Ooma
پرسش (1404/08/03):

بچه ها اون خواهرشوهرم که گفتم ما رو تولد دعوت نکرده...

الان بچش خورده زمین دستش شکسته بنظرتون بریم عیادتش و یا مثلا زنگ بزنیم یه سراغ بگیریم؟

برو خودتو اذیت نکن دیگ اون بچس نباید قاطی بزرگابشن
قرار شد تولد دعوت نشن بیماری بحثش جداست
خب آخه اونا نخواستن ما بریم خونشون میگم الان یعنی بریم خودمونو کوچیک نکردیم؟
یه زنگ بزن کوتاه حال و احوال کن کافیه
بیماری با تولد جداست دیگه🙄🙄🙄🙄
با هم دیگه قاطی نکن اینارو
ایشاللههههههه هیچوقت سر هیچکس هیچ بیماری ای نیاد
ولی موضوع هارو با هم قاطی نکن
برو بگو گرچه پسر من تولد دعوت نبود ولی من اینو رو یه حساب دیگه میزارم و اومدم،عین شما نیستم
آهت دامنشون رو گرفت 😅😅
نه عزیزم برو زیادکشش نده خواهرشوهر منم همینه اما من به خودم نمیگیرم چون ارامش خودم مهمتره اون کرده تو نکن
برو ربطی بهم ندارن. ولی حرفو بکش سمت تولد و بگو آره با فلانی ( اونیکی خواهر شوهرت ) حرف زدم گفت تولد بودیم.. اونم شاید بخواد کارشون توجیه کنه ببین چی میگه
خواهرشوهرای منم واسه بچه هاشون کیک میگیرن هیچکسو نمیگن فقط خودشون بعدما قراربود تولد فقط خودمون باشیم این زنگ زد خواهراش به بهونه بچه هامون که دور بچه شلوغ باشه خوشحال بشه
اصلا دلم نمیخواد راجع به کاری کردن باهاشون حرف بزنم میخوام نشون بدم برام مهم نیست ولی اون یکی رفته از جانب من حرف زده😒
وای جرررر🤣
❤️
نه اینا همه رو گفته بودن
برو ،برا تولد پسرت نگو
منم موافقم باهات
عزیزم شما همونی ک گفتی شبانه زنگ زدن بیا پسرتو ببر شلوغ میکنه؟
برو اصلا حرف تولد نزن. برات مهم نباشه.
نه من نبودم
اره نمیگم چیزی
بنظرم حرفی از تولد نزن کلا هیچ وقت مگه خودش بخواد توضیحی بده یا حرفی بزنه.
گلم برو حرفی از تولد نزن مطمئن باش خودش به کاری که کرده فکر کرده، بعدا وقت واسه جبران هست.
بری بزرگی خودتو نشون دادی
بنظر من بحث تولد یا مریضی نیست
بحث ارزشه
من شخصا تو چنین مواردی که بی ارزشم کنن برای طرف مقابل دیگه ارزشی قائل نمیشم
منم یه جورایی حرفم اینه وقتی تو شادیا منو نمی‌خوان خب تو ناراحتی ها هم نخوان وقتی کلا دوست ندارن با من رابطه داشته باشن پی تو اینجور مواقع هم نداشته باشن
من اگه جات بودم دیگه نمی‌رفتم اگه بعدا گله کرد میگفتم تو تولد نخواستی باشیم دیگه نیومدیم گفتیم شاید دوست ندارین وراضی به رفت و آمد نیستین
حالت ناراحت نگو حالت بی اعتنایی و سرد بگو انگار برات اهمیت نداره ولی ببخشید احمقم نیستی متوجه بی احترامی شدی،گاهی اوقات باید زد تو روشون تا خجالت بکشن باید اینو منت کنی بزنی تو سرش ولی مودبانه و خونسرردد
خیلی خوب گفتی دقیقا حرف دل من
حالا یه چیز دیگه هم به ذهنم رسید اینکه شوهرم که رفت اونجا زنگش بزنم و بگم گوشیو بده به دختر خواهرشوهرم حالشو بپرسم ولی خونشون نرم
نظرتون؟
ننن بنظر من که خوب نیس
تا تو فکراتو کنی از گچ دراوردن🤣🤣🤣
یچیزی بهت بگم
واقعا زندگی ارزشش رو نداره
من بودم میرفتم نه تیکه مینداختم نه گله میکردم.خودشون متوجه میشن کارشون بد بوده.
جواب بدی رو با بدی بدیم دیگه خوبی جایی نمیمونه.
اینقدر دنبال کینه و تلافی نباشیم🙏🙏🙏🙏
یه زنگ بزن و تمام اگ بعدا گله ایی کرد پیش کسی که فلانی نیومد عیادت پسرم بگو شما دوست نداشتین ما باشیم پیشتون تو تولد منم گفتم حتما الانم دوست ندارین مابیاییم اینکه مزاحم نشدیم
وااای🤣
میدونی این اتفاق بچه ی خواهرشوهرت به فاصله ی دو روز بعد تولد افتاده. الان درکت میکنم هنوز ازشون دلخور باشی و تصمیم گیریت سخت میشه. اگه ی مدت می‌گذشت راحت تر تصمیم میگرفتی.
همون ی زنگ کافیه
عزیزم ممنون از نظرت درست میگین❤️
ممنون از نظرت گلم❤️
هیچی هم از تولد اینا نگو حالا فکر میکنه ج تحفه ایه
تو ناراحت شدی دعوت نکرده
اره دقیقا نسترن جان
عزیزم ❤️🥺
چشم
چشمات بی بلا💖
ب نظر من حرف دلتو گوش کن. هیچ کس ب اندازه ی خود آدم ارزش نداره. ببین دلت چی میگه.
خودم قلبا دلم نمیخواد برم از یه طرفم میترسم قضیه کش پیدا کنه و کدورت پیش بیاد گفتم بیام نظر شمارم بپرسم
حالا میخوای دیرتر برو. بزار یکم بگذره.
اگه راضی نیستی بری همون یه زنگ بزن حالشو بپرس، خودشون متوجه میشن چرا نرفتی
هر کاری کردی بیا بهمون بگو😅
بنظرم یه طوری نشون بده که از رفتارشون ناراحتی و بهت برخورده
بنظرم همون تلفن کفایت می‌کنه تا متوجه ناراحتیت بشن
بنظرم فعلا زنگ نزن ،سرم نزن بذار یه هفته دیگه زنگ بزن بگووو واای عزیزمم این چند وقت اینقدر درگیر بودمم و کار داشتم کلا فراموشم شده بود ...
آفرین👌
سلام مامان آراد من اونیکی تاپیکتو دیده بودم ببین وقتی میگی چند باری رفتین اونا نیومدن ینی دلشون نمیخواد رفت و آمد داشته باشین برا همینم تولد دعوت نکرد...من اگ جات بودم میسنجیدم ک آیا تو ناراحتی ها بهم سر زده بود ک منم برم یا نه آیا برا من ارزش قائله....اگ جواب نه هست مسلما نمیرفتم در ضمن ب نظرم با شوهرت یک نظر باشین مثلا بعد یکی دو هفته زنگ بزنین بگین ای وای اصلا خبر نداشتم دیروز داداشت گفت منم فراموش کرده بودم...اگ قراره شوهرت بره خونشون تو نری اینطوری هم آدم بده تو میشی ب نظرم با شوهرت یکی باشین بهتره
اره به این زودی نمیرم
باشه اعلان و روشن بزارید😄
افرین فکر خوبیه👍🏻زود که نه نمیرم
تو ناراحتی ها اره خیلی کمکم کرده مثلا بچم بیمارستان بستری بود ویروس گرفته بود برامون غذا می‌پخت میاورد چون غذای بیمارستان دوست نداشتیم یا چیزی بوده میومد بهمون سر میزد
خب پس برو درسته حق میدم خیییلی ناراحت شدی دلت شکست ولی وقتی تو ناراحتیات بوده بری بهتره
برا اون جریان تو هم مهمونی گرفتی دعوتشون نکن
فینال کی هست؟🤣🤣🤣🤣
به نظرمن اگه دوست نداری نروخونشون ولی یه زنگوبزن بچه گناه داره یه حالشوبپرس درسته توناراحتی که چراتولددعوت نکردن ولی خدای نکرده به بلا و مصیبتشون که راضی نیستی اون بچس گناهی نداره بزرگترش مقصره
خونشون نرو ولی یه زنگ بزن حالشوبپرس که فردانگن لابدخوشحال شد که یه زنگم نزد
به نظرم نرو
یه تماس کافیه
اگه هم چیزی گفتن بگو: وقتی تو شادیاتون سهیم نیستیم چرا تو بیماری کنارتون باشیم!
درسته👌🏻
حتما با همسرت هماهنگ باشید
اگه هم احساس میکنی دینی گردنت هست میتونی چند روز دیگه یه غذا بدی در خونشون ، ولی داخل نری
اگ جواب بدی رو با بدی بدیم ..پس دنیا پراز کینه و بدی میشه ازآدما...
خوبی دیگه نمیمونه
برو و پیش وجدان خودت سرتوبلندکن
عزیزم این که نره و یه تلفن بزنه جواب بدی نیست ، ارزش قائل شدن برای شخصیت خودش و بچشه
سلام من جریان تولد رو نمیدونم شاید قصدش مهمونی کلا نبوده
ولی وقتی میگی تو سختیا کنارت بوده بچت بینارستان بوده به فکرت بوده تو هم برو نذار کینه و کدورت به وجود بیاد بنظرم برو هر چی زودتر بهتر

سوالات مشابه