Ooma
پرسش (1403/04/06):

ختنه پر دردسر با پدرشوهر ترسو😔😔

سلام دخترا یه موضوعی ذهنمو درگیر کرده و اعصابمو بهم ریخته
تقریبا یک هفته میشه پسرمو ختنه کردیم با روش حلقه
یه مطب خوب و خصوصی هم بردیمش به توصیه یکی از اشناها که بچشو اونجا ختنه کرده بود و راضی بود
اون روزی که ختنه شد براش امپول بی حسی زد و من سریع رفتم طبقه پایین که صدای گریه رو نشنوم که حالم بد نشه
یکم که گذشت اومدم بالا و دیدم صدایی نمیاد
پدرشوهرم پیشش بود که گویا حالش بد میشه دکتر بهش میگه برو بیرون
هرچی گفتم برو داخل بچه با دکتر و منشی تنها نمونه گفت نه خودشون گفتن بیرون بمونید
در صورتی که رنگ و روش زرد شده بود و معلوم بود ترسیده اوناهم بیرونش کردن
خلاصه دیگه اخراش بود که صدای گریه های وحشتناک بچم شروع شد منم حالم بد شد و زار زار گریه کردم از جیغای بچم
که بعد ۵ دقیقه گفتن بیاید تموم شد
بچمو برداشتم به سختی تونستم ارومش کنم خیلی گریه میکرد و منم حالم از بس بد شده بود تمام تنم میلرزید

حالا که چند روز گذشته تجربه ختنه هرکسی رو میپرسم همه میگن بچشون فقط برای امپول بی حسی گریه کرده و بعدش اصلا گریه نکرده موقع ختنه
بدجوری عذاب وجدان گرفتم اخه نمیدونید بچم چجوری خودشو هلاک کرد اخرش
از طرفی جای خوبی بردمش بیمارستان دولتی هم نبوده که بگم دلسوزی نکردن
از طرفی هم اعصابم از دست پدرشوهرم خورده که وسط کار جازده و اومده بیرون بچمو با غریبه ها تنها گذاشته
خیلی ذهنم بهم ریخته میگم نکنه بد با بچم رفتار کردن یا زدنش چه میدونم هزارجور فکر مسخره میاد تو ذهنم😭😭
اخه تو که دل نداری ببینی براچی میری که بیرونت کنن بچم غریب بمونه دست غریبه ها

توروخدا اگه کسی ختنه کرده بچش اخراش گریه کرده بگه که اروم شم بفهمم برا بچم کم کاری نکردم 😔همش صدای گریه هاش میپیچه تو گوشم
اخر که رفتم بچمو بغل کردم تا بو و صدای منو شنید ارومتر شد بخاطر همین باهاشون رفتم که بچم بفهمه مادرش باهاشه فقط نگید که نباید میرفتی میدونم اگه نمیرفتم روحیم اینجوری بهم نمیریخت ولی برای اون لحظه که بچم منو کنارش حس کرد اروم شد رفتم
اگه میشه تجربه های مشابهتون رو بگید

بچه منم خیلی گریه کرد منم همراهش زار میزدم
شما باید از شوهرت توقع داشته باشی این مواقع همراهت باشه نه یکی دیگه
منم حالم بد میشه ولی قطعا اون لحظه به حال بدم فکر نمیکردم میرفتم داخل پیش بچه ام
شما که مامانشی صدا گریه اشو نشنوی رفتی پایین خوب ینده خدا هم حالش بد شده دیگه چه توقعی ازش داری
جدی؟ فقط برا امپول گریه کرد یا حین کار هم گریه کرد؟
من از هرکی میپرسم خیلییی تعجب میکنن میگن مگه بچه بی حس نبوده که گریه کرده
بخدا خیلی بهم عذاب وجدان دادن این چند روزه
شوهرم ماموریت بوده بچه هم داشت دوماهش میشد بیشتر ازین نمیشد نگهش داریم
پیام نذاشتم که کسی قضاوتم کنه فقط گفتم تجربه مشابه اگه داشتید بگید
من خودم از اول دل نداشتم اون صحنه هارو ببینم برا همین نرفتم تو
ولی کسی که داوطلب میشه بره داخل باید دلشو داشته باشه
وقتی کسی داوطلب میشه ادم ازش توقع داره
بیخودی طرفداری نکن عزیزم
مبارک باشه عزیزم...‌
منم پیش متخصص خوب بردم پسرمو چند سال پیش
اماااا نزاشتن کسی بره داخل بچه رو گرفتن بردن
بعدش هم پسرم تا چند ساعت گریه میکرد
۵ ماهش بود
مرسی عزیزم
اونا خودشون گفتن یک نفر همراه بمونه

پس یعنی گریه های اخرش طبیعی بوده؟ خیلی غصه خوردم😢
سلام عزیزم
گریه بعد از بی حسی بخاطر ترسه بیشتر
اصن نگران نباش
اتفاقا پسر من موقع آمپول خیلی کوتاه گریه کرد

ولی موقع انجام ختنه اونجا رو گذاشت رو سرش
باشه طرف غش کرده ولی ماموریتی که شما بهش محول کردی رو انجام بده😂👍
برادر زاده منم امپول بی حسیو که زدن بعدش جیش کرد نمیدون چرا بیحس نشد دکتره که کاروشروع کرد بچه گریه گریه من بیرون بودم از گریه هاش گریه میگرم بچه کبود شده بود از گریه زیاد همش میگفتم تروخدا بسه ولش کنید الان قلبش وایمیسه از درد زیاد چون معلوم بود بی حس نشده اخر تموم شد مامانش شیرش داد خوابید اون چهار پنج روزم خداروشکر خیلی خوب بود گریه نمیکرد الانم ماشاالله چهارسالو نیمشه مردی شده واس خودش
کوچولو شماهم مبارکش باشه نگران نباش حالا یا چون خودت نبودی پیشش گریه کرده یا درد داشته عذاب وجدانم نداشته باش
مبارک باشه عزیزم
پسرمنم گریه‌میکرد بعدش ک ختنش تموم شد ساکت شد
دکترش گفت پسر شما خیلی خوب بود ی سریا هستن اینجارو میذارن رو سرشون
فک کن پسر من ک گریه کرده بود دکترش گف بچت ک اروم بود🤐ببین بقیه چقد جیغ و داد میکنن ک پسر منو اروم میدونس
ممنون عزیزم خداخیرت بده خیالمو راحت کردی🙏🙏🙏
منم پسرم بی حسی زدن
ولی از خود دکتر و دستیارش که دست و پاشو گرفته. بودن خیلی ترسید و کلا گریه پسرم بخاطر ترس از اونها بوده

احتمالا پسر شما هم از اینکه تنها بوده و غریبه کنارش بوده ترسیده باشه
بابا ول کن توروخدا
من دردم یه چیز دیگس میگم همه گفتن بچه چرا گریه کرده مگه بی حس نبوده کلی بهم عذاب وجدان دادن من چند روزه حالم بده شما اومدی منو مسخره میکنی
مگه مادرا هم دیگه رو بهتر درک نمیکنن
واقعا که
با اینکه من و همسرم داخل اتاق کنارش بودیم
ولی از دکتر خیلی ترسید بچم
الان که فکرشو میکنم جیگرم کباب میشع
من ماموریت محول نکردم خودش پرید جلو نذاشت بقیه برن
پسر من اولش فقط گریه کرد،ولی قبلش یه بچه رو ختنه میکرد دکتر،بچه از اولش تا آخرش گریه کرد
با هیچ چیزم آروم نمیشد،بیشتر از ترسه که گریه میکنن،وگرنه هیچی حس نمیکنن
مرسی عزیزم
خداحفظش کنه
درست میگی شاید بی حسی بچه منم زود باز شده که اخراش اونجوری میکرد
واقعا خیلی وحشتناک بود
برا من که مادرش بودم واقعا شکنجه بود
خداروشکر که بچه ها خودشون یادشون نمیمونه
مرسی خوشگلم خدا پسرتو حفظ کنه🙏🙏🙏
مرسی فداتشم🌹همچنین شازده پسرتو
ممنون که تجربتو گفتی عزیزم بخدا دلم اروم شد
نمیدونم چرا اطرافیانم اینجوری گفتن
حتی تو برنامه گهواره هم چند نفر گفتن بچه هاشون اصلا بعد امپول گریه نکرده
دیگه گفتم بیام اینجا شاید تجربه های دیگه ای داشته باشن بازم ممنونم🙏
طفلکی بچه ها خیلی گناه دارن😩😩
مرسی عزیزدلم
پس همه مثل هم نیستن
خداروشکر که پسرت اذیت نشده💓
عزیزمی💓💓
عزیزم خدا گل پسرتو‌حفظ کنه برات
زیاد به حرفای اطرافیان اهمیت نده بخوای گوش کنی بهشون تو‌کل پروسه بچه داری سر هر چیزی میخوان بهت عذاب وجدان بدن
انگار هر کی بیشتر مادر رو تحقیر کنه و مادرانگیش رو زیر سوال ببره بهش کاپ میدن
واقعا گل گفتی
نه اهمیت نمیدم بهشون
ولی چون پسرم خیلی وحشتناک گریه میکرد و ضجه میزد کل روحیمو باخته بودم با اون حرفا هم که فکر کردم براش کم گذاشتم
دیگه امروز تصمیم داشتم زنگ بزنم مطب دکتر بگم چرا این اتفاق افتاده 🙈😂😂😂😂
بخدا دیوونه میکنن ادمو
سلام من خودم بالاسرش بودم وختنه سنتی بود
بچه منم خیای حیلی گریه کرد وواقعا گریم دراومد ولی اشک دراومد سعی کردم صدام درنیادکه منوبیرون نکنن.
ولی خیلی خیلی گریه کرد ومشخص بودوحشتناک درد داره .
عزیزم گریه هاش طبیعیه هرچقدم بی حس بشه باز بچه ی ترسی داره
من ی مدت پیش دکتر عمومی بودم محال بود کسی از نزدیکا بیاد پیش بچه و حالش بد نشه
حتی ی بار پدربزرگ بچه غش کرد افتاد رو کمد تمام شیشه هاش خورد شد
بعد اون دکتر نمیذاشت کسی بمونه فقط من بودم و خودش
حتی ی بچه بود از خواب بیدارش کردیم انقد خوب و خوش اخلاق بود چقد واسمون خندید تا دکترو دید بالاسرش انگار ترسید آمپول نزده شروع کرد ب گریه😂
خداحفظش کنه گل پسرت عزیزم ممنونم😘😘
مرسی عزیزم😍
خخخ بنده خدا چقدر حالش بد بوده😅
خیلی لطف کردی عزیزم ممنون 😉😘
سلام عزیزم، پسر من ۸روزش بود ک بردیم برا ختنه، جالبه ب شما گفتن یکی بمونه پیش بچه، برا پسر من همه رو بیرون کردن فقط دکتر و دستیارش موند پسر منم از اول تا اخرش کلی گریه کرد منم دلم کباب شد ولی خب چیز طبیعیه خودتو نگران نکن
خب طبیعیه هرکسی واس اولین بار خون و پوست بریده شده بدنو ببینه حالش بد شه
من خودم ماه اول ی سره در حال عق زدن بودم حالم بد میشد
خواهش میکنم😘
خداحفظش کنه کوچولوتو ممنون عزیزم
واقعا خیلی دل میخواد
ممنون گلم😘
سلام منم با خواهرم رفتم بچمو ختنه کنیم،قرار شد تو اتاق خواهرم پیشش بمونه منو شوهرم بیرون بودیم،خواهرم تا بی حسی زدن به بچه حالش بد شده بوده ضعف کرده بود دکتر گفته بود برو تو تخت دراز بکش🤣بعد خودم رفتم پیش بچم
بچه ی منم تا اخر گریه میکرد،یه کوچولو اون وسطاش آروم بود باز آخراش گریه میکرد
الهی عزیزم😅😅خانما روحیشون خیلی حساستره
ماشالله چه دلی داشتی رفتی داخل
من که فقط با صداش خودمو باختم
احه با یه بچه یک ماهه چه بدرفتاری میشه کرد
منوباخواهرم‌رفته بیرون مطب نشسته بود بچه گریه میگرد میگفت توروخدا بگیرش گریه نکنه‌گفتم‌تو بیرون نشستی من چطور آرومش کنم‌تو برو بیرون صداش نشنوی
دیدم خواهرم ضعف کرده تو تخت خوابیده کسی نیس منم رفتم داخل ،پشتمو کردم به دکتر و دستیارشهی با بچه خودمو سرگرم کردم تا تموم بشه
نمیدونم دیکه انقدر فکر و خیال کردم کلا هرچیزی ب ذهنم میرسید
امروز خانما تجربه هاشونو گفتم منم خیالم اسوده شد
خدا همه نینی هارو حفظ کنه
نه عزیزم نگران نباش اکثرا همینجوری ان
خداروشکر که طبیعی بوده و کم کاری از من نبوده🙏
من پسر بزرگم نه تنها اون موقع گریه کرد بلکه تا یکهفته دست به دکمه های لباسش میزدم هواااار میزد.طبیعیه
پسر منم تا اخرش گریه کرد با اینکه همسرم پیشش بود داخل اتاق
ولی پسر جاریم همونجا ختنه کرده بودن بی حسی ک بهش میزنن میخوابه کلا خواب بوده طی روند ختنه
بچه با بچه فرق میکنه عزیزم ب چیزای منفی فکر نکن
ممنون گلم همچنین گل پسرتو😘❤️
ربطی به بی حسی نداره بچه رو گرفتن که تکون نخوره شماهم پیشش نبودی بچه ترسیده که گریه کردع تو خونه دستو و پاشو بگیرن خودتم نباشی بچه خودش هلاک میکنه نوزاده میترسه
گوش به حرف اطرافیان نده
یسریا جز زخم زبون زدن کار دیگه ای ندارن

من روزی که پسرم ختنه کردم پدر شوهر و مادر شوهرم اومدن خونه ام انقد حرف میزدن و تز میدادن که نگو نمیزاشتن من بچمو بغل کنم میگفتن تو بلد نیستی انقد دلم شکست که نگو

آخرسر بچم آروم نمیشد منم عصبانی شدم بچمو از دست پدر شوهرم گرفتم گفتم بچمو ول کن داری شکنجش می‌کنی با این رفتارت

خدا شاهده بچمو بغل کردم گرفتم روی سینم اروووم آروم شد


گفتم خدا ازتون نگذره به حق علی انقد پست و بی شرفید
خیلی بخدا الآنم گریه ام گرفته اشکم بند نمیاد
عزیزم من دوتا پسرامو ختنه کردم یکی خیلیییییی گریه کرد و یکی اصلا صداش درنیومد، بچه با بچه فرق داره، این معنیش این نیست ک حتما بلایی سرش آوردن، خودتو اذیت نکن
عزیزم
چرا بچه نوزادو بزنن اخه😂یا بد رفتار کنن
من خیلی جاها دیدم بچرو میبرن ختنه میکنن میارن تحویل میدن
پسره من دوبار حلقه گزاشتیم براش
دفعه اول خونریزی کرد چندساعت بعد ختنه
بردیم دوباره ازاول حلقه گزاشتن
دوبار بیحسی خورد
هردوبار غش کرد از گریه
یبار همسرم پیشش بود
دفعه دوم خودم بودم
بچه میترسه شوکه درده امپول مثلا
بعد یهویی محکم میگیرن و ....
عزیزم جانی که نیستن بگیرن بچه رو بزنن یا بداخلاقی کنن بچت نوزاده کاری نکرده که بخان بداخلاقی کنن باهاش بچه این سنی بیشتر ترس و درک میکنه حتما از اینکه غریبه بوده و دستو پاش گرفتن ترسیده و گریه کرده خیلی چیز عادی هست مگه میشه گریه نکنه بچه در این مواقعه ادم بزرگ که نیس تحمل کنه شایدم به قولی خوب بی حس نشده یا هرچیز دیگه
برادرزادمم حین ختنه خون گریه میکرد
طوری ک ختنه تموم شد روب تشک تا چندساعت بیحال افتاده بود
خواهرزادم حالا داشت با مادرش بازی‌میکرد موقع ختنه😑
منم بااینک از گریه بچم واقعا حالم بد شده بود ولی خودم رفتم تو
شماهم باید میرفتی وقتی پدرشوهرت نرفت تو بچت بوی تورو میگرفت
منم پسرم خیلی گریه کرد امپول نزدن بهش.به محض ختنه گریه کرررررررررد و همینجور تو ماشین و تو خونه تا اینکه استامینوفن اثر کرد و خوابش برد
گریه اش بخاطر ترس بوده پسر منم گریه میکرد ، منو اجازه ندادن برم تو اتاق ختنه میذاشتن حتما میرفتم پیشش ، تا آخرش هم پشت در ایستادم تا پسرم اومد بیرون سریع بغلش کردم آروم شد
نمیدونم حس میکنی خودتم یانه ولی من حس میکنم کلا آدم حساسی هستی سفید برفی جان
حالا مادرشوهرت پلاک رو آورد؟
حتی اگه تضمین میدادبهت پدرشوهرت که طاقتشو داره و میتونه بره،خیلی محترمانه ازش میخواستی خودت بری اگه هم دلشو نداشتی اصلا کسی نمی‌رفت بهتربود تااینکه توقع کنی اونم قطعا تا نوه خودشو دیده که گریه میکنه طاقت نیاورده و اومده بیرون
بازم خداروشکر که طوریش نشد این وسط مقصرم بشی
به هرحال زندگی رو سخت نگیر واسه خودت نشخوارفکری درست نکن سر هرموضوعی
سعی کن آرامش رو واسه خودت و پسرت فراهم کنی تا اون برهه زمانی که تو ذهنته هم فراموش کنی
همه این حرفات به کنار واینکه پدرشوهرت اومده بیرون واینا اصلا کاری ندارم فقط اینکه چجور به ذهنت رسیده که اون داخل بچتو زدن یا بدرفتاری باهاش کردن؟هیچ دکتر یاپرسنلی بابچه یک ماهه اینجور رفتاری نمیکنه .همه بچه ها اینجور مواقع گریه میکنن چه باپدرچه بامادر چه با پدرشوهر چه بدون هیچ کدوم .
همه گریه میکنن حالا لازم نیست انقدحساس باشی خداروشکرچیزی ک نشده منم موقع ختنه بچم پیشش نبودم البته اجازه نمیدادن
حالا پدرشوهر بدیختت چشه زورنگو
پدرشوهرترسو چیه والا بخدا زشته این چ حرفیه باباخودتم بودمیگفتی
سلام عزیزم.مبارکت باشه.
من پسر ندارمو تجربه ای هم ندارم.ولی گفتم بگم که شاید بچه خسته شده بود دوباره شروع کرد به گریه کردن.چون کوجولو هم هست نمیشه سرشو با چیزی گرم کرد و حواسشو پرت کرد و مامان میخواد که خب شرایط متفاوت بود.ممکنه گریش از درد نباشه و اینقدر بد به دلت راه نده.
اون نرد هم خبر نداشت که بنده خدا😆نوشه فکرشو نمیکرد حالش بد شه😁
روز اول گریه میکنن همه بچه ها
پسر من دو سری گریه کرد یکی سر امپول یکی هم آخرش چون دکتر گفته بود مجاری ادرارش تنگه و سوزن زده بود، انقد جیغ زد بچم جگرم کباب شد و از هرچی ختنه و ..متنفر شدم،باباش پیشش بود و مامان بزرگش، سرش رو برگردونده بوده سمت همسرم به باباش نگاه میکرده ملتمسانه😭
پسر منم وقتی دادن بغلم فجیع داشت گریه میکرد و تا ۱۰ دقیقه طول کشید تا آروم شد
اون موقع کرونا بود و با اینکه کلینیک خصوصی بود مارو تو اتاق عمل راه ندادن ، بعد پیج کردن که بیاید بالا تحویلش بگیرید ، وقتی دادنش بغلم هلاک شده بود ، دیگه گذاشتیمش تو پتو تابش دادیم تا ساکت شد
به نظرم ترسیده بود چون ۴ ماهش بود و غریبه رو از ما تشخیص میداد
باید زودتر انجامش میدادم😢
سلام‌ عزیزم پسر منم خیلی گریه میکرد ک یکی اومد بیرون گفت مامانش بیاد داخل پیشش باشه ک من دلشو نداشتم خواهرشوهرم رفت
ولی حین ختنه هم خیلییی گریه میکرد منم بیرون داشتم گریه میکردم
تو ماشین و اومدیم خونه هم شدید گریه میکرد
الان حالم از ختنه بهم بخوره ،خیلی بچم زجر کشيد
بعضیا میگن اولین جیش گریه میکنه بعدش آروم میشه ولی بچه من اصلا آروم نمیشد، دلم واسش کباب بود 😣
من بچمو ۵ماهگی ختنش کردم
نمیدونم بخاطر بزرگ بود بیشتر اذیت شد
عزیزم حق داری هزار فکر به سرت بزنه. مادر همینه دیگه،،، ولی پسر منم واسه آمپول گریه نکرد تا آخر کار جیغ زد، بعدش هم واسه جیش اول کلی گریه کرد. پاهاشون رو محکم نگه میدارن نمیتونن تکون بخورن. عذاب میکشن و میترسن
پسر من از اول تا آخر گریه کرد
36روزش بود ختنش کردم
اخه کی میاد بچه رو بزنه ؟ مگه روانی ان ؟ خو گریه میکنن دیگه عادیه . بچه داداش منم کلا گریه کرد تا اخرش و زن داداشمم گریه میکرد
عزیزم الان بچت یه ماهشه از الان بخوای رو این چیزای کوچیک حسرت بخوری آخرش چیزی ازت نمیونه، بچه گریه میکنه دیگه تازه از جای گرم و نرمش خارج شده و وارد دنیای ناشناخته شده و هرچیز ناشناسی میترسوندش قرار نیست بچه همیشه آروم باشه دل درد میشه واکسن میزنه و فلان و فلان،،، رو آرامش خودت تمرکز کن، چون خودم از اول بلد نبودم کلی استرس کشیدم و هنوزم نتونستم رو استرسم کنترل دا‌شته باشم برا همین خواهرانه بهت میگم از همین حالا استرس ی خودت راه نده اطلاعاتت رو بالا ببر تا در هر موردی بتونی بر استرست اول کار غلبه کنی
پسر منم خودم از اول تا آخر پیشش بودم حین کار تک توک نق میزد گریه میکرد نوازش میکردم آروم میشد آخرش دگ اینقد گریه کرد لرز کرد ک خیلی ترسیدم، بعضی یچه ها تا دکتر میبینن گریه میکنن دگ
دیگه هرچی بود گذشت از الان اینجوری خودتو نباز
راه دور درازی داری این چیزا نباید کم آورد
خواهر زاده منم کلی گریه کرد
حالا میدونم ناراحتی اما بنده خدا پدرهمسرت نیت اش این نبوده یهو حالش بد شده اومده بیرون، به دل نگیر
همین که همراهیت کرده اومده واقعا دستش درد نکنه، انفدر خانواده ها هستن اصلا براشون اهمیت نداره و عروس دست تنهاست
نه من ۲ تا پسرم خیلی گریه کردن

قطعا اعضای خانواده دلشو ،طاقتشو ندارن ببینن
جیگرگوششون داره گریه میکنه اذیت میشه ، بخاطر همین مسائل دکتر و دستیارش نمیذارن بجز خودشون کسی داخل باشه
مگر اینکه دلت انقدر سفت باشه که نلرزی بمونی داخل...

پدرشوهرت هم مقصر نیست
شما که نفر اول پسرت بودی نموندی
حتی پشت در...
چرا به اون بنده خدا ایراد میگیری
به این فکر کن پدرشوهرت پیشت بود
این اتفاق برای هر کسی پیش نمیاد

ناراحت نباش رسیدگی های پسرتو انجام بده
به هیچ چیز منفی هم فکر نکن
قوی باش باید از پسرت یه مرد بار بیاری عزیزم❤️
وای عزیزم
پسر منم انقد گریه کرد ک کبود شد هم واسه امپول هم تااخر ختنه شیر بهش دادم حین شیر خوردن هم گریه میکرد حتی شیر ک تموم شد دیگه نفسش رفت از گریه
اخه مگه میشه گریه نکنه بچه،؟ حتی اگ بی حس هم باشن بخازر اینکه محکم باید پاهاشونو بگیر دستاشونو بگیرن شوکه میشن
منو شوهرم باهم رفتیم شوهرم پایین تنه‌شو گرفته بود منم دستاش شوهرم خیلی حالش بد شد عرق میکرد استرس داشت چون از اول تااخرشو دیده بود ولی من سعی کردم نگا نکنم
هیچ بچه ای با ختنه کردن هلاک نمیشه

زیادی حساس نشو

پسر منم ختنه کردنی با برادر شوهرم رفتیم

اونا هم منو گفتن برو بیرون وایستا همم برادر شوهرم و

پسرم از اولش جیغ زد
تا رسیدیم خونه یکی دو ساعت بعد بکوب جیغ زد

چیز خاصی هم نشد

اونی هن ک میگه بچه ما فقط توی بی حسی گریه کرد و دیگه هیچی نفهمید

داره بلوف میزنه بدتر آتیشی کنه تورو


بچه با این گریه ها چیزیش نمیشه خیالت راحت!!

حساسیت های زیادی خودتو بزار کنار

توقع هاتو از اطرافیانت کمتر کن

تا خودت در آرامش باشی!!!
دقیقا به قول دوستان که بالا گفتن

همینکه اومده خدا خیرش بده دستش دردنکنه
این بزرگی خودشو میرسوند که تورو مثل دختر خودش دونسته و باهات اومده ک تنها نباشی!!
واقعا مگه میشه بچه گریه نکنه
بلاخره دست و پاشو میگیرن، میترسه
بیشتر توقع داشتن دیگه زیادیه!

طرف حالش بد شده
فرستادنش بیرون
بعد میگی چرا نمونده؟؟؟

میخواستی پیر مرد به دکتره خواهش التماس کنه که تروخدا بزارید بمونم؟؟؟؟؟؟
خودت چرا رفتی بیرون؟؟؟؟
حالت بد شد؟؟؟

حتی اگه حالت هم بد شده باشه باید پیش بچت میموندی حالا با ختنه کاری ندارم توی هر موقعیتی درجه اول خودت هستی که بچت و تنها نزاری به امید پدر بزرگ یا کس دیگه!! درجه بعد کسای دیگه هست
والا کافیه یکی از خاندان شوهر دخالت کنن توی کار های بچه

همه شمشیر میگیرن که چه حقی داره دخالت میکنه بچه خودمه خودم زاییدم و...

البته خودمم جز اون آدما هستن

خودمون و همه کاره بچه میدونیم

بعد ک اینطور شدنی میگیم چرا پدر بزرگه نموند!🫤🫤🫤
دقیقا خودت نموندی ولی توقع داشتی بابابزرگه با اینکه حالش بد شده بازم پیشش بمونه
این حرفای منفی و بزار کنار کلهم


برو با فکری آروم به مراقبت های بعد ختنه رو انجام بده😃😃

با این فکرا فقط خودتو عذاب میدی و آرامش و از خودت و اطرافیانت میگیری
امیدوارم ک حرفام ناراحت نشی منظوری نداشتم

فقط حرفمو صریح گفتم
کاش پدر شوهر من یک هزارم یک درصد مثل پدر شوهر تو با شجاعت و دل مهربونی داشت!!!

عنوان تاپیک نوشتی ترسو

ولی خیلی مرده و خیلی مهربونه و دوستت داره ک همراهت بوده
بچه منم آخرتش گریه کرد در ضمن دکتر ما اجازه نمی داد کسی داخل اتاق باشه حلقه می گذاشت پوشک میکرد میاورد بیرون اتاق میداد دستت
دخترا ممنون از همگی من جواب دل نگرانیامو گرفتم
خداخیرشون بده اونایی که تجربیاتشون رو گفتن و منو روشن کردن‌💓💓
اونایی هم که راجب پدرشوهرم نوشتید
ممنون که وقت گذاشتید ولی اگه پیامارو خونده باشید متوجه میشدید خودش داوطلب شد ک بره وگرنه کسای دیگه هم بودن من بزور نفرستادمش
بعدم از کجا میدونید پیرمرده😂 اتفاقا پدر و مادر همسرم خیلی جوون و سرحال هستن و پیر نیستن
ثانیا من نوشتم خودم وقتی دل دیدنشو نداشتم پا نذاشتم به اتاق
خیلیا هستن کلا برا ختنه با بچشون نمیرن ولی من طاقت نیاوردم گفتم وقتی تموم شد کنارش باشم که ارامش بگیره

نمیدونم چرا وقتی میبینیم یکی بابت چیزی دل نگرانی داره بیخودی به ناراحتیش اضافه میکنیم
من موضوع بحثم چیز دیگه ای بود که خداروشکر یه سری خانما راهنماییم کردن و به حاشیه نرفتن😘
از همگی ممنون
من اینجا چون هم دیگه رو نمیشناسیم راجب مسائل خانوادگی که پیش میاد از دوستان مشورت میگیرم که رفتار درست تری داشته باشم
چون یه سری موضوعات رو ادم نمیتونه با اشناها درمیون بذاره
لطفا اینارو بر حسب لوس و حساس بودن نذارید
اتفاقا توی فامیل من ادمیم که همه منو به مستقل و قوی بودن میشناسن و همیشه رو پای خودم بودم و محتاج کسی نشدم تو زندگی و بچه داریم برعکس خیلی از کسایی که میشناسم تو هر لحظه منتظرن یکی بیاد بچشونو نگه داره
یکی بیاد براش اساس کشی کنه
یکی بیاد کاراشو بکنه
شکر خدا همیشه رو پای خودم بودم با اینکه از خانوادم دورم
اینجا من خواهرانه سوال میپرسم
با هیچ کسم بدرفتار نکردم که بعضیا میان منو شماتت میکنن
من وسط دل نگرانیام احتیاجی به نصیحت و شماتت ندارم
هر سری سوال میکنم بعضیا میان ادمو بدتر ناراحت میکنن
والا من اشتراک خریدم که اینجا با شماها راحت باشم صحبت کنم بجای خواهر نداشته ام بتونم با یکی درد و دل کنم اروم بشم

بعضیا همچین طرف پدرشوهر منو گرفتن انگار من با کتک فرستادمش تو اتاق مجبورش کردم اون صحنه های دلخراشو ببینه😂
شما پدرشوهر منو مگه میشناسید که میگید کاش پدرشوهر منم اینجوری بود
بخاطر زبون تندش همیشه همه رو از خودش میرنجونه
تو این چندساله که عروسشونم همیشه یه جوری مسخرم کرده جلو همه خندیده
عادتشه همه رو مسخره کنه جلو دیگران کوچیکشون کنه تحقیرشون کنه

اخلاقای خوبم داره ولی خیلی دل ادمارومیشکنه

دیگه من برم بچمو بخوابونم
ممنون از نظرات همگی
با احترام تا تاپیک بعدی خدانگهدار😘😉


راستی اون خانمی که پرسید اره پلاک رو اورد دیگه وارد بحث اون نشیم که الان بعضیا باز میان دعوام میکنن😂

شب همگی بخیر

والا بچه من فقط برا بی حسی گریه کرد.و دیگه هیچی نفهمید
چه دلیلی داره آدم بخواد برا این موضوع دروغ بگه.
منم این که شما میگی دوساعت بکوب گریه کرد رو اصلا نمیتونم تصور کنم😐
بتظرت طبیعی بود یه هفته گریه هاش؟
خواهرزادم نوزاد چند روزه بود همچین گریه میکرد جیغ میکشید
سلام انگار سن بچه زیاد تاثیر نداره ،من بچم رو ۱۱ ماهگی ختنه کردم واقعا اذیت شد و مدام جیغ میزد و گریه میکرد ،دکتر همه رو از اتاق بیردن کرد بمن گفت برو پایین ،دلم طاقت نیورد موندم پشت در ولی خیلی گریه کردم داغون شدم ،واقعا این لحظات که آدم هیچ کاری از دستش بر نمیاد خیلی سخته 😥 خلاصه بچم رو که آوردن بیرون بغل خودم کمی آروم شد منشی گفت ای وای شما که انگار بیشتر از بچت گریه کردی ،حالا بنابر شرایط من توی این سن بچم رو ختنه کردم و عذاب وجدان گرفتم که دیر ختنه شده ،ولی انگار سن هم ملاک نیست !!
من پسرمو۳ماهگی ختنه کردم . پسرم اول بهش یه دارو دادن ک مثه بیهوشی بود بعدش خوابید و داروی بیحسی رو وقتی ک رو تخت خوابوندیمش بهش زدن . نه گریه کرد نه جیغ کشید بعدشم ک اومدیم خونه دارو بهش داده بود فک کنم مسکن درد بود سروقت بهش میدادم گریه نمیکرد .

سوالات مشابه