Ooma
پرسش (1399/11/09):

سلام مامانایی که زایمان کردین بیایین

سلام عزیزان خوبین
کسی از شماها بوده که افسردگی بعد زایمان بگیره؟
علائمتون چی بود؟
حس میکنم افسردگی گرفتم همش حالم بده و هروقت فرصت گیر بیارم میشینم گریه میکنم شبا ک مامانم میخوابه من گریه میکنم حوصله هیچ کاری ندارم حتی نمیخوامم بخورم و بخوابم همش فکرم درگیره تو این وضعیتم شوهرم کنارم نیست رفته شمال و اون بیشتر داغونم میکنه الانم هواشناسی گفت از فردا برف میاد وای خدا برف بیاد راها بسته شه بمونه اونجا دیگه دق میکنم

منم غروب ک میشد میزدم زیر گریه
دگ خودمو کنترل کردم خوب شدم
اهنگ شاد گوش کن برنامه های شاد ببین
به نی نی نازت فکرکن
دستای کوچولوش
برف ک خیلی خوبو قشنگه
نمیتونم. بازم رو آوردم به آهنگای غمگین
شوهرتم بسلامت میاد پیشت
بدتر میشی و کارت میکشه ب قرص
اره من برف خیلی دوست دارم.. اما اگه راها بسته شه و بمونه اونجا دق میکنم
من رفتم دکتر قرص داد
ب خودم اومدم دیدم فردا قرصی بشم هزار مکافات دگ خودمو دریت کردم
دورم شلوغ بود
منم شوهرم میرفت سرکار های های گریه میکردم
ی دیقه ک دیر میکرد گریه ک چرا نمیاد
طبیعیه
ولی نذار بیشتر شه
اره منم باید خودمو کنترل کنم اما برا من انقدر سختی کشیدم ک همش یادم میفتن و الانم تا حدودی با شوهرم مشکل دارم نمیدونم چیکار کنم بخدا خسته شدم
باشه عزیز ممنون
من دور از جونت مث خر عر می‌زدم
شبای تاسوعا عاشورا بود همه جا مداحی بود
همچنین . منم انقدر گریه میکنم بهیه هام درد میکنه
چه بد
مامانم یه شب رفت خونه ی خودش مادر شوهرم پیش موند بنده خدا زن خوبیم هست ولی تا خود صبح که بیاد گریه میکردم
ولی دیگه به خودم اومدم دیدم فقط خودم ضرر میکنم کلی با بچم حرف میزدم بوسش میکردم حرف میزدم دلم آروم میگرفت
تا حدی اون یه ماه بد بود که من هنوزم به بچه دوم فکر نمی‌کنم مخصوصا ترسم از بعد زایمانه
سلام عزیزم
افسردگی به نظرم حرفه
من افسردگی بعد زایمان داشتم
ادم تا به یه زندگی جدید عادت کنه طول میکشه
برام آهنگای شاد بندری پخش میکردن ولی بچمو میگرفتم بغل و زااااااار میزدم😭😭😭😭😭
یه نفر جدید نگرانی هاش گریه هاش
وایی لعنت به اون روزا...خدا نخواد کسی دچار بشه...واقعا سخته توی شرایط جدید قرار گرفتن
ولی به خودت روحیه بده اونوخ شیرتم کم میشه
اون همه آدم و دورم نمیخواستم فقط شوهرم مهم بود که سرکار بود وقتی ام میومد نمیتونست که بروز بده جلو اون همه آدم
دق کردم تا گذشت
الانم بعد ۵ سال اقدام کردم برا دومی...تموم نگرانیم همین افسردگی بعد زایمانه
این سری خدا بخواد و باز مادر بشم،خونه ی هیچکس نمیرم،و هیچکسم نمیارم پیشم
فقط ۴ تایی راحت زندگی کنیم تا نخوایم محبت و دریق کنیم
گلم شمام سعی کن تا اومدن شوهرت تحمل کنی،شیرغم به بچت نده عزیزم
خدا بزرگه و این روزا میگذره
انقدر ناراحتم بخدا‌ بچمم‌ همش آخ میکشه دیوونم میکنه وقتی ناراحتم همش بیقراری میکنه قول میدم خوب شم و باهاش حرف میزنم اما تا اون میخوابه بازم برمیگردم به حالت قبل
شوهرم بیاد هم پیشم نمیاد ک میده خونه ننه جونش
عزیزم همه همینن... ولش بره میخایش چیکار خودتو نی نی رو عشقه
شوهر منم هس چه الان چه بعد زایمان
اره والا باید بیخیال شی
اما من یه مشکلاتی هم دارم وقتی یادم میان دیوونه میشم
ازهمه بیشتر شوهره باید ادم رو اروم کنه نمیدونم چه مرگیه ادم انقد عادت میکنه بهش چند روز خونمون شلوغ بود شوهرم نمیشد بیاد پیشم من ساکت و گوشه گیر شده بودم اصلا دست خودمم نبود گریم میومد شوهرم فهمید حالا زیاد میاد کنارم حالم واقعا خوب شد یه النگو هم خرید دیگه کلا حالم خوب شد 😅😅
ناراحت نباش عزیزدلم شوهرت میاد انشالله ب زودی
احساس ناراحتی رو انگاار همه بعد زایمان دارن عزیزم نگرران نباش بههتر میشی😘😘😘
اره حالا خوبه شوهرم زیاد بهم توجه نمیکنه که اینجوری شدم
من خونه مامانمینام و مامانمم میگه تا چهلم نمیزارم بری چون بچم ضعیفه و شوهرمم تند تند نمیاد وضع روحیم وخیمه
خوبه دیگه طلا خریده حالت دیگه بهتر میشه😂😂

سوالات مشابه