Ooma
پرسش (1402/04/18):

سلام دستان خوبین بیایین حرف بزنیم دلم گرفته 😔

امشب قرار بود با مادرشوهرم و خواهرشوهرم بریم خونه یکی فامیلا بعد زنگ زدم ک کی میریم مادرشوهرم گفت ک خواهرشوهرم و دخترخالش و زن پسر خالش اینا واسه شام میرن بیرون، خیلی ناراحت شدم ک چیزی به من نگفتن 😣
مگه چی میشد بگن، دختر خالش به زن داداشش گفته بود ولی اینا هیچی 😑
بعد جالبیش اینجاس ک همین خواهرشوهرم هروقت کارش گیر میکنه و یا چیزی میخوان بخرن یاد شوهرم میوفتن شوهرم واسشون انجام میده ولی موقع خوشگذرونی با دختر خالش و زن پسر خالش اینا میرن 😏😏😏

ما دوبار رفتیم مشهد دوبار هم تنهایی رفتیم خدایی هم خوش گذشت
یه بار با مادرشوهرم رفتیم کیش ک زهرمارم کردن
یه بارم رفتیم کیش پیش خواهرشوهرم بازم زیاد خوب نبود خواهرشوهرم قیافه می‌گرفت
راهت رو هرچه زودتر ازشون جدا کن تا اعصابت اروم باشه، سرت رو با کلاس های اموزشی یا ورزشی یا هرچیزی ک علاقه داری گرم کن تا بهشون احتیاج پیدا نکنی، چندباری که قرار گذاشتن تو باهاشون نرو تا قدر و ارزش خودت رو بالا ببری
اووو ننه شوهر من کلی پسرم پسرم می‌کنه پسرم برای خواهرت اینو بگیر الکی وعده بهش نده الکی قول بهش نده شوهر منم خر میشه انجام میده
همیشه نبوده فقط یکی دو بار
چن بار خداشون رفتن و چیزی به من نگفتن
خودشون *
ببین این بیرون رفتنا واقعا بحث زنونه ست اصلا شوهرتو تو این مساعل دخالت نده که در آخر برای خودت بد میشه
😂😂😂😂😂
ادم اینطور خودشو کوچیک و بی ارزش میکنه و باعث میشه همه مث وسیله برا رسیدن به خاسته هاشون نگا بهش کنن و این اشتباهه هرکسی عزت نفس و غروری برا خودش دارع
😀😀😀😀خدااایی گرفتی ماارو
ننه شوهرت چقد مثله ننه شوهر منه🤣
دعا دعا میکردم این توله سگ و یکی بیاد بگیره ببره گم بشه عنتر رو حالم ازش بهم میخوره
مشخصه خواهرشوهرتو دوس داری و وقتی باهاشی حالت خوبه که اینجور ازش دلخور شدی...
درسته؟؟؟
َ
با مامان بابای من خوش گذشت با ننه بابای اون خوب نبود گفتم من نمیام خودتون برید دیگه گفت با مامان بابای تو هم من نمیام
ادم اینطور خودشو کوچیک و بی ارزش میکنه و باعث میشه همه مث وسیله برا رسیدن به خاسته هاشون نگا بهش کنن و این اشتباهه هرکسی عزت نفس و غروری برا خودش دارع

ننه شوهر من یه دیوثیه که دومیش شوهرشه زن و شوهر بهم میان توی مفت خوری و گ... خوری زندگی من
چی بگم والا
کلا مغروره
ولی آدم بدی نیس
چندماه پیش برای دختر خواهر شوهرم خواستگار اومد بعد خواهرشوهرم به همسرم زنگ زد که فلان روز خواستگاری هستش خودت تنها بیا مریم رو نیار . همسرم به من گفت که فقط بزرگا هستن ومردا من اصلا ناراحت نشدم . شب خواستگاری شوهرم رفت دوش بگیره مادرش زنگ زد همسرم وقتی فهمید جاری من هستش مثه گوله آتیش شد به مادرش گفت اگر قرار بود زنا نیان چرا همه هستن فقط زن من اضافه بود . بخاطر همینم نرفت این موضوع ببین مثلا همسر باید توش دخالت کنه . ولی برای یه دورهمی وبیرون همسرتو دخالت نده
سمانه به اعصاب خودت مسلط باش😁😁😁
سمانه باز جنگی شدیا.
امیدوارم فقط ننه شوهرم لال بشه به زودی زود لال ، که کمتر فک بزنه و چرت و پرت بگه ، من تا هرجا شده زورم رسیده مانع خرج کردن های شوهرم برای خانوادش شدم دیگه بقیه شو نمی‌دونم چیکار می‌کنه
میدونی شوهرمم سیاست نداره تا ازش یه کار خواستن سریع براشون انجام میده بعدم اگه یه چیزی شد و من ناراحت شدم چیزی نمیگه میگه خودت جوابشون بده یا بهشون بگو
آخه عنتر خانوم رفته سمت کلاردشت هر روز زنگ میزنه شوهرم بیا خنک اینجا اینم وسوسه میشه میره امروز ناهار نیومد گفتم لال بشی زن که دست بردار نیستی بعد میگه من با زندگی تو چیکار دارم پسرم مارو ول نمیکنه
ولی در صورتی ک پسر خالش اگه از گل نازک‌تر به زنش گفتن سریع میگه
خب وقتی همسرت میگه خودت چوابشون بده .
توام قشنگ بوقتش آفتابه بگیر بهشون .
اگرم به شوهرت شکایت کردن بگو از تو آبی گرم نشد خودم ریدم بهشون 😌
اینا رو تا من توو گور نکنم آروم نمیگیگیرم 🤣🤣🤣
میدونه من کم رو ام و چیزی نمیگم
من که میگم اینا ما رو می کشن خودشون نمیمیرن
امروزم وقتی مادرشوهرت اونطوری گفت دادو بیداد میکردی که من از کارم موندم و بخاطر شما کنسل کردم کارامو
باران حق
تو پیشش گلگی نکن ببین دیگه باید خودت از پس خودت بر بیای تا در آینده بتونی یه پسر مستقل و مرد بار بیاری. بعدم چون شوهرت براشون کار انجام میده دلیل نمیشه که توقع کنی اونا در همه حال تو شریک بدونن و همه جا باهات باشن
من که تپش قلب می گیرم همش می گم سکته می کنم
اصلا موندم ک چی بگم 😣
بخدا ، من ولی توو جمع باشیم اونا هستن همه کار میکنم حرص بخورن تا الان موفق بودم یعنی تمام نقطه ضعفاشونو می‌دونم
سمانه کجا زندگی میکنی؟ استان مازندران هستی مگه
اره سمت کلاردشت زندگی میکنم اول زندگی متل قو بودم
از بس ناراحت بودم خودش فهمید گفت چی شده منم دل نازک زود گریم گرفت دیگه همه چیو گفتم
چرا
فقط سعی کن تلافی کنی همین اینقدر حال میده
ببین منم کم رو بودم انقد رسدن بمن اوایل زندگی اومدم تا صبح گریه کردم .چقد ت جمع بغضمو قورت دادم.(میومدم خونه به شوهرم میگفتم میگفت حتما تو کاری کردی یا چیزی گفتی که اونا اینکارو کردن .در بدر همش حقو میداد به اونا)منم از خودشون یاد گرفتم تو همون جمع یا یه زمان دیگه دقیقا برمیگردوندم بهشون یا با شوخی خرابشون میکردم.


از خودسون یاد گرفتم.توام همینطور باش .ازشون یادبگیر با مدل خودشون به خودشون ضربه بزن


این صد درصد تضمینیه بدون درد و خونریزی 🤣
من خیلی باهاشون درگیر شدم ولی فایده نداشته فقط خودم آسیب دیدم موقع زایمان اولم اومد خونم تنها بودم باهاش دعوا راه انداخت چجور رفتم دکتر گفت قلبت گشاد شده مراقبت کن
من پارسال که بحث شد بین خانواده ها و منو شوهرم خیلی عصبی تر شدم و نا آروم تر منم حرص زیاد میخورم ولی مراقب خودت باش دختر بخاطر بچه ات هم شده عصبی نشو زیاد
خدایی نمیخواستم حرف بزنم چون خیلی ناراحتی
ولی واقعا سطح توقعتو بیار پایین حتی از خواهر خودت
ما زنداداشمون میخوان برن مشهد پای پرواز که میخوان گوشیو خاموش کنند یادش میافته زنگ بزنه بعدشم میگه یهویی شد ببخشید🤣🤣🤣
خب چکار کنم؟
منم میگم به سلامت خوش بگذره همیشه به سفر
ببین من یکبار جدا شدم ازدواج اولم عقد کرده بودم مدت کوتاهی بعد جدا شدم ولی از همون چندماه عقد فهمیدم باید تو زندگی با خانواده شوهر سیاستمدار زرنگ و پر روباشی وگرنه ذره ذره اگر گیر خانواده بد بیوفتی هلاکت میکنن . بخاطر همینم الان با بی ادبی نه با کمال احترام جواب میدم واز حقم دفاع میکنم و نمی‌زارم کسی دخالت کنه یا ازم سواستفاده بشه
اصلا درگیری شدن خوب نیست .وقتی ببینی زبون نفهم ازاب درومدن .فقط باید دوری کنی یا اصلا به حساب نیاریشون .به شدت اثر گذاره
یبارم دختر دایی شوهرم حامله بود چیزی بهم نگفتن بعد تو جمع دیدم ازش میپرسن ک تاریخ زایمانت کی هس و اینا گفتم مگه حامله هس؟؟ گفتن آره مگه خبر نداشتی گفتم نه بعد مادرشوهرم گفت تو گروه ک گفتن بعد خاله شوهرم گفت خب این ک تو گروه نیس ک بدونه یعنی نمیدونین چ بغضی تو گلوم گیر کرد سریع بلند شدم رفتم تو اتاق گریه کردم هیچکس هم نفهمید😣😣😣
نه مهمونی میرم تو خونه فامیلاشون نه خونه داداش و غیره ش فقط ننه و باباش هستن که اصلی هم هستن
کلا سعی کن تنهایی با خودت حال کنی
من مجردیم خیلی رفت و آمدی بودم وابسته به فامیل
الان تو جمع هاشونم گاهی میرم اونم مجبور شدم
کلا با خودم خوشم و از تنهاییی لذت میبرم
رفیق غریبه به از فامیل است تهش یچیزیم شد بلاک میکنی
خوبی بیش از حدم ب دیگران نکن کردیم ندید تشکر نکرد جبران نکرد ۱بار منت بزار
یکی از قوانین زندگیم از دوران کودکیم ایم بود با هرکسی مثل خودش ۱ درجه بدتر
دوره زمونه از محبت خارها گل می‌شود تموم شد با هرکسی مثل خودش نباشی باختی
خیلی فامیل شوهرتو گنده کردی🤣🤣🤣

شُل کن بابا لذت ببر🤣🤣🤣
تنها خانواده اس ک ارزش داره
پدرت مادرت همسرت
بقیه پشمم نیستن
خیلی توقعی هستی بخدا . دارم میگم برای مراسم خواستگاری علنی زنگ زدن به شوهرم گفتن زنت رو نیار به پشمکم گرفتم. اهمیت نده اصلا برات مهم نباشه توام هیچوقت چیزی رو به اونا نگو بزار جوری بشه خودشون بفهمن
نه از الان به بعد هیچی رو بهشون نمیگم
عکسای شخصی هم میره عا😁
من که دوست ندارم مثل اونا باشم من هر شب نفرینش می کنم بالاخره اهم می گیرتش
ما میریم شهرستان دایی همسرم خونه چسبیده به مادربزرگشه
چند روزم میمونیم ولی یکبار نمیگه بیاید خونه ما
خب چکار کنم
مهمه؟ اصلا
بحث ۱سال و ۵ سالم نیستا🤣🤣🤣🤣
تورو خواهر شوهرت جایی نمی‌بره ننه شوهر من کاری کرد کلا شوهرم از خانواده زنش دست کشید

کاری کرد چنان دعوای بین خانواده ها شد هنوز که هنوزه آثارش هست بیخیال بابا هرکسی تورو دوست نداره بدش بره
ببین تو دختر مهربون وساده دلی هستی. ولی اگر همینطوری ادامه بدی اونی که ضربه میخوره خودتی چون هی باید گریه کنی وخرص بخوری در آخر افسرده میشی ومریض
خیلی حرص خوردم از دستت😅
کلی همه دارن بهت میگن به تخمت نباشه اقوام شوهرر، بعد میای میگی چکار کردن.
بابا عزیزم کل خاندان شوهر هرجای ایران بری عروس دوست ندارن، اونایی هم که میبینی تحویل میگیرن ی جا کارشون بنده.
مادر شوهرم بهم گفت ما عروس نداریم بهش گفتم خداروشکر الهی شکر به درک که ندارید به جهنم جوری بود خودش فکر نمی‌کرد من اینقدر ذوق کنم

ایشالا سقط شدن هم سر قبرشون نمیرم
خیلی رو خودم کار میکنم ک از کسی انتظار نداشته باشم ولی بازم نمیشه ناخودآگاه ناراحت میشم ک حداقل یه زنگ نزدن
آدم بیشعور رو چیزی نمیشه ازش توقع کرد تو بذار پای تربیت نداشته اش
به منم گفت تا زنده ام نمیزارم عروسم باشی
بگو خیلی وقته مُردی خبر نداری😂😂
لال بمیره عجوزه ، چجوری میخوان جون بدن خدایی
۰
میگم خاله شوهرم عروسشو گذاشته رو سرش حلوا حلوا میکنه
اون همین یه عروس رو داره منم یه عروس ام جاری ندارم و نخواهم داشت چرا دوتا خواهر اینقدر باید فرق داشته باشن
البته واسم مهم نیس بدرک منم به پشمم حسابشون میکنم
تو خودت خواهر داری؟
۵ تا انگشت یکی نیست همه مثل هم نیستن
ناراحت که میشی حق طبیعیت هست، ولی بهش فکر نکن، چون عواقب این ناراحت شدنا و فکر کردنا میشه مریض شدن خودت، دلسرد شدن همسرت از تو و خوشحالی اونا، زن هم مریض بشه یا افسرده زودی میان میگن این دیگه فایده نداره بفرستش بره یکی دیگه برات پیدا می‌کنیم
عوضی نفهمه چقدر ، شوهرت هیچی نمیگه ؟؟
دختر خاله شوهرم خیلی جلو من تعریف از زن داشش میکنه هی میگه تولدش سوپرایزش میکنیم نمیدونم هر مناسبتی واسش طلا می‌خریم
میدونه ک مادرشوهرم از این کارا نمیکنه
من مادر شوهر اولم تو دادگاه بازوی نامزدمو گرفته بود می‌گفت اخیش پسرمو نجات دادم بعدم خود نامزدم نمیخاست از من جدا بشه . زنیکه قرص خورد مجبورش کرد که بیاد جداشیم من ناراحت نیستم چون واقعا نمیشد با اون آدم زندگی کنم چون مادرش واقعا عفریته به تمام معنا بود . والان شکر خدا از زندگیم راضیم حداقل همسرم پشتیبانم هستش همین برام کافیه خانوادش هم باهام بد نیستن من احترام میزارم واحترام میبینم ولی در کل با من صمیمی نیستن و کلا جاریم رو بیشتر هواشو دارن و کل جیک وپوکشون با اونه ولی من برام مهم نیست سرم تو زندگیمه
برم یه دور بزنم حالم خوب شه دارم حرص می خورم دوباره
آره دارم 9 سالشه
اخلاق و رفتارو شخصیتتون عین همه؟؟؟
ننشو دوست داره هیچی نمیگه بهش
این دیگه رسما بیمار روانیه 😖
برات مهم نباشه وقتی پیشش هستی سرت و با گوشی گرم کن
بخدا خاله های شوهر من حتی بخودمم میگن اگه ما عروسی مثل شما و جاریت داشتیم رو سرمون میزاشتیم، در اینحد ماها بهتریم، ولی مادرشوهرم عروسای خواهراش رو میپرسته، فقط بخاطر اینکه از همون اول محل سگ ندادن به این خواهرا. ولی ماها از اول کار تحویلشون گرفتیم
آره حداقلش ظلم نمی‌کنیم طعنه نمی‌زنیم منت نمیزاریم
والا مشخصه دهن پسر رو بسته ، همین شوهرای بی عرضه هستن زندگی ماها خرابه
ببین همیشه آدما با یکی صمیمی تر از بقیه هستن وشعور آدما با هم فرق داره. برای منم هیچ کاری نکردن و برای جاریم دیگه تا بچشم بزرگ کردن و رو سرشون میزارن. ولی خب چاره چیه ؟؟؟ باز برم طلاق بگیرم؟؟؟ یا هر روز گله کنم پیش شوهرم ؟؟؟ در آخر اونم میرینه بهم دیگه این یه حقیقته مردا حوصله این بحثای خاله زنکی ندارن نهایت دو سه بار پشتی تورو بکنه بعدش قطعا خودتو خراب میکنه
این کارایی هستش ک مادرشوهرم انجام میده ولی خاله شوهرم یه بارم ازش ندیدم
خبر مرگش الان خوشبخته پسرشو بدبخت کرده ؟؟
بچها شوهرم هنوز نیومده خونه
زنگم میزنم انتن نداره.استرس بگیرم یا زوده.
اولین باره اینجورشده
اصلا شبا هرجاشده باشه خودشو میرسونه خونه چون میدونه میترسم
کجا رفته ؟؟
بیخیال توروخدا.همه ۵تا انگشت یکی نیس.
من ی خواهر دوقلو دارم.اخلاق و رفتارمون زمین تا اسمون فرق داره باهم
سطح توقعتو بیار پایین همه مشکلاتت حل میشه
اگه با کسی بیرونه با اون شخص زنگ بزن شاید گوشیش خاموش شده شاید ماشینش بنزین تموم کرده
دیروقته عزیزم مگه کجا رفته؟
تا الان دو بار دیگه ازدواج کرده والا چون دوستای مشترک داریم وفامیل دور هستن . کم و بیش از این ازدواجش شنیدم زنش خیلی ازش بزرگتره و تا پای طلاق رفتن حامله بود
شما همونی بودی که پدرشوهرت پوشک بچتو پرت کرد ؟؟
اره عوضی اشغال به وقتش جرش میدم
فکر کنم بچه اول هستی، توقعت خیلی بالاست.
خونواده خودت بافرهنگ و شعوره دلیل نمیشه که همه اینجور باشن
نمیدونم سرکار بود
دوسه شب بود میگف شلوغه سرم دیر میام
ساعت ۱۱ میومد
امشبم تا ۱۲ صبر کردم گفتم میاد میاد
تازه دارم نگران میشم
به خاله شوهرم گفتم من زیر بار دین کسی نیستم یه جوری به شوهر خواهرت بزنم ابرو براش نمونه
شماره یکی از همکاراشو بگیر، گوشیش حتما از بی شارژی خاموش شده
محل کارش زنگ بزن
چکار کردن مگه
آره بچه اولم خانواده خودم ک اینقدر مظلومن اصلا کاری به کسی نداریم
ولی برعکس خانواده شوهرم سیاست دارن و خیلی هم زبون درازن
ن سرکار بود شریکش شاید ازش خبر داشته باشه
شماره خانومشو دارم
ولی دیر وقته فک نمیکنم بیدار بشه اصلا ازشم بپرسم.همم میگم یکمم صبر کنم
بنظرم یکم دیر نگران شدی
در کل دیگه از فردا سعی کن رو خودت کار کنی امیدوارم حرف گوش بدی و باز کار خودتو نکنی
پیامک بش بده
باشه عزیزم ممنون از راهنماییت
یادم رفت پوشک پسرم رو از ماشین پدر شوهرم بردارم اونم با کمال بیشعوری گرفت پرت کرد وسط حیاط از توو کوچه

پوشک زیاد جیشی هم نبود کثافت فکر کرده خونه من مثل طویله زنشه منم به وقتش دارم براش
چن وقت بود ک اعتبارم تموم شده بود و فقط میخوندم ولی امشب دلم گرفته بود تمدیدش کردم ک یکم باهام حرف بزنین بهتر بشم
عه، مثل همیم عزیزم، ولی من تجربم بعد 17 سال زندگی مشترک بیشتر شده، شما هم سعی کن حرف همه دوستان اومایی رو گوش بدی، عوض شو... منم همین بودم ولی وقتی دیدم روانم رو مریض کردن خودم رو عوض کردم تا شاد زندگی کنم.
ولشون کن هرچی بهشون فکر کنی بدتره ننه‌ شوهرم تهدید کرده بود پدر مادرم بیان میاد فحش میده کاری باهاش کردم حتی تا دم در خونه میاد جرات نکنه از ماشین پیاده بشه چون میدونه جوری هار شدم که گاز بگیرمش مرده
چشم عزیزم ممنونم از حرفات
زهرا عزیزم شوهرت اومد خبر بده نگران شدم
خیلی دیگه دیدی آروم نمیشی برو تف کن توو چاییشون
دادم یکم زیادی دیروقته
انگار خوابیده جواب نداده هنوز
بد ب دلت راه نده
حتما کاری براش پیش اومده ک اینقدر دیر کرده
حتما 🤣
هی ب ساعت نگا میکنم استرس میگیرم.از ی طرفم میشناسم ادمی نیس ک یجا گیر کنه چ میدونم یچی بشه نتونه بیادو ب وقتش بهم خبر نده
عجیبه تواین ۴ سال اولین باره تا این تایم بیرونه
چقدر استرس این چیزا بده من حالت تهوع میگیرم از استرس زیادی
بدبختی هرشب تا ۵صب بیدارما.
ی خوابی گرفته منو چشام داره میره😅
بد به دلت راه نده بازم شمارش رو بگیر ، به نظرم تا نیم ساعت یکساعت دیگه نیومد به گوشی دوستش زنگ بزن چاره چیه
پس بخواب به چیزی فکر نکن میاد خودش
شماره دوستشو ندارم.شماره زنشو دارم ب اونم پیام دادم خوابه جواب نداد
انشالله ک چیزی نیس دلم روشنه🥵
عزیزم زنگ بزن خانومش اشکال نداره بگو بیدار بشه شاید شوهر اونم هنوز نیومده دیگه مطمئن میشی ک با همن خیالت راحت‌تر میشه
فکر کن تا زنگ بزنه شوهرش کلید بندازه بیاد تو وای 🤭🤭
بهتره ک آدم استرس داشته باشه
حق داری والا من طول روز هم وقتی همسرم سرکاره اگه زنگش بزنم انتن نده یا جواب نده استرس میگیرم چ برسه ب این وقت شب

ولی خب چون میگی این دیر کردنش بی سابقه اس حتما ی جای گیر کرده
بی دلیل ک هم گوشیش خاموش نمیشه هم تا این وقت شب نتونسته خودشو برسونه
اره
اومد به ما هم خبر بده
تا نیم ساعت دیگه نیومد زنگ بزن به خانم دوستش. حالا مگ چی میشه یه شب خوابش خراب بشه
من میگم الانم خیلی دیر کرده زنگش بزن اشکال نداره
گوشی شوهرم خاموش نیست انتن نداره
اخه کجاست ک انتنش رفته خیلی عجیبه😤
من وقتی گوشیم خاموش میشه میگه در دسترس نیس.
نمیدونم چطور اینطور شد
ای بابا
اگه بدون شارژ خاموش بشه میگه در دسترس نیست ولی خودش خاموش کنه میگه خاموش می‌باشد
اگه خودت خاموش نکنی میگه در دسترس نیست
عزیزم نیومد؟!
ن خبری نیست 🥺
مغازه باشه شارژر هست.با ماشین بره جایی باز تو ماشین کابل شارژ هست میتونه شارژ کنه گوشیشو
منم از نگرانی خوابم نمی‌بره
هی چک میکنم ک بگی شوهرم اومد 🥺
زنگ نزدی به خانومه؟
پاشدم نماز خوندم و صدقه دادم ان شالله زود بیاد خونه
برات اصلا مهم نباشه همین قدر بی تفاوت
خیلی چندشی🥴
حالا خوبه جاری نداری وگرنه چی میشد🫨از اول تاپیک فقط گفتی خاله شوهرم عروسش

بابا شل کن زندگیتو بکن چیکا به بقیه داری
زهرا چی شد شوهرت ؟؟؟
خودت و شوهرت میرفتین خونه اون فامیلی که قرار بوده برید
اگه پرسیدن هم میگفتی برنامه چیده بودم نمیشد بهم بزنم، چون فردا هم برنامه دارم
شوهر زهرا چی شده 😢
چون هی داره مادرشوهرش رو با خاله ی شوهرش مقایسه می‌کنه همین ها هم دلیل بر حرص خوردنش میشه اونارو میبینه مادرشوهرخودش رو هم میبینه میشه این ول کن بقیرو زندگی خودتو کن دلیل نیست همون خواهر شوهر اسمش هم خواهر شوهر هر جا رفت هر کاری کردن به شما بگه شما دیگه زیادی ساده ای خانواده شوهر کارش پنهانکاری هستش از اول هم همین بوده والا به تفریحات خودت برس حالا خوبه باز شناختیشون آنقدر میری خونشون وچسبیدی بهشون 😕
چ جالب نمیدونسم
چی شد اومد سوهرت؟
میگه توو این چند سال سابقه نداشته دیر بیاد دیشب تا نزدیک صب شوهرش نیومد گوشیش هم خاموش
اره
اومد اخرش یا ن
تا نزدیک ۴ که گفته نیومده دیگه الان خبر ندارم
چه با نمکی تو...من تو زندگیم کسیو ندیده بودم انقدر لنگ بامیل شوهر باشه...اصلا به من چه؟واقعا حاملگی دختر دایی شوهرم به من چه ربطی داره؟
*فامیل
وااای خداییش به چه چیزا حساسی ها...
اینجوری خودتو داغون میکنی.
من بعد ۵سال هنوز دایی شوهرمو ندیدم چه برسه به دخترداییش😂😂😂😂
تلفنی با داییش حرف زدم ولی حضوری ندیدمش...
مهم هم نیست... چقدر سخت میگیری زندگی رو
😕😕مادرشوهر من تخت افتاده بود روش رفته بود بیمارستان شوهرم بهم نگفته بود چند روز بعد مادرشوهرمو دیدم انگار کوه کنده بود خیلی قیافش خسته به نظر می‌رسید گفتم مامان خونه تکونی کردین آخه خیلی خسته به نظر می‌رسین گفت اینجوری شده و داستان کامل برام تعریف کرد گفت مگه خبر نداشتی منم گفتم نه حمید چیزی نگفت بهم منم همون موقع گفتم خدا بد نده و بقیه حرفا و منم اصلا ناراحت نشدم چرا بشم اصلا
حالا شما سر اینکه خواهرشوهرت با با فامیلش رفتن دور دور به شما نگفتن ناراحتی ؟
البته فقط در یک صورت حق باشماست چون اول قرار بود با شما برن و بعد کنسل شد باید بهتون خبر میدادن ولی زحمت ندادن به خودشون ک بهت خبر بدن
شماهم لازم نیست کاری کنی از الان یاد بگیر دیگه زیاد صمیمی نشی و فقط رفتار مودبانه داشته باشی
تمام
حاملگی دختر دایی شوهر😅
تو عقد بودم، برادرشوهرم جدا شده بود،من نمیدونستم، همش حال خانمش رو ازش میپرسیدم😁😁😁
بعد ۱سال از دهن شوهرم پرید، گفت بهم... منم گفتم خدا عاقبت دو تاشون رو بخیر کنه خوشبخت بشن، تمام....
شما چقد فهمیده و صبورین
رفتار شما منو یاد یکی از جاری هام میندازه اون بنده خدا هم دوست داره از همه چیز و همه کس خبر داشته باشه
اصلا مهم نیست طرف فامیله یا دوست یا آشنا یا غریبه فقط میخواد بدونه کی کجاست چی میکنه چه اتفاقی افتاده و فلان
دیروز همسایه همین جاریم رو دیدم گفت حدیث خانم رفته محمود آباد ؟! منم گفتم خبر ندارم یه جوری نگام کرد خندم گرفت گفتم چیشده گفت چرا نمیدونی 😂گفتم چرا بدونم گفت جاریته گفتم چه ربطی داره قرار نیس من دم به دقیقه از کارهایی ک میکنه خبر داشته باشم ک
شما سطح توقعت رو بیار پایین موضوع برات خود به خود حل میشه
لطف دارید عزیزم ، آخه چه فرقی به حال من داشت که زودتر بدونم یا دیرتر...
خیلی وقتها اون استرس و فشار ، افراد میخوان تو تنهایی خودشون باشن... حس می کنن بقیه بدونن بدتر میشه اوضاع، هنوزم که هنوزه من به رو نیاوردم که چرا بهم نگفتین.
من باز اصلا پیگیر خبری نمیشم😁😁😁مثلا دخترخالم زنگ زد خونه مامانم ،من گوشی رو برداشتم، گفت عروسم فارغ شده،گفتم مبارکه، به سلامتی،بعد گوشی رو قطع کردم،مامانم پرسید چیه؟گفتم نپرسیدم
گفت طبیعی بوده یا نه؟ گفتم نپرسیدم
گفت کی فارغ شده بریم دیدنش؟ گفتم نپرسیدم😁😁😁😁
مامانمم گفت، تو هم یک بار نشد درست و حسابی خبر بدی
😂😂چقد منی
منم دو سال بود ک عروسی کرده بودم خواهرشوهرم ۶ ماه بود طلاق گرفته بود من خبر نداشتم بعدا اتفاقی فهمیدم نه به روی شوهرم آوردم چرا نگفتی و فلان نه ناراحت شدم نه از خواهرشوهرم پرسیدم چرا طلاق گرفتی چیشد و فلان
چون به من ربطی نداره زندگی خودشه به قول شما من بدونم ندونم چه فرقی به حال خودم میکنه چه فرقی به خواهرشوهرم میکنه ،هیچی
چه بهتر ک با این مسائل بیخود ذهن خودمون رو مشغول نکنیم
من همون اولا خونواده شوهرم هی منو تو گروه خونوادگیشون ادد میکردن من لف میدادم
اصلا دلم نمیخاد تو گروهشون باشم و بدونم چی ب چیه ب جهنم ک هر چی میخاد بشه
تازه همون اولا هم هی دختردایی شوهرم زنگ میزد بریم بیرون و فلان هر شب زنگ میزد منم گفم ن ی ماه همین بساط بود هر شب زنگ میزد رو هم ۴ ۳ بار رفیم باهاشون بیرون دیگه ن زنگ زدن ن گفتن ک بریم
ینی راحتم راحت
واقعا بخاطر همچی مسله ای دلت میگیره ؟؟ سخت در اشتباهی
حیف دلت
خدا سر شاهده من هیچ کدوم از فامیلهای شوهرمو تاحالا خونشونو ندیدم...اصلا نمیدونم کجا زندگی میکنن...
مادرشوهرم اینقدر فضوله یادمه تازه نامزدی کرده بودم شغل تک تک دایی ها و عموها و شوهر خاله ها و شوهر عمه ها ازم می‌پرسید 😐
منم ساده همشو جواب میدادم
ولی الان ک شناختمش هرچی ازم می‌پرسه بیشتر میگم نمیدونم
سلام بچها
شوهرم هنوز نیومده
ولی ده دیقه پیش زنگ زد گف دیشب تو راه برگشت ب خونه ی موتوری میزنه ب این انگار ارنجش شکسته
میبرش بیمارستان تاصب منتظر جواب عکس ایناش میشن الان زنگ زده یود میگف تازه دکتر اومده
گوشیشم مونده بوده توماشین باطریش خالی شده بود
شرمنده شماهم الکی نگران شدین🤍
خداروشکر چیز بدتری نشده
خداروشکر ک بخیر گذشته طرف اسیب جدی ندیده
من گفتم حتما ی جا گیر کرده
الهی شکر به خیر گذشت😊ممنون که خبر دادی تو فکرت بودم
الهیییی... اینجوری خیلی آرامش داریما. احسنت،اره والا کاری که از دست منم بر نمیومد، شخم زدن ناراحتی بقیه چه تاثیری تو حال من داشت.
حتی خوشحالیشون هم باشه، به من ربطی نداره. خوش باشن همه آدما... همین برام بسه.
آره واقعا...
انرژی مثبت وجودمون رو با این چیزا کم نکنیم.
از این که سرم تو لاک زندگی خودمه و به هیچ کسی کار ندارم، آرامش عجیبی تو زندگیم هست و این خیلی عالیه
من حتی تو گروه خانوادگی خودمم نمیمونم لفت میدم،راستش حوصله غیبت و خاله زنک بازیا رو ندارم.
خواه نا خواه خانما دور هم باشن، سر حرف باز میشه.
حتی تو جمع خانواده دور هم میشیم، سعی میکنم جلوی غیبت و پشت سر یکی دیگه حرف زدن رو بگیرم، سر حرف رو سمت خودمون میبرم.
وسط بحثشونم باشه خودمو با بچه ام یا بافتنی و دوختنی سرگرم میکنم.
دقیقا عین منی.
منم خونه هیچ کدوم رو ندیدم.تا بحال نرفتم... خونه خواهرشوهر و برادرشوهرمم که تهرانن تا بحال نرفتم. میگن بیاین، با خودم میگم من تهران چکار دارم بخوام برم😁😁😁
میان خونه مادرشوهرم می بینمشون،خونه خودمون دعوتشون می کنم می بینمشون دیگه...
میگم سخت میگیری سر همین هاست دیگه. حالا بزار بپرسه چی شد مگه؟...حفظ که نکرده.
حس کنجکاویش بوده...
حساسی رو خانواده شوهرت...
اینجوری زود پیر میشی... دور از جون صد تا بلا مثل فشارخون و ام و اس و... اینا که مربوط به اعصابه میگیری
خیلی خیلی خیلی حساس و با خانواده شوهرت قاطی شدی...
ببین یک حریم باید بین همه افراد با دور و بری هاش باشه. از خانواده خودت تا خانواده شوهر و دوست و همسایه و...
خودت نباید صمیمی بشی که اینطور سوالا رو ازت بکنن.
خداروشکر بخیر گذشته... صدقه بدین
اون گدا نیس
تو خیلی شل کردی
خیییلی ریلکسه دیگه
من بجاش حرص میخورم 😂
میگفتی خودم کیف دارم 😐
خداروشکر
من حنابندون خودم ،مادرشوهرم ترکونده بود کلی طبق آورده بود پر از میوه و شیرینی و کادو و سه میلیون هم سر حنایی داد...قشنگ خونواده ام وا رفتن از این همه هدیه...بعد آخر شب دیدم مامانم صدام میکنه رفتم دیدم همرو بار ماشینش کردو برد...منم گفتم ول کنید تروخدا الان جنگ میشه...بعد گفت میخوام کادوهای عروسیتم بزارم روش واست یه کادوی خوب بخرم...منم گفتم باشه ببر...روز عروسیم ۱۵۰۰ داد اونم خدل سر شاهده سر شام اومد پس گرفت...عشقم گدا ندیدی😂😂😂
واقعا منم حرص میخورم نمیشه اینقدر دیگه بیخیال بود ، من حاضر نیستم یه سوزن شوهرم برای مامان باباش بخره چون وقتی نیاز داشتیم قهر بودن با پسرش محلش نمیکردن
خب عزیزم خداروشکر ک بخیر گذشته
نه والا زیاد باهاش صمیمی نشدم
تازگیا خیلی باهاشون سرسنگینم تو جمعشون زیاد حرف نمیزنم
دیشب هم خواهرشوهرم یه پیامی داده بود من خوندم و جوابشو ندادم
انگار برادر زن داییش از مکه میاد دعوتمون کردن
چی گفت؟
همین جواب ندادن یعنی برات مهم بوده دیگه. قرار شد وانمود کنی مهم نی
این گفت
خودشم چن بار بوده ک پیام دادم و جواب نداده
عزیزم زوری نیس😑
😐😐😐😐😐
باور کن اینایی ک میگی خیلی خنده داره
یعنی هر وقت پیاماشو میخونم
یه دور تشنج میکنم
اصلا چه دلیلی داره که تو رو در جریان تمام اتفاقات خاندان بزارن ؟
خودت چرا اصلا میخای اینا رو بدونی ؟حالا نگفتن چه اتفاقی افتاده ؟اگه میگفتن چی میشد مثلا ؟
اینکه تو فک میکنی اگه در جریان همه چی قرارت بدن یعنی دارن بهت اهمیت و احترام میزارن خیلی فکر اشتباهیه عزیزم


وقتی بخوای زیادی بدونی بقیه هم اجازه میدن به خودشون که در مورد تو زیادی بدونن و حرف بزنن و نظر بدن و دخالت کنن تو زندگیت حتی خانواده خودت
باور کن داری دستی دستی زندگیتو زهر مار خودت و شوهرت میکنی مردا از اینجور چیزا به شدت بدشون میاد
یه چیز دیگه هم هس ک نمیدونم یه تاپیک دیگه بزنم یا اینجا بگم
یه تاپیک دیگه بزن
دقیقا شوهرت ازت دور میشه و فراری
دقیقا شوهرت ازت دور میشه و فراری

سوالات مشابه