Ooma
پرسش (1402/10/20):

دوستان میشه بیاین ب کمکتون نیاز دارم

سلام دوستان ی موضوعی خیلی منو عذاب میده اصلا حال و روز خوبی ندارم نمیدونم باید چیکار کنم احساس میکنم روحم در آرامش نیس. من بعدزایمان دچار اختلال خواب و افسردگی شدم حالم خیلی بد بود مدام دکتر و قرص سردادی شدید. بعد از ۴ ماه مامانم فوت کرد تو اون روزایی ک من حالم خوب نبود فوت مامانم خیلی اذیتم کرد مامانم حدود ۲ سال مریض بود و رو تخت چن ماه آخری دیگه کلا زندگی نباتی داش. ۳ روز آخری ک پیشش بودیم روزای وحشتناکی بود مامانم فقط قلبش میزد دیگه همه اعضای بدنش از کار افتاده بود همه میومدن خونه مامانم ک برا آخرین بار ببینن مامانمو. لحظه آخری ک دیگه قلبش از تپش افتاد خودم کنارش بودم.مرگ مامانمو با چشام دیدم.من قبل فوت مامانم داغ بابام و داداشم رو هم دیدم ولی فوت مامانم خیلی ادیت کرده از لحاظ روحی. بعد از فوت مامانم تا امروز همیشه اون روزا میاد جلو چشام. انگیزم از زندگی از دس دادم همش ب مردن و اون دنیا فک میکنم. همش باخودم میگم خب اخرزندگی چی میشه جز مردن و زیر خاک رفتن. اصلا دست و دلم ب هیییچ کاری نمیره. همش ب مردن فک میکنم هرشب خواب اون روزای آخر مامانمو میبینم شده کابوس برام هرشب همون خواب ک مامانم نفسای آخرش بود همه میومدن براش قرآن میخوندن. خواب‌ام همش غمناکه. ی چیزایی تو خواب میبینم ک احساس میکنم روحم درادامه نیس. شبا با ترس و اضطراب میخوابم. از شب شدن و خوابیدن بدم اومده. انگار قراره بمیرم. قبل فوت مامانم بخاطر افسردگی دچار اختلا خواب شدم ک با قرص نمیتونسم بخوابم بعد با نخوابیدنام سردردهای شدید و سوزش سر از همون موقع خوابیدن برام شد کابوس فوبیا. بعده ۴ ماه دارو خوردن داشتم یکم بهتر میشدم ک مامانم فوت کرد و حال من بدتر شد با قرص میتونم بخوابم ولی ادیت میشم. نمیدونم چکار کنم. میشه بگین چکار کنم حالم خوب بشه؟؟؟

عزیزم خدارحمتش کنه
ممنون عزیزم
سلام . روح عزیزانت شاد باشه وخدا بهت صبر وتحمل بده شرایطت خیلی سخته . افسردگی وبعد فوت عزیز .بهارجان الان یه مادری و بچت نیاز شدید به یه مادرشاد داره ..بهتره اول از یه مشاور کمک بگیری و در کنارش کارهایی که آرومت میکنه قرآن خوندن رفتن سرمزار حرف زدن . همراهی همسرت ‌انشالله بتونی این روزای سخت و بگذرونی فقط فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی
اصلا دوس ندارم تو خونه بمونم ولی خب هیچ جایی و هیچ کسیو ندارم برم شبانه روز تو خونه ام . عصر ک میشه واقعا حالم بدمیشه تحمل تو خونه موندن ندارم انگار مثه قفس میشه خونه
مرگ حقه و جلوی درهمه میخابه....باچشمت همه چیزودیدی به دلت گرفتی چون مادرت بود...سخته ولی به این فکر کن ک خداروشکر بدترازاینام میتونست بشه ولی ازبس خانم خوبی بود ک آروم چشاشو بسته و خابیده....
من بابابزرگم زمین گیرشد ده روز،توعرض ده روز موهاش ریخت پشتش کلا زخم شد پوست استخون شد زردزرد شد چشاش سفید شد ....
توده روز فقط،، ازدنیارفت اونم توبیمارستان طوری که بهش سرم امپول اندوسکوپی کردن حتی بااستفراغ واینا مرد😔
عصر یکساعتی برو بیرون با دخترت .پیاده روی کن وگرنه افسردگی شدید میشه اون موقع خیلی سخته
ممنون عزیزم. خدا همه رفتگان رو بیامرزه. میخام حالمو خوب کنم اما نمیشه. شوهرم اصن ب خوب شدن حالم کمکی نمیکنه میگم تا بیرون منو ببر ی هوا بخورم بلکه بهترم انقد عر میزنه
مادربزرگمم ک جلو چشمم مثل شما اونقد عق زدم ک نگو
خیلی سخته خیلی....
ولی بجاش وقتی ب یادت اومد براش فاتحه بخون نذری بده بگو حقه سرهمه هست ...نزار عذابی ک تو داری میکشی بااون سنت بوه 9ماهت هم بکشه گناه داره
اول یه مشاور برو تلفنی هم میتونی . خودت تلاش کن برای بهتر شدنت ، اگه همسرت کمک میکرد خیلی خوب بود .تو میتونی وباید قوی باشی بخاطر دختر کوچولوت
از همین حق بودن مرگ هراس دارم میدونی همش ب مردن فک میکنم ب تموم شدن دنیا ب اون روزایی ک مادرم نفسای آخرشو کشید ب زهرایی ک تو اون مدت کشید میگم آخه چرا باید سرنوشت آدم اینطوری بشه
جایی نیس برا پیاده روی روستا زندگی میکنم
بیخیال شوهرت،، برو مشاور خیلی کمک به روانت میکنه،،
برو بیرون قدم بزن حتی شده یه کوچه برو بازار برو پارک ذاتا هوام خوبه
من یباررفتم شوهرم گف دیوونه ای میخندن رفتیم دیدیم خیلیا دیوونن تو پارکن همه ...
بادخترت برو مغازه هارو بگرد باهاش بازی کن
ب چیاعلاقه داری اون کارارو کن
خدا رحتمشون کنه عزیزم. هرروز براش فاتحه میخونم
روستا هم میشه بیرون از خونه بری با همسایه دوست بشی . خودتو سرگرم کن فکرای منفی نیاد سراغت
آخه عزیزم اینجا روستاست لعنتی هیچی نداره
الان هوا سرده همسایه ها اصن بیرون نمیان . تو رو خدا برا حالم دعا کنین
منم روستام اتفاقا حای کوچکه همه همو میشناسن میری بیرون حداقل با3نفرسلام علیک میکنی خخخخ برو مغازه ماست بگیربرگشتن ازیه راهدیگ برگرد
باهمسایه ها دوستی چیزی
بخاطر افسردگی و بی‌خوابی رفتم مشاور اون فرستاد روانپزشک دارو گرفتم با دارو خوابم و اضطرابم کمتر شده بود اما حال روحیم خوب نشده
شوهر احمقم نمیداره برم مغازه کل خریدای خونه رو خودش میکنه میگه زشته تو بری مغازه حرف درمیارن
با هیشکی رفت و آمد ندارم
عزیزم ایشالا ک هرچه زودتر حال دلت خوب شه...اهنگ برار شاد...رقص بزار برای دخترت یادش بده..باهاش قایم باشک بازی کن...بافتنی بلدی بباف کتاب دوسداری بخون ورزش کن دهترتم یادبگیره باهم بکنین بخندین
خودت باید ب خودت کمک کنی
راستی بهارجون مگه روستای شما بهداری بهداشت نداره اکثرا یه روز درهفته مشاور میاد پیداکن برو
وااااا
تلفنی .....بادوستی چیزی
فکوفامیل
ممنون عزیزم. آره باید خودم ب خودم کمک کنم اما همینکه عروس میشه کل غذای دنیا میاد تو دلم از شب شدن بیزار شدم از خوابیدن متنفرشدم همش میگم کاش شب نمیشد
من خانوادم شهردیگن....همش تلفنی میحرفیم تصویری
داره بعد زایمان بهداشت فرستادم مشاوره خودشون از اونجا گفتن برو روانپزشک
فقط با آبجیم درتماسم دیگه هیشکی
نبایدقطع میکردی به مدت بایدمینداختی ختما خودسرقطع کردی بدترشدی
نه هنوز میخورم
اینستا اینابرو .....
میرم ولی باورکن هیچی دلمو آروم نمیکنه همش غم تو وجودمه
خاستم برم ی دوره آموزشی مثل گلدوزی . بافتنی. چیزی یادبگیرند ک سرگرم باشم ولی شوهرم پولم نداد
میگه با بچه کوچیک چطوری میخای بری کلاس و اینا بعدا برو
بخور و کم کم با دخترت بازی کن فکرکن اصلا تنهایی هیچی برات مهم نباشه..ب این فکر کن اصلا شبوروز غمبادکنی تو با بزرگیت نمتونی تحمل کنی بیچاره دخترکوچولوت چی میکشه....مادرت سنش بالابود توهنوزجوونی اگ طوریت شه کی به دخترت نگامیکنه کی میرسه خدابع همه بچه نمیده ها،،خیلیاهستن ازاین نعمت محرومن قدربدون بخاطردخترت ادامه بده سعی کن....
ما زنا قوی هستیم ب شرطی ک خودمون بخایم
ب شوهرت بگو من میتونم دخترم ب مادر قوی و باعتمادب نفس نیازداره میریم دوتایی هم بازی میکنیم سرگرم همم من درست میشم حالوهوام عوض میشه
کاش شبا کابوس نمیدیم حداقل . کاش خوابم تنظیم میشد تا از این سردرگمی دربیام بتونم ب خودم کمک کنم
پاشو یه لیوان اب بخور چنددقیقه بشین اصلا نقاشی کن خاباوبکش سیاهش کن خودتون بکش شاد .....چندبارکنی عادت میکنی بعددوباره بخاب
خدا خودش کمکم کنه. میگم دوباره ببرم دکتر شاید دارمو عوض کنه بهتر بشم . میگه این داروهای افسردگی و اعصاب بدترت میکنه
بگومیخام بافتنی یادبگیرم برادخترم لباس ببافم باذوق وشوق
باورت میشه حتی ی شب خواب شاد ندیدم همش این مدت کابوس دیدم
شایدم عوض کنی بهترشی بعضی داروها سازگارنیستن
😔😔
نمیدونم والا خسته ام خیلی زیاااد
ازبس همش فکرمیکنی فکراتو بگیر دستت کنترل کن اومد پاشو یکاری کن ک بلدنیستی نیاز ب تمرکزداره .....
ایشالا ک جواب بده من اینجوری خوب کردم حالمو منم از یه شهربزرگ اومدم روستا منم بدبودم
ممنون عزیزم وقت گذاشتی باهام حرف زدی واقعا نیاز داشتم حرف بزنم
من الان ک بیکار میمونم ب پسرم فکرمیکنم ک چیا یادش بدم چیابپزم ازالان براعید نقشه کشیدم مثلا جوجه رنگی بگیرم پسرم پوستشونو بکنه 😂😂 دنبالشون کنه..سرشونو بکنه..
اونام اینو قازبگیرن نق بزنه😂😂
چه فکریه این مادرخوب اینکارو میکنه ....پسرم تازه رفت 5ماهش موهامو بکشه منم موهاشو میکشم😂😂😂میخادگریه کنه بغبغو میکنم میخنده
دیوونه بازی دربیار
Haleh5125
ایدی تلگراممه اگ خاستی بیا میحرفیم
من غیر از دخترم ی پسر ۴ ساله فوق شیطوووون دارم ک روح و روان بهم نح
نمیدازه
ممنون عزیزم تلگرام باز نمیشه
بافیلتر کار میکنن....خاهش میکنم
سلام گلم..خدا ان شاءالله بهت صبر و آرامش بده..خدا رحمتشون کنی..درسته سخته ولی باید به زندگی ادامه داد..به خاطر وجود خودت..به خاطر گل دخترت..میدونی چند تا از ما اومایی ها باردار نمیشیمو و هرماه حسرت میخوریم؟؟.شمایه نعمت بزرگ داری .گلم هر رو نعمتهایی که داری رو یادآوری کن و شکر کن ،میبینی حالت بهتر میشه..آهنگ های آرامش بخش و بدون کلام گوش کن ،برای من که وقتی حالم بد میشه خیلی تاثیر داره و حالمو بهتر میکنه..
اونا هم که فوت کردن راصی نیستن اینقدر خودتو اذیت میکنی..مطمئن باش اونا در سایه رحمت خدا جاشون خوبه..براشون دعا کن و قرآن بخون..یقینا سرشار از رحمت الهی میشن..رفتن از این دنیا برای هممون هست ولی پایان نیست ..ان شاءالله اونا الان جاشون خیلی بهتر از این دنیاست..روحشون شاد..
دعا و ذکر و قرآن بخون آرومتر بشی...
ان شاءالله به زودی پر انرژی بیای و از حال خوبت بگی و خوشحالمون کنی 🥰
ورزش وپیاده روی هم خیلی حالت رو بهتر میکنه.پیش مشاور هم حتما برو..کنترل ذهن انجام بده ..تا خواستی به این موارد که گفتی فکر کنی..اجازه ورود افکار منفی رو نده و معکوس از ۵ تا ۱ بشمر و یه کار دیگه رو شروع کن یا با دخترت بازی کن تا کمتر سمت این افکار بری..نذار این افکار کنترلت کنن...اولش سخته ولی وقتی راه افتادی میبینی که چقدر حالت بهتره
ممنون عزیزم. آره میدونم ک اونا جاشون خوبه من ب حقانیت مرگ و زندگی پس از مرگ باور دارم همین چیزای ک ذهنمو آشفته کرده و همش ب مرگ و دنیا فک میکنم
الهی ب حق حضرت زهرا شما و همه چشم انتظار مامان بشین
ممنون گلم...ان شاءالله خدا بهت کمک کنه بتونی اول برای خودت شاد زندگی کنی و بعدش یه همسر ومادر پرانرژی باشی..

سوالات مشابه