Ooma
پرسش (1402/08/28):

چطوری بی زبون نباشم در مقابل دیگران

سلام یچه ها،شاید منو بشناسید ،همون ک چند دفه تاپیک گذاشتم مادرشوهرم کمی ناتوان هست با اینکه سنش کمم هست،دخترم نداره،فقط منو ی جاریم هستیم،اصلا ازون توقع هیچکاری نداره،همش بمن دستور میده،دیروز رفتیم خونه شون برادر شوهرمو جاریم اومدن هنوز نیامده رفتن ساعت ۵ گرفتن دراز کشیدن بغل دست هم،بعد من ظهر ناهار پخته بودم و همه کارا کرده بودم،مادرشوهرم بهم میگه اره برنامه شامت چیه،شام چی میخای بپزی،انقد بدم میاد،لطفا بگید اینطور وقتا باید چی بگم؟من بزرگترم هستم از جاریم،در ضمن جاریم دو هفته پیش بهش برگشته گفته اره باید از من تشکر کنید ک میزارم شوهرم بهتون برسه،هرچی انگار پررو‌تر باشی عزیز تری،نه؟اخه همه کارا مادر شوهر پدرشوهرم با شوهرمه و برادرش ،۶۰ سالشونه اما ناتوانن

درصورتی ک من همیشه احترامشونم گذاشتم،ب شوهرمم میگم بهشون برس،وظیفته،ولی اون انقد از خود مچکره گه گفته اره چون میزارم شوهرم کاراتونو بکنه باید ازم ممنونم باشید...این حرف زشت نیس ک بزنی؟ولی تازه عزیزترم شده پیش مادرشوهزم بعد این حرف
همیشه همینه عزیزم تا بوده همین بوده هر چی گستاخ تر و وقیح تر باشی بیشتر تحویلت میگیرن .دقیقا حکایت من و جاریم اون قشنگ حاضر جوابه سریع جواب میده حتی با بی ادبی ولی من همیشه احترام نگه میدارم ولی اون همیشه عزیزتره
منم تصمیم گرفتم از این به بعد جواب بدم
خیلی این شرایط سخته من هزاران بار در موقعیت های مختلف توش بودم و جوابم ندادم. به نظرم بهتره که کار خودتو بی ارزش نکنی و بسپاری بخدا. یه روزی هم تو جواب خوبیتو میگیری هم اون جواب این کاراشو
خواهرانه بهت میگم از جون خودت مایه نگذار عزیزم ، الان توانایی داری فردا خدایی نکرده خودت مریض بشی هیشکی یه لیوان آب دستت نمیده . خوبی هم میکنی به اندازه بکن ، بهتره همون لحظه برگردی بگی مامان جون زحمت شامم فلانی(جاریت) بکشه ،اگه کمک کرد ک هیچی ،اگه نکرد تو هم چیزی نپز

سوالات مشابه