🍼🍼🍼شیر خشک خوشمزه چی هست❓❓
سلام پسرم از اول تا الان شیر خشک ببلاک کمکی میخورد
دگ شیشه نمیگیره شیرم با سرنگ میدم ب زور
حالا ی شیرخشک خوش مزه بگید بدم بهش
فقطم از ی سینه شیر میخوره ادرارش کمه
استفاده از محلول ماینوکسیدیل در شیردهی
سلام وقت بخیر
تو زمان شیردهی میتونم از محلول ماینوکسیدیل برای ریزش موهام استفاده کنم؟
خانوم دکتر کم خونی پسرم ۴ سی سی اهن خوبه؟
خانوم دکتر پسرم ۸.ماه نیمست و تقریبا ۹ کیلو وزنشه فاویسمم هست
هموگلوبینش ۸.۹ هست و دکترش گفت میتونید بین ۲۵ میلیگرم تا ۵۰ میلیگرم در روز آهن بهش بدین
ما الان داریم بهش قطره آهن آیروفیکس میدیم
که هر سی سی نوشته ۷ میلیگرم اهن داره
ما ۴ سی سی بهش میدیم که میشه ۲۸ میلی گرم در روز
البته دونوبتش کردیم صبحها دو سی سی عصرها هم ۲ سی سی
خواستم نظر و تجربه شمارو بدونم ممنونم
خانوم دکتر عزیز در رابطه با عفونت ادراری سوال داشتم
خانوم دکتر من ۱۶ روز پیش سزارین شدم و سوند گذاشتن از اون روز ادرارم میسوزه
یه دکتری رفتم گفتن که طبیعیه خودش خوب میشه نیاز به دارو نیست
وقتی دیدم دارم اذیت میشم یه دکتر دیگری بهم گفتن تا ۵ روز سفکسیم ۴۰۰ بخورم
الان خوردم ولی هنوز سوزش دارم باید چیکار کنم
حتما ممکنه عفونت باشه ؟
چون سوندرو خیلی بد کشید خیلی اذیت شدم شاید زخم شده باشم
استفاده از قرص لوپرامید در شیردهی
سلام وقت بخیر
من سندروم روده تحریک پذیر دارم و با شروع شدن جنگ شدیدا عود کرد و همچنان اذیتم میکنه،در حال حاضر شیر میدم میخواستم بدونم امکانش هست فقط یبار از قرص لوپرامید استفاده کنم؟
در زمان بارداری دو الی ۳ بار استفاده کرده بودم و دکترم گفته بودن به مقدار کم اشکالی نداره
گرفتن باد گلو نوزاد
سلام وقتتون بخیر دکتر جان
سوالم اینه که آیا نیازه بعد هر بار شیردهی باد گلو نوزاد رو بگیریم؟مثلا نصف شب ها بعد شیردهی خوابش عمیق هستش دلم نمیاد بلندش کنم باد گلوش رو بگیرم این کار باعث دلدردش نمیشه؟
آبریزش بینی و سرفه نوزاد
سلام خانم دکتر مهربونم. خوبین؟ عزاداری هاتون قبول باشه عزیزدلم🖤🫂
پسر من از صبح سه شنبه هفته گذشته، آبریزش بینی شدید و سرفه هاش شروع شد. مطمئنم از باد کولر سرماخورد. بعد فرداش من خودمم دقیقاً با همون آبریزش بینی و سرفه مریضیم شروع شد. الان هفت روز گذشته و آبریزش بینی و سرفه امیررضا یه روز خیلی بهتره، یه روز باز زیاد میشه..
قطره سدیم کلراید استفاده میکنم مدام، ولی نمیذاره درست بینیش رو با فین گیر یا حتی دستمال خالی کنم. حتی جمعه بردیمش حمام آخرش خواستم با فین گیر تمیز کنم اصصصصصلاً نذاشت. فقط تونستم یه کم با دست فیناشو خالی کنم.وقتی خوابه دستگاه بخور سرد روشن میکنم حس میکنم بیشتر میشه سرفه هاش. دیشب تو خواب سرفه کرد بعد از شدت خلط، با شدت عق زد جوری که من ترسیدم.. ب ب کلد استفاده میکنم براش ولی اونقدری مؤثر نیست. فقط فرنی نشاسته و سوپ بهش میدم بی اشتها و کم میخوره و عق هم میزنه ولی همون کمم اثر مثبت داره. کولر و پنکه هم از دیروز روشن نکردیم ولی انگار نه انگار.. همچنان سرفه خلط دار و آبریزش بینی زیااااد داره.. ممکنه راهنماییم بفرمایید دیگه چیکار کنم براش زودتر خوب بشه؟ پیشاپیش خیلی خیلی خیلی زیاااد ممنونم ازتون🌸💞
مصرف دومپریدون برای افزایش شیر
سلام دوستان ایا مصرف دومپریدون برای افزایش شیر مناسب هست یا عوارض داره؟
قرائت فاتحه برای مادربزرگ بانو جون🖤
سلام خانوما روزتون بخیر
مادربزرگ بانو جون به رحمت خدا رفتن ، لطفا هرکسی در توانش هست فاتحه ای برای مادربزرگش بخونه❤️
ممنون ازتون
شاید اینطوری دل بانو جون هم کمی آروم بگیره 🫂
خدابیامرزدش روحش شاد🖤
سلام بچه ها بیایید حرف بزنیم دلم گرفته
سلام. بچه ها یجوری دلم گرفته ها. چرا روزگار هیچ وخت بر وفق مراد پیش نمیره. چرا همیشه یه جای کار میلنگه. چرا وقتی یه چیزی برویق مرادته یه مشکل دبگه هست.
18 سالم بود یکی پیدا شد عاشق شدم من. اونم عاشقم شد به گفته خودش.
اومد خواستگاریم چون سربازی نداشت بابام قبول نکرد. گف برو سربازی بیا یک درصد احتمال داره دخترمو بهت بدم..اگه بری سربازی.
عشقم رفت سربازی من دوسال تمام نشستم به پاش. هرخواستگار پروپاقرصی که داشتم. پولدار. سرگرد..مهندس. فامیل. پسرعمه. پسردایی. همسایه. همشو بخاطرش رد کردم.
پدر من کارمند بانک. دوطبقه داشتیم ماشبن داشتیم یه اپارتمان اضافه داشتیم برادرم توش زندگی میکرد. جمعا سه تا بچه بودیم. داداشم. من. خواهرم.
عشقم هیچی نداشت. بیکار بود. پول نداشت. من لیسانس روان شناسی میخوندم. اون دیپلم بود. من پدرم کارمند بود. اون پدرش فرش میبافت. ما سه تا خونه داشتیم اون پدرش یدونه خونه 80 متری داشت.. من سه تا بچه بودیم اونا 8تا بچه بودن.
من مامانم جوون بود اون مادرش پیر بود. من پدرم زندگی خوبی داشتیم اون پدرش هرچی فرش میبافت خرج جهاز 6 تا دختراش کزده بود. من بابام پشت برادرم بود اون پدرش هیچی نداشت به پسراش کمک کنه.
با همه اینا من قبول کزدم. گفتم دوسش دارم دوسم دارم میسازیم همه چیو باهم.
من کار میکنم شوهرم کار میکنه. همه چی که پول نیس. باهم میسازیم
از سریازی برگشت یا هزارتا زور و مکافات و دعوا حرف و حدیث مشاور رفتن بلاخره پدرم موافقت کرد.. بابام گف دخترم تو لوسی. تو حساسی. تو شکننده ایی. من تورو لای لحاف بزرگ کردم تو صبر مشکلات نداری. گفتم بابا دوسش دارم.
کتک خوردم از بابام. حرف شنیدم. دلم شکست از پدرم. ولی از پا درنیومدم. اخرش راضی شد. عقد کردیم قرار شد یک سال نامزد بمونیم. 98 عقد کردیم.
خانواده خوبی بودن مادرشوهرم خوب بود. ادام های ساده ایی بودن. با یکی از خواهرشوهرمام مشکل داشتم. طلا میخریدم زهرمار میکرد.خنچه میاوردن دعوا راه مینداخت. اما یکبار تو روشون واینستادم. همیشه لبخند زدم بزرگواری مردم فراموش کردم. یبار که بوجوری دعوا راه انداخت بازم من چیزی نگفتم. پدر شوهرم نگا کرد به من دید هیچی نمیگم. نگا کرد به دخترش دید دهنشو باز کزده همه چی بار من میکنه. منم تو دلم داشتم خون گریه میکردم. ولی به روم نمیاوردم. پدر شوهرم دید من هیچی نمیگم. دست دخترشو گرفت بیرونش کرد. گف برد خونه شوهرت یکبار دیگه به عروس من هیچی نگو.
دیگه این شد هیچ کس به خودش اجاره نداد به من بی احترامی کنه.
هرماه حقوق شوهرمو ففط میدادم طلا. میدیدم که آینده من سخته. باید جمع کنم.
نامزدی ما تونستیم یه دست سرویس یزرگ. 8 تا النگو. 4 تا انگشتر و یکم سکه جمع کنم. به جای لباس و خرت پرت فقط دادم طلا.
پدر شوهرم بفکر خونه بود برای من. قرار بود اگه نتسویم جایی اجاره کنیم خودش بره اجاره خونه خودشو بده ما بشینیم. خب منم نمتونسم اونو اجاره نشین کنم. مثل پدر خودم بود. چون من از اونا بالاتر بودم همیشه احترام منو داشت. منم کم نمیزاشتم براش. دستش پول اومد. خواست یدونه دو طبقه بخره. از پول خونه 10 میلیون کم داشت. هیچ کدوم از دامادش ندادن. پشر بزرگشم نداد. شوهر منم نداشت. بهش یواشکی گفتم بابا من میدم. دستنبد سرویسمو فروختم دادم بهش. گف روسفید بشی بابا.
بعد دو ماه بجای اون دستبند پول گرم طلامو دادم یکمم شوهرم گزاشت روش یه تکپوش بزرگ خریدم باز.
4 فروردین 99 تالار گرفتیم. بهمن 98 کرونا اومد.
تالار من لفو شد. منی که دختر لوس لوسی. حساس. شکننده. ارزوی لباس عروس اتلیه. برا اون روز کلی رقص با شوهرم. پدرم. مادرم پدرشوهرم تمرین که برقصم. کلی ایده. لغو شد تالار.
پدر من حساس تر از من.کلی ترس از کرونا. هی گف دخترم ماسک بزن. نامزدی بازی نکن. بیرون نرو مریض میشید
بیایید یه خونه باشید. یا اینجا یا خونه پدرشوهرت باشین کنار هم باشین ولی بیرون نرید. گفتم بابا چشم نگران نباش.با اینکه بابام با این وصلت راضی نبود اما بعد نامزدی یبار نگف نامزدت فلانه. بهمانه. همیشه احترامشو داشت. کمکش میکرد. پول میداد. ماشینشو میداد میرفتیم بیرون. مثل یچه خودش شوهر منم دوست داشت. خلاصه شد فروردین. بابام گف بیا فعلا بریم خونتو اماده کنیم بچینیم بعد ببینیم چی میشه. قرار شو خونمو بچینیم شاید تصمیم گرفتیم بدون عروسی برم خونم. بابام هی میگف من مردم تو میمینونی. بیا برو خونت بزار خیالم راحت شه. میگفتم ن بابا من عروسی میخوام. من بدون عروسی نمیرم. صبر میکنم کرونا تموم شه.
12 فروردین شد. پدرم زنگ زد به پدرشوهرم
گف 13 بیایین خونه ما. بابام رفت گوشت خرید مرغ خرید.هویج خرید 9 کیلیو. ابشو بگیره. بستنی خرید. گف پدرشوهرم دخترم دعوت کردم باید ابردداری کنم. صبح خونه ما بودیم. شب قرار بود بریم منو نامزدم خونه نامزدم. به من گف دخترم نرو. من یه جوریم. دلم یجوری هست. دلم گرفته امروز نرید. گفتم بابا بیا باهم یدونه فیلم. نگا کنیم دوساعت دیگه میرم زود میام شب اینجا.
بعد فیلم پاشدم رفتم. شب بعد شام برگشتم. دیدم بابام نیس. مامانمم ناراحته. گفتم چیشده
گف معدش سرنماز گرفت. داداش برده دکتر. بردن دکتر دیدن قلبش گرفته. با پای خودش رفت دکتر بیمارستان. ولی دیگه برنگشت. تا نوار قلب بگیرن دکترا بفهمنن قلبشه نه معدش بابام تو سن 49 سالگی تموم میکنه.
داداش میاد خونه خام تو سر من میشه. میبینم بابام نیس.
تنها کسی که با خنده هاش میخندیم نیس دیگه. مگه باورم میشد. مگه میتونستم هضم کنم. یه روز گریه میکردم. یه روز میخندیم. یه روز از. غضه دق میکردم یه روز عین خیالم نبود. در کل حال خودم نبودم
همه بابامو میشناختن. معروف بود به بزرگترین خیر محله. دست هر کس آشنا نا آشنا پیر جوون دست همه رو گرفته بود. یعنی جوری با همه میگفت میخندید ختده به لب میاورد هیچ کس باورش نمیشد بایام مرده چه برسه به ما.
خلاصه بعدش مادرم گیر داد برید خونتون باز یه اتفاقی می افته یکی میمیره شما میونید. گفتم مامان ول کن. سال بابا هنوز تموم نشده. 3 ماه بابا رفته من چجوری برم خونم. چجوری جهازمو باز کنم.گفتم بزار سال تموم شه عروسی بگیرم. گفتن نه که نه.
اونقدری اذیت شدم اخرش قبول کزدم.
چون خواهر 9 سال کوچکیتر از خودم داشتم و مادرم تنها شد برادرم گف بیایین طبقه پایین مامان زندگی کنید. ماهم. قبول کردیم. اومدم پیش مادرم.بدون عروسی. لباس عروس پوشیدم رفتم اتلیه با 6 تا خواهرشوهرام جمع شدیم یه ساعت رقصیدن. مامانم یهدطرف نشسته با غم و غضه با بغض. انگار واجب بود تو این شرایط. چقور گفتم صبر کنیم.
خلاصه انگار عروسی زن 90 ساله بود. رفتم خونم.
شوهرم شرکت کار میکرد. یکم پول حدود 27 میلیون رسید بهم از بابام با فروش ماشینش.
من سه تا النگو خریدم باز. یکم ازطلاهامو فروختم ماشین خریدیم. حدودا 10 میلیون من از بابام باز پول رسید گزاشتم. 90از پول طلاهام. یدونه تیبا خریدیم. شوهرم کرد به نام من.
بغد چند ماه. شوهرم گف من نمتونم شرکت کار کنم میخوام مغازه باز کنم.
گفتم چشم. سرمایه نداشت که.
تموم طلاهامو هرچی که داشتم فروختم حتی ماشینم. همشو. حتی طلاهای که بابام داده بود کادو. از همشون گذشتم. با گریه با دلشستگی. با تموم خاطراتی که داشتم. فروختم دادم بهش. حامله هم بودم. یه 300 مسلیونی شد. یه مغازه سیسمونی باز کردیم.
حامله بودم. شوهرم خجالتی بود برعکس من که رو داشتم زیاد. همه کاراشو من کردم. از سفارش بگیر تا با تولیدی ها حرف زدن.
عاشق شوهرم بودم.
تمام این مدت دعواها هم داشتیم. زیادم داشتیم.. همیشه اولویت اخر من بودم. همیشه کسی که اصرار میکرد با خونمون من بودم. همیشه کسی که احترام نگه میداشت من بودم.
همیشه تموم این مدت گریه هاکه کردم من. قلبی که همیشه هزار تیکخ شد. رفتیم بیرون خواهرشم بود. مادذشم بود. با خواهرش دست یه دست راه میرفت من میموندم عقب. میگف دوستت دارم اما من چرا پس همیشه گریه میکردم. میگف عاشقتم اما من چرا همیشه انگار یه چیزی کم دارم.
نمیدونم چی به چیه. زندگی چیه. خوشی چیه. گریه همیشه باهام هست
سیسمونی رو رفته رفته رونق دادیم شد یه سیسمونی بزرگ. اسشمو بگم شاید بشناسید تو انستا پیج داریم.
اما الان که دیگه طلا ندارم پول ندارم ماشین ندارم. شدم ادم بده داستان من. سه دختر سه ساله دارم.
شوهرم خوبه. چشم دل پاکه. همیشه کنارمه. اما چجوری همیشه من باید بگم که فلان چیزو بخر. فلان کارو بکن. فلان جا باید بریم. به فلان کس باید زنگ بزنی.
فروشمون اونقدر خوب بود که برادررم اومد با شوهرم شریک شد مغازه رو ارتقا دادیم به فروشگاه سیسمونی.
مشهد رفتم مادرشم بردم هرکجا رفتم اونارو هم بردم گفتم پیرن گناه دارن.
اما یبار شوهرم نفهمید بابا بخاطر تو دارم همچین کارایی میکنم.
الان بدون اجاره دادن باز خونه مادرم میشینم. دیگه هیچ طلایی ندارم. درسم لیسانس گرفتم دیگه شوهرم گف فعلا صبر کن نخون دستم خالیه.
گفتم برم سرکار اجازه نداد.
شوهرم تنها خوبی که داره دست دل بازه. هرجی حقوق برمیداره مثال 25 میلیون همشو جیرینگی میزنه کارت من. من مدیریت میکنم. میگه مدیریت تو بهتر از منه.
خوش خنده هست. چشم دل پاکه. مادرم یجوری ازش راضیه انگار منم عروسم نامزدم پسر مامانم.
ولی من چی کم دارم پس. چرا اشکم دم مشقمه.
چرا فک. میکنم اولویت اول. اول خانواه خودشه بعد من.
دیگه از گفتن خسته شدم. از گریه خسته شدم. از زندگی خستم.
در مورد خانوده خودم. مامامم پسر دوست شدید عروس دوست شدید. دخترم ماله غریبه. دختر کیلیویی چنده. از حقوق بابام فقط خرج عروس پسر میشه. به منم رسیدنی میگه اینجا نشستید دیگه.
ببخشید دلم گرفته بود
عزیزان فردا انتقال دارم
سلام دوستای گلم فردا انتقال دارم با دلای پاکتون برام دعا کنید ک ان شاالله جواب بگیرم ی دنیا ممنون.. و کسایی ک ای وی اف مثبت داشتن چ کارایی کردین ممنون میشم ب اشتراک بذارین
بیاین نطرتون رو بگید بهم
به نظرتون پیام هایی که داخل بازی های آنلاین داده میشه میتونه خیانت به حساب بیاد؟ مثلا یه مرد زن دار به یه خانمی تو بازی بگه اگه دستم بهت برسه اونجاتو نشگون میگرفتم ، به نظرتون این خیانت به همسرش نیست؟ یا حتی حرفایی که باهم رد و بدل میکنن حتی اگه باهم تماس تلفنی و تلگرامی نداشته باشن خیانت نیست؟
خواندن سوره قدر برای حاجت دل چشم انتظارا لطفا اسامی بدید❤️❤️🥺🥺🤲🏻
بچها هرکسیو میشناسید اسمشو بگید که براش بخونم تو این شبها خیلی ثوابه❤️❤️❤️
افسردگی و بی حوصلگی در طول روز
سلام بچه ها یه مدتی شرایط روحیم بد جور ریخته بهم خیلی عصبی پرخاشگر شدم حوصله بچه خودمم ندارم همه ش دعواش میکنم بعد عذاب وجدان میگیرم ، دوست دارم تو خودم باشه م حوصله آدما رو ندارم نسبت بهشون بی تفاوت شدم
و خیلی حساس زود رنج و نسبت به آینده هراس دارم و فکر خیالای ناراحت کننده میاد تو سرم
همه ش تپش قلب دارممم
دوست ندارم از خونه برم بیرون ،
دلم میخواد همه ش تو خونه تنها باشممم و شوهرم دخترم تو خونه نباشن
تمایل جنسیم کم شده
نمیدونم چیکار. کنم شرایط روحیم خوب بشه از این وضعیتم ناراحتم اصلا شادی سرزندگی قبل ندارم
خانوما یه سوال بپرسم راهنمایی میکنید تو رو خدا مسخره ام نکنید
۳۳ سالمه برام خواستگار اومده مشکل اینجاست ک من اهل نماز اینا ولی اون مشروب سیگار پسر خوب و با شخصیتیه ولی این موضوع رفته تو ذهنم
جواب مثبت بدم باید با مشروب خوردنش کنار بیام
منفی بدم دیگ سن ام میره بالا
موندم
کد تلگرام نمیاد 😓😓
سلام دوستان توی شرایط جنگی من اکانت تلگرام و واتساپ رو پاککردم الان کد تلگرام نمیاد
کسی اینجوری بوده
چیکار کنم کد بیاد
خانوما یه لحظه بیاید نظرتونو بگید
اومایی های عزیز سلام.
چندوقتیه اتفاقای عجیبی میوفته توو زندگیمون. نمیدونیم چرا .
واسه شماهم پیش اومده اینهمه بدبیاری پشت سرهم؟؟؟
اینایی که میخوام بگم همشون در عرض چندروز اتفاق افتاده.
اول همسرم کمرش کلا گرفت نمیتونست راه بره ، بردیم فیزیوتراپی اینا که بهتر شد.
بعد موتورمون توی حیاط بود دزد اومد موتور برد ...
دیشب تلویزیونمون لامپ تصویر سوزونده.
امروز صبح هم جَک بالابر همسرم یهویی آتیش گرفته و نابود شده ...
همیشه صدقه میزاریم کنار. الان محرم ، خیرات داریم همیشه.
خرافاتی نیستم اصلا ولی اینهمه اتفاق در عرض یکی دوهفته عجیبه.
شما باشین چه فکری میکنین؟ چه کاری از دستمون برمیاد؟ دیگه واقعا دارم میترسم..
اگه راه کاری هست بگید ممنون میشم
دورهمی مامان هایی که نی نی هاشون بهمن و اسفند 1404 به دنیا میان
سلام عزیزان . بیایید اینجا دور هم از حالات و تجربیات مون بگیم تا استرس این روزامون کمتر شه . به امید روزی که توی همین تاپیک به همدیگه تبریک زایمان بگیم و انشالله که نی نی هامون رو صحیح و سالم بغل بگیریم ❤️
سلام دوستای گل ...
بچه ها هرکارمیکنم برا واتساپم کد نمیاد😫کافی نت هم بردم نتونستن کاری کنن
شما هیچ راهی بلد نیستید که درست بشه؟برا شما کد اومده؟اخه اطرافیانم همه نصب کردن راحت
بهتربن روش جلوگیری از بارداری؟
سلام اومایی ها و دکتر اومای عزیز.بهترین روش جلوگیری ب غیر از کاندوم چی خوبه؟ سابقه بارداری و زایمان ندارم و کاندوم هم چندان راحت نیست... ممنون میشم تجربیات تونو در اختیارم بذارین.
قایم شدن هنگام پی پی
سلام دوستان ودکتر عزیز من پسرمو از پوشک دارم میگیرم ادرار رو خیلی خوب و زود یادگرفت حتی خطا نداره و تچی خواب هم نمیکنه ولی هنگام پی پی میره قایم میشه و نمیاد اصلا توی دستشویی نمیاد دنبالش هم برم که بیارم خودشو نگه میداره و پی پی نمیکنه تا یه حایی رو پیداکنه .کسی تحربه تی داشته کمکم کنه؟دکتر حان به نظرتون نشان از مشکلیه؟