Ooma
پرسش (1404/07/25):

سوال درباره بچه دوم و جنسیت

سلام خانوما خوبید...بنظرتون فاصله سنی بچه اول ودوم چقدر باشه خوبه؟توی شهر غریبم کمکی هم ندارم
و اینک بجز ای وی اف راهی هست دختر بشه؟توی خانواده شوهرم اکثرا پسر دارن فقط دوتا دختر هست.. پدر شوهرم ک چهارتا پسر داره دختر نداره برادرشوهرام مجردن ماهم ک بچه اولمون پسر شد..بعضی وقتا میگیم همین یکی کافیه ولی دودل میشم دلم ی دختر هم میخواد

اگه دست تنهایی بزار بچت حداقل 5 یا 6 ساله بشه
من کمکی هم دارم ولی واقعا تو خونه زندونی شدم.
یکی باید بیاد همرام تا جایی بتونم برم
حتی یه حموم هم میرم باید یکی مراقب بچه ها باشه.
واقعا کلافه کننده
و خیلی خیلی خسته کننده
الان قصدشو ندارم ولی نمیدونم چرا بعضی وقتا فکرم درگیر میشه
یکی میگه زود بزار تا باهم بزرگ شن یکی میگه نه و...
سلام بستگی به روحیه خودت داره اگه فک میکنی از پسش برمیای بنظرم بعد از پوشک‌گرفتن زمان مناسبیه چون ممکنه بارداریت بارداری حساسی باشه هی ببری تو بارداری نمیشه از موشک گرفتی یکم راه افتاد خوبه من ۳ سالش بود تو فکرش رفتم
۲ سال ۵ ماهگی از پوشک‌گرفته بودم
بخدا آدم روانی میشه
چ باهم بزرگ شدنی.
شما کوچولوت تا بدنیا بیاد 4 سالش میشه.
خیلی بهتره
تا بچه دو ساله
عزیزم بستگی ب شرایط زندگی و روحی خودت داره حالا ما بگیم آره دومی بیار ک نمیشه باید خودت بسنجی ببینی تواناییشو داری
از لحاظ باهم بزرگ شدن ک خوبه ولی خب جد اندجد و پدر دراره و مسئولیت و زحمتت هزار برابر میشه ببین میتونی و از پسش بر میای یا نه
واسه اینکه دختر بشه
غیر از روزای تخمک گزاری رابطه داشته باش مثلا دو تا سه روز قبل از تخمک گزاریت اقدام کن
و رابطه سطحی باشه
و خودتو شوهرت مصرف کلسیم و منیزیوم رو بالا ببرید
طبعتو گرم کن
اره دیگه گفتم بعد پوشک اگه دوست داری برو تو کارش
اگه کمکی نداری اصلا اصلا به فکر پشت هم نباش نابود میشی
ولی الان میگم کاش پارسال اورده بودمش🤣
شوهرت کمک میکنه؟
من چهارسالگی دخترم پسرم دنیا اومد کمکیم ندارم خودمو شوهرم
ولی شوهرم کمک میکنه دخترمم اکثر کاراش خودش میکنه ولی بازم سخته خیلی خیلی سخت
من الان خیلی راحتم پسر بزرگم مستقله و خیلی وقتا حتی در حد توانش کمکم می‌کنه تو نگهداری داداشش
فاصله سنیشون چهار سال و نیمه تقریبا
پسرم حتی از شیطنتش کم شده خیلی آروم تر شده ب نسبت قبلا که تنها بود
حالا بعدها نمی‌دونم چی بشه ولی در حال حاضر که راضیم خداروشکر هر دو اذیتم نمیکنن
بنظرم صبر کن کمی بزرگتر شه واقعا دو بچه با فاصله کم دیونه کننده س
به هیچی نمیرسی خوصصا کمکی نداری من پسر بزرگم رفتارش بدتر شده با اومدن داداشش
البته واسه همه اینجوری نیست ولی خوب سختی خودش رو داره
عزیزم، تمام اطرافیان من که بچه پشت هم داشتن پشیمون شدن، به مادر به شدت سخت میگذره، واقعا عجله چیه، البته این نظر منه، آدم باید زندگی هم بکنه، من دخترم الان خودش کاملا مستقل دستشویی میره و اوضاع جسمی منو هم میفهمه، یه وقت حالم خوب نباشه اینقدر درکم میکنه،
آها
ی همسایه داریم متولد ۸۳ هست حالا چهارمی و حاملس😐😂
آره خوبه
پس هیچی
خداروشکر عزیزم
آره میدونم بخاطر همین دوست داشتم تجربه بقیه رو بدونم
عزیزممممممممم خدا حفظش کنه منم همون موقع ها مد نظرمه😁 بعضی وقتا میگم بزارم سه چهار ساله دیگ اقدام کنم‌‌‌..بعضی وقتا میگم بزارم بره کلاس اول و بگذرونع بعدش اقدام کنم
بستگی ب توان جسمی و شرایط زندگیت و همکاری همسرت داره مخصوصا اینکه میگی شهر غریبی و کمکی نداری.
حق
به نظر من اوما حذف کنی به بچه دوم اصلا فکر نمیکنی 😅
منم میام اوما جو اوما میگیرتم مخصوصا یه تایپک هست از نی نی هاشون عکس میفرستن اونجا اصلا نمیتونم کنترل کنم 😂
منم این مشکل رو با بی بی چک مثبت داشتم😁 تا اینکه ی ماه حس حاملگی میکردم دیدم واییی چ کنم با سومی!! دیگ توبه کردم و سفت و سخت مواظبم
روش جلوگیری سفت و سختت چیه ؟؟
من فاصله سنی بچهامو نگاه کن شوهرم خیلی کمکم میکنه دمشپ گرم خدایی ولی دستشویی و بیخوابی دیوونم کرده مثانم درد میکنه باید یکی بیاد حواسش ب بچه باشع تا برم دستشویی و حمام
عزیزم بزار پسرت 4ساله بشه اقدام کن.ولی خدایی اونیکه متولد 83هست و بچه چهارمی رو داره چه صبر و بدنی داره.بچه اولی رو کی آورده.من متولد 80هستم تو این دوتا موندم تازه دخترکوچیکم‌ می‌فهمه بهتر شده برام
طبیعی کاندوم 😁
🤣🤣🤣 دقیقا
بعد من دور و برم هم پر از بچس
😂😂😂🤣🤣
اوه اره بچه یک سال اول سخته ولی بعدش راحتتر نیس
سلام عزیزم
تو تاپیکای شما فک کنم در مورد دی دایمر در بارداری خوندم
میشه بگین چیکار کردین؟ منم اون شرایط رو دارم
ارع منم هشتاد هستم...والا خودمون هم موندیم هر دفعه هم میگه یهویی شد ناخواسته بود و... خو خونت آباد یهویی ی بار دوبار نه چهار بار🤣🤣🤣
بله عزیزم هیچی طبیعی بود نزاشتم اسکن هسته ای بگیرن شهرستان منو خیلی ترسوند... رفتم مرکز استان گفتن طبیعیه ی اکو قلب بده اگر نرمال باشه مرخص
کمتر از سه سال تفاوت سنی بدون وجود کمکی خیلی سخته ،بزار پسرت ۳ساله بشه یا نهایتش دوسال نیم اگ پسرت آروم بنظرم اقدام کن وگرنه خیلی اذیت میشی ...
برای جنسیت هم ازخدا بخاه بنظرم رژیم و ...همه اشون بیخود من تو همین بارداریم روز تخمکگذاریم هم رابطه داشتم و کلی چیزای پسرزا هم خوردم و ... ازخدا خاستم صلاحم میدونه بهم دختر بده ک خداروشکر داد
دی دایمرت چنده و چه علائمی داری
منم خواستن اسکن هسته ای بگیرن نذاشتم. من مرکز استانم.
من به شدت سرما خوردم دی دایمر تو بیمارستان9500 بود
بستریم کردن واسه اسکن
به زور مرخص شدم
سه روز بعد ازمایشو تکرار کردم 1200
از خدا هم می‌خوام اولین و مهمترینش همینه ولی خب بقولا خدا میگ خودتم ی حرکتی بزن
من همش توفکر دخترم
الان اومدم خصوصی بستری ام
انتی بیوتیک میگیرم
علایم درد بدن تب و لرز سر درد و.... کل علایم سرما خوردگی


الانم فقط سرفه میکنم
مال منم همین مقدار بود..هزار و خورده..بعد ک دکتر منو دید گفت مال بارداری هست ک دی دایمر مثبته و اصلا این آزمایش توی بارداری سندیت نداره چون مثبت کاذب میشه
خب عزیزم همین عفونت خودش باعث دی دایمر میشه
بالا رفتن
اکو سونو عروق و نوار قلب و... نرمال بوده

اره از امبولی ریه ترسوندنم
خیلی میترسم
گاهی بدنم یخ میکنه میگم اگه سکته کردم چی
تو بیمارستان هی راضیم میکردن که اسکن مشکلی نداره اخرش با جیغ و داد مرخص شدم
پس سرماخوردگیت خوب شد خودتو مرخص کن چون دی دایمر الکیه منو تا مرض سکته بردن بعد ک رفتم شیراز بیمارستان خصوصی مخصوص قلب دوتا دکتر اومد بالای سرم گفتن برو خونه چرا این آزمایش و الکی دادی
خوبم الان یه هفته س خوب شدم ولی نشونه های التهاب و عفونت تو خونمه
واسه همین بستری ام
ن بابا دور از جونت آمبولی سریع آدمو می‌کشه و علائمش شدت داره مثل نفس تنگی ضربان قلب بالا ورم شدید و....
من قفسه سینم درد میکرد رفتم بیمارستان شهر خودمون گفتن چرا اومدی گفتم قفسه سینم درد می‌کنه
شب قبلش کلی پیاده روی داشتم ب شوهرم میگفتم وای نفسم گرفت😂بعد تو بیمارستان ب شوهرم گفته بودن چرا خانومت و آوردی گفته بود قفسه سینش درد می‌کنه و نفس تنگی داره
دیگ اینا هم گفتن ضربان قلبت بالاس نفس تنگی و درد سینه هم داری دیگ صد در صد آمبولی
هرچی میگفتم من نفس تنگی ندارم گوش نمی‌دادن🤣
منم تبم بالا بود ضربانم خیلی رفته بود بالا
به محضی دیدن بستری کردن.
و گفتن باید باید اسکن هسته ای بشی
گفتن همه علایمت میخوره
هرچی گفتم من سرما خوردم گفتن نمیشه گفت فقط واسه سرما خوردگیه
میگم من سرفه هم دارم
با هزارتا تعهد از اون بیمارستان اومدم بیرون.
الان شیراز خصوصی بستری ام
گوش نکن اصلا آمبولی آدم نمیتونه نفس بکشه..من تا مدتها ترس داشتم ک نکنه آمبولی باشم نکنه بمیرم حتی توهم زده بودم ک نفس تنگی دارم
من رفتم کوثر تو کدوم بیمارستانی؟
پس هم شهری هستیم
من ی مدت جهرم زندگی می‌کنم بیمارستان جهرم منو ترسوندن ک باید با آمبولانس بفرستیمت شیراز اسکن هسته ای بگیریم ازت من زیر بار نمی‌رفتم حتی مشکلی هم نداشتم الکی بستریم کردن من فقط رفتم ی نوار قلب بگیرم ببینم درد قفسه سینم برای چیه ک گفتن باید بستری بشی و....
منم همین توهم رو دارم. چون سرفه هم دارم دیگه بیشتره. میشینم به ضربان قلبم گوش میدم.
من خواستم برم کوثر پذیرش نکردن
یعنی اصلا از اول تقصیر دکترم شد منو فرستاد حافظ
منم گفتم بهم سرم و امپول میزنن خوب میشم
نمیدونستم این بلاها سرم میاد
الان ام ار ای هستم
آره خوشبختم عزیرم
لابد نمازی هم میخواستن بفرستنت. برا من تو ای سیو نمازی تخت خالی کردن نرفتم
دکتر من دکتر قاسم خانی بود دیگ خودش هم بیمارستان کوثر بود من زنگ زدم بهش ک جهرم اینجوری منو ترسوندن گفت برو کوثر دیگ بخاطر همین قبولم کردن...ببین بیمارستان کوثر مخصوص قلب و آمبولی و اینا هست ی اشنا پیدا کن برو اونجا
نمی‌دونم کجا میخواستن بفرستن...من اینقدر ترسیده بودم گفتم بزارید خودم میرم گفتن نه فقط با آمبولانس وگرنه می‌میری تو راه و از این حرفا..من خیلی از آمبولانس می‌ترسیدم حتی راضی شدم خودم برم ولی قبول نکردن انگار خواست خدا بود منم گفتم عمرا با آمبولانس برم
همین دکتر من قبول نکرد برم خصوصی. واقعا ازش شاکیم. دیگه نمیتونم اونجا برم
خیلی وقته اینجام. کوثرم باید دکترت پذیرشت کنه
دیگ رضایت و اینا گرفتن خودم و رسوندم ب کوثر..بعد هیچیمم نبود همش تعجب کرده بودم ک چرا من باید آمبولی داشته باشم بدون علائم
شماره شم بهت داده بود قاسم خانی؟
آها نمی‌دونم والا
ارع من شمارشو داشتم..هرچی زنگ مطب زدم جواب سربالا دادن دیگ زنگ خودش زدم
خداروشکر که بخیر گذشته
ایشالا برا منم به سلامت بگذره
ضربان قلب من تا ۱۲۰/۱۵۰ می‌رفت من موقعی ک دکتر میومد نفسمو حبس میکردم تا ضربان قلبم بیاد پایین
ایشالله میگذره نگران نباش دکترا همیشه بدترین احتمال و در نظر میگیرن
الان چند هفته ای
من ضربانم الان 95 هست
فقط وقتی رفتم بیمارستان 150 بود که تبم پایین اومد شد 110
نزدیک 28
مال من ۱۲۰ بود بالا پایین میشد
کلا تو بارداری یه خرده صربانم بالا هم رفته
ببین مسئله عفونتت حل شد بیا خونه محیط بیمارستان خودش استرس زا هست... منو بارها ترسوندن و بستری کردن الکی
من۳۰ بودم بنظرم
نرماله عزیزم
اره بخدا رو تخت بلند
نزدیک ده روزه درگیرم
من باید برم پساری هم بذارم
دهانه رحمم کوتاه شده یه خرده
باورکن خدا باید بخاد من سرپسرم هرروز رابطه داشتم بچمم پسر شد اینک میگن فقط روز تخمکگذاری هم بیخود من چون زیاد دیدم تو اطرافیانم میگم ...
الهی خدا بهت ی دختر ناز ببخشه
شرمنده شارژ گوشیم تموم شد... ایشالله ب زودی زود البته سرموقعش بچت و صحیح و سالم بغل بگیری و این همه استرس و نگرانی تموم بشه
از خدا ی دختر بور و چشم رنگی می‌خوام (مثل شوهرم) یعنی خدا بهم میده؟
بنظر من بچه دو سال و آوردن یه کوچولو دیگه.
برای همه سخته بدون استثناء
وای خدای من
منم همین مشکل دارم. والا یبوست گرفتم از بس دیر میتونم برم دستشویی
عموی من بور و چشم رنگی. چشماش سبز
سه تا بچه داره
هیچکدوم شبیه عموم نیستن
پدر من چشم رنگی
دوتا از برادرام چشم رنگی اند

سوالات مشابه