Ooma
پرسش (1398/10/03):

خبر بارداریتون رو چجوری به همسراتون دادید؟؟؟؟؟

سلام دوستای گلم
بچه ها چجوری خبر باردارشدنتون رو به شوهرتون یا خانواده هاتون دادید؟؟؟

سلام من تو آزمایشگاه بودم که شک کرده بود هی زنگ میزد منم که دروغ نمیتونم بگم زود تابلو میشم ،فهمید تو آزمایشگاهم،بعد گفتم همون تلفنی بهش
ولی میخواستم شب بهش بگم سر شام و اینا که نذاشت
به خونواده هامونم نگفتیم تا صدای قلبشو بشنویم،من بعدش به مامانم گفتم ،ولی همسرم نگفته بود.تا ان تی،بعد گفت
خودش به خانوادش گفت؟؟؟؟
بی بی چک زده بودی نگفتی؟؟😊
من چون چند ماه قبل از بارداریم سقط داشتم ودکترم گفته بود حالا حالا ها نباید باردارشی وقتی کیت ام مجدد مثبت شد ازترس زدم زیرگریه باهمون حالت ب شوهرم زنگ زدم گفتم ک بازقراره خاطرات تلخو دوباره بچشم همش ترس سقط مجدد داشتم....خخخخ ولی خداروشکر موند ...
اخی😔
خب خداروشکز، انشالله که تا اخر با سلامتی کامل باشه 😘
به خانواده ها چجوری گفتین؟
من روز تولد پسرم بود رفته بودیم چشمه ی محمد رسول اله آباده صبح بیدارشدیم تست همراهم بود صبح زود زدم وخودش باهام بود کلی خوشحال شد اما خبر خوشحال کننده دو سه هفته بعد بود که گفتم و ذوق زده شد 😍😍😍
عزیییییزم انشااله به سلامتی زایمان کنید هردوتون😊
لیلا جون زایمانت کی هست ؟
😍😍❤❤
یادم رفت بنویسم این بود که بچه ها دوقلو هستن 😍😍😍
برا من میدونس😐چون خوب تو اقدام بودیم اولین اقداممون نگرف ولی تو دومی همش میگف مطمئنم بارداری...وقتیم رفتم ازمایش بعدم رفتم خبرشو بدم ن شوهرم و نه مامانم هیچکدوم شوکه نشدن
من پنج صبح تو رخت خواب بودیم
رفتم دسشویی بی بی زدم ک مثبته
اومدم بهش گفتم
خوشحالی میکردم همش میگفت ساکت دیوونه همسایه ها میفهمن! 😄😄😄😄
سه روز بعدش رفتم آز غروبش جواب گرفتم
ک همون شب همه خونه مامانم دعوت بودیم
مادر شوهر و پدرشوهرمم بودن
من و شوهرمم شیرینی گرفتیم رفتیم همونجا ب همه گفتیم
😁😁😁😁😁
منم قایمکی بی بی چک خریدم رفتم دیدم مثبته...توی ذهنم داشتم برا سوپرایزی و اینا نقشه می کشیدم و هی میخندیدم...شوهرم گفت چی شده گفتم هیچی...گفت حامله ای؟!😒آخه اقدام اول بود...گفتم نه😒گفت چرا حامله ای چون بی بی چکو روی دست شور جا گذاشتی😂خلاصه تا صبح هی مراقب بی بی چک بودیم که خط دومش نپره😂
با ریلکسی تمام یه هفته بعد آز دادم....
عزیزمممم منم مثل توووو
من اول تیر سقط کردم آخر تیر باردار بودم از گریه همه فهمیدن😂😂😂
من جواب ازمایش بی بی چک تو جعبه کادوگذاشتم یه پستونک خریدم گذاشتم تویه همون جعبه،بعد روی یه کارت ازجانب بچم متن نوشتم یه کیک کوچیک خریده بودم شب ازسرکاراومد دید
خبربه خانواده بعدسونوقلب گفتیم
😂😂
من تا آزمایش نرفتم مطمئن نشدم بهش نگفتم
😂😂
ذوق زده شده بودی همونجا گذاشتی😄😄
بی بی چک زدی نگفتی؟؟؟تا بری آزمایش؟؟؟
من خونه مامانم بی بی چک زدم مثبت شد از تو حیاط شروع کردم جیغ زدن رفتم تو ابجیمو بغل کردم همه شوکه بودن ک چی شده بعد رفتم نشون شوهرم دادم از خجالت پیش مامانم لپاش گل انداخته بود😂😂😂
اخی، چه باحاااال😊😍
نمیدونستن از قبل که تو اقدامین؟؟؟
فرداش رفتم جواب ازمایش با پدرشوهرم بگیرم گرفتم اومدم گفتم مبارکه بابا بزرگ شدی همون موقع رفت قنادی یه جعبه بزرگ شیرینی خرید
کلا همسایه ها رو خبر کردی🤣
ن هیچکس نمیدونس
خخخخ اره
چرااتفاقامن هنگ بودم اومدم بیدارش کردم گفت نه بابا گرفت خوابیدجدی نگرفت چون ماها قبل نمیشد ازمایش منفی میشد جدی نگرفت باورش نشدمنم باورم نمیشدولی جالبه بی بی چکم دو خط پررنگم بود هاله نداشت که ادم شک کنه ولی باورش نشد😂
وقتی ازمایش دید موند😂😂
چه تاپیک خوبیه این تاپیک، 😊
منم میخواممممممممم
کلی رویاپردازی کردم و ایده گرفتم.
باردارای گل برای ما هم دعا کنین لطفا.
ان شاءالله قسمت شمابشه
😂😀
ممنونم، ان شاءالله.
سلام منم خونه بودیم جفتمون باهم وضو گرفتیم نماز خوندیم وبعد بی بی چک زدم وقتی مثبت شد شوهرم فقط میپریدهوااا ومیگفت نی نی داره میاد نی نی خلاصه خیلی لحظه شیرینی بود برای همتون آرزو میکنم عزیزانم
اره انرژیه مثبته
اخی عزییییزم😍
چقدر قشنگ
همه ی اونایی که گفتن یه قشنگی ای داشت،
هم اونایی که با گریه گفتن، هم اونا که با خوشحالی گفتن 😍
خوش به حالتون واسه ماهم دعاکنید
فداااات عزیزم ❤️❤️
😘😘
❤️
بچه ها من تو ذهنمه که کاپ کیک سفارش بدم🙈
روش شکل لباس حاملگی و اینچیزا
برا خودم اینجوری خیالپردازی میکنم
میگم بعده بی بی که مثبت شد سفارشمو میدم تا چند روز بعد برم ازمایش، تا کیک هم اماده شه، اخه زودتر باید سفارش بدم 😂😂
حالا نه به باره نه به داره اینجوری خیالپردازی کردم 😂😂😂
یه چیز شبیه اینا
یه چیز شبیه اینا
🙈🙈🙈🙈
سلام ایشالا شمام زود باردار بشی خبر بارداریتو بشنویم
سلام بچها مال من خوب خیلی بامزس چون شوهرم بهم خبربارداریمو دادمن روز چهارم بیبی زدم مثبت بود روز دهمم ازمایش دادم بعداظهرش شوهرم جوابشو گرفت بعد اومد گفت مثبته اصلا انگارمن تو فضا بودم اون لحظه
من بی بی رو گذاشتم توی یه جعبه با یه لباس بچگونه و پستونک
خبر بارداریتون رو چجوری به همسراتون دادید؟؟؟؟؟
ازش هم فیلم گرفتم وقتی جعبه رو باز کرد با تعجب جعبه و منو نگاه میکرد.وقتی خندیدم گفت اره؟؟ بعد کلی خندید و خوشحالی کرد
ولی خوشحالیمون ده روز بیشتر دوام نیاورد و سقط شد😔 بخاطر بی احتیاطی خودم که چیز سنگین بلند کردم... الان چهار ماه گذشته و قراره شنبه iui کنم. برام کنید 😢
ان‌شاءالله به سلامتی نتیجه بگیری عزیزم.
اون جعبه هنوز کنار تخته و هرروز با حسرت نگاهش میکنم😔 من عروس بزرگم و هم عروسم چندروز قبل زایمان کرد. وقتی خوشحالی و ذوق شوهرم رو میبینم دلم میسوزه براش .. بارها طعنه و کنایه هم عروسم اشکمو در اورده... یعنی میشه منم مامان بشم؟😢
منم جواب آزمایشمو شوهرم گرفت بهم زنگ زد گفت سلام مامان خانم جواب بتات ۸۳۰ حالا من هنگ بودم
عزیزم چرا نشه همون خدایی که قبلا بهت نی نی داده الانم میده توکل کن به خودش و از خودش بخواه
عزیزم منم پنج سال منتظر بودم الآنم با آی وی اف باردارم امیدت به خدا باشه . جاری منم ۴ پشت سر هم آورد حرفاشم که نگو حالا چهارتاشم واسه اون دختر فهمید آی وی اف شدیم گفته بود حتما پسر کاشته😏
عزیزم لطف خدا بی انتهاست ناامید نباش منم چندماه پیش سقط کردم خیلی حال بدی رو تجربه کردم چندنفر هم بدجور اذیتم کردن ودلمو شکستن ،ولی روزای سخت گذشت ،توهم مطمئن باش خدا به موقع دلت روشاد میکنه بسپار به خودش وقوی وامیدوارباش .
ای جااانم😔 عزیزم ناراحتی نکن، الهی که خدا دوباره شادت کنه 😘
خودش رفت ج آزمایشمو گرفت ....میشه گفت اون خبرشو ب من داد ک باردارم 😂😂😂
سلام من هنوز نگفتم😑فقط پسرم میدونه
من بعد یسال اقدامم حامله شدم ک خودم نمیخواستم فقط جلوگیری نداشتیم بعدش خود بخود سقط شد ک حالم گرفته شد بعد سه ماه اقدام کردیم دوبار کلا ک با مشکل تنبلی من و کم تحرکی شوهرم دکتر میگفت اصلا امکان نداره حامله باشم چون مشکل عفونت ادراری پیدا کردم هم از حاملگی دادم هم عفونت ادراری ک دارو بتونم بخورم ک از حاملگی منفی شد بعد پنج روز رفته بودیم باشوهرم بیرون پنج صبح برگشتنی من ژلت میخواستم طبق عادت دوتا بی بی هم گرفتم رفتم دوش بگیرم ک یهو گفتم بی بی بزنم ک با کمال ناباوری خیلی کم رنگ خط دوم افتاد من فک میکردم توهمه شوهرمم دید گفت ما خوابمون میاد توهم زدیم جمعه بود ازمایشگاها هم بسته دومیم زدم خط کمرنگ افتاد خلاصه رفتم بیمارستان از دادم مثبت درامد رفتم خونه شوهرم مشتاقانه منتظر تا گفتم مثبت گریه کرد😁
ای وای، چرا که
الهی بگردم 😍
اخی، چه شوهر احساساتی ☺😀
شوهر منم خیلی منتظره خیلی به رو نمیاره ولی خیلی بچه دوست داره 🙁
منم یکی سقط کردم،دومی رو ک باز سقط شد،خورد ذوقمون برا همین فک نکنم برا سومی بی تفاوت😣😣😣
😄
عزیزممممم، امیدوارم به زودی رویاها و برنامه هات رو عملی کنی.
سلام منم داستان سورپرایزمو براتون تعریف میکنم ؛
من روزی ک بی بی زدم ۳ روز قبل سالگرد ازدواجم بود مثبت شد رفتم آزمایش دادم و فرداش جواب آزمایش رو گرفتم مستقیم رفتم شیرینی فروشی کیک سالگردمونو سفارش دادم و برگه آزمایش رو گذاشتم لای پاکت دادم ک بذارن وسط کیک شب ک همسری اومد برنامه سالگردمون اجرا شد و دادم همسرم کیک رو برش زد و وقتی رسید به پاکت وسط گفت این چیه گفتم من نمیدونستم چی بخرم نقدی گذاشتم برات اونم باز کرد جوابو دید گفت بابا شددددددددم . ولی متأسفانه این خوشحالیمون فقط یک هفته بود.
الهی بمیرم ی هفته بعد بدجور خورد توو ذوقش بچم سقط شد. حالا سه ماه گذشته و این ماه میخوام اقدام کنم توکل بخدا تا ببینیم خدا چی میخواد برام دعا کنید
چه ایده ی خوبی😀😊
آره بهترین سورپرایز بود ولی پایان بدی داشت
منم خودش پیگیر تر بود تا من. ب زور کنو برد ازمایش اخه میترسیدم از امپول 😂
😂😂
عزیزم ناراحت نباش، انشالله خدا جای اونو برات پر کنه و اینماه جواب بگیری
ماهم اقدام بودیم ماه اول نشد ماه دوم کمرم خیلی درد میکرد من همش ناراحت بودم گفتم پریود میشم شوهرم‌میگفت بیخیال اشکال نداره. یه روز پریودم عقب افتاد صبحش زود رفتم ازمایش دادم بتام ۴۰۰ بود فهمیدم باردارم.ظهر که اومد خونه جواب ازمایشو نشون دادم باور نمیکرد میگفت واسه تو نیست اخه تو کمرت درد میکرد پریود شدی بعد دیدم اسمم نوشته برگه رو گرفت میبوسید فقط میرقصید 😂😂😂
قربونت برم مرسی ، خدا از دهنت بشنوه

سوالات مشابه