بزن فلانی بیاد این پکیج کوفتی رو درست کنه انقدر طولش داده شده 10 شب
دیگه کسی این وقت شب میاد درستش کنه؟
بعد 2 ماه که ما اسباب کشی هم کردیم همه چی تموم شده چک ما هنوز دست بنگاهه
واسه هر کاری اگه من انقدر نگم که روانی شه
یا انجامش ندم واسش مهم نبست و انجامش نمیده
چیکارش کنم
اگه بخوام نمونه های دیگه هم بگم تا سال ها طول میکشه >خانوما شوهر های شمام یه کاریو میگین انجام بدن هزار تا بهونه ميارن؟119 بازدید1 پاسخ
سلام خانما وضعیت تهران چطوره میشه برگردیم 😭
زندگیمون تباه و نابود کردن این چ جوونی و زندگی بود ما کردیم😭😭😭دارم خفه میشم دیگ این بلاتکلیفی و عذاب از هزار بار مردن بدتره مرگ ی باره تمام 😭😭
همه چی دیدیم جنگم دیدیدم همه چی جز خوشی
نفرت پراکنی ودروغ علیه ایران
سلام باتشکر اززحمات شما در شرایط جنگ واضطراری وظیفه ی همگی علی الخصوص شما بزرگواران دفاع از سلامت روان بارداران ومادران عزیزهست
وقتی کسی با افتخار تهمت میزند ودروغ میبافد علیه نهاد رسمی کشور
واطلاعات نادرست غلط ودروغ در تا یپکی مناشر میکند نباید برخورد صورت بگیر
تهمتهای زده
۱- ایران دنبال سلاح هسته ای هست
۲-ایران همیشه خلاف قوانین عمل کرده
۳-دم اسرائیل گرم که به ایران حمله کرده
اینا اگه مصداق بازی در جبهه دشمن نیست پس چیست؟ عکس ضمیمه میشود
مامان ها و خانوم های شاغل لطفا بیایید اینجا🥰
سلام بیایید اینجا از نحوه مدیریت شغل و خانه و همسر وبچه
و همچنین ایده های پولساز برای خانومایی که دوست دارن شغل خودشون رو داشته باشن بهم دیگه بدیم
از رازهای موفقیت تا تلاشهایی که به نتیجه نرسیدن بگیم
اینجا تاپیک خانومای مستقل باشه🥰♥️چطور مستقل باشیم ، چطور پولساز باشیم
لطفا هر اسمی قشنگ تره لایک کنید
هیلدا
هلیا
هلنا
همتا
خدایااین چه مصیبتی بود😭😭😭
خانوماخواهرم۱۰ساله چشم انتظاربچه بود خداخواست بعده ۱۰سال باردارشد امروزساعت۴قراربودسزارین بشه شب خورده زمین بچه هاش توشکمش مردن
دارم دق میکنم این چه بلایی بودخدااااا😭😭😭😭😭
بچه دار شدن یا نشدن!!!؟؟؟
خانوما اگر ۳۳ ساله بودید و بچه نداشتید در حالی که تا چند ماه پیش فصد بچه دار شدن داشتید ولی الان با شرایط جدید مملکت مردد نمی شدید؟
من سر دو راهی گیر کردم از طرفی دوست دارم بچه دار بشم ولی میترسم جنگ دوباره شروع بشه نگران آینده اون بچه ام
شما بودید چی کار می کردید؟
خانوما شام چی گذاشتید 🍗🌭🌮
بگین ایده بگیریم من خودم میخام ماکارونی بزارم
به نظرتون جدا شم ؟
سلام
من ۷ ساله ازدواج کردم
یه دختر دارم
۲ سال تو طلاق عاطفی هستیم
خسته ام از این ظاهر خوب و درون داغون
پول دارم .شاغلم
ولی تنها مشکلم اینه این مدت هر چی کار کردم به اقساط خونه ای دادم که الان نه به نام برادرشوهرمه (بنا به دلایلی اینجور توافق کردیم .اونموقع ها خوش بودیم)
موندم اگر تصمیم بگیرم جدا شم چطور حقمو بگیرم
مهریه و ... که بماند
مامانا تربیت پسر سخته؟😑 مامانای پسردار بیاین دورهم باشیم😘😍
مامانا اینکه میگن تربیت پسر سخت تر از دختر هست درسته؟
میشه از تجربه هاتون بگین چجوری باید تربیتش کرد ک ب انحراف و راه بد کشیده نشه؟
چه روشی برای تربیت پسرتون دارید؟
با باباش صمیمی باشه خوبه بنظرتون؟ یا یه کوچولو حساب ببره😑😑
خیلی ناامیدم و حالمبده
میشه ی چی بگین حالمخوب بشه🥺🥺🙏🏽
نظرتون در مورد بچه سووم چیه
وای مامانا من دوماهه پریود نشدم بعد امروز از ترس بیبی چک زدم ی خط خیلی کمرنگ افتاد خیلی میترسم چیکار کنم 😭😭😭😭😭
قرائت فاتحه برای مادربزرگ بانو جون🖤
سلام خانوما روزتون بخیر
مادربزرگ بانو جون به رحمت خدا رفتن ، لطفا هرکسی در توانش هست فاتحه ای برای مادربزرگش بخونه❤️
ممنون ازتون
شاید اینطوری دل بانو جون هم کمی آروم بگیره 🫂
خدابیامرزدش روحش شاد🖤
بلخره تموم شد چشم انتظاری🥲❤️
سلام مامانا منم بلخره زایمان کردم و غرغرهام تموم شد😅😅😅😅
راحت شدم پسرمم تاریخش لاکچری شد ۴/۴/۴😁😁😁😁❤️
ایشالله همه چشم انتظارا زودی مامان بشن❤️❤️
اقدامی ها بیایین باهم باشیم انشاالله تا بارداری
سلام خانما بیایین باهم باشیم من یه پسر 4ساله دارم خیلی تنهاست همش میخاد بره خونه همسن سال هاش🥲 من کیست و تنبلی تخمدانم دارم فعلا دارم با طب سنتی ببینم درمان میشه یا نه 😔اگه اقدامین بیایین باهم حرف بزنیم و نکات یا باید نباید های قبل بارداری یا طب سنتی چندر جوابه بنظرتون
ایست قلبی جنین وسقط
سلام خانم دکتر من امروز رفته بودم واسه غربالگری اول که تو سونو فهمیدم جنین سه قلو هستش و هرسه تا ایست قلبی کرده دکترم گفت که بمون خودش سقط بشه امامن ازاول بارداری شیاف و امپول پروژسترون مصرف کردم علائم بارداریمم نرفته بودکه شک کنم هنوزم دارم چیکارکنم سقط بشن یاباید کورتاژ بشم؟
خانوماشماهم اگه تجربه ای دارین کمک کنین زود سقط کنم حال روحیم خیلی بده
کدوم رنگ این کوله ها قشنگه؟
سلام میشه لطفا نظر بدید قهوه ای قشنگه یا سفید؟
سلام بچه ها بیایید حرف بزنیم دلم گرفته
سلام. بچه ها یجوری دلم گرفته ها. چرا روزگار هیچ وخت بر وفق مراد پیش نمیره. چرا همیشه یه جای کار میلنگه. چرا وقتی یه چیزی برویق مرادته یه مشکل دبگه هست.
18 سالم بود یکی پیدا شد عاشق شدم من. اونم عاشقم شد به گفته خودش.
اومد خواستگاریم چون سربازی نداشت بابام قبول نکرد. گف برو سربازی بیا یک درصد احتمال داره دخترمو بهت بدم..اگه بری سربازی.
عشقم رفت سربازی من دوسال تمام نشستم به پاش. هرخواستگار پروپاقرصی که داشتم. پولدار. سرگرد..مهندس. فامیل. پسرعمه. پسردایی. همسایه. همشو بخاطرش رد کردم.
پدر من کارمند بانک. دوطبقه داشتیم ماشبن داشتیم یه اپارتمان اضافه داشتیم برادرم توش زندگی میکرد. جمعا سه تا بچه بودیم. داداشم. من. خواهرم.
عشقم هیچی نداشت. بیکار بود. پول نداشت. من لیسانس روان شناسی میخوندم. اون دیپلم بود. من پدرم کارمند بود. اون پدرش فرش میبافت. ما سه تا خونه داشتیم اون پدرش یدونه خونه 80 متری داشت.. من سه تا بچه بودیم اونا 8تا بچه بودن.
من مامانم جوون بود اون مادرش پیر بود. من پدرم زندگی خوبی داشتیم اون پدرش هرچی فرش میبافت خرج جهاز 6 تا دختراش کزده بود. من بابام پشت برادرم بود اون پدرش هیچی نداشت به پسراش کمک کنه.
با همه اینا من قبول کزدم. گفتم دوسش دارم دوسم دارم میسازیم همه چیو باهم.
من کار میکنم شوهرم کار میکنه. همه چی که پول نیس. باهم میسازیم
از سریازی برگشت یا هزارتا زور و مکافات و دعوا حرف و حدیث مشاور رفتن بلاخره پدرم موافقت کرد.. بابام گف دخترم تو لوسی. تو حساسی. تو شکننده ایی. من تورو لای لحاف بزرگ کردم تو صبر مشکلات نداری. گفتم بابا دوسش دارم.
کتک خوردم از بابام. حرف شنیدم. دلم شکست از پدرم. ولی از پا درنیومدم. اخرش راضی شد. عقد کردیم قرار شد یک سال نامزد بمونیم. 98 عقد کردیم.
خانواده خوبی بودن مادرشوهرم خوب بود. ادام های ساده ایی بودن. با یکی از خواهرشوهرمام مشکل داشتم. طلا میخریدم زهرمار میکرد.خنچه میاوردن دعوا راه مینداخت. اما یکبار تو روشون واینستادم. همیشه لبخند زدم بزرگواری مردم فراموش کردم. یبار که بوجوری دعوا راه انداخت بازم من چیزی نگفتم. پدر شوهرم نگا کرد به من دید هیچی نمیگم. نگا کرد به دخترش دید دهنشو باز کزده همه چی بار من میکنه. منم تو دلم داشتم خون گریه میکردم. ولی به روم نمیاوردم. پدر شوهرم دید من هیچی نمیگم. دست دخترشو گرفت بیرونش کرد. گف برد خونه شوهرت یکبار دیگه به عروس من هیچی نگو.
دیگه این شد هیچ کس به خودش اجاره نداد به من بی احترامی کنه.
هرماه حقوق شوهرمو ففط میدادم طلا. میدیدم که آینده من سخته. باید جمع کنم.
نامزدی ما تونستیم یه دست سرویس یزرگ. 8 تا النگو. 4 تا انگشتر و یکم سکه جمع کنم. به جای لباس و خرت پرت فقط دادم طلا.
پدر شوهرم بفکر خونه بود برای من. قرار بود اگه نتسویم جایی اجاره کنیم خودش بره اجاره خونه خودشو بده ما بشینیم. خب منم نمتونسم اونو اجاره نشین کنم. مثل پدر خودم بود. چون من از اونا بالاتر بودم همیشه احترام منو داشت. منم کم نمیزاشتم براش. دستش پول اومد. خواست یدونه دو طبقه بخره. از پول خونه 10 میلیون کم داشت. هیچ کدوم از دامادش ندادن. پشر بزرگشم نداد. شوهر منم نداشت. بهش یواشکی گفتم بابا من میدم. دستنبد سرویسمو فروختم دادم بهش. گف روسفید بشی بابا.
بعد دو ماه بجای اون دستبند پول گرم طلامو دادم یکمم شوهرم گزاشت روش یه تکپوش بزرگ خریدم باز.
4 فروردین 99 تالار گرفتیم. بهمن 98 کرونا اومد.
تالار من لفو شد. منی که دختر لوس لوسی. حساس. شکننده. ارزوی لباس عروس اتلیه. برا اون روز کلی رقص با شوهرم. پدرم. مادرم پدرشوهرم تمرین که برقصم. کلی ایده. لغو شد تالار.
پدر من حساس تر از من.کلی ترس از کرونا. هی گف دخترم ماسک بزن. نامزدی بازی نکن. بیرون نرو مریض میشید
بیایید یه خونه باشید. یا اینجا یا خونه پدرشوهرت باشین کنار هم باشین ولی بیرون نرید. گفتم بابا چشم نگران نباش.با اینکه بابام با این وصلت راضی نبود اما بعد نامزدی یبار نگف نامزدت فلانه. بهمانه. همیشه احترامشو داشت. کمکش میکرد. پول میداد. ماشینشو میداد میرفتیم بیرون. مثل یچه خودش شوهر منم دوست داشت. خلاصه شد فروردین. بابام گف بیا فعلا بریم خونتو اماده کنیم بچینیم بعد ببینیم چی میشه. قرار شو خونمو بچینیم شاید تصمیم گرفتیم بدون عروسی برم خونم. بابام هی میگف من مردم تو میمینونی. بیا برو خونت بزار خیالم راحت شه. میگفتم ن بابا من عروسی میخوام. من بدون عروسی نمیرم. صبر میکنم کرونا تموم شه.
12 فروردین شد. پدرم زنگ زد به پدرشوهرم
گف 13 بیایین خونه ما. بابام رفت گوشت خرید مرغ خرید.هویج خرید 9 کیلیو. ابشو بگیره. بستنی خرید. گف پدرشوهرم دخترم دعوت کردم باید ابردداری کنم. صبح خونه ما بودیم. شب قرار بود بریم منو نامزدم خونه نامزدم. به من گف دخترم نرو. من یه جوریم. دلم یجوری هست. دلم گرفته امروز نرید. گفتم بابا بیا باهم یدونه فیلم. نگا کنیم دوساعت دیگه میرم زود میام شب اینجا.
بعد فیلم پاشدم رفتم. شب بعد شام برگشتم. دیدم بابام نیس. مامانمم ناراحته. گفتم چیشده
گف معدش سرنماز گرفت. داداش برده دکتر. بردن دکتر دیدن قلبش گرفته. با پای خودش رفت دکتر بیمارستان. ولی دیگه برنگشت. تا نوار قلب بگیرن دکترا بفهمنن قلبشه نه معدش بابام تو سن 49 سالگی تموم میکنه.
داداش میاد خونه خام تو سر من میشه. میبینم بابام نیس.
تنها کسی که با خنده هاش میخندیم نیس دیگه. مگه باورم میشد. مگه میتونستم هضم کنم. یه روز گریه میکردم. یه روز میخندیم. یه روز از. غضه دق میکردم یه روز عین خیالم نبود. در کل حال خودم نبودم
همه بابامو میشناختن. معروف بود به بزرگترین خیر محله. دست هر کس آشنا نا آشنا پیر جوون دست همه رو گرفته بود. یعنی جوری با همه میگفت میخندید ختده به لب میاورد هیچ کس باورش نمیشد بایام مرده چه برسه به ما.
خلاصه بعدش مادرم گیر داد برید خونتون باز یه اتفاقی می افته یکی میمیره شما میونید. گفتم مامان ول کن. سال بابا هنوز تموم نشده. 3 ماه بابا رفته من چجوری برم خونم. چجوری جهازمو باز کنم.گفتم بزار سال تموم شه عروسی بگیرم. گفتن نه که نه.
اونقدری اذیت شدم اخرش قبول کزدم.
چون خواهر 9 سال کوچکیتر از خودم داشتم و مادرم تنها شد برادرم گف بیایین طبقه پایین مامان زندگی کنید. ماهم. قبول کردیم. اومدم پیش مادرم.بدون عروسی. لباس عروس پوشیدم رفتم اتلیه با 6 تا خواهرشوهرام جمع شدیم یه ساعت رقصیدن. مامانم یهدطرف نشسته با غم و غضه با بغض. انگار واجب بود تو این شرایط. چقور گفتم صبر کنیم.
خلاصه انگار عروسی زن 90 ساله بود. رفتم خونم.
شوهرم شرکت کار میکرد. یکم پول حدود 27 میلیون رسید بهم از بابام با فروش ماشینش.
من سه تا النگو خریدم باز. یکم ازطلاهامو فروختم ماشین خریدیم. حدودا 10 میلیون من از بابام باز پول رسید گزاشتم. 90از پول طلاهام. یدونه تیبا خریدیم. شوهرم کرد به نام من.
بغد چند ماه. شوهرم گف من نمتونم شرکت کار کنم میخوام مغازه باز کنم.
گفتم چشم. سرمایه نداشت که.
تموم طلاهامو هرچی که داشتم فروختم حتی ماشینم. همشو. حتی طلاهای که بابام داده بود کادو. از همشون گذشتم. با گریه با دلشستگی. با تموم خاطراتی که داشتم. فروختم دادم بهش. حامله هم بودم. یه 300 مسلیونی شد. یه مغازه سیسمونی باز کردیم.
حامله بودم. شوهرم خجالتی بود برعکس من که رو داشتم زیاد. همه کاراشو من کردم. از سفارش بگیر تا با تولیدی ها حرف زدن.
عاشق شوهرم بودم.
تمام این مدت دعواها هم داشتیم. زیادم داشتیم.. همیشه اولویت اخر من بودم. همیشه کسی که اصرار میکرد با خونمون من بودم. همیشه کسی که احترام نگه میداشت من بودم.
همیشه تموم این مدت گریه هاکه کردم من. قلبی که همیشه هزار تیکخ شد. رفتیم بیرون خواهرشم بود. مادذشم بود. با خواهرش دست یه دست راه میرفت من میموندم عقب. میگف دوستت دارم اما من چرا پس همیشه گریه میکردم. میگف عاشقتم اما من چرا همیشه انگار یه چیزی کم دارم.
نمیدونم چی به چیه. زندگی چیه. خوشی چیه. گریه همیشه باهام هست
سیسمونی رو رفته رفته رونق دادیم شد یه سیسمونی بزرگ. اسشمو بگم شاید بشناسید تو انستا پیج داریم.
اما الان که دیگه طلا ندارم پول ندارم ماشین ندارم. شدم ادم بده داستان من. سه دختر سه ساله دارم.
شوهرم خوبه. چشم دل پاکه. همیشه کنارمه. اما چجوری همیشه من باید بگم که فلان چیزو بخر. فلان کارو بکن. فلان جا باید بریم. به فلان کس باید زنگ بزنی.
فروشمون اونقدر خوب بود که برادررم اومد با شوهرم شریک شد مغازه رو ارتقا دادیم به فروشگاه سیسمونی.
مشهد رفتم مادرشم بردم هرکجا رفتم اونارو هم بردم گفتم پیرن گناه دارن.
اما یبار شوهرم نفهمید بابا بخاطر تو دارم همچین کارایی میکنم.
الان بدون اجاره دادن باز خونه مادرم میشینم. دیگه هیچ طلایی ندارم. درسم لیسانس گرفتم دیگه شوهرم گف فعلا صبر کن نخون دستم خالیه.
گفتم برم سرکار اجازه نداد.
شوهرم تنها خوبی که داره دست دل بازه. هرجی حقوق برمیداره مثال 25 میلیون همشو جیرینگی میزنه کارت من. من مدیریت میکنم. میگه مدیریت تو بهتر از منه.
خوش خنده هست. چشم دل پاکه. مادرم یجوری ازش راضیه انگار منم عروسم نامزدم پسر مامانم.
ولی من چی کم دارم پس. چرا اشکم دم مشقمه.
چرا فک. میکنم اولویت اول. اول خانواه خودشه بعد من.
دیگه از گفتن خسته شدم. از گریه خسته شدم. از زندگی خستم.
در مورد خانوده خودم. مامامم پسر دوست شدید عروس دوست شدید. دخترم ماله غریبه. دختر کیلیویی چنده. از حقوق بابام فقط خرج عروس پسر میشه. به منم رسیدنی میگه اینجا نشستید دیگه.
ببخشید دلم گرفته بود
بررسی وضعیت تخمک و اسپرم برای آی وی اف
سلام خانم دکتر وقت ب خیر
من یک بار پارسال ای وی آف انجام دادم تهران، amh م یک بود . و برای شوهرم هم از اسپرم فریز استفاده کردن ک از طریق تسه ب دست اومده بود
هشت تا تخمک داشتم، دو تاش پوچ بود ، یکی ش نابالغ پنج تاش بالغ، که سه تا جنین برام تشکیل شد، دو تا گرید a یکی گرید b فرش انتقال دادم و منفی شدم
امسال بعد کلی تقویت و اصلاح سبک و رژیم حذف قند مصنوعی و لبنیات ، amh شد ۲/۵ و وارد سیکل پانکچر شدم . روز دوم سیکلم یک دونه النوا ب بازو زدم . و تا روز چهارم تزریق یکی سینال اف ب بازو میزدم و بیست درجه هورمون رشد دور ناف. از روز چهارم تا دهم تزریق، سه تا سینال اف ب بازو میزدم دو تا اچ ام جی عضلانی و بیست درجه هورمون رشد . با این وجود بازم هشت تا تخمک داشتم که فقط پنج تاش بالغ بود. این دفعه گفتن نمونه اسپرم همسرم بر خلاف دفعات قبل، اسپرم های متحرک و با مورفولوژی خوب توش پیدا میشه و نیازی ب تسه نیست و با همونا میکرواینجشکن انجام دادن. اما گفتن فقط یک جنین سه روزه تشکیل شده ک رشد نکرده و فریز نکردنش .
نوشته بودن ، تخمکا رنگش تیره بوده و سیتوپلاسمش هتروژن بوده.
با جنین شناس مرکز صحبت کردم گفتن کیفیت تخمکای من پایین بوده ک اینطوری شده. گفتن اگه تخمک اهدایی بگیرم ک تعدادش خیلی بالا باشه احتمال تشکیل جنین برام هست
چطور میشه ک amh رفته بوده بالا کیفیت اسپرم هم بهتر شده بوده ولی نتیجه از پارسال بدتر شده؟ ب نظر شما روند دارویی ک برام پیش گرفته بودن مناسب نبوده؟ چون من پارسال ۴۸ درجه سینال دور نافم میزدم و هر روز دو تا اچ ام جی داشتم ولی امسال گفتن ب بازو بزنم
توی آزمایشاتم آنتی کاردیولیپین رو ۳۱ نشون داده بود. کیفیت تخمکام ب این قضیه ربط داره؟
من الان موندم باید چ کار کنم
باید برم سراغ تخمک اهدایی یا با همین شرایط دوباره برم تو سیکل با ی دکتر و ی مرکز دیگه؟
پدرشوهرم فوت کرد رفت😭😭😢😔🙏🏻
لطفا اگه براتون مقدرو ه برای روحش صلواتی بفرستین😭😢😔😔 اینقدر که خوب بود اینقدر مهربون بود ازاین بیشتر دلم میگیره و گریم میگیره
دخترم از خونمون متنفره چکارش کنم😭😭
سلام خانم دکتر عزیز و مامانای گل شبتون بخیر الان که دارم تایپ میکنم چشمام پره اشکه از ناراحتی و عذاب وجدان
یه مدتیه دخترم و هر جا میبرم دیگه خونه خودمون نمیاد بزور بغلش میکنم میارمش قشنگ 1ساعت فقط جیغ میزنه و گریه میکنه. جوری که با فرداش صداش عوض میشه با بون خوش با وعده و وعید که اصلا راضی نمیشه که بیاد
بخدا هر شب میبرمش پارک هر اسباب بازی که بگید براش گرفتم میگه خونمون بمیره دوسش ندارم. بیشتر خونه بابام اینا اینجوریه. میگم تا 1 هفته نبرمش اونجا شاید بهتر بشه ولی بدتر میشه جوری که خودمم مجبور میشم شب بمونم اونجا. وقتی با بابام اینا بیرون میریم تو ماشین خودمون نمیاد با اونا میره. نمیدونم باید چکار کنم از بس گریه میکنه عصبیم میکنه همین امشب کلی کتکش زدم از شدت ناراحتی سردرد گرفتم فقط میگم بمیرم که دخترمو اذیت کردم. هر چند بخدا جیغ و گریه هاش بدجور رو مخن.
کسی بچش مثل دختر من بوده؟؟ این دوره گذراست یا تا همیشه همینجوریه
چکار کنم این عادت از سرش بیوفته هم خودش اذیته هم من
دوستم ندارم شب تنها حتی خونه بابام بمونه