سلام بچه ها نمیدونم کدوماتون تاپیکهای قبل رو خوندین ولی...
من ساعت ۴ پوشک بچه رو عوض کردم حرکت کردیم ۵.۱۵ خونه مادر شوهرم بودیم بعد تا رسیدیم بچه خواب بود یهو بچه رو گرفت از خواب بیدارش کرد.
بد خواب شد خواب نمیرفت گریه میکرد. بعد گفت پوشک عوض کردی گفتم جلوی اومدن به اینجا. ولی بچه خوابش میاد.
یه ربع بد دوباره پرسید طرفای ساعت ۶ گفتم هر سه ساعت عوض میکنم خیلی هم شیر نخورده خشکه خودم حواسم به پوشکش هست که جلو خودم دست کرد تو پوشک بچه دست زد جلو واکنش نشون ندادم گفت جا داره.
بعد بچه شیر خورده بود باز گیر داد پس شیر میخواد گفتم خوابش میاد گفت نه شیر. سینه دادم نگرفت خشک درست کردم به زور ۴۰ تا خورد بعدم آورد بالا بچه من کخ رفلاکس نیست بعد که گریه بچه نایستاد گفت خو بخوابون.
وقت پوشک نشده بود رفتم دستشویی بچه دستش بود اومدم گفت پوشکش عوض کن خیسه گفتم دست کردی تو پوشک بچه گفت نه دست زدم پشتش و نشست بالا سرم
دست به سرش کردم که بره بیرون از اتاق تا رفت پوشک عوض کردم آخرش رسید بعد دید گفت بازش بذار گفتم وسیله نیوردم خونه خودم هرروز بازش میذارم
و گیر که الان هم باز کن گفتم نه وسیله نیوردم گفت خودم میشورم گفتم با چی گفت با شامپو
همین دیگه
من نه بلدم شیر بدم نه میدونم کی موقع تعویض پوشکه الکی حساسم که دست تو خشتک بچه میکنه و رو سینه هاش دست میکشه و حساسم که لباس هاش رو با شوینده مخصوص کودک میشورم
پرسش (1403/03/04):
دوباره اومدیم خونه مادر شوهرم.
- 1243
- 154
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
- 6
- 1403/03/04
- 🤍ننه آرتمیس 🤍
برا چی پا میشی میری اصلا
- 2
- 1403/03/04
- مهربانو♥️ مامان دلارا
چرا اجازه میدی همچین رفتاری انجام بده، قاطع جلوش وایسا
- 0
- 1403/03/04
- مهربانو♥️ مامان دلارا
فردا هی میخواد تو تربیت بچت نظر بده
- 0
- 1403/03/04
- مهربانو♥️ مامان دلارا
من حتی نمیذارم مادرم دخالت کنه تو بچه داریم
- 0
- 1403/03/04
- لیلی .
چی بگم والا
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
اینجا بهم میگن حساس شدی
میخوام بدونم حساسم؟
هیچ حریم نمیفهمه
میخوام بدونم حساسم؟
هیچ حریم نمیفهمه
- 0
- 1403/03/04
- 🍃⚘Marjan⚘🍃
شما کار خودتو بکن
بزار اون هر چی میخاد بگه
بزار اون هر چی میخاد بگه
- 2
- 1403/03/04
- 🤍ننه آرتمیس 🤍
برا این چیزا است که من ثانیه ای بچمو با مادر شوهرم تنها نمیزارم
- 0
- 1403/03/04
- 🤍ننه آرتمیس 🤍
نه حساس نیستی ولی این حرفارو یا باید به شوهرت بزنی یا مستقیم به مادر شوهرت
- 2
- 1403/03/04
- 🤍ننه آرتمیس 🤍
قاطعانه بگو مادرش منم. پوشکش شیرش خوابش داروش و.... به من مربوطه
شما اگر خیلی نوه اتونو دوس داری باهاش بازی کن.
شما اگر خیلی نوه اتونو دوس داری باهاش بازی کن.
- 1
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
بابا در حد دستشویی رفتن
باورت نمیشه میترسم
ولی یه بار که همه جمع بودن میگم که شوهرش حواسش به زنش باشه
بابا مامان خودم اصلا اینجوری نیست
تا ازش کمک نخوام کمک نمیکنه میگه بچه توئه من نباید دخالت کنم ولی کمک خواستی من هستم.
باورت نمیشه میترسم
ولی یه بار که همه جمع بودن میگم که شوهرش حواسش به زنش باشه
بابا مامان خودم اصلا اینجوری نیست
تا ازش کمک نخوام کمک نمیکنه میگه بچه توئه من نباید دخالت کنم ولی کمک خواستی من هستم.
- 3
- 1403/03/04
- عاطفه موسوی
حالا چه اصراریه بچه دوماهه رو باز بذارین منم با اینکه بچه م پسره دوست ندارم پیش بقیه عوضش کنم البته منظورم بچه های دیگه ست که کنجکاون ولی پیش مادرشوهرم یا مادر خودم یا خاهرام عوض میکنم . وقتی میگه پوشک کن قاطع بگو نه خیس نیست کار خودتو بکن
- 0
- 1403/03/04
- آرتیا بابایی زندگیمه
جنگ اول به از صلح آخر
قاطع بگو که خودم صلاح کارمو بهتر میدونم
شرایط بچمو من تشخیص بدم که الان چی لازم داره
قاطع بگو که خودم صلاح کارمو بهتر میدونم
شرایط بچمو من تشخیص بدم که الان چی لازم داره
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
قاطع میگم بعد دست میکنه تو پوشک
اصلا هر دفعه در جدید باز میکنه
اون سری دست میکشید به سینه بچه یک ماه و نیمه که سینه هات شبیه کیه که دعواش کردم ولی از رو نرفت
گفت شبیه شوهرمه تخت سینه اش!
اصلا هر دفعه در جدید باز میکنه
اون سری دست میکشید به سینه بچه یک ماه و نیمه که سینه هات شبیه کیه که دعواش کردم ولی از رو نرفت
گفت شبیه شوهرمه تخت سینه اش!
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
حتما اینو میگم
- 0
- 1403/03/04
- fatem F
بهش توجه نکن ، بگو باشه ولی نکن
همسرت تو همه این ماجراها کجا بود؟
همسرت تو همه این ماجراها کجا بود؟
- 1
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
خودمم گفتم یه بار یه جنگ میکنم تمام بشه بره
ضعف اعصاب گرفتم
ضعف اعصاب گرفتم
- 1
- 1403/03/04
- نسترن موسوی
هرکاری کرده سکوت کردی هیچی نگفتی اونم روش بیشتر شده دخالت میکنه.
من میگم وقتی اونجا اذیت میشی اصلا نرو.
حالا اگه شوهرت اصرار کرد بهش بگو پس ب مادرت بگو تو بچه داری دخالت نکنه من اعصابم خورد میشه ی وقت ی چیزی بهش میگم بهش برمیخوره. بعد بگو اگه ببینم در مورد بچه داری نظر داد پا میشیم میام خونه.
محکم جلوش وایسا. الان بچت کوچیکه بزرگ بشه دخالت هاش هم بیشتر میشه.
من میگم وقتی اونجا اذیت میشی اصلا نرو.
حالا اگه شوهرت اصرار کرد بهش بگو پس ب مادرت بگو تو بچه داری دخالت نکنه من اعصابم خورد میشه ی وقت ی چیزی بهش میگم بهش برمیخوره. بعد بگو اگه ببینم در مورد بچه داری نظر داد پا میشیم میام خونه.
محکم جلوش وایسا. الان بچت کوچیکه بزرگ بشه دخالت هاش هم بیشتر میشه.
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
اکثرا پشت سرش اتفاق افتاده
ولی جریان سینه هاشو گفتم و اینکه تو بیمارستان بچه رو بهم نمیداد و یه ربع بچه گریه کرد
قضیه پوشک رو هم رفتم خونه بهش میگم
ولی جریان سینه هاشو گفتم و اینکه تو بیمارستان بچه رو بهم نمیداد و یه ربع بچه گریه کرد
قضیه پوشک رو هم رفتم خونه بهش میگم
- 0
- 1403/03/04
- نسترن موسوی
چرا تو بیمارستان بچه بهت نمیداد😳😳😳😳
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
باشه حتما
من خواستم یعنی نگن حساسی یا دعوا راه بیوفته
من خواستم یعنی نگن حساسی یا دعوا راه بیوفته
- 1
- 1403/03/04
- fatem F
اول همسرت باید با مادرش صحبت کنه ، بگه تو کارهای بچه دخالت نکنه ، با همسرت اتمام حجت کن که اگه مادرش به این کارهاش ادامه بده خونه مادرش دیگه نمیری
- 1
- 1403/03/04
- نسترن موسوی
ن بابا چه حساسی.
رسما اختیار بچتو دستش گرفته.
تا بچت کوچیکه. محکم جلوش وایسا. اگه الان نتونی بعدا دیگه نمیتونی.
رسما اختیار بچتو دستش گرفته.
تا بچت کوچیکه. محکم جلوش وایسا. اگه الان نتونی بعدا دیگه نمیتونی.
- 0
- 1403/03/04
- fatem F
بعد هم اصلا بچه دستش نده ، از بغل بچه ات تکون نخور
- 1
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
فکر میکنه مادرش اونه
رفتاراش اینجوریه
یک روزش بود مادر شوهرم رسید از تو تخت نوزاد درش آورد بچه گریه کرد. گفتم بده گفت خودم ازومش میکنم گفتم بده نداد. بچه گریه هاش شدید شد
اومدم پایین از اتاق رفتم بیرون تاب خوردم بچه ساکت نشد بهش گفتم بدش پشتش کرد نداد
رفتم رسپشن گریه میکردم برگشتم نداد
دیگه خارج از کنترل شده بود به زور گرفتم تا بوم رو شنید بچه آروم شد.
گفتم خودمو میخواست
گفت نه گریه کرد خسته شد خوابید.
رفتاراش اینجوریه
یک روزش بود مادر شوهرم رسید از تو تخت نوزاد درش آورد بچه گریه کرد. گفتم بده گفت خودم ازومش میکنم گفتم بده نداد. بچه گریه هاش شدید شد
اومدم پایین از اتاق رفتم بیرون تاب خوردم بچه ساکت نشد بهش گفتم بدش پشتش کرد نداد
رفتم رسپشن گریه میکردم برگشتم نداد
دیگه خارج از کنترل شده بود به زور گرفتم تا بوم رو شنید بچه آروم شد.
گفتم خودمو میخواست
گفت نه گریه کرد خسته شد خوابید.
- 0
- 1403/03/04
- عاطفه موسوی
یه سری من یه جا رفتم مهمونی صاحب خونه یه نوه ی دوماهه داشت مثل اینکه جای مای بی بیش قرمز شده بود مادرشوهره ازم پرسید تو بچه ی کوچیکه داری چرا اینطوری شده من گفتم احتمالا از مای بی بی هستش عروسه بهش برخورد من مارک خوب میبندم از اول اینو بستم ربطی ندارد و ... انگار برخورده بهش برخورده بود گفتم نمیدونم منم برای پسرم شیش ماه مولفیکس میبستم خوب بود بعد 6ماه حساسیت نشون داد پوشکشو عوض کردم خوب شد بعد خودم پشیمون شدم که چرا نظر دادم باید میگفتم نمیدونم ببرینش دکتر هرچند هفته بعد که منو دید گفت حق با شما بود پوشکشو عوض کردم خوب شد
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
هنوز مرخص نشده بودم
- 0
- 1403/03/04
- fatem F
وای خدا صبرت بده ، مشکل روحی روانی داره
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
همون جنگ اول به از صلح آخر
- 0
- 1403/03/04
- leila 💜
خب چرا رفتی پیشش باز؟
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
بدنیا اومد بچه اول دختر بود ده روز بهش شیر ندادن گریه میکرد مادربزرگش برد بزرگش کرد
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
ما مشکلی نداشتیم حتی هم خونه بودیم
بچه بدنیا اومد همه چیز عوض شد
واقعا انگار اون آدم نیست
بچه بدنیا اومد همه چیز عوض شد
واقعا انگار اون آدم نیست
- 1
- 1403/03/04
- عاطفه موسوی
همون فکر کنم عقده ی بچه بزرگ کردن داره یا خودش بچه کم داشته پشیمونه میخاد مادری کنه وگرنه مامانایی که خودشون بچه زیاد داشتن کمتر حوصله نوه داری دارن
- 1
- 1403/03/04
- بهار مقدم
سلام ببخشید من اگ این طور باشه ی لحظه هم پامو اونجا نمیزارم ... چون اصلا این اخلاق و رفتارها رو تاب نمیارم
- 5
- 1403/03/04
- پریسا 💕
یا نرو یا اگر رفتی دیگه باید قبول کنی این شرایط رو .وقتی میری ینی من میپذیرم این شرایط رو
- 1
- 1403/03/04
- leila 💜
میخاستم همینو بگم اگه میری دیگه رفتاراش نباید مهم باشه واست
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
فقط تا خوبه بچه میخوادش حوصله نداره فقط میخواد دخالت کنه
وابستگی شدید داره به بچه هاش تا ۲.۵ سالگی به دو تا پسرش شیر میداد! میگم چرا میگه میخواستن!
وابستگی شدید داره به بچه هاش تا ۲.۵ سالگی به دو تا پسرش شیر میداد! میگم چرا میگه میخواستن!
- 1
- 1403/03/04
- Mami Samir
دست کرد تو پوشک بچه یعنی چی؟
چرا اجازه میدین غیر از پدر و مادر کسی به اعضای خصوصی بچه دست بزنه؟
چرا اجازه میدین غیر از پدر و مادر کسی به اعضای خصوصی بچه دست بزنه؟
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
من اینجا چند بار نوشتم بهم میگفتن حساسی و نه نگاه مادر شوهرت فلانه منظورش بهمان بوده
گفتم شاید من حساسم
با اینکه میدونستم واقعا آدم سالم اینجوری نمیکنه
گفتم شاید من حساسم
با اینکه میدونستم واقعا آدم سالم اینجوری نمیکنه
- 0
- 1403/03/04
- عاطفه موسوی
بنظرم اوایلشه یه کم خودت هم حساسی بچه بزرگتر بشه شیطونتر بشه آدم از خداشه یکی بچه رو دوساعت نگهداره یه کم استراحت کنه ولی اگه چیزی برات مهمه قاطع باش خاهرمن بچه ش دختره الان یه سال و نمیشه بهیچوجه پیش بقیه پوشکشو عوض نمیکنه میره اتاق خواب ماهم میدونیم اون تایم نمیریم اتاق خواب
- 0
- 1403/03/04
- لیلی .
اجازه نگرفت سر از خود دست برد تو
- 0
- 1403/03/04
- لیلی .
خدا بهتر میدونه شایدم اینا از سر دلسوزیه
- 0
- 1403/03/04
- leila 💜
مگه اخه آدم دست میبره تو پوشک بچه؟
- 0
- 1403/03/04
- لیلی .
منم پسرم کوچیک بود مامانم تا میدیدش تند بازش میزاشت که راحت باشه یه پارچه مینداخت روش. ایقد حرص میخوردم میگفت آخه دلت میخواد بشاشه رو وسایل
- 0
- 1403/03/04
- leila 💜
😂😂
- 1
- 1403/03/04
- لیلی .
چندبارم پی پی کرد گفتم حالا خودت ببر بشور که بازش کردی
- 0
- 1403/03/04
- leila 💜
مادرشوهر منم برده شسته چندین بار
ولی حالا میگی دست میکنه تو پوشک نمیدونم والا
ولی حالا میگی دست میکنه تو پوشک نمیدونم والا
- 0
- 1403/03/04
- لیلی .
کلا مادرا همینن حس میکنن بچه با پوشک راحت نیست. مامان من که میگف فکرکن خودت همش پریود باشی از نوار بهداشتی بدت نمیاد؟
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
دلسوزی یعنی اتاق آماده کنه برای نوه
قالی که پر خاکه بشوره. یه جارو بکشه مو قاطی غذا نخوریم
من دلم بگیره بچه رو بذارم رو قالی
سه ماهه میگه للو بیارم برا بچه بیارتش نه فقط حرف بزنه
قالی که پر خاکه بشوره. یه جارو بکشه مو قاطی غذا نخوریم
من دلم بگیره بچه رو بذارم رو قالی
سه ماهه میگه للو بیارم برا بچه بیارتش نه فقط حرف بزنه
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
مادر شوهر من بلد نیست حتی تو بیمارستان چند نفر گفتن بلد نیست بچه بلند کنه مراقب باش
پسر هاش رو هم خودش بزرگ نکرده
۴ تا خواهر شوهر بزرگ کردن این فقط شیر داده
پسر هاش رو هم خودش بزرگ نکرده
۴ تا خواهر شوهر بزرگ کردن این فقط شیر داده
- 1
- 1403/03/04
- Mami Samir
سر از خود دست برد تو پوشک بچه بعد مامان بچه عین ماست نگاه کنه؟
والا من خودم مادرم کسی دست تو پوشک بچه ی دو ماهم بکنه دستشو قلم میکنم
صاحب تایپکم زیادی شل گرفته این چیزی نیست بخوای سرسری ازش زد شی
والا من خودم مادرم کسی دست تو پوشک بچه ی دو ماهم بکنه دستشو قلم میکنم
صاحب تایپکم زیادی شل گرفته این چیزی نیست بخوای سرسری ازش زد شی
- 0
- 1403/03/04
- ✨ مرضیه ✨
وااا خب وقتی اذیتی چرا میری!!!
بچت دوماهشه خیلی راحت میتونی بهونه بیاری و نری.
خود آزاری میکنی چراااا
بچت دوماهشه خیلی راحت میتونی بهونه بیاری و نری.
خود آزاری میکنی چراااا
- 0
- 1403/03/04
- لیلی .
سمیر آدم که نمیشه همش جنگ و دعوا کنه
ایشونم اگه ناراحت بود نباید اصلا میرفت الآنم که رفته باید کناربیاد
ایشونم اگه ناراحت بود نباید اصلا میرفت الآنم که رفته باید کناربیاد
- 1
- 1403/03/04
- Mami Samir
اتفاقا لیلی یه بار که جنگ کنه خط قرمزاشو بگه خودشوجمع میکنه
من اصلا نمیدونم صاحب تایپک برا چی میره با این تعریفایی که کرده هرکیم دلش تنگ شد خودش میاد بچه رو میبینه
من اصلا نمیدونم صاحب تایپک برا چی میره با این تعریفایی که کرده هرکیم دلش تنگ شد خودش میاد بچه رو میبینه
- 7
- 1403/03/04
- عاطفه موسوی
شما دیگه خیلی داری بزرگش میکنه طرف بچه باز نیست که مادربزرگ بچه ست معمولا پوشکه یخورده کنار میزنم ببینن جیش زیاد کرده یا نه
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
ما یه گذشته خوب با هم داشتیم
این رفتار ها جدیده
من نمیخوام برچسب عروس بد و عروس فلان و میخواد پسرمون رو از ما بگیره و ... بخورم
این رفتار ها جدیده
من نمیخوام برچسب عروس بد و عروس فلان و میخواد پسرمون رو از ما بگیره و ... بخورم
- 0
- 1403/03/04
- Mami Samir
تایپکای قبلیشم یه نگاه بندازید لطفا پس
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
همه این چیزایی که گفتید رو به ذهن من حتی شدید ترش هم رسیده ولی میخوام زندگیم رو هم حفظ کنم
نمیخوام ناراحتی تو زندگی خودم هم بیارم
آخه یه جانبه که نیست
نمیخوام ناراحتی تو زندگی خودم هم بیارم
آخه یه جانبه که نیست
- 1
- 1403/03/04
- leila 💜
خب پس ناراحت نشو از کاراش
- 2
- 1403/03/04
- Mami Samir
هم خدا رو میخوای هم خرما رو
هم میخوای بری اونجا،هم میخوای چیزی بهش نگی؟
پس بزار به حال خودش باشه
آدم برا رسیدن به یه چیزا قید چیزای دیگه رو باید بزنه
هم میخوای بری اونجا،هم میخوای چیزی بهش نگی؟
پس بزار به حال خودش باشه
آدم برا رسیدن به یه چیزا قید چیزای دیگه رو باید بزنه
- 4
- 1403/03/04
- عاطفه موسوی
عزیزم خودت مادرشوهرت رو بهتر میشناسی که کاراش از روی چیه ولی برای خودت از اول چهارچوب بذار موقع عوض کردن ببر توی اتاق خواب و درو ببند بچه رو عوض کن بذار همه عادت کنند
- 0
- 1403/03/04
- leila 💜
منو آزار بده ناراحتم کنه ولی یوقت به من نگه عروس بد
فازت چیه؟
فازت چیه؟
- 1
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
مرسی که چشممو باز کردین
با همسرم حرف میزنم اگر مادرت تغییر رفتار نده دیگه نمیام.
و من اگر جایی میرم میخوام آرامش بگیرم اگر قرار نیست این اتفاق بیوفته همون بهتر که نرم
با همسرم حرف میزنم اگر مادرت تغییر رفتار نده دیگه نمیام.
و من اگر جایی میرم میخوام آرامش بگیرم اگر قرار نیست این اتفاق بیوفته همون بهتر که نرم
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
مرسی از همه.حتی اونایی که تند حرف زدن
- 2
- 1403/03/04
- پریسا 💕
خب الان که فهمیدی حساسیت تو نبوده دیگه نرو
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
نمیرم
بچه از ههمه چیز مهم تره
بچه از ههمه چیز مهم تره
- 1
- 1403/03/04
- 🤍ننه آرتمیس 🤍
اینم باید سر از خود دست بکنه تو خشتک مادرشوهرش تا بفهمه
- 1
- 1403/03/04
- 👑فاطمه سادات👑 .
🤦♀️😂😂
- 2
- 1403/03/04
- مریم 💛
منم اوایل تا ۴ ،۵ ماهگی بچم خانواده شوهرم خیلی اذیتم کردن با رفتاراشون
هر چند قبلش خیلی باهم خوب بودیم ، بعد ۵ ماهم دوباره برگشتیم حالت قبل
مثلا همش مادرشوهرم میگفت اینطوری بگیر بچه رو .گشنس.بزرگ نشده.ببرش دکتر و ....پدر شوهرم همش قلقلکش می داد و رفتارای عجیب اصلا
فقط خدا میدونه چه عذابهای روحی کشیدم
هر چقدرم میگفتم اصلا به حرفم توجه نمیکردن
بچه دو ماهه رو مینداختن بالا
من رفت و آمدم اون دوران کم کردم گرچه شوهرم خیلی ناراحت میشد خیلی حرفمون میشد....
هر چند قبلش خیلی باهم خوب بودیم ، بعد ۵ ماهم دوباره برگشتیم حالت قبل
مثلا همش مادرشوهرم میگفت اینطوری بگیر بچه رو .گشنس.بزرگ نشده.ببرش دکتر و ....پدر شوهرم همش قلقلکش می داد و رفتارای عجیب اصلا
فقط خدا میدونه چه عذابهای روحی کشیدم
هر چقدرم میگفتم اصلا به حرفم توجه نمیکردن
بچه دو ماهه رو مینداختن بالا
من رفت و آمدم اون دوران کم کردم گرچه شوهرم خیلی ناراحت میشد خیلی حرفمون میشد....
- 0
- 1403/03/04
- ..... 😍
😐😐😐😐😐😐😳😳😳😳
- 1
- 1403/03/04
- فاطمه 🧡🧡🧡
سلام عزیزم. منم ی رفتارای مشابه اینو تجربه کردم . اینکه بچه رو از بغلم گرفتن ، دخالت های بی اندازه . فقط به نظرم از همین الان نشون بده که خوشت نمیاد . من با خانواده شوهرم توی ی ساختمونیم هیچ چاره ای برای دوری نداشتم . تو جدا هستی. نرو . از همین الان سفت وایسا.من انقدر به خاطر این رفتارا اعصابم تحلیل رفت که الان با کوچکترین چیزی عصبی میشم .من اصلا اینجوری نبودم. همینطور از بزرگ شدن بچه هام لذتی نبردم .
- 0
- 1403/03/04
- zahra ns
همین رفتارا تو کل مادرشوهرا هست فکرکنم
فقط باید محکم وایسی جلوشون اجازه دخالت ندی هرچیم گفتن بگو بچمه کسی صلاحشو جزمن نمیتونه بدونه
بچه من نوه اول هم هست پدرمو درمیورد ولی ی کار کردم الان اضافه نمیتونه چیزی بگه بدون اجازه من نه چیزی میده نه کاری میکنه
فقط باید محکم وایسی جلوشون اجازه دخالت ندی هرچیم گفتن بگو بچمه کسی صلاحشو جزمن نمیتونه بدونه
بچه من نوه اول هم هست پدرمو درمیورد ولی ی کار کردم الان اضافه نمیتونه چیزی بگه بدون اجازه من نه چیزی میده نه کاری میکنه
- 0
- 1403/03/04
- zahra ns
من بخام لباس عوض کنم و پوشک کنم میبرم اتاق درو میبندم نیاد غذا دادنی هم کنار وایمیسه کلا با رفتارم حدو مرز گذاشتم حتی اگه چیزی بگه راست باشه برعکسشو انجام میدم بدونه خودم تصمیم میگیرم
- 0
- 1403/03/04
- 🤍ننه آرتمیس 🤍
من فقط برام سواله، با بچه های خودشم همین کارارو میکرده؟
- 1
- 1403/03/04
- پریسا 💕
میگهکه خواهر شوهراش بچه ها رو بزرگ کرده اون فقط شیر میداده😅
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
اینم نوه اول دو خانواده اس ولی باور کن مادر پدر من اصلا کاری ندارن اذیت نمیکنن
نظر نمیدن
تا پدر شوهرم میگفت بچه ناقص باشه ولی پسر باشه
جشن تعیین جنسیت بهم تبریک نگفتن تا یک هفته گریه میکردم.
نظر نمیدن
تا پدر شوهرم میگفت بچه ناقص باشه ولی پسر باشه
جشن تعیین جنسیت بهم تبریک نگفتن تا یک هفته گریه میکردم.
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
بقران انجام میدم نمیفهمه
میاد داخل
اومده بود از من مراقبت کنه! مینشست با پسرش ناهار میخورد تنها ساعتی که من میتونستم شوهرم رو ببینم بعد به من میگفت مراقب بچه باش ناهار شام با هم میخوردن بعد بچه رو میگرفت من غذا میخوردم ظرفا رو هم خودم میشستم
روز سوم غذا هم خودم درست کردم فرستادمش رفت
میاد داخل
اومده بود از من مراقبت کنه! مینشست با پسرش ناهار میخورد تنها ساعتی که من میتونستم شوهرم رو ببینم بعد به من میگفت مراقب بچه باش ناهار شام با هم میخوردن بعد بچه رو میگرفت من غذا میخوردم ظرفا رو هم خودم میشستم
روز سوم غذا هم خودم درست کردم فرستادمش رفت
- 1
- 1403/03/04
- عاطفه موسوی
استغفرالله ازین تفکرات
- 0
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
بچه هاش شانسی بزرگ شدن
خودش شیر میداد ۴ تا خواهر شوهر بزرگشون کردن
خودش شیر میداد ۴ تا خواهر شوهر بزرگشون کردن
- 3
- 1403/03/04
- عاطفه موسوی
عزیزم شما نه مسئول تفکرات مریض پدرشوهرت هستی نه میتونی مادرشوهرتو عوض کنی فقط به زندگی خودت بچسب و بچه ت رو درست اینطوری که میخای تربیت کن ز فکر اونا بیا بیرون فکرکردن زیاد به حرفا و کاراشون باعث میشه فقط خودت مریض بشی
- 1
- 1403/03/04
- فیبی بوفی
مرسی عزیزم ❤️
حرفت آرومم کرد❤️
حرفت آرومم کرد❤️
- 1
- 1403/03/04
- عاطفه موسوی
قربونت عزیزم ایشالله بتونی به بهترین نحو مدیریت کنی و به آرامش برسی
- 0
- 1403/03/04
- 🤍ننه آرتمیس 🤍
اکی بلاخره دم دستش که بودن. آیا دست تو پوشک اونا هم میکرده
- 0
- 1403/03/05
- عاطفه خانوم
عزیزم من جای شما بودم رک میگفتم دوست ندارم کسی لخت بچه مو ببینه
تمام
تمام
- 1
- 1403/03/05
- مامان مهناومهدی ،
سلام عزیزم ببین بیخیال باش منم بامادرشوهرم تویه ساختمونیم اوایل خیلی عصابم خراب میشدهی میگفت پوشکش نکن بزاربازبمونه غذابهش خوب بده اینوبده اونونده لباس زیادنخرچای نده آبمیوه نده وااااای تاصبح بگم تمومی نداره خیلی عصبی میشدم نمیتونستم چیزی بگم دیگه آخرش زدم به سیم آخر به خاطردخترم یه دعوای بزرگی افتاد۲ماه قهرکردیم باشوهرم بدجوردعواکردن شوهرم بعده ۱۰روزآشتی کرد منم عیدآشتی کردم بازم همون حرفای تکراری رومیگه پس ارزش نداره خودتوعصبی کنی هرچی گفت به خودت نگیرکارخودتوانجام بده من الان خودم شدم یه مادرعصبی بچم یه ذره جیغ میکشه عصابم خراب میشه
ببخشید که طولانی شدخواستم تجربموبگم یه گوشتودر کن یکیشودروازه
ببخشید که طولانی شدخواستم تجربموبگم یه گوشتودر کن یکیشودروازه
- 0
- 1403/03/05
- پریسا 💕
😅😅
- 0
- 1403/03/05
- فیبی بوفی
مرسی عزیزم که تجربه ات رو گفتی.
با همسرم صحبت کردم.
خودش میدونه حق با منه
دیگه قراره فعلا تغییر رفتار بدیم ببینیم نتیجه چیه.
خودش هم با مادرش صحبت کرد چون روز بعدش ندیدم چیزی بگه.
با همسرم صحبت کردم.
خودش میدونه حق با منه
دیگه قراره فعلا تغییر رفتار بدیم ببینیم نتیجه چیه.
خودش هم با مادرش صحبت کرد چون روز بعدش ندیدم چیزی بگه.
سوالات مشابه
- عادت بد چیکار کنم؟؟سوال بی ربط ب بارداری
- اینو کجای دلم بزارم🤨😕
- دلم گرفته بچها بیایین باهم حرف بزنیم..
- مادر شوهر و پنهانکاری شوهر
- سلام خانوما خوبین واکنش مادر شوهرتون وقتی فهمیدن شما باردارین چی بود
- رفتار با خونواده مادر شوهر
- بچه ها بیایید داستان منو بخونید نظر بدید❤️
- آغا این مادر شوهر ما دهنمون رو سرویس کرده
- امان امان امان از مادرشوهر 🖤💔
- مامانا حالم خیلی بده الان یه چیزی دوباره از مادر شوهرم دیدم حالم بد شد