سلام خانوما بلآخره منم زایمان کردم 🤩

روز اول تیر ماه بعد از اینکه از خواب بلند شدم احساس درد های خفیفی در کمر و لگنم داشتم اما بهش توجه نکردم و به کارهای خونه رسیدم (غذا درست کردم، مرتب کردم،جارو کردم،طی کشیدم و...)دردام هرلحظه بیشتر میشد،ترشح قهوه ای هم از روز قبلش داشتم... نیم ساعت بعد از اینکه ناهار خوردم رفتم حموم و یه ساعتی زیر دوش هی قر دادم و کمرم و ماساژ دادم...بعد که از حموم اومدم حدود ساعت ۵عصر بود...ظرف های ناهار و شستم و آشپزخونه رو مرتب کردم در صورتی که هر ۳دقیقه یه بار درد های وحشتناکی داشتم اما پیش خودم می گفتم نه هنوز وقتش نیس دردای زایمان خیلی شدید تره همون جا بود که احساس کردم یهویی خیس شدم و کیسه آبم پاره شده سریع آماده شدم نزدیک های بیمارستان که بودیم هی احساس میکردم میخواد به دنیا بیاد به محض اینکه به بلوک زایمان رسیدم وقتی وضعیت منو دیدن بدون اینکه پذیرش بشم با همون لباس هایی که تنم بود روی برانکارد گذاشتنم و فوری منتقلم کردن اتاق زایمان روی تخت که دراز کشیدم ماما معاینه کرد وگفت چقدر دیر اومدی اگه دودقیقه دیر تر میرسیدی تو ماشین زایمان میکردی حالا هم من آمادم هر وقت درد داشتی زور بزن تا بچه ات رو بگیرم منم ماتم برده بودکه یعنی چی؟واقعا تموم شد😐دو تا زور جانانه زدم دختر نازم بیرون اومد گذاشتنش روی شکمم،بعد به زور آستینای مانتو مو در آوردن اما هر کاری کردن نتونستن رگ پیدا کنن از آخر مجبور شدن آنژیو رو به انگشت شصت دستم وصل کنن بعداز ۱۰دقیقه ماما اومد و جفتمو گرفت و بعد از اینکه شکممو کلی فشار داد ۷تا بخیه بهم زد...بعد بهم چای نبات دادن و خرما وقتی که خوردم بچمو آوردن و بهش شیر دادم یه ساعت هم توی ریکاوری بودم بعد از اینکه دوش گرفتم و لباسامو عوض کردم کلی دیگه فشاردادن شکممو منتقلم کردن به بخش روز بعد تا ظهر بیمارستان بودم بعدم مرخصم کردن