- عفونت و ترشح بارداری187 بازدید18 پاسخ
- ترشح زرد رقیق بوی بد و خارش176 بازدید8 پاسخ
- من برای بار سوم در طول بارداری عفونت گرفتم و این دوره دکترم گفت عفونتم نه تنها بهتر نشده بلکه بدترم شده، و بهم شیاف واژینال مترونیدازول 500 و قرص کلیندامایسین داد هر دوازده ساعت به مدت ده روز
الان با اینکه روز هشتممه ولی ترشح زرد دارم
این یعنی هنوز خوب نشدم؟
تا حالا سه بار چرک خشک کن خوردم خطر نداشته باشه>عفونت و ترشح زرد بارداری204 بازدید7 پاسخ - نوبت سونو هفته بعد هست. >ترشح زرد در هفته پنجم طبیعی هست؟944 بازدید19 پاسخ
- ترشح زرد دختر ۲۲ ماهه247 بازدید3 پاسخ
- هفته 28 بارداری هسنم. ترشح زرد بدون بو. و خارش نشانه چیست؟ طبیعی هست؟ >ترشح زرد بدون بو و خارش نشانه چیست؟358 بازدید21 پاسخ
- ترشح زرد و قهوه ای در بارداری628 بازدید21 پاسخ
- روز ۳۹ سیکل پریودیم، علایم پریودی داشتم، اولش ترشح قهوه ای رنگ بود، فکر کردم شروع پریود، بعد ترشحاتم زرد رنگ شد. تا تعطیلات تموم شه ممنون میشم راهنمایی کنید
( دوره های پریودیم نامنظم )>علت ترشح زرد رنگ چیست؟327 بازدید26 پاسخ - در حالت عادیم ترشحاتم زردو آبکیه و زیاد اما بعضی وقتام غلیظ میشه مثه الان و امروز از صبح زیر دلم درد میکنه مثه وقتی عفونت داری کشت ادرارم منفی شده اما ترشح واژنی دارم خیلی کم گاهی خارش هم هست و شیافم مقعدی استفاده میکنم .
خودم فکر میکنم عفونت دارم >دوستان من تو هفته ۸ بارداریم این ترشحات عفونته؟479 بازدید27 پاسخ - ترشح زرد بدون خارش331 بازدید6 پاسخ
- ترشح زرد بدون بو و خارش492 بازدید18 پاسخ
- من ۱۹ شهریور اولین روز از آخرین پریودیم بود.
یکماه بعد یعنی ۲۰ مرداد تیتر بتا دادم ۱۴۵۰ بود.
متاسفانه وقت دکترمو منشی زنگ زد کنسل کرد و الان منتظرم تا نوبت بهم بدن.خواستم قبلش ازتون خواهش کنم نظر بدید که آیا بالا بودنش طبیعیه یا نه و اینکه شکمم مثله شش ماهه ها ورم و درد شدیدی داره و امروز یه کوچولو ترشح زرد هم داشتم.
منو راهنمایی کنید ممنون>اولین تیتر بتا با عدد ۱۴۵۰797 بازدید51 پاسخ - طبیعیه به نظر شما؟ >ترشح زرد رنگ هفته ۶ بارداری496 بازدید12 پاسخ
- ترشح زرد رنگ در اوایل بارداری4,551 بازدید10 پاسخ
- مدتی بود از چشمای پسرم یکسری ترشحات زرد رنگ میومد که دکتر براش پماد استریل و قطره استریل تجویز کرد دو دوره مصرف کردم یک دوره ۴ روزه و یک دوره ۷ روزه اما بهتر نشده
چیکار باید بکنم؟
مرتب هم با اب ولرم و پنبه هم چشماشو تمیز میکنم و چون از چشماش اشک میاد دکترش گفت که مجرای اشکیش مسدوده و روزانه گوشه چشماشم ماساژ میدم
ممکنه در این موارد بیشتر راهنماییم کنید که چیکار کنم>ترشح زرد رنگ از چشم نوزاد یک ماهه875 بازدید12 پاسخ
منچند وقتیه ترشحاتم زرد رنگشده، سوزش و خارش هم ندارم..
میخاستم بدونم این ترشحات طبیعیه یا نیازه که پیگیری کنم؟!
اگه عفونته با توجه به اینکه از شیرخودم به بچه ام میدم چه دارویی استفاده کنم؟!
>ترشح زرد همراه با عکس673 بازدید8 پاسخ- علت ترشح زرد رنگ در هفته ۱۴چیه؟ همراه عکس از ترشح❌❌544 بازدید20 پاسخ
- سلام من یک ماهه زایمان کردم سزارین بودم حالاعفونت دارم385 بازدید16 پاسخ
- ترشح زرد و سوزش534 بازدید4 پاسخ
- من تقریبا از هفته های 8 و 9 بارداری تا به الان ترشح زرد دارم که مقدارش هم زیاده ولی بو و خارش و سوزش نداره
باید چیکار کنم تا برطرف بشه؟
و آیا این ترشح ها خطرناکه؟ >ترشح زرد در بارداری642 بازدید11 پاسخ
سلام خانما وضعیت تهران چطوره میشه برگردیم 😭
زندگیمون تباه و نابود کردن این چ جوونی و زندگی بود ما کردیم😭😭😭دارم خفه میشم دیگ این بلاتکلیفی و عذاب از هزار بار مردن بدتره مرگ ی باره تمام 😭😭
همه چی دیدیم جنگم دیدیدم همه چی جز خوشی
نفرت پراکنی ودروغ علیه ایران
سلام باتشکر اززحمات شما در شرایط جنگ واضطراری وظیفه ی همگی علی الخصوص شما بزرگواران دفاع از سلامت روان بارداران ومادران عزیزهست
وقتی کسی با افتخار تهمت میزند ودروغ میبافد علیه نهاد رسمی کشور
واطلاعات نادرست غلط ودروغ در تا یپکی مناشر میکند نباید برخورد صورت بگیر
تهمتهای زده
۱- ایران دنبال سلاح هسته ای هست
۲-ایران همیشه خلاف قوانین عمل کرده
۳-دم اسرائیل گرم که به ایران حمله کرده
اینا اگه مصداق بازی در جبهه دشمن نیست پس چیست؟ عکس ضمیمه میشود
دخترا چیکار میکنید تواین بی خبری
من واقعاحوصلم سررفته حالاخداکنه ماهواره روقطع نکنن که دیگه بایدسربه بیابون بزارم
خداکنه زودتموم شه این شرایط و اینستا وصل شه
چیکارامیکنید چ خبر
مامان ها و خانوم های شاغل لطفا بیایید اینجا🥰
سلام بیایید اینجا از نحوه مدیریت شغل و خانه و همسر وبچه
و همچنین ایده های پولساز برای خانومایی که دوست دارن شغل خودشون رو داشته باشن بهم دیگه بدیم
از رازهای موفقیت تا تلاشهایی که به نتیجه نرسیدن بگیم
اینجا تاپیک خانومای مستقل باشه🥰♥️چطور مستقل باشیم ، چطور پولساز باشیم
لطفا هر اسمی قشنگ تره لایک کنید
هیلدا
هلیا
هلنا
همتا
خدایااین چه مصیبتی بود😭😭😭
خانوماخواهرم۱۰ساله چشم انتظاربچه بود خداخواست بعده ۱۰سال باردارشد امروزساعت۴قراربودسزارین بشه شب خورده زمین بچه هاش توشکمش مردن
دارم دق میکنم این چه بلایی بودخدااااا😭😭😭😭😭
خانوما شام چی گذاشتید 🍗🌭🌮
بگین ایده بگیریم من خودم میخام ماکارونی بزارم
خانومایی که ازدواج دوم داشتید
وقتی طلاق گرفتین و دوباره ازدواج کردین ناخداگاه همسرتونو با رابطه قبلیتون مقایسه میکردید؟
اصلا ازدواج دوم چجوریه ترسناک نیست که نکنه اینم بد باشه؟واقعا میشه از نو همه چی رو دوباره شروع کرد زندگیو دوستداشتنو؟یا ی نوع اجباره برای ادامه زندگی ؟
به نظرتون جدا شم ؟
سلام
من ۷ ساله ازدواج کردم
یه دختر دارم
۲ سال تو طلاق عاطفی هستیم
خسته ام از این ظاهر خوب و درون داغون
پول دارم .شاغلم
ولی تنها مشکلم اینه این مدت هر چی کار کردم به اقساط خونه ای دادم که الان نه به نام برادرشوهرمه (بنا به دلایلی اینجور توافق کردیم .اونموقع ها خوش بودیم)
موندم اگر تصمیم بگیرم جدا شم چطور حقمو بگیرم
مهریه و ... که بماند
بچه دار شدن یا نشدن!!!؟؟؟
خانوما اگر ۳۳ ساله بودید و بچه نداشتید در حالی که تا چند ماه پیش فصد بچه دار شدن داشتید ولی الان با شرایط جدید مملکت مردد نمی شدید؟
من سر دو راهی گیر کردم از طرفی دوست دارم بچه دار بشم ولی میترسم جنگ دوباره شروع بشه نگران آینده اون بچه ام
شما بودید چی کار می کردید؟
مامانا تربیت پسر سخته؟😑 مامانای پسردار بیاین دورهم باشیم😘😍
مامانا اینکه میگن تربیت پسر سخت تر از دختر هست درسته؟
میشه از تجربه هاتون بگین چجوری باید تربیتش کرد ک ب انحراف و راه بد کشیده نشه؟
چه روشی برای تربیت پسرتون دارید؟
با باباش صمیمی باشه خوبه بنظرتون؟ یا یه کوچولو حساب ببره😑😑
خیلی ناامیدم و حالمبده
میشه ی چی بگین حالمخوب بشه🥺🥺🙏🏽
نظرتون در مورد بچه سووم چیه
وای مامانا من دوماهه پریود نشدم بعد امروز از ترس بیبی چک زدم ی خط خیلی کمرنگ افتاد خیلی میترسم چیکار کنم 😭😭😭😭😭
قرائت فاتحه برای مادربزرگ بانو جون🖤
سلام خانوما روزتون بخیر
مادربزرگ بانو جون به رحمت خدا رفتن ، لطفا هرکسی در توانش هست فاتحه ای برای مادربزرگش بخونه❤️
ممنون ازتون
شاید اینطوری دل بانو جون هم کمی آروم بگیره 🫂
خدابیامرزدش روحش شاد🖤
بلخره تموم شد چشم انتظاری🥲❤️
سلام مامانا منم بلخره زایمان کردم و غرغرهام تموم شد😅😅😅😅
راحت شدم پسرمم تاریخش لاکچری شد ۴/۴/۴😁😁😁😁❤️
ایشالله همه چشم انتظارا زودی مامان بشن❤️❤️
اقدامی ها بیایین باهم باشیم انشاالله تا بارداری
سلام خانما بیایین باهم باشیم من یه پسر 4ساله دارم خیلی تنهاست همش میخاد بره خونه همسن سال هاش🥲 من کیست و تنبلی تخمدانم دارم فعلا دارم با طب سنتی ببینم درمان میشه یا نه 😔اگه اقدامین بیایین باهم حرف بزنیم و نکات یا باید نباید های قبل بارداری یا طب سنتی چندر جوابه بنظرتون
ایست قلبی جنین وسقط
سلام خانم دکتر من امروز رفته بودم واسه غربالگری اول که تو سونو فهمیدم جنین سه قلو هستش و هرسه تا ایست قلبی کرده دکترم گفت که بمون خودش سقط بشه امامن ازاول بارداری شیاف و امپول پروژسترون مصرف کردم علائم بارداریمم نرفته بودکه شک کنم هنوزم دارم چیکارکنم سقط بشن یاباید کورتاژ بشم؟
خانوماشماهم اگه تجربه ای دارین کمک کنین زود سقط کنم حال روحیم خیلی بده
سلام بچه ها بیایید حرف بزنیم دلم گرفته
سلام. بچه ها یجوری دلم گرفته ها. چرا روزگار هیچ وخت بر وفق مراد پیش نمیره. چرا همیشه یه جای کار میلنگه. چرا وقتی یه چیزی برویق مرادته یه مشکل دبگه هست.
18 سالم بود یکی پیدا شد عاشق شدم من. اونم عاشقم شد به گفته خودش.
اومد خواستگاریم چون سربازی نداشت بابام قبول نکرد. گف برو سربازی بیا یک درصد احتمال داره دخترمو بهت بدم..اگه بری سربازی.
عشقم رفت سربازی من دوسال تمام نشستم به پاش. هرخواستگار پروپاقرصی که داشتم. پولدار. سرگرد..مهندس. فامیل. پسرعمه. پسردایی. همسایه. همشو بخاطرش رد کردم.
پدر من کارمند بانک. دوطبقه داشتیم ماشبن داشتیم یه اپارتمان اضافه داشتیم برادرم توش زندگی میکرد. جمعا سه تا بچه بودیم. داداشم. من. خواهرم.
عشقم هیچی نداشت. بیکار بود. پول نداشت. من لیسانس روان شناسی میخوندم. اون دیپلم بود. من پدرم کارمند بود. اون پدرش فرش میبافت. ما سه تا خونه داشتیم اون پدرش یدونه خونه 80 متری داشت.. من سه تا بچه بودیم اونا 8تا بچه بودن.
من مامانم جوون بود اون مادرش پیر بود. من پدرم زندگی خوبی داشتیم اون پدرش هرچی فرش میبافت خرج جهاز 6 تا دختراش کزده بود. من بابام پشت برادرم بود اون پدرش هیچی نداشت به پسراش کمک کنه.
با همه اینا من قبول کزدم. گفتم دوسش دارم دوسم دارم میسازیم همه چیو باهم.
من کار میکنم شوهرم کار میکنه. همه چی که پول نیس. باهم میسازیم
از سریازی برگشت یا هزارتا زور و مکافات و دعوا حرف و حدیث مشاور رفتن بلاخره پدرم موافقت کرد.. بابام گف دخترم تو لوسی. تو حساسی. تو شکننده ایی. من تورو لای لحاف بزرگ کردم تو صبر مشکلات نداری. گفتم بابا دوسش دارم.
کتک خوردم از بابام. حرف شنیدم. دلم شکست از پدرم. ولی از پا درنیومدم. اخرش راضی شد. عقد کردیم قرار شد یک سال نامزد بمونیم. 98 عقد کردیم.
خانواده خوبی بودن مادرشوهرم خوب بود. ادام های ساده ایی بودن. با یکی از خواهرشوهرمام مشکل داشتم. طلا میخریدم زهرمار میکرد.خنچه میاوردن دعوا راه مینداخت. اما یکبار تو روشون واینستادم. همیشه لبخند زدم بزرگواری مردم فراموش کردم. یبار که بوجوری دعوا راه انداخت بازم من چیزی نگفتم. پدر شوهرم نگا کرد به من دید هیچی نمیگم. نگا کرد به دخترش دید دهنشو باز کزده همه چی بار من میکنه. منم تو دلم داشتم خون گریه میکردم. ولی به روم نمیاوردم. پدر شوهرم دید من هیچی نمیگم. دست دخترشو گرفت بیرونش کرد. گف برد خونه شوهرت یکبار دیگه به عروس من هیچی نگو.
دیگه این شد هیچ کس به خودش اجاره نداد به من بی احترامی کنه.
هرماه حقوق شوهرمو ففط میدادم طلا. میدیدم که آینده من سخته. باید جمع کنم.
نامزدی ما تونستیم یه دست سرویس یزرگ. 8 تا النگو. 4 تا انگشتر و یکم سکه جمع کنم. به جای لباس و خرت پرت فقط دادم طلا.
پدر شوهرم بفکر خونه بود برای من. قرار بود اگه نتسویم جایی اجاره کنیم خودش بره اجاره خونه خودشو بده ما بشینیم. خب منم نمتونسم اونو اجاره نشین کنم. مثل پدر خودم بود. چون من از اونا بالاتر بودم همیشه احترام منو داشت. منم کم نمیزاشتم براش. دستش پول اومد. خواست یدونه دو طبقه بخره. از پول خونه 10 میلیون کم داشت. هیچ کدوم از دامادش ندادن. پشر بزرگشم نداد. شوهر منم نداشت. بهش یواشکی گفتم بابا من میدم. دستنبد سرویسمو فروختم دادم بهش. گف روسفید بشی بابا.
بعد دو ماه بجای اون دستبند پول گرم طلامو دادم یکمم شوهرم گزاشت روش یه تکپوش بزرگ خریدم باز.
4 فروردین 99 تالار گرفتیم. بهمن 98 کرونا اومد.
تالار من لفو شد. منی که دختر لوس لوسی. حساس. شکننده. ارزوی لباس عروس اتلیه. برا اون روز کلی رقص با شوهرم. پدرم. مادرم پدرشوهرم تمرین که برقصم. کلی ایده. لغو شد تالار.
پدر من حساس تر از من.کلی ترس از کرونا. هی گف دخترم ماسک بزن. نامزدی بازی نکن. بیرون نرو مریض میشید
بیایید یه خونه باشید. یا اینجا یا خونه پدرشوهرت باشین کنار هم باشین ولی بیرون نرید. گفتم بابا چشم نگران نباش.با اینکه بابام با این وصلت راضی نبود اما بعد نامزدی یبار نگف نامزدت فلانه. بهمانه. همیشه احترامشو داشت. کمکش میکرد. پول میداد. ماشینشو میداد میرفتیم بیرون. مثل یچه خودش شوهر منم دوست داشت. خلاصه شد فروردین. بابام گف بیا فعلا بریم خونتو اماده کنیم بچینیم بعد ببینیم چی میشه. قرار شو خونمو بچینیم شاید تصمیم گرفتیم بدون عروسی برم خونم. بابام هی میگف من مردم تو میمینونی. بیا برو خونت بزار خیالم راحت شه. میگفتم ن بابا من عروسی میخوام. من بدون عروسی نمیرم. صبر میکنم کرونا تموم شه.
12 فروردین شد. پدرم زنگ زد به پدرشوهرم
گف 13 بیایین خونه ما. بابام رفت گوشت خرید مرغ خرید.هویج خرید 9 کیلیو. ابشو بگیره. بستنی خرید. گف پدرشوهرم دخترم دعوت کردم باید ابردداری کنم. صبح خونه ما بودیم. شب قرار بود بریم منو نامزدم خونه نامزدم. به من گف دخترم نرو. من یه جوریم. دلم یجوری هست. دلم گرفته امروز نرید. گفتم بابا بیا باهم یدونه فیلم. نگا کنیم دوساعت دیگه میرم زود میام شب اینجا.
بعد فیلم پاشدم رفتم. شب بعد شام برگشتم. دیدم بابام نیس. مامانمم ناراحته. گفتم چیشده
گف معدش سرنماز گرفت. داداش برده دکتر. بردن دکتر دیدن قلبش گرفته. با پای خودش رفت دکتر بیمارستان. ولی دیگه برنگشت. تا نوار قلب بگیرن دکترا بفهمنن قلبشه نه معدش بابام تو سن 49 سالگی تموم میکنه.
داداش میاد خونه خام تو سر من میشه. میبینم بابام نیس.
تنها کسی که با خنده هاش میخندیم نیس دیگه. مگه باورم میشد. مگه میتونستم هضم کنم. یه روز گریه میکردم. یه روز میخندیم. یه روز از. غضه دق میکردم یه روز عین خیالم نبود. در کل حال خودم نبودم
همه بابامو میشناختن. معروف بود به بزرگترین خیر محله. دست هر کس آشنا نا آشنا پیر جوون دست همه رو گرفته بود. یعنی جوری با همه میگفت میخندید ختده به لب میاورد هیچ کس باورش نمیشد بایام مرده چه برسه به ما.
خلاصه بعدش مادرم گیر داد برید خونتون باز یه اتفاقی می افته یکی میمیره شما میونید. گفتم مامان ول کن. سال بابا هنوز تموم نشده. 3 ماه بابا رفته من چجوری برم خونم. چجوری جهازمو باز کنم.گفتم بزار سال تموم شه عروسی بگیرم. گفتن نه که نه.
اونقدری اذیت شدم اخرش قبول کزدم.
چون خواهر 9 سال کوچکیتر از خودم داشتم و مادرم تنها شد برادرم گف بیایین طبقه پایین مامان زندگی کنید. ماهم. قبول کردیم. اومدم پیش مادرم.بدون عروسی. لباس عروس پوشیدم رفتم اتلیه با 6 تا خواهرشوهرام جمع شدیم یه ساعت رقصیدن. مامانم یهدطرف نشسته با غم و غضه با بغض. انگار واجب بود تو این شرایط. چقور گفتم صبر کنیم.
خلاصه انگار عروسی زن 90 ساله بود. رفتم خونم.
شوهرم شرکت کار میکرد. یکم پول حدود 27 میلیون رسید بهم از بابام با فروش ماشینش.
من سه تا النگو خریدم باز. یکم ازطلاهامو فروختم ماشین خریدیم. حدودا 10 میلیون من از بابام باز پول رسید گزاشتم. 90از پول طلاهام. یدونه تیبا خریدیم. شوهرم کرد به نام من.
بغد چند ماه. شوهرم گف من نمتونم شرکت کار کنم میخوام مغازه باز کنم.
گفتم چشم. سرمایه نداشت که.
تموم طلاهامو هرچی که داشتم فروختم حتی ماشینم. همشو. حتی طلاهای که بابام داده بود کادو. از همشون گذشتم. با گریه با دلشستگی. با تموم خاطراتی که داشتم. فروختم دادم بهش. حامله هم بودم. یه 300 مسلیونی شد. یه مغازه سیسمونی باز کردیم.
حامله بودم. شوهرم خجالتی بود برعکس من که رو داشتم زیاد. همه کاراشو من کردم. از سفارش بگیر تا با تولیدی ها حرف زدن.
عاشق شوهرم بودم.
تمام این مدت دعواها هم داشتیم. زیادم داشتیم.. همیشه اولویت اخر من بودم. همیشه کسی که اصرار میکرد با خونمون من بودم. همیشه کسی که احترام نگه میداشت من بودم.
همیشه تموم این مدت گریه هاکه کردم من. قلبی که همیشه هزار تیکخ شد. رفتیم بیرون خواهرشم بود. مادذشم بود. با خواهرش دست یه دست راه میرفت من میموندم عقب. میگف دوستت دارم اما من چرا پس همیشه گریه میکردم. میگف عاشقتم اما من چرا همیشه انگار یه چیزی کم دارم.
نمیدونم چی به چیه. زندگی چیه. خوشی چیه. گریه همیشه باهام هست
سیسمونی رو رفته رفته رونق دادیم شد یه سیسمونی بزرگ. اسشمو بگم شاید بشناسید تو انستا پیج داریم.
اما الان که دیگه طلا ندارم پول ندارم ماشین ندارم. شدم ادم بده داستان من. سه دختر سه ساله دارم.
شوهرم خوبه. چشم دل پاکه. همیشه کنارمه. اما چجوری همیشه من باید بگم که فلان چیزو بخر. فلان کارو بکن. فلان جا باید بریم. به فلان کس باید زنگ بزنی.
فروشمون اونقدر خوب بود که برادررم اومد با شوهرم شریک شد مغازه رو ارتقا دادیم به فروشگاه سیسمونی.
مشهد رفتم مادرشم بردم هرکجا رفتم اونارو هم بردم گفتم پیرن گناه دارن.
اما یبار شوهرم نفهمید بابا بخاطر تو دارم همچین کارایی میکنم.
الان بدون اجاره دادن باز خونه مادرم میشینم. دیگه هیچ طلایی ندارم. درسم لیسانس گرفتم دیگه شوهرم گف فعلا صبر کن نخون دستم خالیه.
گفتم برم سرکار اجازه نداد.
شوهرم تنها خوبی که داره دست دل بازه. هرجی حقوق برمیداره مثال 25 میلیون همشو جیرینگی میزنه کارت من. من مدیریت میکنم. میگه مدیریت تو بهتر از منه.
خوش خنده هست. چشم دل پاکه. مادرم یجوری ازش راضیه انگار منم عروسم نامزدم پسر مامانم.
ولی من چی کم دارم پس. چرا اشکم دم مشقمه.
چرا فک. میکنم اولویت اول. اول خانواه خودشه بعد من.
دیگه از گفتن خسته شدم. از گریه خسته شدم. از زندگی خستم.
در مورد خانوده خودم. مامامم پسر دوست شدید عروس دوست شدید. دخترم ماله غریبه. دختر کیلیویی چنده. از حقوق بابام فقط خرج عروس پسر میشه. به منم رسیدنی میگه اینجا نشستید دیگه.
ببخشید دلم گرفته بود
کدوم رنگ این کوله ها قشنگه؟
سلام میشه لطفا نظر بدید قهوه ای قشنگه یا سفید؟
بررسی وضعیت تخمک و اسپرم برای آی وی اف
سلام خانم دکتر وقت ب خیر
من یک بار پارسال ای وی آف انجام دادم تهران، amh م یک بود . و برای شوهرم هم از اسپرم فریز استفاده کردن ک از طریق تسه ب دست اومده بود
هشت تا تخمک داشتم، دو تاش پوچ بود ، یکی ش نابالغ پنج تاش بالغ، که سه تا جنین برام تشکیل شد، دو تا گرید a یکی گرید b فرش انتقال دادم و منفی شدم
امسال بعد کلی تقویت و اصلاح سبک و رژیم حذف قند مصنوعی و لبنیات ، amh شد ۲/۵ و وارد سیکل پانکچر شدم . روز دوم سیکلم یک دونه النوا ب بازو زدم . و تا روز چهارم تزریق یکی سینال اف ب بازو میزدم و بیست درجه هورمون رشد دور ناف. از روز چهارم تا دهم تزریق، سه تا سینال اف ب بازو میزدم دو تا اچ ام جی عضلانی و بیست درجه هورمون رشد . با این وجود بازم هشت تا تخمک داشتم که فقط پنج تاش بالغ بود. این دفعه گفتن نمونه اسپرم همسرم بر خلاف دفعات قبل، اسپرم های متحرک و با مورفولوژی خوب توش پیدا میشه و نیازی ب تسه نیست و با همونا میکرواینجشکن انجام دادن. اما گفتن فقط یک جنین سه روزه تشکیل شده ک رشد نکرده و فریز نکردنش .
نوشته بودن ، تخمکا رنگش تیره بوده و سیتوپلاسمش هتروژن بوده.
با جنین شناس مرکز صحبت کردم گفتن کیفیت تخمکای من پایین بوده ک اینطوری شده. گفتن اگه تخمک اهدایی بگیرم ک تعدادش خیلی بالا باشه احتمال تشکیل جنین برام هست
چطور میشه ک amh رفته بوده بالا کیفیت اسپرم هم بهتر شده بوده ولی نتیجه از پارسال بدتر شده؟ ب نظر شما روند دارویی ک برام پیش گرفته بودن مناسب نبوده؟ چون من پارسال ۴۸ درجه سینال دور نافم میزدم و هر روز دو تا اچ ام جی داشتم ولی امسال گفتن ب بازو بزنم
توی آزمایشاتم آنتی کاردیولیپین رو ۳۱ نشون داده بود. کیفیت تخمکام ب این قضیه ربط داره؟
من الان موندم باید چ کار کنم
باید برم سراغ تخمک اهدایی یا با همین شرایط دوباره برم تو سیکل با ی دکتر و ی مرکز دیگه؟